تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 13 اولاول ... 5678910111213 آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 125

نام تاپيک: فـــردا

  1. #81
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    خدایا مرا ببخش
    گاهی به خاطر خودخواهی .......
    مجبور میشم دلی رو بشکنم....

    خدایا مرا ببخش
    گاهی به خاطر دل خودم
    پا رو دل بقیه بذارم....

    خدایا مرا ببخش
    که نمی تونم دلیل رفتم رو
    بگم و دلیل موندنم رو نمی فهمم

    خدایا مرا ببخش
    من که می بخشم تو هم ببخش....

  2. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    در صخره های سرد و سخت و ساکتـــِ این سرنوشتـــِ بی گذشتم،
    با خاطراتـــِ تلخ و شیرینتـــ گذشتم


    من زخم ها خوردم،جدایی ها کشیدم من ،ولی این بار
    تویی ،شورم،امیـــدِ بودنم ،گرمی و نورِ هستی ام این بار


    نخوابیدم چه شب هایی که بیداری کشیدم من
    چه صورت هایی از نور وجود تو کشیدم من


    صبوری کردمو دستم گرفتی تو
    صدایت کردم و دادم شنیدی تو


    به فریادم برس ای همدمِ شبــ های خاموشی
    به پاهای تو افتادم تو ای تنها خدای هستی و تنها چراغ روشن شبــ های خاموشی


    تمام سرنوشتــِ من به دستـــِ توستـــ
    همه آسایشِ گیتی به دستـــِ توستــــ


    خدایا در همین انگشت شمارِ زندگــــی
    درین چندین صبوحِ بی غروبِ زندگــــی


    تو از تلخی و بی رنگی و از پروازهای بی صعودِ این دنیای بی سامان نگـــــــو
    تو از شادی ، تو از گرما، تو از گلچین ترین غوغای نا پیدای این عالم نگــــــــو


    من از تو ،ای تو که بی تا و یکتایی در این عالم
    به تنهایی تویی آن معشوق که می خواهم در این عالم


    مرا لایق بدان از این که می خواهـــــــم
    بدان من از تو این را ، خالصانه می خواهــــــــم

  4. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض




    چقدر بدون تو به من سخت می گذرد/
    تمام ثانیه ها انگار نمی گذرد

    تمام لحظه که بی تو میگذرد/
    انگار که در خلا و انگار نمی گذرد

    صدای ساعت روی دیوار نمی آید/
    انگار ثانیه ها برای آن هم نمی گذرد

    ما که در همان ثانیه که رفتی مانده ایم/
    چرا که این زندگی از ما نمی گذرد؟

    عبور می کنم تنها از تمام ثانیه ها/
    نگاه نمی کنم به ساعتی که نمی گذرد

    همه از ما می گذرند و ما نمی گذریم/
    که بر دل می ماند این یاد ها و نمی گذرد

    صدای پای و تو و کلام تو بر جان/
    همین سکوت تو هم از دلم نمی گذرد

    با این که دیگر تویی در کار نیست/
    ولی نبودنت یک آن، هم از سرم نمی گذرد

    با تو ام و با بودنت هستم/
    با اینکه مسیرت دیگر از دلم نمی گذرد


    Last edited by Йeda; 13-05-2013 at 20:12.

  6. 9 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #84
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    منم اون ســــرو صنـــوبر که بهم دل بســــته بودی/
    تو بدون که این دلت رو به کدوم دل، بستـــه بودی

    بوم دل نقاشیِ تو پُـــــره از رنگـــــ های پر رنگــــ/
    رو بومتـــ جایی نمونده واسه من ،حتی یه بیرنگ

    قلمت به انتخابت هر کجای زندگی هستـــــ/
    از دلت ازین هیاهوی دلم که با خبر هستـــــ

    شاید اندازه ی یک بوم ســـــفید تو زندگیتــم/
    شاید اصلا تو ســـــیاهی،من چراغ زندگیتـــم

    ولی تو نور نمی خوای ،تو همش دنبال رنگــی/
    من سفیدم،تو بومت ولی تو تلخ و دو رنگـــــی

    توی بوم زندگیم فقط یه رنگ داره صـــفم/
    همه ی رنگای دنیا یه جورن توی صــــفم

    تنها رنگی که برام از همه پر رنــــــــگ تره/
    تنها نوری که واسم از همه پر رنــــــگ تره

    تو یی تو ،بودی و هستی ای خدای آســـــمون/
    سردی من ،گرمی تو ،رو زمین و آســــــــمون


  8. 10 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #85
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    12 دوستان گرامی در این شعر منظور از مردی و مردانگی تنها " انسانیت " استــــ ...


    تو که دم از مردانگی می زنی
    این آغوش سستت ،مردانگی ست؟

    تو که با هر که عشق بازی می کنی
    بگو این صفاتت مردانگی ست؟

    بگو ای نابرده از صفاتِ مرد هیچ
    بگو این شهوتت مردانگی ست ؟

    صدایت می کنم ای مرد جهان
    بیا این جا سخن، مردانگی ست

    در این وادی همه حرف و سخن
    در اینجا پر ز ادعای مردانگی ست

    بیا ای رادمردِ شب های تار
    در این خانه پر از مردانگی ست

    چه خوب شد که من آمـــــوختم
    همین چشمِ ترم، مردانگی ست

    همین یک مردِ خونین دست بود
    همین چنگالِ پستت، مردانگی ست؟

    نه انگار ،کهکشانم پر شده
    تمامِ دل، ضمیـــرِ مردانگی ست

    تو ای پست از صفت، عاری شده
    بگو این چشمِ بد، مردانگی ست؟

    صدایت می زنم پاسخ بده
    بگو این جا،هوس، مردانگی ست؟

    خدایا!داد،فریاد،ای هوااااار
    بیا این جا،صدا ،مردانگی ست

    صدایم پر شده از حجمِ خون
    بیا این حنجره ، مردانگی ست

    اَلو!ای کهکشان،فریاد زن
    که این زنـــــجیرِ دل،مردانگی ست

    به دستانِ چو مردت خیره شو!
    ببین این حاکی از مردانگی ست؟

    نه!چـــرا! شاید میانِ گرگ ها
    هنوزم بویی از مردانگی ست

    بیاموز ای جوانِ خرده پا
    بدان این یک دم از مردانگی ست

    شب و روزم پر است از مردِ بد
    مثالی از پـــــــدر، مردانگی ست



    Last edited by Йeda; 31-05-2013 at 23:23.

  10. 11 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #86
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض


    دیـــگر از عشـــق نخواهـــــم گفتـــ/
    دیـــگر از
    تو ، نخواهــــم نوشتـــ

    ***
    دیـــگر از
    دل ، سخـــن بر لبم/
    دیـــگر از
    مهر ،نخواهـــم نوشتـــ

    ***
    سپــــردم به
    اللهِ ایـــن آســـمان/
    تـــــو و از
    درونم نخواهـــم نوشتـــ

    ***
    همیـــن یکــــ
    نفس که با یادتــــ گذشتـــ/
    همیـــن
    چند خطـــ هم نخواهـــم نوشتـــ

    ***

    نه ! در
    ذاتِـــ من پســـتیِ تو نبـــــود/
    ازیــن
    خونِ دل ها نخـــواهــــم نوشتـــ

    ***
    به
    لبـــ های من خنده ای نقـــش بستـــ/
    ازیـــن
    حال بد، هیــــچ ، نخواهـــم نوشتـــ


  12. 11 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #87
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    سپــــــرده ام به آســـِمان ،بارانِ چشمــــــانِ مرا پرپر کنــــد
    سپـــــرده ام به روزگــــــــارِ بی وفـــــا ،در انتــــ
    ـــقامِ اشکــــِ من ،
    ز دوریتـــــــ ،ازیــــن تــــــرانه های دل ،گـــــــذر کـــــــند

    سپــــرده ام به دل تـــــــو را ،نم
    ی شـــــوی جـــــدا ،چــــــرا؟
    که هر چـه رنــــــج می کشـــم ،ز بـــــودن تـــــــو استــــــ و مــا

    گوش کن ،هـی فلانـــــی ،برای تو می نویســــــم
    Last edited by Йeda; 09-06-2013 at 00:21.

  14. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #88
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    در درونم جامانده ام

    بیـــرون که آمدم.... با دنیــایی روبرو شدم

    دنیایـــی که چشمانــم برویــش بســـته بود .

    آدم هایی که در تنفــسم شریک بودند و

    گام هایم هر لحــظه مرا از آنها دور می کرد

    دل هایی که در عمقشــان خانه داشتم و

    لبـــ هایی که در ذکر هر روزشان جای .

    و نگاهی منتظر و تبسمی حقیقی ..،

    فقط برای شادی من .

    وااای که داشتـــــن تو ،

    چه دنیایی را از من گرفتـــــــه بود .

    ( بی مخاطب )
    Last edited by Йeda; 11-06-2013 at 20:38.

  16. 5 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #89
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض





    باز باران باترانه

    می خورد بر قلـــــب شاعر

    می زند بر جانــــــم آتش

    می رود بر دل نــــــشانه


    یـــــــادم آرد روز باران

    می خروشــــید از ته جان

    با دو چشــــــــم اشک بارم

    با نگاه بی مثـــــالم

    با دو دستــــِ خیـــس باران

    با غـــــــباری مانده در جان

    با تــــــو و یک چــــــتر کوچک

    آمــــدم من زیر باران

    من به ابــــر این بیابان

    من به چشـــــمان بهاران

    آسمـــانی خیــــــس باران

    می زنم لبخـــــــندی از تو

    از تو و از بــــــوی باران

    جنس شــــیشه ،مثل گلبـــرگ بهاران

    حال افســـــــوس این بهــــــارم

    پر کشـــــــیده سـوی باران

    کاش می شســــــت قلب مارا

    کاش می بـــــرد یاد او را

    چـــــشم ها را شـــــست باران

    یادها را برد از جـــــان

    من..دوبــــــاره.. زیــــــر باران

    باز مانـــــــــدم

    باز بـــــاران... باز بــــاران..

  18. 11 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #90
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    خوشحالم


    صدای شادی و فریاد مردم مرا شاد می کند

    مردمی که هر کدام را می پرسیدم دردی در دل داشتند

    مردمی رنجور و زخم خورده

    لبخند و هلهله ی شادی مرا به شور می آورد

    مرا ،آری

    من که با لبخند خیالی عجین شده ام

    این بار این لبخند حقیقی ست

    نه نقابی در کار است

    و نه ترسی از کذب شادی

    این لبخند ادامه خواهد داشت

    هنگامی که کودکی به انتظار آبنباتی در گوشه ی خیابان سکه می شمارد

    و دست خواهش به سمت مردم فقیر از مهر شهر دراز می کند

    هنگامی که پسر بچه ای با چشمانی مملو از شیطنت کودکی

    مملو از شـــور و مملو از خواهش روبروی درب مدرسه ای مملو از هیاهوی کودکی

    در سطلی پر از زباله در پی وعده ای غذای سالم می گردد...

    و هنگامی که مادر غمگینی طفل سه ساله را در آغوش سرد خیابان نم زده می فشارد تا که

    مهربانی سکه ای از لبخندی کوته به سمتش پرتاب کند

    در شهـــری که مردمش بدنبال بیابانی خالی از جمعیت برای فریاد ند

    و در کشوری با مردمانی پر از رنج و خواهش اما غیور و مملو از رنگ خونین انتقام

    در کنار همین کودک افسرده ی شهر و در گوشه ای از این سپید سرزمین پر ز صلح ،

    لبخنـــدی از رضایت می زنم و بزرگ مرد پیروز میدان را به ابر های اعتماد شهر ،در دشتی

    سوار بر باران ،به سمت شکوهی از ایمان و امـــید می فرستم... .

  20. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •