تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 90 از 638 اولاول ... 4080868788899091929394100140190590 ... آخرآخر
نمايش نتايج 891 به 900 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #891
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دیوارها تا به فلک رفتند
    برگها به زیر زمین
    و من هنوز به انتهای جاده می نگرم
    جاده ای که تو را می اورد.
    صدایم کن
    صدایم کن که هنوز امید دارم
    امید به دیدار اینده ات
    و برای یافتنت سکوت های خاکستری شهر را خواهم پیمود.
    می ایم
    می ایم تا دیگر
    بهانه ای برای اشک ها نباشد........

  2. #892
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اکنون که تازه گرمای دستانت را احساس می کنم
    اکنون که تازه دریافته ام تو را
    چگونه باید نبودنت را نقشی بر دیدگانم کنم؟
    چگونه باور کنم که آسمان دیگر آبی نیست؟
    و آیا آن ابرها اشکی خواهند ریخت؟
    چشمان تو چطور؟؟
    آیا هم چون قلب بی تپش من
    انتظاری خواهند کشید؟
    چگونه باور کنم
    چگونه انتظاری که در گوشه اتاقی می پوسد را باور کنم؟
    آیا شانه های کم توانم یارای تحمل را دارند؟
    کنون که دست های نوازشگرت نیست
    چگونه گریه کنم؟؟؟؟
    هق هق تنهایی ام را برای که بازگو کنم؟
    دیگر ثانیه ها را برای شنیدن کدامین صدا
    با بی پروایی سپری کنم؟
    دیگر نام که را به زبان آرم؟
    .....با من سخن بگو

  3. #893
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من در این شب بارانی

    در این مکان که جای هیچ کس نیست
    و در این ابدیت تنهایی
    برای تو می نویسم...
    دلتنگم.
    و با آنچه از نیست زنده می شود
    تو را
    آنگونه که احساست می کنم
    می نویسم......

  4. #894
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خوش دارم کَس نشناسدم،

    در تنهاییم، تنهای تنها باشم،

    در غربتم، غریب غریب،

    و در سکوتم تمام دنیا در سکون باشد!

    دوست دارم کَس از دردهایم،

    غم هایم،

    دل تنگی هایم،

    و از عشقم با خبر نباشد،

    و کس از رازها و اشک هایم چیزی نداند،

    نمی خواهم کسی به من محبت کند

    و نمی خواهم کس برایم غمی خورد

    و دلی بسوزاند!

    بگذارید تنهای تنها،

    و غریب غریب باشم.

  5. #895
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باز باران گونه ام را تازه کرد
    اشک و خون در سینه ام شیرازه کرد
    دیده ام تر شد ، نگاهم سرد شد
    عاطفه از دست هایم طرد شد
    غم به اعماق وجودم راه یافت
    بر وجودم تار و پود آه بافت
    ای نگاهت گرم چون آوای رود
    چشم هایت نغمه نغز سرود
    آنچنان یادت درونم موج زد
    کز دلم اندوه سر تا اوج زد
    آه ای خورشید رنگین غروب
    از نگاهم روح باران را بروب
    کاش خورشیدی بجوشد در نفس
    تا نبینم اشک و آه هیچکس

  6. #896
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من سرطان تنهايي گرفته ام
    ولي نترس مسري نيست!
    با خيال راحت كنارم بنشين
    و برايم دل بسوزان
    و تنفر پيدا در نگاهم را
    به حساب بيماري ام بگذار
    و در برابر سردي هايم
    با گذشت باش
    و برخلاف هميشه
    آرزوهاي محالم را
    باور كن!
    موضوع فقط همين است
    كه سرنوشت بك محكوم به مرگ
    نگاهها را
    تغيير مي دهد!

  7. #897
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    118

    پيش فرض

    من به دلتنگی ها دلخوشم
    من در این دلتنگی خود را در آغوش میکشم
    تمام وجود من با این دل تنگ آشناست
    همه درد و همه عشقم زین دل بی نواست
    دلتنگی من چیز بدی نیست
    که مگر دل چه تنگ چه بزرگ چیز بدی ست؟
    من این دلتنگی را دوست دارم
    من دلم را هرگونه که باشد، دوست دارم

  8. #898
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    ببخشید اگه پر از ایراده
    ..................
    میشه تو کوچه ی غم...............یه نفس ترانه گفت
    میشه تو کوچ شبانه....................یه حرف عاشقانه گفت

    میشه رفت و بر نگشت ...............غزل رو بی کنایه گفت
    میشه تو جنگل تردید...................شب نامه بی اشاره گفت

    میشه غروب هر سیاهی شد.........از ترک این شبانه گفت
    پنجه بر دیوار کوبید......................از ترک اشیانه گفت

    میشه شاید رفت و.....................از مقصد نترسید
    ته هر کوچه ی تنگ.....................زیبای بی نشانه گفت

    میشه از گل سرخ و رازقی.............میشه از آلاله گفت

    میشه بره شد........................تو دست گرگ روزگار
    میشه از زوزه ی گرگ................از شکست این افسانه گفت

    میشه... باید....ولی حالا...........
    مرثیه از حال این بشکسته گفت
    Last edited by omid.k; 25-04-2008 at 19:13.

  9. این کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #899
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نامه ای در جیبم
    و گلی در مشتم پنهان است
    غصه ای دارم با نی لبکی

    سر کوهی گر نیست
    ته چاهی بدهید
    تا برای دل خود بنوازم

    عشق، جایش تنگ است...!


  11. #900
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    سلام دوست گرامی

    قلمتان شیواست... فقط آن جمله را از ابتدای شعرتان بردارید..باور کنید خودتان را...

    برقرار باشید
    این نظز لطف شماست ممنون
    ولی از لحاظ تکنیکی ایراداتی به این شعر وارده که یا باید برطرفش کنم(که من دوست ندارم تو کارام دست ببرم) یا باید از شمای خواننده بابتش عذر خواهی کنم
    بازم تشکر

  12. این کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •