تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 16 اولاول ... 5678910111213 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 157

نام تاپيک: شعرا

  1. #81
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض خـاقـانـي، حكيم‌ افضل‌ الدين‌

    شاعر



    سال و محل تولد: 520 ه ق - شروان‌ آذربايجان‌
    سال و محل وفات: 595 ه ق
    زندگينامه: حكيم‌ افضل‌ الدين‌ بديل‌ بن‌ علي‌ خاقاني‌ ملقب‌ به‌ حسان‌ العجم‌ شاعر و سخن‌سراي‌ بزرگ‌ ايراني‌ و ازقصيده‌گويان‌ درجه‌ اول‌ قرن‌ ششم‌ هجري‌ در سال‌ 520 ه. ق‌ در شروان‌ آذربايجان‌ تولد يافت‌. پدر وي‌ نجيب‌ الدين‌ علي‌ مروي‌ نجار بود و مادرش‌ نيز از خانواده‌هاي‌ عيسوي‌ آن‌ ولايت‌ به‌ شمار مي‌رفت‌ كه‌ به‌ اسلام‌ گرويده‌ بود. روزگار كودكي‌ شاعر نامدار توأم‌ با سختي‌ و معيشت‌ بود و پس‌ از مرگ‌ زود هنگام‌ پدرش‌ تحت‌ حمايت‌ مادر و عمويش‌ كافي‌ الدين‌ عمر بن‌ عثمان‌ كه‌ طيبب‌ و فيلسوف‌ بود درآمد. خاقاني‌ از كودكي‌ داراي‌ هوش‌ واستعداد شگرفي‌ بود و همين‌ استعداد و ذكاوت‌ توجه‌ عمويش‌ را به‌ او معطوف‌ ساخت‌ و در كنف‌ حمايت‌ وي‌ به‌ تحصيل‌ دانش‌هاي‌ متداول‌ روزگار خويش‌ از ادبيات‌ عرب‌ و فارسي‌ و حديث‌ و منطق‌ و فلسفه‌ و قرآن‌ پرداخت‌ و گذشته‌ از عمو و پسر عموي‌ دانشمندش‌ از بزرگاني‌ همچون‌ ابوالعلاء گنجوي‌(1) شاعر دربار شرو انشاه‌ نيز بهره‌ها آموخت‌. تحصيل‌ گسترده‌ همه‌ شاخه‌هاي‌ علوم‌ كه‌ در ظرف‌ چند سال‌ بطول‌ انجاميد در روحيه‌ و آثار افضل‌ الدين‌ اثرات‌ عميقي‌ بر جاي‌ گذاشت‌ و هنوز جواني‌ بيش‌ نبود كه‌ با كمك‌ ابوالعلاء گنجوي‌ به‌ دربار خاقان‌ اكبر فخرالدين‌ منوچهر شروانشاه‌ (از شاهان‌ محلي‌ غرب‌ ايران‌ كه‌ باج‌ گزار سلجوقيان عراق‌ بود) راه‌ يافت‌ و در زمره‌ شاعران‌ چيره‌دست‌ ديار خود جاي‌ گرفت‌. خاقاني‌ پس‌ از جاي‌ گرفتن‌ در دربار شروانشاه‌ تخلص‌ پيشين‌ خود، حقايقي‌، را به‌ كناري‌ نهاد و به‌ افتخار آن‌ پادشاه‌ خود را خاقاني‌ خواند. اين‌ دوران‌، عصر شكوه‌ و رونق‌ شاعر جوان‌ بود چرا كه‌ ابوالعلاء گنجوي‌ نيز كه‌ شيفته‌ كمالات‌ شاگرد خود شده‌ بود دختر خوش‌ را به‌ او داد و سعي‌ كرد جايگاه‌ شاعر جوان‌ را در دربار شروانشاه‌ مستحكم‌ سازد. خاقاني‌ در دوره‌ اقامت‌ خود در دربار منوچهر شروان‌ شاه‌ صله‌هاي‌ هنگفت‌ و جايزه‌هاي‌ گرانبهايي‌ از آن‌ پادشاه‌ دريافت‌ نمود ولي‌ چندي‌ نگذشت‌ كه‌ در اثر سعايت‌ بدخواهان‌ و حسادت‌ پدرزنش‌ ابوالعلاء گنجوي‌، شاعر از اقامت‌ در دربار شاه‌ و مداحي‌ و تملق‌ گويي‌ كه‌ چندان‌ با مذاق‌ او سازگار نبود دلتنگ‌ و ملول‌ گشت‌ و با وجود مخالفت‌ شروان‌ شاه‌، به‌ شوق‌ ديدار بزرگان‌ علم‌ و ادب‌ ساير ديار و عرضه‌ هنر و استعداد خود به‌ دربار ساير شاهان‌ ايران‌ زمين‌ بويژه‌ در مشرق‌ ايران‌ رهسپار ري‌ و خراسان گشت‌.(2) خاقاني‌ پس‌ از ورود به‌ ري‌ مدتي‌ را در اين‌ شهر سپري‌ نمود و در حالي‌ كه‌ سوداي‌ پيوستن‌ به‌ دربار سلطان‌ سنجر پادشاه‌ بزرگ‌ سلجوقي‌ را داشت‌ با شنيدن‌ خبر فرو پاشيدن‌ امپراطوري‌ سلجوقيان‌ بدست‌ تركان‌ غز نااميد و مغموم‌ به‌ شروان‌ بازگشت‌. با اين‌ حال‌ رجعت‌ به‌ ميهن‌ چندان‌ ميل‌ و رغبت‌ او را برنينگيخت‌ بويژه‌ كه‌ بين‌ او و پدر زنش‌ نيز كدورتي‌ سخت‌ حاصل‌ شده‌ بود و دو طرف‌ به‌ هجو يكديگر پرداخته‌ بودند. از اين‌ روي‌ شاعر كه‌ دل‌ در سوداي‌ سفر به‌ ساير مناطق‌ را داشت‌ پس‌ از مدتي‌ كوتاه‌ بار ديگر در سال‌ 551 ه .ق‌ ميهن‌ خود را ترك‌ گفت‌ و عازم‌ سفر حج‌ گشت‌ و پس‌ از انجام‌ فرائض‌ ديني‌ در بغداد به‌ خدمت‌ المتقي‌ لامرا... خليفه‌ عباسي‌ رسيد و در ادامه‌ سفر پس‌ از بازديد از خرابه‌هاي‌ كاخ‌ مداين‌ و شهر اصفهان به‌ شروان‌ بازگشت‌. ره‌ توشه‌ خاقاني‌ از اين‌ سفر سرودن‌ سفرنامه‌ تحفه‌ العراقين‌ بود كه‌ در آن‌ شاعر شرح‌زيارت‌ خانه‌ خدا و شهرهاي‌ سر راه‌ و بزرگاني‌ را كه‌ ملاقات‌ نموده‌ آورده‌ و در انتها نيز از احوال‌ و روزگار خود سخن‌ رانده‌ است‌. شاعر بزرگ‌ قصيده‌سرا پس‌ از بازگشت‌ در سال‌ 554 ه.ق‌ بار ديگر به‌ دربار شروانشاه‌ پيوست‌ ولي‌ چندي‌ نگذشت‌ كه‌ با شاه‌ اختلاف‌ پيدا كرد وبه‌ مدت‌ يك‌ سال‌ در قله‌ شابران‌ محبوس‌ شد و در اين‌ مدت‌ چند حبسيه‌ زيبا سرود كه‌ از بهترين‌ اشعار از اين‌ نوع‌ در ادبيات‌ فارسي‌ به‌ شمار مي‌روند. خاقاني‌ در سال‌ 569 ه. ق‌ براي‌ دومين‌ بار عازم‌ سفر حج‌ شد و پس‌ از دو سال‌ كه‌ به‌ شهر خود بازگشت‌ با مصيبت‌ عظيمي‌ مواجه‌ شد و آن‌ در گذشت‌ پسر بيست‌ ساله‌اش‌ بود. سال‌هاي‌ آخر عمر خاقاني‌ با درد و رنج‌ فراوان‌ همراه‌ بود و او سختي‌هاي‌ فراواني‌ را چه‌ از دوستان‌ و چه‌ از دشمنان‌ خود متحمل‌ گشت‌ و پس‌ از سفري‌ به‌ تبريز در سال‌ 580ه.ق‌ چند سال‌ در اين‌ شهر اقامت‌ گزيد و سرانجام‌ نيز در همين‌ شهر در گذشت‌ و در قبرستان‌ معروف‌ آن‌ شهر موسوم‌ به‌ مقبره‌الشعرا مدفون‌ گشت‌.(3) خاقاني‌ را استاد سخن‌ فارسي‌ و از قصيده‌گويان‌ درجه‌ اول‌ ايران‌ دانسته‌اند كه‌ اگرچه‌ شاعري‌ مديحه‌ سرا بود ولي‌ شاعري‌ را به‌ منزله‌ حرفه‌اي‌ براي‌ كسب‌ درآمد پيشه‌ خود نساخته‌ بود. وي‌ در اشعار خود از كليه‌ معارف‌ زمان‌ خود استفاده‌ كرده‌ است‌ و درصدد بوده‌ تا تسلط خود را بر كليه‌ اين‌ علوم‌ و همچنين‌ در صنايع‌ لفظي‌ در پيش‌ چشم‌ خوانندگان‌ خود به‌ نمايش‌ گذارد. حكيم‌ شروان‌ اگرچه‌ هم‌ در علم‌ و هم‌ در شعر پايگاه‌ بلندي‌ داشت‌ ولي‌ نخستين‌ و بزرگ‌ترين‌ شاعري‌ بود كه‌ علم‌ را در خدمت‌ شعر گرفت‌ كه‌ البته‌ اين‌ امر سبب‌ ايجاد دشواري‌هايي‌ نيز در درك‌ اشعار وي‌ گشته‌ است‌. با اين‌ حال‌ بايد گفت‌ كه‌ اين‌ دشواري‌ها نه‌ از تمايل‌ شاعر به‌ مبهوت‌ ساختن‌ و تحت‌ تأثير قرار دادن‌ خواننده‌ ناشي‌ مي‌شود و نه‌ از لذت‌ سطحي‌ و كم‌ مايه‌ او در استفاده‌ از كلام‌ مصنوع‌ و متقيد; بلكه‌ از غناي‌ فكري‌ او سرچمشه‌ مي‌گيرد كه‌ تراز انديشه‌ و دانش‌ خوانندگان‌ شعرش‌ را با خود برابر فرض‌ مي‌كند. خاقاني‌ علاوه‌ بر استواري‌ ومحكمي‌ اشعارش‌، در زبان‌ عربي‌ نيز مانند فارسي‌ تبحر داشته‌ و به‌ الفاظ و تركيبات‌ ادبي‌ آن‌ زبان‌ تسلط كاملي‌ داشته‌ است‌. در قصايد خاقاني‌ بويژه‌ قطعاتي‌ كه‌ در وصف‌ كعبه‌ و نعت‌ حضرت‌ رسول‌ و نظاير آن‌ سروده‌ ديانت‌ و زهد حكيم‌ متجلي‌ است‌ و ظاهرا روحانيت‌ و ايمان‌ او در اثر دوبار زيارت‌ عاشقانه‌ خانه‌ خدا و چشيدن‌ گرم‌ و سرد روزگار و ديدن‌ ابرار و اشرار تقويت‌ گشته‌ است‌. شاعر سخن‌ سنج‌ در اشعار زيباي‌ خود مردم‌ را به‌ پرهيز از بدي‌ و روي‌ آوردن‌ به‌ نيكي‌ فراخوانده‌ است‌ و اگر چه‌ تا حدودي‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ روزگار خود بدبين‌ است‌ ولي‌ با اين‌ حال‌ مردمان‌ رابه‌ نيكي‌ و فداكاري‌ سوق‌ داده‌ است‌. خاقاني‌ در زندگي‌ ناآرام‌ خود سختي‌ها و دشواري‌هاي‌ فراواني‌ ديد و حسادت‌، فقدان‌ دوستان‌، خيانت‌ و حبس‌ ضربات‌ سنگيني‌ بر او وارد آورد و موجب‌ درون‌ نگري‌ او شد. زيباترين‌ اشعار اين‌ شاعر شيرين‌ گفتار كه‌ انديشه‌هاي‌ او را به‌ بهترين‌ صورت‌ بيان‌ كرده‌ است‌ قصيده‌هايي‌ است‌ كه‌ در آن‌ شاعر از خويشان‌ و دوستان‌ و مردم‌ شروان‌ شكوه‌ كرده‌ است‌ و عالي‌ترين‌ و بي‌پيرايه‌ترين‌ احساسات‌ انسان‌ دوستانه‌ خود را نمايان‌ ساخته‌ است‌. وي‌ در غزليات‌ زيباي‌ خود تنفرش‌ را از ظاهرپرستي‌ و تملق‌ آشكار ساخته‌ و انسان‌ها را به‌ معني‌ پرستي‌ دعوت‌ كرده‌ است‌. بزرگ‌ترين‌ ويژگي‌ خاقاني‌ قوت‌ انديشه‌ و مهارت‌ او در تركيب‌ الفاظ و خلق‌ معاني‌ و ابتكار مضامين‌ جديد و پيش‌ گرفتن‌ راههاي‌ خاص‌ در توصيف‌ و تشبيه‌ است‌ و هيچ‌ قصيده‌ و قطعه‌ و شعر او نيست‌ كه‌ از اين‌ جهات‌ تازگي‌ نداشته‌ باشد. لطف‌ ضمير خاقاني‌ در منعكس‌ ساختن‌ وقايعي‌ كه‌ در كشور ايران‌ در دوره‌ همعصر شاعر روي‌ داده‌ از جمله‌ حادثه‌ خون‌ آلود هجوم‌ تركان‌ غز به‌ ايران‌ و ويراني‌هايي‌ كه‌ در خراسان‌ به‌ بار آمد بخوبي‌ منعكس‌ است‌.قصيده‌اي‌ كه‌ در وصف‌ ايوان‌ مداين‌ و ويرانه‌هاي‌ كاخ‌ شاهي‌ ساسانيان سروده‌ است‌ نيز بخوبي‌ حسرت‌ او را از درهم‌ شكستن‌ عظمت‌ ايران‌ نشان‌ مي‌دهد و خاقاني‌ سعي‌ كرده‌ از اين‌ طريق‌ مردمان‌ را به‌ بي‌اعتباري‌ دنيا فرا خواند. مهمترين‌ آثار برجاي‌ مانده‌ از اين‌ شاعر توانا عبارت‌ است‌ از كليات‌ ديوان‌ در برگيرنده‌ انواع‌ قالب‌هاي‌ شعري‌ اعم‌از غزل‌ و رباعي‌ و مثنوي‌ تحفه‌العراقين‌. در مثنوي‌ تحفه‌العراقين‌ مطالب‌ و مضامين‌ گوناگون‌ از قبيل‌ وصف‌ طبيعت‌ و طبايع‌ و نقل‌ مواعظ و مدح‌ انبياء و ائمه‌ و تعريف‌ بلاد و بويژه‌ مكه‌ و مقامات‌ متبركه‌ و شرح‌ مناسك‌ حج‌ و شرحي‌ ازخود شاعر و خويشانش‌ آمده‌ است‌. اين‌ وسعت‌ اطلاعات‌ به‌ همراه‌ به‌ كار بردن‌ غريب‌ترين‌ كلمات‌ عربي‌ و اصطلاحات‌ نجومي‌ و فلسفي‌ و تاريخي‌ و جغرافيايي‌ و امثال‌ آن‌ به‌ همراه‌ استعاره‌ها و باريك‌انديشي‌ در آفرينش‌ مضمون‌هاي‌ تازه‌ و تركيب‌هاي‌ خاص‌، رنگ‌ و بوي‌ خاصي‌ به‌ آثار اين‌ قصيده‌سراي‌ بزرگ‌ بخشيده‌ و عمق‌ دانش‌ او را به‌ نمايش‌ گذاشته‌ است‌. از معروف‌ترين‌ اشعار خاقاني‌ دو قصيده‌ يكي‌ در وصف‌ و مدح‌ مكه‌ و ديگري‌ ايوان‌ مداين‌ است. --------------------------> 1- نظام‌ الدين‌ محمد و ابوالعلاء گنجوي‌ از شاعران‌ و قصيده‌سرايان‌ معروف‌ آذربايجان‌ (500 ـ 554 ه. ق‌) و از شعراي‌ معاصر خاقاني‌ است‌ كه‌ در دربار شروانشاه‌ مي‌زيسته‌ است‌. وي‌ در اشعار خويش‌ به‌ فضل‌ خود باليده‌ و خويشتن‌ را از سخن‌سرايان‌ بزگ‌ ايران‌ دانسته‌ است : ( بچون‌ مني‌ كه‌ ز اقران‌ خود سبق‌ بردم‌/ گر اهل‌ گنجه‌ تفاخر كنند هست‌ روا // ... ضميرم‌ ابر و سخن‌ گوهرست‌ و دل‌ دريا / زبان‌ منادي‌ و دل‌ گوهر و زمانه‌ بها// بهر دياري‌ گفتار من‌ غريب‌ و شريف‌ / بهر بلادي‌ اشعار من‌ روان‌ و روا) 2- خاقاني‌ با حكيم‌ نظامي‌ گنجوي‌، رشيد الدين‌ رطواط، فلكي‌ شيرواني‌ و اثيراخسيكتي‌ هم عصر بوده‌ است‌ ولي‌ جداي‌ از نظامي‌ با هيچيك‌ از ديگر شاعران‌ ياد شده‌ رابطه‌ خوبي‌ نداشت‌. 3- اختلاف‌ پدر زن‌ و داماد به‌ كينه‌ و دشمني‌ شديدي‌ مبدل‌ گشت‌ و تا پايان‌ مرگ‌ ابوالعلاء گنجوي‌ ادامه‌ يافت‌. اين‌ دو شاعر يكديگر را به‌ سختي‌ هجو كردند و خاقاني‌ حتي‌ پدرزنش‌ را به‌ قرمطي‌ و اسمايعل‌ بودن‌ (كه‌ در آن‌ روزگار تهمتي‌ بسيار سنگين‌ بود) متهم‌ ساخت‌. چند بيت‌ از هجويه‌ تند و گزنده‌ ابوالعلاء در حمله‌ به‌ شاگرد و داماد خويش‌ چنين‌ است‌: (... تو اي‌ افضل‌الدين‌ اگر راست‌ پرسي‌ / به‌ جان‌ عزيزت‌ كه‌ از تو نه‌ شادم‌ // درودگر و سر بود نامت‌ به‌ شروان‌ / به‌ خاقانيت‌ من‌ لقب‌ بر نهادم‌ // به‌ جاي‌ تو بسيار كردم‌ نكويي‌ / ترا دختر و مال‌ و شهرت‌ بدادم‌/ / چرا حرمت‌ من‌ ندادي‌ تو؟ چون‌ من‌ / ترا هم‌ پدرخوانده‌، هم‌ اوستادم‌…) //

    آثار: مهمترين‌ آثار برجاي‌ مانده‌ از اين‌ شاعر توانا عبارت‌ است‌ از كليات‌ ديوان‌ :در برگيرنده‌ انواع‌ قالب‌هاي‌ شعري‌ اعم‌از غزل‌ و رباعي‌ و مثنوي‌ تحفه‌العراقين‌. در مثنوي‌ تحفه‌العراقين‌ مطالب‌ و مضامين‌ گوناگون‌ از قبيل‌ وصف‌ طبيعت‌ و طبايع‌ و نقل‌ مواعظ و مدح‌ انبياء و ائمه‌ و تعريف‌ بلاد و بويژه‌ مكه‌ و مقامات‌ متبركه‌ و شرح‌ مناسك‌ حج‌ و شرحي‌ ازخود شاعر و خويشانش‌ آمده‌ است.‌

  2. #82
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض جلالي ، بيژن

    شاعر



    سال و محل تولد: اول آذرماه سال 1306 خورشيدي - در تهران
    سال و محل وفات: آدينه 24 دي‌ماه 1378، تهران
    زندگينامه: بيژن جلالي - شاعر معاصر - در آخرين شب آبان‌ماه؛ يا به‌عبارتي، اول آذرماه سال 1306 خورشيدي، در تهران به دنيا آمد. از سال 1325 تا 1331 چندماهي در رشته‌ي فيزيك دانشگاه تهران و چند سال در رشته علوم طبيعي دانشگاه‌هاي تولز و پاريس درس خواند. البته همه آنها نيمه‌كاره ماند؛ زيرا علاقه به شعر و ادب، مسائل فكري و ادبي و گشت و گذار آزاد در زمينه‌هاي فلسفه، هنر و ادبيات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور كرد. در بازگشت، در رشته زبان و ادبيات فرانسوي دانشگاه تهران، نام نوشت. دوره ليسانس را به پايان برد و از سال 1325 تا مدتي، به كارهاي گونه‌گوني پرداخت. در دبيرستان‌ها انگليسي درس داد؛ چندي هم مسؤول آزمايشگاه دبيرستان ايرانشهر بود. زماني هم در موزه مردم‌شناسي وزارت فرهنگ به كار پرداخت، چون دوره مردم شناسي را در موزه مردم‌شناسي پاريس گذرانده بود؛ سرانجام به كار در شركت فرانسوي آنتروپوز مشغول شد و با استفاده از بورس اين شركت، يك دوره اقتصاد نفت را در پاريس به پايان برد؛ كار اداري رسمي را در شركت نفت و شركت پتروشيمي پي گرفت و در سال 1359 بازنشسته شد. علاقه به شعر و ادبيات، فلسفه، فكر و عرفان، زندگي در محيط فرهنگي خاندان هدايت، گفت و گو با دايي‌اش صادق هدايت و تاثيرپذيري از او و اقامت پنج‌ساله دوره جواني در فرانسه، پيوندهايي ميان جلالي و نوشتن به وجود آورد ـ گاه به فارسي، گاه به فرانسوي. البته ابتدا آنها را جدي نمي‌گرفت؛ اما پس از اينكه به ايران بازگشت و توانست با فراغ بيشتري بخواند، بينديشد و بنويسد، تامل‌هاي شاعرانه‌اش نظم گرفت و توانست از اداي معاني ذهني خود برآيد. او از آغاز دهه 1340 اين تامل‌ها را به نشر سپرد. سروده‌هايش، در مجموع با تلقي مثبت و گشاده‌رويانه‌اي از اهل شعر و ادب معاصر رو به رو شد؛ هرچند شعرهايش همه سپيد بود و به نسبت همسالانش، تا حدي دير به انتشار آنها پرداخت. جلالي، ازدواج نكرد؛ زندگي‌اش در سكوت و با آرامش و تلالويي خاص ادامه داشت. چند روزي پس از نيمه آذرماه، دچار سكته مغزي شد كه بيش از يك ماه را در اغما گذراند و در روز آدينه 24 دي‌ماه 1378، در هفتاد و دو سالگي، زندگي را بدرود گفت.

    آثار: روزها (1341)، دل ما و جهان (1344)، رنگ آب‌ها (1350)، آب و آفتاب (1362) و روزانه‌ها (1373) و نيز سه گزينه شعرها: بازي نور (به انتخاب شاپور بنياد 1369)، درباره شعر (به انتخاب شاعر 1377)، و ديدارها (گزينه شعرها از 1375 تا 1378).

  3. #83
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض احمدرضا احمدي

    شاعر و نويسنده



    سال و محل تولد: 1319 - كرمان
    زندگينامه: احمدرضا احمدى روز سى‏ام ارديبهشت 1319 در كرمان به دنيا آمد. سال 42 در رشته ادبى از دبيرستان دارالفنون تهران ديپلم گرفت، پس از آن به تدريس در كرمان مشغول شد و مدت دو سال در اين كار دوام آورد. سال 44 مجدداً به تهران آمد. او اولين دفتر شعرش را با عنوان »طرح‏ها« در قطع خشتى سال 41 منتشر كرد؛ زمانى كه جدال سنت‏گرايان و نوپردازان نيمايى در اوج بود و بخش بزرگى از جامعه به درك ضرورت تحول شعر نرسيده بودند و ميانه‏روهايى چون توللى، مشيرى و... به چهارپاره‏سرايى روى آورده بودند و اين قالب با اقبال عمومى روبرو بود و اين در حالى بود كه شاملو سبك سپيدسرايى را بر كرسى نشانده بود. از طرف ديگر احمدى شيوه تازه‏اى در شعر نو پيشنهاد مى‏كرد و با چاپ »روزنامه شيشه‏اى« در سال 42 توسط نشر طرفه به‏عنوان شاعرى آوانگارد شناخته شد. احمدى در سال 46 راهى آمريكا شد و مدت يك سال در اين كشور مقيم شد. تجربه سفر، شناخت جهان و افق‏هاى تازه‏تر سبب شد كه شاعر در بازگشت يعنى در سال 47 مجموعه »وقت خوب مصائب« را به بازار بفرستد. ناشر اين اثر، كتاب زمان بود؛ ناشرى كه آثار روشنفكرانى چون حقوقى، رحمانى، ابوالحسن نجفى، مصطفى رحيمى و... را منتشر مى‏كرد. احمدى با انتشار اين شعرهاى سهل و ممتنع جايگاه خود را در شعر ايران تثبيت كرد. احمدى پس از يك سال اقامت در آمريكا به ايران بازگشت و از سال 49 كار در كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان را انتخاب كرد و تا سال 73 كه بازنشسته شد، در همين مؤسسه فعاليت داشت. احمدى هيچ‏گاه شعرش را در خدمت ايدئولوژى خاصى قرار نداد و هميشه ذات شعر برايش مهم‏تر از هر چيز بود؛ در دورانى كه جامعه روشنفكرى با طرح مباحث »هنر براى مردم« و »هنر براى هنر«، دومى را تخطئه مى‏كرد و شعر سياسى را بر صدر مى‏نشاند. احمدى در حوزه ادبيات كودك و نوجوان نيز يكى، دو كتاب منتشر كرد كه »من فقط سپيدى اسب را گريستم« برنده جايزه بهترين كتاب شد. »ما روى زمين هستيم« دومين كتاب وى در همين حوزه در سال 52 چاپ و منتشر شده است. بعد از انقلاب كه فضاى جامعه تغيير كرد و به ناگزير سمت و سوى بسيارى از شاعران و شعرهايشان تغيير كرد، احمدى با همان سبك و سياق شعرش را پى گرفت و در سال 64 نشر نقره مجموعه شعر »هزار پله به دريا مانده است« را از وى چاپ و منتشر كرد، همچنين پنج سال بعد »قافيه در باد گم مى‏شود« به بازار آمد. در ابتداى دهه هفتاد نشر مركز كتابى از دفترهاى پيشين شاعر را تحت عنوان »همه آن سال‏ها« منتشر كرد. »لكه‏اى از عمر بر ديوار بود« )نشر نويد شيراز - سال 72)، »ويرانه‏ هاى دل را به باد مى‏سپارم« )نشر زلال - سال 73) و »از نگاه تو در زير آسمان لاجوردى« )شركت همگام - سال 76) از ديگر كتاب‏هاى وى بودند كه به بازار آمدند. نشر دارينوش مجموعه شعر »يادگارى« را در سال 77 از احمدرضا احمدى منتشر كرد و سال بعد نشر سالى كتاب »عاشقى بود كه صبحگاه دير به مسافرخانه آمده بود« را كه شامل شعرهاى جديد شاعر بود چاپ و منتشر كرد. انتشارات كتاب نيستان هم از مجموعه »گزيده ادبيات معاصر« برگزيده‏اى از شعرهايش را در سال 78 راهى كتابفروشى‏ها كرد. احمدى تنها يك دختر 21 ساله به نام ماهور دارد كه در رشته موسيقى از هنرستان ملى موسيقى در تهران فارغ‏ التحصيل شده است. وى هم‏اكنون با حقوق بازنشستگى و حق تأليف آثارش در تهران زندگى مى‏كند.

    آثار: -طرح‏ها -وقت خوب مصائب - من فقط سپيدى اسب را گريستم - هزار پله به دريا مانده است - همه آن سال‏ها - لكه‏اى از عمر بر ديوار بود« -ويرانه‏ هاى دل را به باد مى‏سپارم -از نگاه تو در زير آسمان لاجوردى -يادگارى -عاشقى بود كه صبحگاه دير به مسافرخانه آمده بود -گزيده ادبيات معاصر

  4. #84
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض پروين اعتصامي

    شاعر



    سال و محل تولد: 1285 هـ.ش. - تبريز
    سال و محل وفات: 1320هـ.ش.
    زندگينامه: وی فرزند "ميرزا يوسف خان اعتصام‌‌‌الملك" بود و در خانواده‌‌‌اي ادب دوست و دانشمند در "تبريز" به دنيا آمد و بيش تر عمرش را در "تهران" گذراند. پروين، ادبيات فارسي و عربي را نزد پدر آموخت و تحصیلات خود را در "كالج آمريكايي" به پايان رسانيد. پس از فراغت از تحصيل در دفتر همان مدرسه مشغول به كار شد. در سال (1313 هـ.ش.) با پسر عموي پدرش ازدواج كرد و به "كرمانشاه" رفت،بعد از دو ماه و نيم خانه ی شوهر را ترك كرد و به تهران بازگشت. او به دلیل بيماري "حصبه" در گذشت و در "قم" به خاك سپرده شد. پروين از همان كودكي كه به سرودن شعر پرداخت، نشان داد كه از قريحه‌‌‌‌اي سرشار برخوردار است، علاوه اين امر موجب دلگرمي و تشويق زنان ايراني علاقمند به كارهاي اجتماعي بودند، شد. بعد از مدت كوتاهي پروين جزو گويندگان سرآمد زمان خود گرديد.

    آثار: از آثار او "ديواني" شامل قصیده ها، قطعه ها، مفردات، مثنوي و غزل از وي بر جاي مانده است. او در شعر خود دو سبك خراساني و عراقي را با هم تركيب كرد. بيش تر مقطعه ها وي به طرز مناظره است، اشعار پروين سرشار از مهر مادري و دلسوزي نسبت به تهيدستان و يتيمان و حتي شفقت به جانوران است.

  5. #85
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض عباس براتي پور

    شاعر



    سال و محل تولد: 1322 - تهران
    زندگينامه: وي در سال 1322 در تهران متولد شد. وي فارغ‌التحصيل در رشته ي مهندسي الكترونيك مي‌باشد، اما به دليل علاقه به شعر وارد اين عرصه شده و موفقيتهاي زيادي را در اين زمينه كسب كرده است. از جمله مسووليت هاي اجرايي ايشان مي‌توان به مسوول گروه شعر حوزه هنري، عضو شوراي شعر استان تهران، عضو شوراي شعر ستاد اقامه نماز، كارشناس شعر بنياد جانبازان و مسئول صفحه ي ادبي روزنامه رسالت و عضو سياست ‌گذاري واحد ادبيات حوزه هنري اشاره كرد. وي تا به حال حدود 15 عنوان كتاب تأليف و گردآوري كرده است، كه از ميان آثارشان كتاب «دل و دريا» موفق به كسب جايزه شده است. همچنين ايشان از طرف همايش انديشه و قلم ارتش در سال 83 به‌عنوان چهره ي ماندگار معرفي شدند.

    آثار: «جهت نگاه» 1369، «گزيده ادبيات معاصر» شماره 24 و «دل و دريا» 1383.

  6. #86
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض واله داغستاني، علي قلي خان

    تذكره نويس و شاعر



    سال و محل تولد: 1124 هـ.ق. - اصفهان
    سال و محل وفات: 1170هـ.ق.
    زندگينامه: وی متخلص به "واله"، فرزند "محمدعلي خان بيگلر بيگي" و معروف به "شش انگشتي" بود. در "اصفهان" به دنيا آمد. از طايفه ی "لزگي" و داغستاني الاصل بود. گويند نسبش به "عباس بن عبدالمطلب"، عموي پيامبر اكرم(ص) مي رسد. جد اعلاي او در فتنه ی چنگيز ره داغستان رفت. واله مدتي در خدمت سلطان صفوي بود و بعد از فتنه ی "افغان" در جواني به "هندوستان" مسافرت كرد و به عهد "محمد شاه" (1131- 1161هـ.ق.) و "احمد شاه" (1161-1167هـ.ق.)، سلاطين هند،به منصب و لقب "خان زمان بهادر ظفر" جنگ رسيد. وي به دو زبان تركي و فارسي شعر مي‌گفت و با "اميرغلام علي آزاد بلگرامي" هم نشین و معاشر بود.او در "دهلي" يا "شاه جهان آباد" در گذشت. سال درگذشت وي را (1161،11656و 1169هـ.ق.) نيز ذكر كرده اند.

    آثار: "رياض الشعراء"، در (1161هـ.ق.)؛ "ديوان" شعر، مشتمل بر چهار هزار بيت

  7. #87
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وحشي‌ بافقي‌ ، كمال‌ الدين‌ بافقي‌

    شاعر



    سال و محل تولد: 930 هجري‌ قمري‌ - بافق‌
    سال و محل وفات: 997 هجري‌ قمري‌
    زندگينامه: كمال‌ الدين‌ بافقي‌ متخلص‌ به‌ وحشي‌ از شعراي‌ مشهور دوره‌ ‌صفويه است‌. وي‌ درسال‌ 930 هجري‌ قمري‌ در بافق‌ بدنيا آمد و تحصيلات‌ مقدماتي‌ خود را در زادگاهش‌ سپري‌ نمود. وحشي‌ در جواني‌ به‌ يزد رفت‌ واز دانشمندان‌ و سخنگويان‌ آن‌ شهر كسب‌ فيض‌ كرد و پس‌ از چند سال‌ به‌ كاشان‌ عزيمت‌ نمود و شغل‌ مكتب‌ داري‌ را برگزيد. وي‌پس‌ از روزگاري‌ اقامت‌ در كاشان‌ و سفر به‌ بندر هرمز و هندوستان‌، در اواسط عمر به‌ يزد بازگشت‌ و تا پايان‌ عمر در اين‌ شهر زندگي‌ كرد. وحشي‌ بافقي‌ در سال‌ 997 هجري‌ قمري‌در سن‌ شصت‌ و يك‌ سالگي‌ درگذشت‌ . اين‌ شاعر بزرگ‌ روزگار خود را با اندوه‌ و سختي‌ و تنگدستي‌ و تنهائي‌ گذراند و دراشعار زيبا و دلكش‌ او سوز و گداز اين‌ سالهاي‌ تنهايي‌ كاملا مشخص‌ است‌ . وي‌ غزل‌ سراي‌ بزرگي‌ بود و در غزليات‌ خود از عشقهاي‌ نافرجام‌ ،زندگي‌ سخت‌ و مصائب‌ و مشكلات‌ خود ياد كرده‌ است‌. علاوه‌ بر اين‌ وحشي‌ رباعيات‌ ، ترجيع‌ بند، تركيب‌ بند و مثنوي‌هاي‌ زيبايي‌ از خود به‌ يادگار گذاشته‌ كه‌ تبحر و تسلط او را بر شعر و ادبيات‌ فارسي‌ نشان‌ مي‌دهد. از شاهكارهاي‌ هنري‌ وحشي‌ بافقي‌ مي‌ توان‌ به‌ مثنوي‌ فرهاد و شيرين‌ اشاره‌ كرد كه‌ ناتمام‌ ماند و بعد ها وصال‌ شيرازي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ ‌قاجاريه آن‌ را تكميل‌ كرد. وي‌ تركيب‌بندهاي‌ زيبايي‌ نيز در سوگواري‌ امام‌ حسين‌(ع‌) و بزرگان‌ سروده‌ است‌.

    آثار: آثار باقي‌ مانده‌ از وحشي‌ بافقي‌ عبارتست‌ از: -ديوان‌ اشعار -مثنوي‌ خلد برين‌ -مثنوي‌ ناظر و منظور -مثنوي‌ فرهاد و شيرين‌

  8. #88
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وصاف الحضره، شهاب الدين/ شرف الدين عبدالله بن فضل الله شيرازي

    اديب، مورخ و شاعر



    سال و محل تولد: حدود 663-719هـ.ق. - شيراز
    سال و محل وفات: 730هـ.ق.
    زندگينامه: وی متخلص به "شرف" و ملقب به "وصّاف الحضره" بود. در "شيراز" به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. او مانند پدرش در شمار عمّال ديواني دولت "ايلخانيان" در "فارس" درآمد و از خواص "خواجه صدرالدين احمد خالدي زنجاني"، نايب "امير طغارجار" حاكم فارس گرديد. مدتي نيز مورد لطف "خواجه رشيدالدين فضل الله" و "غازان خان" و "سلطان الجايتو" قرارگرفت. وي علاوه بر مقام بلند خود در نثر متكلف مصنوع، در شعر عربي و فارسي نيز دست داشته كه بسياري از بيت ها و قطعه ها و قصیده های خود را در كتاب خويش ذكر كرده است. قبر وي مابين "تكيه ی چهل تنان" و "حافظيه" است.

    آثار: "تجزيه الامصار و تزجيه الاعصار"، معروف به "تاريخ وصاف"، در ذكر وقايع تاريخي ايلخانيان، در پنج مجلد؛ "ديوان" شعر.

  9. #89
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وصال شيرازي، ميرزا محمدشفيع

    عالم، اديب، شاعر، عارف و خطاط



    سال و محل تولد: 1197هـ.ق. - شيراز
    سال و محل وفات: 1262هـ.ق.
    زندگينامه: وی فرزند "محمد اسماعيل"، مكني به "ابواحمد"و مشهور به "ميرزاكوچك" بود. وي از هنرمندان ذوفنون بود كه در "شيراز" به دنيا آمد. خاندانش در دوره ی "صفويان"، "افشاريان" و "زنديان" داراي مناصب ديواني بودند و خود نيز از بزرگان دانش، ادب و هنر در دوره ی "فتح علي شاه" و "محمدشاه قاجار" بود. او در آغاز جواني به تحصيل دانش پرداخت و از علوم و فنون عصر خويش بهره ی كافي يافت و چون داراي ذوق و مشرب عرفاني بود، دل در صحبت مشايخ صوفيه بست و به "ميرزا ابوالقاسم سكوت" سر سپرد. "ميرزا محمدشفيع" در نوشتن خطوط سبعه استاد بوده و به ويژه، در نسخ ونستعليق مهارت به سزايي داشته است. از شاگردان وي درخط نستعليق، "ميرزافتح علي حجاب شيرازي" است. در شعر، عمده ی شهرت او به واسطه ی غزل ها عارفانه و مرثيه های شورانگيزي است كه به پيروي از "محتشم كاشاني" سروده است. همچنين قصیده هاي نيز در مدح شاهان قاجار و بزرگان شيراز دارد. وي در نخستين شعرهای خود مهجور تخلص مي كرد، اما پس از آشنايي با ميرزا ابوالقاسم سكوت تخلص "وصال" را برگزيد. وصال علاوه بر اين فضايل، صدايي خوش داشت و مشهور است كه "سه تار" نيز مي نواخته است. وي گويا در نقاشي،تذهيب و صحافي متبحر بوده و آورده اند هنگامي كه فتحعلي شاه براي بازديد خطه ی فارس به شيراز رفته بود، وصال، قرآني را كه با هفت نوع خط نوشته و در تذهيب و تجليد آن هنرمندي بسيار به كار برده بود، به شاه تقديم كرد و فتحعلي شاه نيز كمالات وي را ستود. از همنشینان و معاشران او "قاآني شيرازي" است. وصال در طول حياتش، يك بار به عزم سفر هندوستان، از زادگاه خود به "بوشهر" رفت، ليكن در آن جا از سفر خود منصرف شد و دوباره به شيراز بازگشت. وي در اواخر عمر نابينا شد و سپس در شيراز درگذشت و در بقعه ی "شاهچراغ" به خاك سپرده شد.

    آثار: مثنوي "بزم وصال"، در هفت هزار بيت؛ تكميل "فرهاد و شيرين" وحشي بافقي؛ ترجمه ی "اطواق الذهب" زمخشري، به فارسي؛ "سفينه"، در تفسير احاديث قدسيه؛ "صبح وصال"، به سبك "گلستان" سعدي؛ "ديوان" شعر. از خطوط او: يك نسخه "اوصاف الاشراف" خواجه نصير، به قلم كتابت متوسط، با رقم: "حرره العبد الاقل محمد شفيع المشهور بميرزا كوچك، المتخلص بوصال سنه 1239"؛ ادعيه ی نيم ربعي، نسخ كتابت و نستعليق كتابت خفي خوش، با رقم: "اقل ... ميرزا كوچك مسمي بمحمد شفيع متخلص بالوصال... 1243"؛ يك نسخه "كليات" سعدي، به قلم نستعليق كتابت خفي خوش، با رقم: "حرره العبد...ميرزاكوچك ابن المرحوم ميرزامحمداسمعيل الشيرازي... سنه ی 1245"؛ يك نسخه دفتر اول "مثنوي" مولانا، به قلم كتابت خفي عالي، با رقم:"... محمدشفيع المشتهر به ميرزاكوچك المتخلص بوصال في دارالعلم شيراز 1246"؛ يك نسخه "حديقه الحقيقه" سنايي، به قلم كتابت جلي خوش، با رقم: "كتبه العبد العاصي محمدشفيع متخلص بوصال الشيرازي... سنه ی هزار و دويست و پنجاه و پنج"؛ چند نسخه از كلام الله مجيد، به خط نسخ و رقاع عالي و خوش، با تاريخ هاي 1236، 1254، 1255و 1259 ق و قطعات مختلف ديگر.

  10. #90
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض وصال‌ شيرازي‌ ، ميرزا شفيع‌

    شاعر



    سال و محل تولد: 1192 ه.ق‌ - شيراز
    سال و محل وفات: 1264 - شيراز
    زندگينامه: ميرزا شفيع‌ شيرازي‌ معروف‌ به‌ ميرزا كوچك‌ و متخلص‌ به‌ وصال‌ يكي‌ از شعراي‌ بزرگ‌ عهد فتحعلي‌ شاه‌ و محمد شاه‌ قاجار است‌. وي‌ در سال‌ 1192 ه.ق‌ در شيراز به‌ دنيا آمد و علوم‌ متداول‌ زمان‌ خود را نزد دانشمندان‌ خطه‌ فارس‌ از جمله‌ ميرزا ابوالقاسم‌ سكوت‌ عارف‌ بزرگ‌ فراگرفت‌ و نوشتن‌ انواع‌ خط را آموخت‌ و در سايه‌ استعداد ادبي‌ ،خط خوب‌ و آواز خوش‌ به‌ محافل‌ ادبي‌ شيراز راه‌ يافت‌. وصال‌ از جواني‌ به‌ شعر و شاعري‌ روي‌ آورد و نخستين‌ اشعار خود را با تخلص‌ مهجور سرود و بعد ها تخلص‌ وصال‌ را برگزيد. وي‌ جداي‌ از شعر و ادبيات‌ از اساتيد بزرگ‌ خوشنويسي‌ بود و قرآني‌ را كه‌ با هفت‌ نوع‌ خط نوشته‌ و در تذهيب‌ و تجليد آن‌ هنرمندي‌ بسيار بكار برده‌ بود به‌ فتحعلي‌ شاه‌ قاجار تقديم‌ كرد. اين‌ شاعر بزرگ‌ مردي‌ مهربان‌ و درويش‌ مسلك‌ بود و روزگار خود را با شعر وشاعري‌ و شركت‌ در محافل‌ عرفاني‌ و ادبي‌ سپري‌ نمود و در سال‌ 1264 در زمان‌ سلطنت‌ محمد شاه‌ در سن‌ 69 سالگي‌ در زادگاهش‌ درگذشت‌. هنر بزرگ‌ وصال‌ شيرازي‌ در سرودن‌ غزليات‌ زيبا بود و در غزل‌ سعدي و حافظ راسرمشق‌ خود قرار داده‌ بود.در مثنوي‌ نيز مهارت‌ داشت‌ و چند منظومه‌ زيبا در قالب‌ مثنوي‌سرود كه‌ از شاهكارهاي‌ هنري‌ عصر او بشمار مي‌آيند. وي‌ در ساير سبكهاي‌ كلاسيك‌ شعر نيز تسلط خود رانشان‌ داده‌ است‌ و بعنوان‌ نمونه‌ داستان‌ ‌شيرين و فرهاد را كه‌ ناتمام‌ بود به‌قدري‌ خوب‌ و استادانه‌ به‌ پايان‌ رساند كه‌ تشخيص‌ و بيان‌ تفاوت‌ آغاز و انجام‌ داستان‌ بسيار مشكل‌ است‌. وصال‌ شيرازي‌ جداي‌ از شاعري‌ و خوشنويسي‌ در فقه‌ ،فلسفه‌ و موسيقي‌ نيز ازسرآمد گان‌ روزگار خود بود.

    آثار: وي‌ در طول‌ زندگي‌ آثار زيبايي‌ به‌ يادگار گذاشت‌ كه‌ عبارتنداز: - ديوان‌ اشعار مشتمل‌ بر پانزده‌ هزار بيت‌ - مثنوي‌ بزم‌ وصال‌ - تكميل‌ مثنوي‌ ناتمام‌ فرهاد و شيرين‌ وحشي‌ - ترجمه‌ اطواق‌ الذهب‌ زمخشري‌ - صبح‌ وصال‌

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •