مثل این است کسی را در من خاک میکنند. شب دارد میآید و من با کمال میل روز را تقدیمش میکنم. نشستهام روی پلههای حیاط و فکر میکنم چه چیزی غمگینتر و زیباتر از اینکه در یکی از آخرین روزهای اردیبهشت روی پلههای حیاط نشسته باشی، باد عطر گلهای اقاقیای توی کوچه را بیاورد، ببینی که پرستوها برگشتهاند، و تو هنوز زندهای.