گــــــــــــرگ

[VAHID]

تمام خرگوش های این شهر را من گرگ کرده ام

حالا من مانده ام و شهری پر از گرگهای زیبا

[- Saman -]

گرگ های انسان نما وقتی وارد زندگی کسی میشوند به هیـــــچ چیـــــز رحم نمیکنند ...
غرور ... اعتماد ...
روح و روان ...
و قلب آدم رو وحشیانه میدرند و تا چشم به هم میزنی ... تا به خودت میای که بفهمی چی شده می بینی تمــــــــــــــــــــام شده ای ..
تمــــــــــــــام ...
آنگاه به قلب دیگری پناه میبرند ...
بیچاره ساده دلها ... که میزبان گرگ ها میشوند . . .

[VAHID]

تـــو واق واق میکنـے من زوزه مـیـکشـَم
تـو گــآز مــیگیــرے ولـے مـَن جــِر میدَم
ميبينى آناتومیه ســَـگ با گرگ خیلے فرق داره

[VAHID]

خنده ام میگیرد از گرگهای امروزی
که با یک نگاه خرگوشها, رام میشوند.
نمیدانم کجا رفتند..
ان گرگهایی که حتی در نبودشان خرگوشها جرات بیرون امدن را نداشتند...

[Atghia]

فالَـت عجیـب آمد و خنـدیدی
یک گـرگ پیـر جا شده در فنجـان!
پیــرم ولی هنــوز خطــرناکم
نزدیـک تر به من نشو دختـر جان!


تو کوچکی... درست نمی دانم
در شعـرهام بوی تنـت باشـد!
کشـف دوتا پرنـده ی بازیـگوش
پشـت حصـار پیـرهنـت باشـد!


این شعـر نیست... سایه ی صیادی ست-
تیـر و کمـان گرفته... بتـرس از من!
شعـر من آتش است، نخـوان دیـگر
آتـش به جان گرفتـه! بترس از من...


شعـر است پشـت شعـر... نخوان دیگر
دام است پشـت دام... مواظـب باش!
تردیـد کن، بتـرس، نیـا نزدیـک
رویای بی دوام... مواظـب باش!


با من نمـان که راه گریـزی نیست
این ماجـرا تمـام نخـواهد شـد!
حرف از امیـد و شـرم نزن با من
این گرگ پیــر، رام نخواهـد شـد...


در من هنـوز شـوق تصـاحب هست
پرهیـز کن غـزال جـوان از من!
رد می کنم... ولی به تو محتـاجم
نزدیـک باش و دور بمـان از من...


حامد ابراهیم پور

[VAHID]

قبول شیرها قویترند...
اما هیچ گرگی با شلاق اهالی سیرک دلقک نمیشود...

[VAHID]

عشق را در ﭼشمان انسان ها ديدم
در دندان هاي ﮔﺮﮒ...

[VAHID]

گرگ های سفید جنگل درنده اند و بی رحم اما.....وقتی آواز کمک یکی
از خودشان را شنیدند خود را سریعا به او میرسانند و گله ای عامل مزاحم را میدرند ، انسان ها
اگر صدای ضعیفی را شنیدند خود را سریعا به او میرسانند نه برای دریدن مشکل ، برای دریدن خود او...
اگر مقابل گرگ قرار گرفتی بدان که حمله اش قطعیست اما اگر مقابل انسان قرار گرفتی نمیدانی کی و کجا تو را میدرد...
چه خوب است گرگ بودن...

[VAHID]

چون این تاپیک در مورد گرگ هست ,خواستم تو ی پست فقط در این باره فیلمی رو معرفی کنم
که در مورد خوی و خصلت این حیوانه,فیلمو قبلا دیدم (محصول 2012) ست
فیلم بسیار هجیان انگیز و زیباییست و پیشنهاد میکنم اگه ندیدین ببینید

  محتوای مخفی: the grey 

فیلم «خاکستری» The Grey نشان می دهد که گرگ ها عقیده و نظر خاصی را دنبال نمی کنند. وقتی حمله می کنند، پای هیچ خصومت شخصی ای در میان نیست. این حیوانات طی چندین هزار سال گذشته یاد گرفته اند چطور در سرمای کشنده ی مناطق ترسناکی چون مدار قطب شمال بی آنکه پوشش یا سلاحی داشته باشند، زنده بمانند. البته آنها کاملاً هم بی سلاح نیستند، چنگال و دندان دارند. بیاید از خودمان بپرسیم حتی اگر اسلحه هم داشته باشیم، چقدر می توانیم در مقابل چنگ و دندان آنها مقاومت کنیم؟

در این فیلم گروهی از کارکنان شرکت نفت فرصت این را پیدا می کنند تا سؤال ما را پاسخ دهند. آنها در یکی از جایگاه های استخراج نفت در قطب شمال کار می کنند.
آت وی تیرانداز ماهری است که در شرکت نفت، مسئولیت کشتن گرگ ها را بر عهده دارد
آت وی و چند نفر دیگر از کارکنان سوار هواپیمای کوچکی می شوند و قصد دارند از منطقه خارج شوند، اما هواپیما سقوط می کند. اکثر سرنشینان کشته می شوند. هفت نفر زنده مانده اند. آنها امیدوارند گروه نجات پیدایشان کند، اما آلاسکا منطقه ی وسیعی ست و هواپیمای کوچک آنها خیلی زود زیر برف دفن می شود.
آت وی نسبت به بقیه باتجربه تر است و رهبری گروه را به عهده می گیرد. طبق گفته ی او تنها در صورتی امکان زنده ماندن دارند که پایین تر از خط رویش درختان/Tree line* قدم بردارند. البته به نظر من گرگ ها بدشان نمی آید لابلای درختان آدم را شکار کنند، اما با اینحال فکر می کنم اگر من هم بودم از آت وی پیروی می کردم.
داستان فیلم The Grey روند منطقی بی رحمانه ای در پیش می گیرد. تعداد گرگ ها از انسان ها بیشتر است. انسان ها تفنگ دارند، سلاح گرگ ها صبوری و بردباری آنهاست.

[VAHID]

ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ گرگﻫﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﮐﻔﺘﺎﺭ ﻻﺷﺨﻮﺭﻧﺪ، ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺩﺯﺩ، ﺁﻧﻬﺎ گرگند،
سختی ها را تحمل میکنند ولی اصالتشان را از دست نمیدهند.