تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 96 اولاول ... 56789101112131959 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 959

نام تاپيک: شعــر و احســاس ( چرک نویـس )

  1. #81
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    مثل این است کسی را در من خاک می‌کنند. شب دارد می‌آید و من با کمال میل روز را تقدیمش می‌کنم. نشسته‌ام روی پله‌های حیاط و فکر می‌کنم چه چیزی غمگین‌تر و زیباتر از اینکه در یکی از آخرین روزهای اردی‌بهشت روی پله‌های حیاط نشسته باشی، باد عطر گل‌های اقاقیای توی کوچه را بیاورد، ببینی که پرستوها برگشته‌اند، و تو هنوز زنده‌ای.

  2. 5 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    اولین و آخرین پسری که جلویش زانو خواهم زد.....

    ..... پسرم خواهد بود......

    ...... آنهم برای بستن بند کفشهایش.......


  4. 9 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    باید خودم را ببرم خانه !

    باید ببرم صورتش را بشویم…

    ببرم دراز بکشد…

    دلداریش بدهم ، که فکر نکند…

    بگویم نگران نباش ، میگذرد…

    باید خودم را ببرم بخوابد…

    " من " خسته است …!

  6. 6 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #84
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی unknown47's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    1,056

    پيش فرض

    هَروَقتــــــ دَر آغوشِــــــ مَنــــ بُودے چِشمآنَت رآ میَبستــے …

    نِمیدآنَم بِہ خآطِر اِحسآسِ زیآد بود یآ خُود رآ دَر آغوشِ دیگرے تَصَوُر میکَردے …

  8. 4 کاربر از unknown47 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #85
    داره خودمونی میشه Sufia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    سابه
    پست ها
    147

    پيش فرض

    هنوز هم چشمانم، نگاهت را؛
    نگاهم، لبانت را؛
    و لبانم، لبانت را نشانه ميرود
    در طلب يک بوسه ...
    هنوز هم زيباست انتظار آغوشت را کشيدن
    حتّی زيباتر از گذشته

  10. 4 کاربر از Sufia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #86
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    غفلت کرده ای مــادر!

    پشت یک قلب عاشق

    فرزندت آرام آرام می میــرد

    و تــو...

    فراموش کردن را به من نیاموختی ~ مادر!

  12. 5 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #87
    داره خودمونی میشه Sufia's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    سابه
    پست ها
    147

    پيش فرض

    صدای احساسم را شنیدی
    نگاه عاشقم را هم دیدی

    اما با بی مهری گفتی

    احساست کمی خش دارد
    عشقت تب زیادی دارد

    ای کاش حقیقت را می گفتی

    می گفتی که احساس پاکم برایت دردسر دارد
    عشقم حتی یک لک هم ندارد

  14. 2 کاربر از Sufia بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #88
    پروفشنال hamijoon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    ღღIn ThE HeAvEnღღ
    پست ها
    886

    پيش فرض

    صبورم !!!

    به اندازه ای که
    بهانه ای
    دست احساسِ دمدمیَت ندهم

    ...


    ---------- Post added at 09:35 AM ---------- Previous post was at 09:33 AM ----------

    دلم ميخواهد شب باشد، من باشم و تو ...
    به خيالم تو خواب باشي ...

    نگاهت كنم، آرام ببوسمت...
    نوازشت كنم...
    و آرام بگويم دوستت دارم ...
    و تمام حرفهاي دلم را كه وقتي نگاهم ميكني نميتوانم بگويم عاشقانه نجوا كنم...
    و تو در سكوت بشنوي و از عشقم سر كيف شوي ، اما ...
    چشمانت را باز نكني و به خيالم خواب باشي... !
    من هم به خيالت ندانستم كه بيداري ... !

  16. 2 کاربر از hamijoon بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #89
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    هیچ دلیلی، مطلقا هیچ دلیلی برای ادامه دادن به زندگی‌ام ندارم. نشسته ام روبروی مانیتور و به عکسم نگاه می‌کنم. زندگی من همان سیگار نیم‌سوخته‌ای است که متاسفانه انگار قصد تمام شدن ندارد. کف اتاق پر است از کتاب. همچون گورستانی که روی بعضی از سنگ قبرهایش نام مترجم هم آمده‌ باشد. یکی از این کتاب ها، کتابی است به نام «فضای پروستی» نوشته‌ی «ژرژ پوله» او در این کتاب از این می‌گوید که چگونه در کتابِ پروست مکان ها به حضورهای انسانی گره خورده‌اند. و معمولا شخصیت های داستانی اولین بار در منظره‌ای پدیدار می شوند که پیش‌تر نویسنده با چنان وسواسی آن را شرح داده که حتا در حضورهای بعدی‌ و در مکان های دیگر هم، در پیوند با آن منظره ی نخستین به یاد می‌آیند. روی جلد کتاب تابلویی است اثر «کلود مونه»؛ تصویر دختر جوانی که از پشت یک پنجره -شاید هم یک در- دیده می شود. این تصویر همان تصویری است که من دوست دارم حضورم با آن گره خورده باشد. دوست دارم من هم آنجا می‌بودم. نه در کنار دختر، بلکه در طرف دیگر پنجره؛ درست روبروی او. و طوری ایستاده باشم که کسی نتواند تصویر پشت پنجره را تشخیص بدهد. اینکه کیست که من این‌گونه خیره‌اش شده‌ام. یک دوست، یک معشوق. سایه‌ی خودم، یا مرگ.


    زاهد بارخدا


    Last edited by F l o w e r; 16-05-2012 at 18:53. دليل: اضافه کردن نام نویسنده

  18. این کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #90
    داره خودمونی میشه farzanehpaksima's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2011
    محل سكونت
    T@briZzz
    پست ها
    62

    پيش فرض

    بعضی اشکا ...



    بی دلیل ...


    بی بهانه ...


    یه دفعه ای ...


    نصف شبی ...


    عجیب آدم رو آروم می کنن !!!

  20. 5 کاربر از farzanehpaksima بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •