تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 11 اولاول ... 567891011 آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 109

نام تاپيک: مرجع مقالات انجمن ادبیات

  1. #81
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    رزومه و رزومه نویسی (چگونه رزومه بنویسیم)

    با نوشتن رزومه فارسی شروع میکنیم.
    اگر چه خیلی مهم هست که شما رزومه رو برای کجا و چه منظوری نگارش میکنید و طبیعتا تفاوتهایی در نحوه نگارش رزومه های مختلف برای ارسال به مکانهای متفاوت و درخواست کردن موقعیتهای گوناگون وجود داره. اما این مطالبی که بیان میشه تقریبا کلی هست و در تمامی انواع رزومه قابل استفاده.

    1- اطلاعات شخصی

    به نظر واضح میاد و نیازی به توضیح نداره.

    نام
    آدرس
    تاريخ تولد
    وضعیت تاهل (همیشه اجباری نیست)
    امکانهای ارتباطی
    شماره تلفن
    آدرس
    آدرس پست الكترونيك

    2- تحصیلات

    شامل دبیرستان و دانشگاهی که در آن درس خوانده اید یا در حال تحصیل هستید همراه با سال ورود و فراغت و جزئیات مربوط به رشته و گرایش و در صورت امکان معدل هر مقطع
    نکته: در مورد رشته های دانشگاهی، غالبا عنوان پایان نامه در همین بخش ذکر میشود.


    - تجربيات حرفه‌اي و اجرايي

    شامل:

    عنوان فعالیت
    سمت
    نوع فعالیت (قراردادی، پیمانی، رسمی ...)
    محل کار (و یک توضیح بسیار خلاصه در صورت نیاز)
    بازه زمانی کار

    4- سوابق علمي پژوهشي

    این بخش شامل فعالیتهای علمی انجام شده توسط شما در قالب پروژه های علمی است. در اینجا شما موارد زیر را باید ذکر کنید:

    عنوان طرح یا فعالیت ِ علمی
    زمان
    كارفرمای شما (کسی که کار پژوهشی به سفارش یا زیر نظر اون انجام شده و میبایست حتی المقدور حقوقی باشه)
    نقش شما در پروژه (مسئول پروژه، پژوهشگر، راهنما، مشاور ... یا مسئول تدارکات یا خدمات)


    5- تالیفات

    در این قسمت مقاله ها و دیگر تالیفات شما نوشته میشود. فرمت صحیح آوردن یک مقاله در رزومه به این صورت هست:
    نویسنده یا نویسنده ها؛ "نام مقاله"، محل چاپ یا ارائه، و سال انتشار.

    6- توانمندي‌ها و مهارت‌ها

    شامل توانایی های خاص گروهی یا اجتماعی، توانایی های کاپیوتری و نرم افزاری مرتبط و زبان هایی که شما بلد هستید

    7- عناوین و افتخارات (در صورت وجود)

    8- موارد دیگر (مثل علایق یا آشنایی و تخصص در ورزش يا هنر و ... احياناً اگر سوابق حرفه اي در اين زمينه ها داری هم بنویسید)

    9- معرف

    در رزومه های علمی معمولا رسم هست که افرادی را بعنوان معرف فرد در انتهای رزومه با مشخصات کامل و نحوه تماس می آورند. شما هم این کار را انجام بدید.

  2. #82
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    رزومه چیست؟

    در اصل یک کلمه فرانسوی هست résumé) é) و در فارسی هم به همین اسم یا سی.وی (که مخفف Curriculum Vitae هست) شناخته میشه.
    رزومه یک مدرک چند صفحه ای هست که خلاصه ای از سوابق کاری و تحصیلات و مشخصات فرد درش نوشته شده و معمولا برای استخدام و گزینش (خصوصا در مواردی که مصاحبه ای وجود داره) کاربرد داره. یعنی فرد این چند صفحه سوابق خودش رو به جایی که تمایل داره استخدام بشه یا مثلا ادامه تحصیل بده ارائه میکنه. خیلی ساده اینکه: وقتی شما داوطلب یک موقعیت شغلی یا تحصیلی هستید، باید رزومه خودتون رو برای بررسی توسط داور یا مسئول گزینش اون محل تحویل بدید تا با مطالعه رزومه نسبت به جذب شما تصمیم بگیرند.

    رزومه متنی است چند صفحه ای حاوی اطلاعات و مشخصات فردی که قبل از مصاحبه در اختیار کارفرمایان قرار گرفته و به آنان امکان میدهد تا ارزیابی اولیه ای از توانایی‌های شغلی شما داشته باشند. در واقع رزومه باید تصویری ذهنی از شما و فعالیتهای شغلیتان، به خواننده ارائه کند. از این حیث رزومه جنبه ای تبلیغاتی دارد بدین ترتیب که ویژگیهای مؤثر و مفید خود را در اختیار کارفرما قرار میدهید و به نوعی سعی میکنید تا وی را متقاعد سازید که از بین چندین داوطلب، شما را برای شرکت در مصاحبه انتخاب نماید. رزومه باید به طور مثبتی مهارتها و توانایی‌های شما را نشان دهد. رزومه در عین حال که باید صادقانه باشد، وبایدعاری از تعارفات و شکسته نفسی باشد.

    رزومه زندگی نامه، شرح گذشته و یا حال شما نیست (هر چند که قسمت عمده آن مربوط به سوابق کاریتان میشود). اولین هدف رزومه جلب توجه کارفرماست. بنابراین در هر جمله ای که مینویسید باید سعی کنید به نوعی علاقه و توجه خواننده را جلب کنید. یک رزومه خوب میتواند کلید موفقیت شما در امر کاریابی باشد. به آن از دید انجام وظیفه نگاه نکنید.
    شیوه‌های متفاوتی برای نگارش رزومه متداول و مرسوم است و هر کس به مقتضای سلیقه و هدفی که از نگارش رزومه دارد ، شیوه خاصی را بر می گزیند . اما به طور کلی اصول و سرفصل بندی عمومی رزومه‌ها به شرح زیر است:

    ۱- جزئیات شخصی(Personal Details)

    اغلب رزومه‌ها با این بخش آغاز می شوند . آن چه می بایست در این بخش ذکر شود شامل نام ، آدرس ، شماره تلفن ، آدرس پست الکترونیک و تاریخ تولد است.

    ۲- پروفایل شخصی(Personal Profile)

    وارد کردن پروفایل در رزومه امری سلیقه ای است و ضروری محسوب نمی شود . آن چه در پروفایل به نگارش در می آید ، تصویری کلی و گویا از شما است که به طور جزئی تر در سایر بخش‌های رزومه ذکر می شود.

    ۳- تحصیلات و توانایی‌های علمی(Education and Qualifications)

    این بخش شامل تمام سوابق تحصیلی و علمی شما ، از دیپلم دبیرستان و نام دبیرستان گرفته تا آخرین مدرک تحصیلی ، رشته‌ها و گرایش‌ها و زمان بندی هر دوره ی تحصیلی خواهد بود. به یاد داشته باشید که حتماً ذکر کنید در حال حاضر مشغول گذراندن چه دوره ای هستید . سایر دوره‌های علمی – کابردی که در کنار تحصیل آکادمیک گذرانده اید را هم حتماً بنویسید.

    ۴- سوابق شغلی (Skills and Work Experiences)

    در این بخش باید کل سوابق شغلی شما ، اعم از تمام وقت یا پاره وقت ، با ذکر نام و تلفن یا آدرس محل کار ، به اضافه تاریخ و دوره اشتغال فهرست شود.

    ۵- انتشارات و مقالات(Publications)

    فهرست کتب و مقالاتی که منتشر کرده و یا در کنفرانس‌ها ارائه نموده اید به اضافه زمان انتشار را در این بخش بیاورید. اگر خلاصه مقالات را به رزومه ضمیمه نمایید بهتر است.

    ۶- سایر اطلاعات(Additional Information)

    نگارش این قسمت ضروری نیست ، اما چنان چه لازم دانستید توضیحی جانبی روی سوابق تحصیلی و شغلی خود بنویسید ، می توانید این بخش را اضافه نمایید.

    ۷ – علائق(Interests)

    فهرستی از علائق خود در زمینه‌های فوق برنامه مثل ورزش یا هنر را در این بخش بنویسید و احیاناً اگر سوابق حرفه ای در این زمینه‌ها دارید حتما ذکر کنید.

    ۸ – معرف‌ها(References)

    نام ، رتبه ، درجه تحصیلی ، آدرس یا تلفن و کلاً اطلاعات مربوط به معرفین خود ( که معمولا اساتید شما هستند ) را در این بخش بیاورید . این معرف‌ها می بایست همان معرفینی باشند که توصیه نامه‌های شما را تکمیل نموده اند.

    * سایر توصیه‌ها

    - پیش از نگارش رزومه ، خوب در مورد سوابق تحصیلی و شغلی خود فکر کنید تا چیزی را از قلم نیاندازید . سعی کنید تا حد امکان ، مدارکی دال بر سوابقتان آماده و ترجمه کنید تا ضمیمه رزومه نمایید.

    - از دروغگویی یا بزرگنمایی جداً پرهیز کنید ، ممکن است برایتان دردسر ساز شود!

    - بهتر است رزومه را در ۲ روی یک کاغذ A4 تنظیم نمایید. بهترین حجم رزومه در همین حد است.

    - حتماً چند نسخه اضافه از رزومه برای خودتان نگه دارید تا در صورت لزوم از آن‌ها استفاده کنید.

    - در مورد نگارش انگلیسی ، حتماً درباره متن رزومه با یک مترجم و یا کسی که انگلیسی ادبی را به خوبی می داند مشورت کنید.

    - رزومه را حتما تایپ کنید و از ارائه رزومه دست نویس جداً خود داری کنید.

    * نمونه رزومه :

    Chronological C.V.

    Personal Details :

    Full Name: Kate Smith

    Address: 123 Anytown Rd.

    Riverton

    Manchester

    Personal Profile:

    - An enthusiastic college student with excellent knowledge of Business Administration. I am able to meet deadlines and can work within a team or on my own initiative.

    - I am keen to find a good University so as I can continue my education.



    Education and Qualifications:

    2000 – Present : Oldham Sixth Form College

    GNVQ Intermediate Business and Finance

    ( Including units on office procedure, accounting and business management)

    1995 – 2000 : Manchester High School

    GCSEs :

    English Language : Grade C

    Mathematics : Grade D

    French : Grade C

    Art : Grade B

    History : Grade C



    Work Experience:

    July 1999 – September 1999 : J&B Solicitor

    Office Junior

    main tasks:

    - Syccessfully dealt with telephone enqueries.

    - Organized and maintained an effective filing System.

    - Typed Letters , memos and reports.

    November 1997 : Marketing 4U Company (work experience)

    main tasks:

    - Used various office equipment including faxes , photocopiers and laminators.

    - word processed letters and address labels.



    Other Information:

    - I recently participated in a reader scheme where I helped children with learning difficulties.

    - I am currently taking driveing lessons.



    Referrences:

    Mrs J. Brown

    Course Tutor (Automobile Engineering)

    Trafford College

    Green Lane

    Trafford

    Tel: 0161 001 2222

    و منبع rdb.ir

  3. #83
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض

    غلط های مشهور املایی

    غلط مشهور در توصیف دو دسته به کار برده می شود:

    دسته ی نخست کسانی هستند که از رهگذر سالوسی و ریاکاری در زمره ی نیک مردان جای می گیرند. در باره ی این «گندم نماهای جو فروش » می گویند: فلانی غلط مشهور است، یعنی نان پرهیزکاری می خورد ولی « چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند .»

    دسته ی دوم آن واژه ها و عباراتی است که بر خلاف حقایق تاریخی و یا آیین دستور زبان و صرف و نحو آن، بر زبان ها جاری است.

    اکنون به نمونه های گوناگون این غلط های رایج در زبان فارسی که پرهیز از گفتن آن ها بایسته است دقت کنید :



    - به کار بردن تنوین برای واژه های فارسی

    کاربرد تنوین که ابزار ساختن قید در زبان عربی است برای واژه های عربی جایز است، مانند: اتفاقا، تصادفا، اجبارا، ولی واژه های ناگزیر و ناچار و مانند آن ها که فارسی است هرگز تنوین بر نمی دارد و نباید آن ها را چون این به کار برد:

    گزارشا به عرض می رسانم ( به جای بدین وسیله گزارش می کنم که )،

    ناچارا رفتم ( به جای به ناچار ، یا ناگزیر رفتم).

    اکنون کار به جایی رسیده است که بسیاری تنوین را حتا برای واژه های لاتین نیز به کار می گیرند و مثلا می گویند: تلفونا به او خبر دادم، یعنی به وسیله ی تلفن، یا تلفنی او را آگاه کردم.

    تلگرافا به او اطلاع دادم، یعنی با تلگراف یا تلگرافی او را آگاه کردم.

    در این جا لازم به گفتن است که دیرزمانی است که نوشتن تنوین به صورت« ا» در خط فارسی به کناری نهاده شده و آن را به صورت ن می نویسند. مثلن : اتفاقن، تصادفن یا اجبارن [که لاجرم هر دو وجه را باید صحیح شمرد]



    - واژه ی های دو قلو، سه قلو، چهارقلو و مانند آن

    واژه ی ترکی دو قلو اسمی مرکب از «دوق » و « لو » است که روی هم همزادها معنی می دهد و هیچ گونه ارتباطی با عدد 2 (دو) فارسی ندارد که اگر بانویی احیانا سه یا چهار فرزند به دنیا آورد بتوان سه قلو یا چهار قلو گفت.

    درست مانند واژه ی فرانسوی دو لوکس De Luxe که بسیاری گمان می کنند با عدد 2 (دو) فارسی ارتباطی دارد و لابد سه لوکس و چهار لوکس آن هم وجود دارد. De حرف اضافه ی ملکی در زبان فرانسوی است به معنی« از» ( مانند Of در انگلیسی یا Von در آلمانی ) و Luxe به معنی « تجمل و شکوه » است و دو لوکس به معنی « از (دسته ی ) تجملاتی » است ، یعنی هر چیزی که دولوکس باشد، نه از نوع معمولی، بلکه از نوع تجملاتی و با شکوه آن است.



    -به کارگیری واژه ها یا اصطلاحات با معنی نادرست

    - جمله هایی مانند :

    من به او مظنون هستم ( می خواهند بگویند: من به او بدگمان هستم)

    او در این قضیه ظنین است ( می خواهند بگویند: او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

    هر دو نادرست و درست وارونه ی آن درست است.

    ظنین صفت فاعلی و به معنی کسی است که به دیگری بدگمان است و مظنون صفت مفعولی و به معنی کسی است که مورد شک و بدگمانی قرار دارد. یعنی صورت درست این جملات می شود:

    من به او ظنین هستم .( یعنی من به او بدگمان هستم)

    او در این قضیه مظنون است. ( یعنی او در این قضیه مورد شک و گمان قرار دارد)

    - مصدر عربی فقدان به معنی کم کردن، کم شدن و از دست دادن است و معنی نبود ندارد و درمورد مرگ و فوت کسی هم باید گفت: در گذشت، یا رخت بر بست.

    - یا مثلا می گویند: « کاسه ای زیر نیم کاسه وجود دارد .» در حالی که کاسه هرگز زیر نیم کاسه جای نمی گیرد و در ادبیات هم همیشه گفته اند: زیر کاسه نیم کاسه ای وجود دارد.

    - شعر سعدی، یعنی: « بنی آدم اعضای یک پیکرند » را « بنی آدم اعضای یکدیگرند » می گویند.

    - هنگامی که دانش آموزی در پایان سال تحصیلی در برخی از درس ها نمره ی کافی برای قبولی نمی آورد می گوید در فلان و فلان درس تجدید شدم و یا درباره ی کسی می گویند فلانی امسال تجدید شد. حال آن که این نه خود دانش آموز، بلکه درس های نمره نیاورده است که تجدید می شود و در شهریور ماه باید دوباره جدید شده و از نو امتحان داده شود ، چون این دانش آموزی تجدیدی شده است و باید او را تجدیدی، یعنی دارنده ی درس های تجدید شده نامید.


    -غلط های دستوری

    استاد: این واژه فارسی است و باید جمع آن را استادان گفت نه اساتید .

    مهر: مهر واژه ای فارسی است و صلاحیت اشتقاق عربی را ندارد و نباید مثلا گفت حکم ممهور شد، بلکه درست آن است که بگویند: حکم مهر کرده شد یا مهر زده شد.



    -غلط های واگویی (تلفظی)

    پساوند «وَر » در زبان فارسی برای رساندن مالکیت و به معنی « صاحب » و دارنده است. « رنج وَر » به معنی دارنده ی رنج و « مزد وَر» به معنی دارنده ی مزد است. امروزه بر خلاف این قاعده و برخاسته از خط عربی که ایرانیان به کار می برند، این واژه ها را به صورت رنجور و مزدور می نویسند که موجب آن گردیده است تا آن ها را به نادرستی با واو « سیرشده » (مانند واو در واژه ی « کور ») تلفظ نمایند.

    واژه های دیگر ی نیز مانند دستور ( دست وَر به معنی صاحب منصب، وزیر) و گنجور ( گنج وَر) نیز از این گروه است.



    - نامیدن پدر به جای پسر

    زکریا نام پدر « محمد بن زکریای رازی » و سینا نیز نام پدر « ابوعلی این سینا » بوده است. لیکن همه جا آنان را با نام زکریای رازی و ابن سینا ، یعنی نه با نام خود، بلکه با نام پدران شان می نویسند. « بیمارستان ابن سینا » هنوز نیز در چهار راه حسن آباد تهران با این نام وجود دارد.

    منصور نیز پدر « حسین ابن منصور حلاج » است که کوتاه شده ی نام وی «حسین حلاج » است. لیکن این نامی ترین صوفی ایران در سده ی سوم هجری را همه جا « منصور حلاج » می نامند و نه «حسین وار»، بلکه «منصوروار» بر سر دار می کنند، در حالی که منصور (یعنی پدر حلاج) در آن هنگام در خوزستان به حلاجی و پنبه زنی مشغول بوده است. !




    - غلط های املایی مشهور

    آزمایشـات: واژه آزمایش را که فارسی اسـت برخی از فارسی زبانان با « آت » عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت و باید با « ها» ی فارسی جمع بسته شود. آزمایش ها درسـت اسـت.

    در جمع بستن واژه ها ی فارسی با « جات » نیز غالبا همین گونه اشتباهات رخ می دهد، چرا که به نظر می رسد که این نوع جمع فرقی با جمع با « آت » ندارد . اما برای نوشتن فارسی فصیح به تر است که این واژه ها نیز با « ها »جمع بسته شود، برای احتراز از عربی مآبی . یعنی به جای روز نامه جات ، کارخانجات ، نوشته جات ، شیرینی جات ، ترشیجات ، دسته جات ، میوه جات ، نقره جات و.... به تر است چون این بنویسیم :روزنامه ها ، کار خانه ها ، نوشته ها، شیرینی ها ، ترشی ها ، دسته ها ، میوه ها ، نقره ها .

    از غلط های فاحش در همین زمینه یکی هم جمع بستن نام های جمع است. مانند تشکیلات که جمع تشکیل است و هنگامی که با : ها آن را جمع می بندند ، جمع الجمع می شود، از آن جمله اند : آثارها، اخبارها ، ارکان ها ، اعمال ها ، جواهرها یا جواهرات ، حواس ها ، عجایب ها ِ، منازل ها ، نوادرات ، امورات ، عملیات ها و دیگر، که شکل درست نوشتن وگفتن آن چون این است : آثار، اخبار ، ارکان ، اعمال ، جواهر ، حواس ، عجایب، منازل ، نوادر ، امور ، عملیات و ..

    آزوقه / آذوقه: اصل این واژه که آن را آزوغه هم می نویسـند ترکی اسـت. پس باید به« ز» نوشـته شـود.

    آسـیا / آسـیاب: این واژه را به هردوشـکل می توان نوشـت و بزرگان ادب فارسی هردو شکل را به کار بسـته اند.

    آن را / آنرا: « را» واژه ی مسـتقلی است و پـیـوسته آن را جدا از کلمه ی پیشـین می نویسـند. مانند: این را، وی را، ایشـان را، تو را، آن را .

    اتاق / اطاق: از آن جا که این واژه ترکی اسـت و در ترکی مخرج« ط» وجود ندارد پس باید آن را با حرف « ت» نوشـت.

    اتو / اطو:چون این واژه عربی نیسـت وممکن اسـت فارسی یا روسی باشـد، پس به تر اسـت به « ت» نوشـته شـود .

    ارابه/ عـرابه: ارابه واژه ی فارسی اسـت و عرابه معـرب آن. پس بهتر اسـت آن را به صورت ارابه نوشـت.

    ازدحام / ازدهام: این واژه را تنها می توان با حرف «ح» نوشـت زیرا ازدهام واژه ای بی معنی اسـت.

    اسـب / اسـپ: به هردوصورت می توان این واژه را نوشـت. زیرا این واژه پهلوی اسـت نه عربی. امروزه بزرگان زبان بیش تر با « ب» می نویسـند. اما در گذشـته های بسـیار دور با « پ » می نوشـتند وهمین واژه جزء دوم نام های کهن خراسـانیان بوده است. مانند : ارجاسـپ، جاماسـپ، گشـتاسپ، تهماسـپ ، لهراسـپ و...

    اسـتادان / اسـاتید: چون اسـتاد واژه ای فارسی اسـت جمع آن می شـود اسـتادان. این کلمه که به صورت اسـتاذ به عربی رفـته است، در این زبان به صورت اسـاتیذ و اسـاتید جمع بسـته می شـود

    اسـلحه/ سـلاح: بسـیاری کاربرد درسـت این دو کلمه را نمی دانند. به طوری که گاه به جای اسـلحه، سـلاح و گاه برعکس آن را به کار می برند. در حالی که اسـلحه جمع اسـت و سـلاح مفرد و نباید جمع اسـلحه را اسـلحه ها نوشت، زیرا که اسـلحه خود کلمه جمع اسـت و به جای آن می توان واژهء سـلاح ها را به کار برد.

    اقلاً / اکثراً: این دو کلمه در عربی به هیچ روی تنوین نمی گیرد و کاربرد آن ها بدین صورت از اغلاط مشهور به شمار می آید. بهتر اسـت به جای اقلاً « حد اقل » و یا به تر از آن « دسـت کم» و یا « کم از کم » نوشـت و به جای اکثراً « غالبا» و یا به تر از آن « بیش تر » را به کار برد. .همچنین نمی توان واژه هایی مانند دوم وسـوم و چهارم راکه فارسی اند، دوماً و سـوماً و چارماً نوشـت. یا واژه فارسی « زبان » را زباناً .

    اِن شاء الله / انشاء ألله: جمله ی « ان شاء الله » از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن ( اگر )، شـاء (بخواهد )، الله (خداوند)، یعنی: اگر خداوند بخواهد. اما جمله ی « انشاء الله » از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء ( آفریدن )، الله ( خدا ) به معنی: خداوند بیافریند. آن چه به هنگام نوشتن این جمله مراد نویسنده است جمله ی نخست است ولی آن را به صورت جمله ی دوم می نویسد.

    انتر / عـنتر: واژه انتر را که فارسی و معـنای آن بوزینه می باشـد باید به همین صورت نوشـت. عـنتر به زبان عربی نوعی مگس و مجازا به معنای شـجاع است.


    -غلط هاي املايي مشهور



    باتلاق/ باطلاق: واژه ي باتلاق ترکي اسـت، نه عربي. پس نوشـتن آن با حرف « ت» درسـت اسـت.

    باغ ها / باغات: واژه ي باغ فارسي اسـت و جمع بسـتن آن به « ات » عربي نا درسـت اسـت.

    بوالهوس / بلهوس: پيشـوند « بُل » برسـر برخي واژه هاي فارسي مي آيد ومعـناي پـُر، بسـيار و فراوان دارد، برابر اين پيشوند در زبان عربي ابو مي باشد که براي واژه هاي عربي به کار مي رود و کوتاه شده ي آن را به صورت بو مي نويسند. پس« بُل » براي واژه هاي فارسي ( مانند بلکامه: پر آرزو، بلغاک: پر شور) و «بو» براي واژه هاي عربي (مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتي) درست است.

    بوته / بته: معـناي اين واژه، گياه پـر شاخ و برگي اسـت که تنه ي ضخيم نداشـته باشـد و زياد بلند نشـود و املاي درسـت آن بوته اسـت.

    به نام / بنام: در زبان عربي حرف جر « ب » را هـميشـه بايد به کلمه ي بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسي حرف اضافه « به» را بايد همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند: بدين و بدو.، زيـرا اگر چون اين ننويسـيم در موارد بسياري امکان به جاي يکديگر گرفته شدن واژه ها و معاني (التباس معني) وجود دارد، مانند همين «به نام» و «بنام » که هر کدام جاي کاربرد ويـژه اي دارد. به اين نمونه ها دقت کنيد: او نويسـنده ي بنامي بود و يا « من او را به نام نمي شـناختم». به همين ترتيب اگر « به روي» را « بروي» بنويسيم معلوم نخواهد شـد که مراد چيسـت؟ آيا منظور از « بروي» فعلي از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروي و... .يا آن که مثلن مي خواهـيم بنويسـيم که: اين قـلم به روي ميز اسـت يا اگر ما « به درد » را « بدرد » بنويسـيم بازهم شباهت معـنا رخ مي دهد، زيرا « بدرد : يعني پاره کند و » به درد « يعني به غم و اندوه». به همين گونه اند صد ها واژه که بايد به هنگام نوشـتن آن ها با احتياط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غيره ...

    بها / بهاء : بها به معني قيمت ، ارزش و نرخ چيزي است . اما معني بهاء روشني ، درخشندگي ، رونق ، زيبايي و نيکويي است و به معناي فر وشکوه و زينت و آرايش نيز به کار رفته است . مانند بهاء الدين يا بها ء الحق و يا بها ء الملک که معناي آن ها رونق دين ، شکوه دين و شکوه کشور است. در پشت جلد ( پوشانه ) برخي از کتاب ها مي نويسند : بهاء .... ريال . که سخت نادرست است .

    پايين / پائين:. شايد گروه بسياري از پارسي نويسان روزانه ده ها بار همزه ي عربي را در نوشته هاي خود به کار مي برند و نمي دانند که اين نشانه ي نوشتاري عربي درزبان پارسي جايي ندارد. براين پايه نوشتن واژه هايي مانند « پائيز » ، « پائين » ، «موئين » ، «روئين» ، « آئين » ،« پر گوئي» ، « چائي »، « امريکائي » و... نادرست است و بايد پاييز ، پايين ، مويين ، رويين ، آيين ، پر گويي ، چايي، آمريکايي و چون اين ها نوشت.

    تاس / طاس: تاس واژه اي فارسي اسـت که عرب ها آن را گرفته و طاس مي نويسند (معرب کرده اند)، يعني ايرانيان بايد آن را به حرف ت بنويسند.

    تراز/ طراز: تراز واژه اي فارسي است که عرب ها آن را گرفته و طراز مي نويسند (معرب کرده اند). به همين سـبب « تراز» و همه ي ترکيبات آن بايد با حرف « ت» نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند اين ها.

    تپيدن / طپيدن : تپيدن واژه اي فارسي اسـت. و بايد با حرف « ت » نوشـته شـود و نوشـتن واژه هاي مشـتق از آن نيز مانند: تپش، تپنده، تپيد، تپاندن و مانند آن نيز بايسته است. همچنان واژه هايي مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسي اند، نبايد با « ط» نوشـته شـود.

    ديگر آن که در زبان عربي، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبيب. از اين رو واژه هاي عربي را مي توان به همان صورت عربي نيز نوشت. نکته ي ديگر آن که: اگر کلمه اي مربوط به زبان هاي بيگانه ي ديگر باشـد، به ت نوشـته مي شـود. مانند: ايتاليا، اتريش، اتيوپي، امپراتور، ترابلس. اما برخي نام هاي خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن ها که از رهگذر زبان عربي وارد زبان فارسي شـده است مي تواند به همان صورت عربي هم نوشته شود و گر نه چه فرقي با اسـامي عربي چون حافظ، نظامي، ملا صدرا، ابوريحان و جز آن دارد که در آن ها تغييري ايجاد نمي شود.

    ثواب / صواب: نوشـتن يکي از اين واژه ها به جاي ديگري نيز يکي از غلط هاي رايج در املاي زبان فارسي اسـت. در حالي که ثواب وصواب معاني جدا گانه اي دارد و نبايد آن ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـني « مزد و پاداش » ، اما صواب صفت اسـت به معـني «درسـت، به جا و مناسـب».

    جذر/ جزر: برخي ها درکاربرد درسـت اين دو واژه نيز اشـتباه مي کنند. جذر به معـناي ريشـه اسـت و در رياضي نيز عددي اسـت که آن را در خودش ضرب مي کنند. مانند عدد 3 که وقتي آن را در خودش ضرب کنند عدد ? به دست مي آيد که آن را مجذور مي گويند. جزر اما فرو نشـسـتن آب دريا، بازگشـتن آب دريا و ضد مد مي باشد.

    جرأت/ جرئت: اين واژه را بايد جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.

    حايل / هايل: اين دو واژه را نيز برخي با يکديگر اشـتباه کرده و به جاي هم به کار مي برند. حايل اسـم اسـت به معـناي چيزي که پرده وار ميان دو چيـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما هايل صفـت اسـت به معناي ترسـناک:

    شـب تاريک وبيم موج و گردابي چنين هايل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل ها

    ( حافظ )

    خرد/ خورد: معـناي واژه خُرد کوچک و ريز و اندک اسـت مانند: خرد سال يا خرده فروشي، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه هاي ديگر: سالخورده يا خورد و خوراک


    داوود/ داود: املای این گونه واژه ها را در املای زبان فارسی با دو ( واو ) سفارش کرده اند. به همین ترتیب واژه هایی مانند طاوس و کیکاوس را نیز باید با دو ( واو ) نوشـت: طاووس، کـیکاووس.

    دُچار/ دوچار: این واژه را که گمان می رود ریشـه ی آن دو چهار باشـد، در متون قـدیمی به صورت دوچار می نوشـته اند. اما در سده های اخیر آن را به صورت دُچار نوشـته اند. امروزه نیـز بهتر اسـت به همین صورت نوشـته شـود.

    ذِ لت / ز َ لّت: معـنای ذلت خواری ( متضاد عزت) است، اما زلت یه معنای سـهو و خطا اسـت.

    رُتیل / رطیل: نوعی عنکبوت زهر دار را به عربی رتیل می گویند و رطیل وجود ندارد.

    زرع / ذرع: زرع به معـنای « کشـت» و « کاشـتن » اسـت، در حالی که ذرع مقـیاس قـدیم یرای طول و برابر یک دهم از چهارمتر بوده اسـت.

    زغال / ذغال: املای درسـت این واژه زغال اسـت.

    زکام / ذکام: این واژه را بایـد با ز نوشـت.

    سِـتبَر/ سـِطبَر : این واژه را که به معنای درشـت و کلفت اسـت، قـدما با حرف ط هم نوشـته اند.اما چون واژه ای فارسی اسـت بهتر اسـت با حرف ت نوشـته شـود.

    سـؤال / سـئوال: شـکل درسـت آن این واژه سـؤال است.

    سـوک/ سـوگ: املای این واژه هم با ک وهم با گ درست اسـت.

    شـرایین/ شـرائین: املای این کلمه به صورت شـرایین درسـت اسـت.

    شـسـت/ شـصت: این واژه ها راهم بسـیاری ها به اشـتباه به جای یکدیگر به کار می برند. شـسـت به معنای انگشـت بزرگ دسـت وپا وشـصت عدد 60 اسـت. آقای ابوالحسن نجفی می نویسـد که چون هر دو عدد فارسی اسـت، تنها برای تمایز میان معـنای آنها است که یکی را با س و دیگری را با ص می نویسـند. ولی درمتون کهن، هردو واژه با « س» آمده اسـت.

    صد / سـد: چون واژه ی « سـده » فارسی اسـت، سـد را نیز می توان با « س» نوشـت. اما چون در متون کهن و جدید این واژه را با « ص » نوشـته اند، اکنون نوشـتن آن با « س» غـیر متعارف به نظر می رسـد. از سوی دیگر چون معنای دیگر سـد، مانع و بند و حایل اسـت، لابد قـدما، عدد 100را برای تفکیک صد از سـد. با « ص» نوشـته اند .

    صفحه/ صحیفه : صفحه به هر کدام از دو روی کاغذ و صحیفه به خود ورق کاغذ ( که دارای دو روی ) اسـت گفته می شـود. البته ورق را در سـال های پسـین برگ نیز می گویند.

    طوفان/ توفان: اصل این کلمه یونانی اسـت و شکل های دیگر این واژه ی یونانی در بسـیاری از زبان های ارو پایی هم به کار می رود، چون آن که در زبان انگلیسی Typhoon و در زبان فرانسوی Typhon به همین معنای طوفان به کار می رود. در فرهـنگ معین واژه ی طوفان را که اسم و معرب از کلمه یونانی اسـت به معنای باران بسـیار سـخت و شـدید و آب بسـیار که همه را بپـوشد وغرق کند و باد شـدید وناگهانی که موجب خسـارت و خرابی بناها و سـاختمانها شـود و سـبب تشـکیل امواج سـهمگین و مخرب گردد، و همچنان به معنای هر چیز بسـیار است که فراگیر باشـد مانند طوفان آتش یا طوفان باد. اما در همان فرهنگ، یک « توفان » هم درفارسی هست که صفت فاعلی و از مصدر توفـیدن اسـت و به معنی شور و غوغا کننده، فریاد کننده و غُران می باشد. پس برای تفکیک طوفان از توفان باید معنا های لغوی این واژه ها را مد نظر قرار داد.

    طوطی/ توتی: توتی واژه ای فارسی است و از این رو می توان آن را با «ت » نوشـت. اما قـدمای زبان و ادب فارسی این واژه را با « ط» نوشـته اند و به این دلیل امروزه نیز اگرچه این واژه فارسی می باشد نوشتن آن با «ط » نامانوس و نامتداول است.

    غلتیدن/ غلطیدن: غلتیدن واژه ای فارسی اسـت و باید با « ت» نوشـته شـود . تر کیبات این فعل را نیز باید با ت نوشـت، مانند: غَلت، غلتیدن، غلتنده، غلتیده، غلتان، غلتک و...

    غوته / غوطه : « در آب فرو رفتن » به فارسی «غوتیدن » است که امروز در زبان تاجیک نیز به همین شکل و به همین معنی به کار می رود. از این رو غوطه خوردن، غوطه زدن و غوطه ور نیز همگی نادرست است و باید با تای دو نقطه نوشته شود. از این گروهند: تپش، تپیدن، غلتیدن؛ غلت زدن، ؛ غلت خوردن؛ غلتک، غلتان.

    غیظ / غیض: در عربی غیظ، خشـم و غضب را گویند و غیض به معنای کاهـش آب اسـت.

    فترت/ فطرت: معنای فترت، رکود وسـسـتی و بی حاصلی اسـت میان دو دوران خوشـبختی، یا فاصله ی میان دو دوره ی فعالیت. اما فطرت به خصوصیت و هر موجود از آغاز خلقتش می گویند و به سـرشـت و طبیعت او.

    فطیر/ فتیر: فطیر واژه ای عربی و به معنی خمیر ور نیامده و تخمیر نشـده است و از این رو باید با « ط » نوشـته شود و واژه ای به نام فتیر اصلن وجود ندارد.

    قفص / قفس: این واژه عربی اسـت و باید با «ص » نوشـته شـود . اما در زبان فارسی آن را همیشه با «س » نوشـته اند و املای آن به شکل قفس رایج اسـت.

    قیمومت / قیمومیت: واژه ی قیمومت را که به معنی قیم بودن است، فارسی زبانان ساخته اند و در زبان عربی کاربردی ندارد و کاربرد قیمومیت نادرست است.

    کُحل / کــَهل: کحل اسم است به معنای «سـرمه» اما کهل ، صفت اسـت برای مرد میان سـال.

    گزارش ها / گزارشات: برخی ها واژه ی فارسی گزارش را با « ات» عربی جمع می بندند که نادرسـت اسـت.

    لایتجزا / لایتجزی: این واژه با آن که عربی اسـت املای درسـت آن لایتجزا اسـت و معنای آن تجزیه نا پذیر.

    مآخذ / مأخذ: واژه ی عربی مأخذ مفرد و به معنی منبع و محل گرفتن و مآخذ جمع آن است . اما برخی این واژه ها را به جای یک دیگر یعنی مفرد را به جای جمع وجمع را به جای مفرد به کار می برند.

    مبرا / مُبری : این واژه ی عربی به معـنی« تبرئه شـده از تهمت» اســت و در فارسی و عربی آ ن را مبرا می نویسـند.

    مجرا / مجری: واژه ی مجری اسـم فاعـل مصدر اجراء و به معـنای اجرا کننده اسـت، مانند « مجری قانون ». ولی در عربی مجری را به صورت مجرا نیز تلفظ می کنند که در آن صورت، اسـم مفعول مصدر اجراء و به معنای « اجرا شـده، عملی شـده » اسـت که در فارسی به تر است که به صورت «مجرا» نوشـته شـود تا با «مجری» اشتباه گرفته نشـود.

    محظور/ محذور: واژه ی محظور به معـنای « ممنوع و حرام» اسـت و محذور هم به معـنای « آن چه از آن می ترسـند» و هم به معنای «مانع و گرفـتاری» آمده اسـت. یعنی در مواردی که مراد گرفـتاری و مانع و حجب وحیای اخلاقی باشـد باید محذور نوشـت مانند: « محذور اخلاقی » و یا « در محذور قرار گرفتم و پیشـنهاد اورا پذیـرفـتم ».

    مسأله / مسئله: این واژه عربی اسـت و در خط عربی به صورت مسـألة نوشـته می شـود و در زبان فارسی هم بسـیاری این اصل را رعایت نموده و آن را به صورت مسأله می نویسـند، نه مسئله.

    مسـئوول/ مسـئول: املای این واژه به هردو شـکل آن درسـت اسـت. در عربی البته مسـئوول می نویسـند، اما در فارسی همیشه آن را با یک واو نوشـته اند.

    مزمزه / مضمضه: واژه ی مزمزه فارسی و به معـنای چشـیدن و نرم نرم خوردن چیزی است و مضمضه عربی و به معـنای گرداندن آب در دهان برای شـسـتن آن است.

    مُعتـَنی به/ متنابه: این واژه عربی اسـت و معنی آن، هـنگفت، مهم و قابل اعتنا اسـت و املای آن نیز به صورت معتنی به درسـت اسـت.

    مقتدا / مقتدی : این واژه را که به معنی پیشوا است در عربی مقتدی نوشته اما مقتدا تلفظ می کنند. از این رو در زبان فارسی برای پرهـیـز از اشـتباه خواندن باید آن را مقتدا نوشـت.

    منتها / منتهی: این دو واژه را در فارسی بهتر اسـت برحسـب تلفظ شـان بنویسـیم مانند: سـاختمان های این ناحیه هـمه بلند اسـت، منتها محکم نیسـت یا « این خیال باطل به جنون منتهی خواهد شـد» .

    نیاگان / نیاکان : در فارسی نیاگ یا نیا به معنی جد است و جمع درست آن نیاگان است نه نیاکان.

    وهله/ وحله: این کلمه را که به خط عربی وهـله می نویسـند ومعنای آن نوبت و دفعه اسـت، نباید وحله نوشـت، زیـرا که وحله در عربی و در فارسی معنایی ندارد.

    هیز / حیز: واژه ی هـیـز به معنای بدکار و بی شـرم اسـت، مانند: او نگاه هـیـز و دریده ای داشـت. و حیز به معنی جا و مکان است.

    هیئت / هیأت: واژه ی هیئت عربی و به معنی شـکل و صورت چیزی و نیز به معنی عـده ودسـته ای از مردم است. جمع هیئت نیز هیأت اسـت و نباید یکی را به جای دیگری به کار برد.

  4. 6 کاربر از bidastar بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #84
    آخر فروم باز bidastar's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2005
    محل سكونت
    محل سکونت
    پست ها
    2,696

    پيش فرض نمى خواهيد رمان بنويسيد؟ (مراحل 10گانه نوشتن رمان)

    اگر رمان خوان حرفه اى باشيد قطعاً به نوشتن رمان هم فكر كرده ايد و اين بى ترديد بخشى از دل مشغولى ها و حتى آرزوهاى شماست.هنگامى كه تصميم مى گيريد كه داستانى بنويسيد، ايده اين كار يعنى نوشتن داستان، ذهن شما را درگير مى كند. بهتر است بدون نگرانى از نتيجه كار به خط سير داستان فكر كنيد، به شخصيت هاى داستان فكر كنيد و به مكان هاى داستان فكر كنيد.

    اين گونه نخستين گام را براى خلق يك رمان برداشته ايد، گام هاى ديگر نيز درپى مى آيند.

    گام اول: نخستين چيزى كه بايد تكليف خود را با آن روشن كنيد، ايده داستان است، براى اين كار مى توانيد كتاب هاى ديگر را بخوانيد، فيلم هاى مختلف ببينيد و به موسيقى گوش كنيد و كارهايى مانند آن تنها براى الهام گرفتن و يا براى اينكه انتظار بكشيد ايده اى به ذهن شما خطور كند. اما بهترين ايده هنگامى به سراغتان مى آيد كه شما هيچ تلاشى براى فكر كردن نمى كنيد.

    گام دوم: طراحى و به اصطلاح پياده كردن تمام ايده هاى ذهنى شما براى كاراكترها، حوادث، مكان ها و يا هر چيز ديگر در داستان است. شما بعداً مى توانيد هنگامى كه آماده نوشتن مى شويد اين موضوعات را فهرست كنيد.

    گام سوم: تصميم بگيريد كه بالاخره موضوع كتاب شما چيست، دراين نقطه تنها كافى است كه موضوعات پايه اى و اصلى را بدانيد. مثلاً بايد بدانيد كه چه كسى شخصيت اصلى داستان است و قرار است چه كند. به اصطلاح هر شخصيت چه مأموريتى دركل داستان دارد.در مرحله چهارم بايد به چيدمان كلى داستان خود فكر كنيد و براى اين كار يك سال يا دوره زمانى خاص، يك ژانر خاص و همچنين جزئيات مربوط به شروع كار را بايد انتخاب و مشخص كنيد.

    در مرحله پنجم شخصيت اصلى داستان خود را خلق و مشخص كنيد. فراموش نكنيد كه شخصيت اصلى داستان الزاماً شخصيت مثبت و خوبى نيست بلكه تنها اصلى ترين شخصيت است.شخصيت هاى اصلى يعنى همان كسانى كه داستان شما درباره اوست. اما در اين زمينه بايد مطمئن باشيد كه شخصيت اصلى در داستان شما شخصيتى كاملاً خاص و منحصر بفرد و درعين حال قابل باور باشد. براى اين كه شخصيت شما قابل باور باشد بايد همانند هر فرد ديگرى داراى تاريخچه و شرح حال زندگى باشد. او نيز همچون هر انسان ديگر بايد ترس ها، اميدها، رؤياها و آرزوها، خانواده و شغل، مشكلات، دوستان و دشمنان، گذشته و حال خود را داشته باشد.

    در مرحله ششم طرح و نقشه داستان است كه بايد به آن بپردازيد. آيا شخصيت اصلى شما در تلاش براى تحقق يك هدف خاص است؟ اين شخصيت يا شخصيت ها چه هدف ها و اقداماتى بايد انجام دهند تا به خواسته و هدف خود نائل شوند؟ اين همان موضوعى است كه اصطلاحاً كشمكش يا گره اصلى داستان را شكل مى دهد. بنابراين با اين سؤال ها مواجه هستيد: مشكل شخصيت ها چيست؟ آيا درتلاش براى حل مشكل، مشكلات بيشترى خلق مى كنند؟

    نكته مهم دراين مرحله توسعه و گسترش طرح داستان است. آيا شخصيت اصلى شما در پى حل مشكل يا در جريان مشكلات خود تا پايان كتاب به شخصيت متفاوتى تبديل مى شود؟ در اين زمينه بايد مطمئن باشيد كه طرح داستانى شما در پيوند كامل با موضوع كتاب شماست و در روند شكل گيرى و ادامه ماجراها تا رسيدن به تغييرات مورد نظر شما در انتها، مراحل و موقعيت هاى بسيارى را ترك كرده و پشت سر مى گذارد.در اينجا به مرحله هفتم مى رسيم.دراين مرحله شما بايد شخصيت هاى حمايتگر و نيز شخصيت هاى مقابل و متضاد شخصيت اول را خلق كنيد. اين شخصيت ها يا بايد نقش مهمى ايفا كنند و يا در چشم انداز داستان حضور كافى داشته باشند. دراين زمينه افرادى را كه در مسير داستان با نقش ها و مكالمات و اقدامات فراوان حركت نمى كنند داخل نكنيد زيرا اين كار سبب مى شود كه داستان كسل كننده شده و وزن لازم را از دست بدهد.

    شخصيت هاى دوم داستان هم درست همانند شخصيت اول داستان بايد كاملاً باور كردنى باشند حتى اگر ترس ها، اميدها، آرزوها، موتيف ها و گذشته شخصيت ها تا پايان داستان و يا حتى هرگز آشكار نشود، به هرحال شما ناگزيرهستيد كه آنان را به گونه اى خلق و ترسيم كنيد كه شخصيت هاى ديگر داستان بتوانند پيرامون آنها حركت كنند.

    به هرحال شخصيت هاى داستانى شما بايد كسانى ازميان مردم باشند لااقل اگر دوست داريد كه نويسنده موفقى باشيد.

    در مرحله هشتم بايد به بازنويسى اثر توجه كنيد. يك داستان واقعاً در اين مرحله است كه خلق و نوشته مى شود. دراين مرحله داستان خود را ويرايش و بازنويسى كنيد و اين همان كارى است كه داستان را خوب و خوشايند مى كند.نسخه اول در بيشتر داستان ها هميشه بد خواهد بود. در اين مرحله هيچ محدوديت زمانى براى اين كار قائل نباشيد و تنها به بازنويسى كار فكر كنيد.

    در مرحله نهم كار خود را مى توانيد به كسى نشان دهيد دوست و يا افراد خانواده كه مى توانند به شما كمك كنند. البته گروه ها و دسته هاى مختلف حاضر در شبكه هاى اينترنتى هم در صورت تمايل شما گزينه خوبى هستندكه به طور هفتگى و يا ماهانه مى توانند بازتابى از كار شما باشند.

    مرحله دهم ادامه بازنويسى است. يك داستان بزرگ هرگز به طور واقعى تمام نمى شود و به عنوان يك نويسنده آماتور شما واقعاً هيچ محدوديت زمانى دركار خود نداريد.

    اما اگر حوصله كافى براى نوشتن يك رمان نداريد، احتمالاً در شرايطى هستيد كه اصلاً نبايد اين كار را انجام دهيد.



    چند نكته تكميلى

    زياد كتاب بخوانيد، اين كار مى تواند به شما عبارت ها و جملاتى را بياموزد كه نويسندگان به طور معمول در كار خود و براى بيان خود از آنها بهره مى گيرند.

    در فرصت مناسب يك هدف ابتدايى، يك موضوع يا موضوعات همچنين يك چيدمان ابتدايى و نيز زمان و شخصيت هاى ابتدايى شامل شخصيت اصلى يا قهرمان داستان و نيز يك يا چند شخصيت متضاد انتخاب كنيد كه مانعى بر سر راه شخصيت اصلى هستند و يا بر خلاف مسير يا هدف او حركت مى كنند و در كنار آن شخصيت هاى حمايت گر كه او را در مسير مورد نظرش يارى مى كنند.شما مى توانيد از ابزارهاى مختلف نظير عناوين موضوعى و يا ديگر روش ها در ترسيم خطوط اصلى داستان استفاده كنيد و به كمك اين عناوين موضوعى، به گونه اى منطقى خط سير مستمر خود را در ادامه داستان دنبال كنيد و همچنان در طول داستان پى گيرى منطقى خود را ادامه دهيد اين مسئله نقش مهمى در نوشتن يك اثر حرفه اى دارد زيرا هيچ انسانى علاقه به داستانى ندارد كه به گونه اى غير منطقى ادامه مى يابد و يا داراى شكاف ها و نكات مبهم و ناگفته در مسير داستان و سير وقايع باشد.

    چارچوب اوليه و پايه اى براى طرح اصلى خود ترسيم كنيد. اين كار به شما همچون راهنما و علائم راهنما در طول مسير كمك مى كند كه در پياده كردن ايده هاى خود در داستان اطمينان لازم را بدست آوريد ضمن اين كه شما را در مسير مناسب كه در نقشه تعيين شده قرار مى دهد. با كمك اين طرح و يا چارچوب ابتدايى مى توانيد به آسانى مسير خود را از جاده هاى انحرافى قطع كنيد.همچنين به شما كمك مى كند تا شخصيت هاى غير ضرورى و حوادث غير لازم را از داستان حذف كنيد.

    اين اغلب ايده خوبى نيست كه دستنوشته خود را به ناشر ارائه دهيد. بلكه بازهم به خودتان براى بازبينى، بازنويسى و اصلاح داستان فرصت كافى دهيد. اين كار ممكن است حتى چند هفته طول بكشد اما واقعاً ارزش اين را دارد كه زمان لازم را براى ارائه يك داستان با جزئيات كامل و كيفيت عالى ارائه دهيد.

    يكى از مشكلاتى كه به آسانى ممكن است بر سر راه شما قرار بگيرد مسئله انتخاب زمان نامناسب براى وقوع حوادث داستان است. انتخاب زمان نامناسب در مورد حوادثى كه در زمان حال يا گذشته رخ مى دهند، به آسانى سبب قطع ارتباط خواننده از متن مى شود. بنابراين بهتر است يك قدم به عقب برداريد و همه چيز را اعم از زمان افعال، قواعد گرامرى و جملات را بازبينى كنيد و بگذاريد دوستان و همكاران شما و ديگران داستان شما را مرور كنند و آزادانه نظر بدهند.

    پيش از اين كه به ناشران عادى مراجعه كنيد بهتراست يك ناشر الكترونيكى براى كار خود پيدا كنيد. اگرچه برخى ناشران الكترونيكى هم همچون برخى ناشران عادى با مشاهده كار شما مى گويند: «چندان ارزشى ندارد» بيشتر ناشران چنان كه من ديده ام چيزى براى ارتقاى كيفيت داستان اضافه نمى كنند بلكه تنها نوعى كاستن از داستان را بر داستان تحميل و بابت آن هزينه اى را هم بر نويسنده تحميل مى كنند. اما يك ناشر واقعى كسى است كه بايد در ارتقاى كيفيت كار شما تلاش كنند و يا به شما در صورتى كه آن را واجد ارزش چاپ شناختند، كمك كنند و به شما فرصت بدهند كه كارتان را ارتقا بدهيد. بيشتر ناشران الكترونيكى از طريق وب لاگ ها و گفت و گو هاى آن لاين مى توانند به شما در ارتقاى كارتان كمك مهمى كنند.تا آنجا كه مى توانيد از روش هاى نگارشى مختلف استفاده كنيد و روشى كه بهترين راه براى شماست، انتخاب كنيد اما نويسندگان مختلف كاملاً متفاوت مى نويسند اما اين پند مهم نويسندگى را فراموش نكنيد: كه يك قالب و شيوه، هميشه و براى همه مناسب نيست.

    نيازى نيست كه هميشه درباره چيزى كه مى دانيد بنويسيد بلكه مى توانيد درباره چيزهايى تحقيق كنيد و مثلاً درباره موضوعى كه دوست داريد بدانيد، تحقيق كنيد و سپس آن را در متن خود داخل كنيد. از اينترنت، كتابخانه ها و مصاحبه ها و... به عنوان ابزارهايى براى تحقيق غفلت نكنيد.

    يك روش براى توسعه يك نول آن است كه پايان آن را در ذهن داشته باشيد. اين كار در شكل دادن موضوع، طراحى و چيدمان داستان و شخصيت ها به شما كمك مى كند.

    سعى كنيد شخصيت هاى شما تا حد امكان چند بعدى باشند در غير اين صورت افرادى كسل كننده و به اصطلاح تخت و فاقد جذابيت خواهند بود كه حتى بهترين داستان ها را هم خواهند كشت پيش از اين كه حتى جوانه بزنند.

    گاه ممكن است شخصيت هاى شما داستان را به راهى و مسيرى توسعه دهند كه انتظار نداشته ايد. نترسيد!

    اين مى تواند چيز خوبى باشد و مى تواند مسير تازه و نويى را به طرح اوليه شما بيفزايد. سعى كنيد شخصيت هايتان را بر پايه تجربه هاى واقعى زندگى استوار كنيد و شكل دهيد و از نظر انگيزه ها و رفتارها بگونه اى باشند كه خودتان باور داريد كه شخصيت ها در يك شرايط واقعى آن گونه خواهند بود. اما از تخيل خود هم نهايت بهره را ببريد و با ديگران هم به تبادل نظر بپردازيد. نترسيد از اين كه اشخاص مختلفى را براى شخصيت هاى مختلف داستان خود مورد تحقيق و بررسى قرار دهيد.از دور انداختن و ناديده گرفتن هر ايده اى براى نوشتن خوددارى كنيد. زيرا اغلب تمرين خوبى براى دست يافتن به مواد و موضوعات بيشتر از آن است كه شما واقعاً به آن نياز داريد

    __________

  6. #85
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    زبان ایرانیان در زمان هخامنشیان

    زبان ایرانیان در زمان هخا منشیان پارسی باستان یا فرس قدیم نامیده می شود که ریشه زبان فارسی کنونی است. پس از استقراراشکانیان زبان پهلوی یا زبان مردم خراسان زبان رسمی ودرباری ایران شد تاتسلط اعراب بر ایران زبان پهلوی اشکانی با زبانپهلوی ساسانی تفا وت مختصری داشت .
    مثلا (گرسنه درزبان فارسی حال وگسنه بزبان پهلوی اشکانی وگشنه در زبان پهلوی ساسانی) ویا فرستک در پهلوی اشکانی و فرشتک در پهلوی ساسانی وفرشته درزبان فارسی حال . اززبان پهلوی ساسانی آثار متعد دی باقی مانده که قسمت عمده آن کتب دینی اخلاقی وادبی وداستان است .
    واما درباره خط که آن خط میخی بود وایرانیان این خط را از قوم کلده وآشور گرفتند شکل خطهای کج ومایل را حذف کردند وآنرا بصورت الفبایی درآوردند .. که برایتان می گذارم
    این خط از چپ براست نوشته میشد ودارای 36 حرف بود و در کنده کاری ونوشتن روی سنگ واجسام سخت بکار میرفت. واینهم الفبای آن وخطی که برای تحریر استفاده می کردند خط پهلوی اشکانی بود که ازراست به چپ نوشته میشد و از خط آرامی اقتباس شده بود و خط آرامی را کلدانیان که تابع ایران بودند رواج دادند. من دراینجا الفبای پهلوی ساسانی وخط اوستایی (دین دبیره) را برایتان می گذارم. وامیدوارم که بتوانید این خطها را برای خودتان زنده کنید .

    زبان ایرانیان در زمان هخا منشیان پارسی باستان یا فرس قدیم نامیده می شود که ریشه زبان فارسی کنونی است. پس از استقراراشکانیان زبان پهلوی یا زبان مردم خراسان زبان رسمی ودرباری ایران شد تاتسلط اعراب بر ایران زبان پهلوی اشکانی با زبانپهلوی ساسانی تفا وت مختصری داشت .
    مثلا (گرسنه درزبان فارسی حال وگسنه بزبان پهلوی اشکانی وگشنه در زبان پهلوی ساسانی) ویا فرستک در پهلوی اشکانی و فرشتک در پهلوی ساسانی وفرشته درزبان فارسی حال . اززبان پهلوی ساسانی آثار متعد دی باقی مانده که قسمت عمده آن کتب دینی اخلاقی وادبی وداستان است .
    واما درباره خط که آن خط میخی بود وایرانیان این خط را از قوم کلده وآشور گرفتند شکل خطهای کج ومایل را حذف کردند وآنرا بصورت الفبایی درآوردند .. که برایتان می گذارم
    این خط از چپ براست نوشته میشد ودارای 36 حرف بود و در کنده کاری ونوشتن روی سنگ واجسام سخت بکار میرفت. واینهم الفبای آن وخطی که برای تحریر استفاده می کردند خط پهلوی اشکانی بود که ازراست به چپ نوشته میشد و از خط آرامی اقتباس شده بود و خط آرامی را کلدانیان که تابع ایران بودند رواج دادند. من دراینجا الفبای پهلوی ساسانی وخط اوستایی (دین دبیره) را برایتان می گذارم. وامیدوارم که بتوانید این خطها را برای خودتان زنده کنید .

  7. این کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #86
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    مقدمه:

    منطقه سین کیانگ (ترکستان شرقی) با مساحتی بالغ بر 1664900 کیلومترمربع، تقریبا معادل سرزمین ایران و یک ششم کل مساحت چین واقع در غرب این کشور با جمعیتی بیش از20 میلیون نفر است که با هشت کشور از روسیه در شمال تا پاکستان در جنوب غربی جمعا 5600 کیلومتر مرز مشترک دارد.

    ساکنان اصلی این منطقه عموما به زبان اویغوری تکلم کرده وپیرو آیین اسلام می باشند. این منطقه درواقع منتهی الیه حوزه ی فرهنگ ایرانی درشرق محسوب شده و درطول تاریخ از نظر سیاسی دستخوش تحولات و دگرگونی های گوناگونی بوده است. گاهی نوعی حکومت ایرانی بر این سرزمین حاکم بوده و در برهه ای تحت حاکمیت خانات آسیای مرکزی اداره می شده است.

    در پاره ای از تاریخ حکومت های مستقل منطقه ای داشته و حاکمیت مغولان، تیموریان و چینی ها را در نوبتهای متوالی بر خود دیده است. چینی ها همیشه داعیه ی مالکیت بر این سرزمین را داشته و آن را منتها الیه ی مرزهای غربی خود خوانده و اویغورها نیز در دوران های مختلف آن را سرزمینی مستقل به حساب آورده و هنوز هم برخی از گروهای جدایی طلب داعیه ی استقلال آن را دارند. در زمینه ی اعتقادی هم ساکنین این منطقه مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و از شمنیسم عبور کرده و در ادوار مختلف ادیانی همچون زرتشتی، مانوی، بودایی و از حدود هزار سال قبل نور اسلام بر این سرزمین تابیده و هم اکنون نیز دین اکثریت ساکنین این منطقه محسوب می شود.

    از نظر گویش نیز، ساکنین این منطقه با دگرگونی های متعددی روبرو شده اند، زمانی زبان ایرانی شرقی و سغدی وزمانی زبان ترکی مغولی و جغتایی و از بیش از هزار سال پیش تا کنون نیز زبان آنان اویغوری است و اخیرا هم با تلاش حکومت مرکزی چین، با استفاده از تمهیدات گوناگون زبان چینی در حال تزریق شدن به این منطقه است. از نظر تنوع نژادی نیز اگرچه اکثریت ساکنان این منطقه را اویغورها تشکیل می دهند، ولی اقلیت های نژادی دیگری همچون تاجیک، ازبک، قزاق، مغول، هوی، تاتار، روسی و جمعیت انبوهی از نژاد هان که در دهه های اخیر توسط دولت مرکزی جهت تغییر جغرافیای جمعیتی به منطقه کوچانده شده و در آن جا سکنی گزیده اند.

    منطقه ی سین کیانگ از نظر جغرافیای طبیعی، گذشته های تاریخی، زبان، فرهنگ، مذهب و حتی شکل و قیافه ی ظاهری مردم، هیچگونه قرابت و شباهتی با سرزمین چین ندارد ولی در عین حال در یک قرن گذشته از سوی دولت چین برای چینی کردن این منطقه تلاش های فوق العاده ای صورت گرفته که رساندن نرخ جمعیت "هان" نژاد آن از بیست درصد در نیمه ی قرن بیستم به حدود پنجاه درصد در اوایل قرن بیست و یکم یکی از این تلاش ها به حساب می آید.

    در حال حاضر جمعیت ساکن در این منطقه بالغ بر 20 میلیون نفر است که حدود 51 درصد آن از نژاد اویغورو سایر نژادهای اقلیت و بقیه از نژاد هان می باشند . منطقه ی سین کیانگ اگرچه از نظر طبیعی به دلیل وجود شن زارها و صحراهای خشک متعدد و بزرگی همچون صحرای گبی ، کویر تکلمکان و زمین های لم یزرع فراوان، بیشتر سرزمین کویری به حساب می آید ولی از نظر معادن زیر زمینی، منطقه ای غنی است که بخش عمده ی معادن نفت و گاز چین در این منطقه واقع شده و دولت برای اکتشاف معادن منطقه اخیرا سرمایه گذاری های کلانی انجام داده است.

    تنوع فرهنگی، نژادی، طبیعی، تاریخی و مذهبی موجود در منطقه از آن محیطی زیبا و دلپذیر ساخته که هر بیننده را به خود جذب کرده و جلوه های زیبایی از طبیعت و اقوام گوناگون را به وجود آورده است. تکثر فرهنگی و تنوع قومی و نژادی سین کیانگ، ریشه در عبور جاده ی تاریخی ابریشم از این منطقه دارد. عبور کاروان های متعدد تجاری و رفت و آمد گسترده ی هیئت های فرهنگی ـ تبلیغی از این منطقه که به منزله پنجره ورود به سرزمین چین محسوب می شود باعث شکل گیری فرهنگ ها، ریشه دواندن مذاهب گوناگون، و سکونت اقوام و نژاد های مختلف در آن گردیده است. هر آنچه از مناطق غربی چین به این سرزمین وارد شده و آنچه که از چین به سایر مناطق راه یافته است، بیشتر از گذرگاه های عبوری منطقه ی سین کیانگ صورت گرفته و این مبادلات منطقه را متأثر ساخته و بر زیبایی ها و تنوع فرهنگی آن افزوده است.

    جایگاه تاریخی زبان و ادبیات فارسی در منطقه سین کیانگ

    بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، منطقه ی سین کیانگ پیش از سکونت مهاجرین مغول و اقوام ترک، سرزمینی ایرانی بوده که اقوام و قبایل ایرانی همچون سکاها، سغد ها و... با گویش زبانهای شرق ایران در آن به سر می بردند . در کتب تاریخی از سکونت شاخه هایی از اقوام آریایی در منطقه سین کیانگ نام برده شده که برخی از آنان دارای حکومت های محلی نیز بوده اند که رواج زبان سغدی از آثار ماندگار فرهنگ ایرانی قدیم در منطقه به شمار می آید.

    عبور جاده ابریشم نیز از این منطقه موجب گردیده نژادهای گوناگونی با فرهنگ های مختلف در آن ساکن شوند و همزیستی مسالمت آمیزی داشته اند که تجمع فرهنگ های متنوع آسیایی بر غنای فرهنگی آن افزوده و در این بین زبان و فرهنگ ایرانی به دلیل سابقه طولانی و توسعه خود حرف اول را می زده است. در قرن نهم(840 میلادی) به علت بروز قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در فلات مغولستان، تعداد زیادی از مغولها از محل سکونت خود مهاجرت و به سرزمین سین کیانگ وارد شدند که از اختلاط مهاجرین و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی(سکاها- آریائی ها) نژاد جدیدی به وجود آمد که بعد ها به اویغورها معروف شدند. در اثر افزایش تعداد مهاجرین، جمعیت قبایل آریایی و ایرانی که که به زبان های شرق ایران صحبت می کردند، رو به کاهش گذاشت و کم کم در جمعیت غالب ذوب شدند.

    بر اساس اسناد منتشره از سوی گروه تحقیقاتی پروسن که در اوایل قرن بیستم چهار بار به اکتشافات باستانی قدیمی در شهر قدیمی گائو چانگ در منطقه ی تورفان پرداخته اند، از سه گروه بزرگ مهاجر فارسی زبان که در قرن هشتم میلادی در منطقه ی سین کیانگ می زیسته اند، نام برده شده است:

    1. فارس ها که در این اسناد از آنان به نام Parrig نام برده شده.
    2. پارت ها که در اسناد تورفان Pan Lavaning نام برده شده.
    3. سغدی ها که به نام Sog Dag نامیده شده اند.

    همچنین آثار کشف شده از شهر باستانی مالیکوات Malikwat حاکی است که در این منطقه یک قوم ایرانی سکونت داشته که حکومتی به نام یو تیان Yu Tian را تشکیل داده و بیش از یکصد سال در این منطقه حکومت کرده اند. بر اساس گفته آقای دکتر ضمیر سعد اله زاده، محقق آکادمی علوم اجتماعی سین کیانگ که خود از نژاد تاجیک است، هنوز هم در منطقه ای بین یارکند و ختن گروهی از بازماندگان اقوام ایرانی ساکنند که از نظر فرهنگ و گویش زبانی بسیار به اقوام قدیمی شرق ایران شباهت دارند و لازم است که در این زمینه تحقیقات میدانی صورت گیرد. نقاشی ها و آثار کشف شده از قبرستان باستانی شهر گائو چانگ و اجساد مومیایی کشف شده از واحه های حوزه رودخانه ی تاریم که هم اکنون در موزه ی تاریخی شهر ارومچی مرکز سین کیانگ نگهداری می شود، و همچنین سکه های فراوان دوره های مختلف ساسانی که از این منطقه کشف شده نیز مؤید سکونت قبایل ایرانی و حاکمیت فرهنگ ایرانی در این منطقه است.

    آثار بر جای مانده از آیین مانوی و زرتشتی در منطقه سین کیانگ به ویژه در غار هزار بودای تورفان و غار دون هوان دلیل دیگری بر حضور مستقیم فرهنگ ایرانی در این منطقه است.

    گسترش زبان فارسی در منطقه ی سین کیانگ در قرن نهم میلادی

    در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم میلادی و هم زمان با حاکمیت سلسله ی سامانیان(999-840) اسلام در منطقه ی سین کیانگ گسترش یافت و مردم اویغور زبان به آیین اسلام گرویدند. با توجه به این که در دوران سامانیان زبان فارسی در آسیای مرکزی رواج یافته بود به عنوان بستری برای گسترش اسلام در منطقه مورد استفاده قرار گرفت و مجددا فارسی جدید (دری) رونق یافت و تازه مسلمانان اویغور از طریق زبان فارسی با احکام شرعی و اعتقادات اسلامی به ویژه فرهنگ تصوف که فرهنگ غالب بین مسلمانان آسیای مرکزی بود، آشنا شدند.

    همبستگی بین آیین جدید و زبان فارسی موجب گردید که تازه مسلمانان به ویژه فرهیختگان و بزرگان منطقه همزمان با آشنایی با اعتقادات دینی، زبان فارسی را نیز فرا گیرند و ادبیات غنی عرفانی زبان فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار گردد. در میان آثار کشف شده از شهر قدیمی گائو چانگ در نزدیکی تورفان، نامه ی یک تاجر سین کیانگی که به زبان فارسی برای خانواده اش نوشته بود نیز کشف شده است که نشان می دهد در قرن دهم زبان فارسی در منطقه به ویژه در میان علما و مراکز علمی آموزشی و مدارس دینی مورد استفاده بوده است.

    نفوذ زبان و ادبیات فارسی در کتاب های " دیوان لغات الترک" محمود کاشغری و " دانش خوشبختی" یوسف خاص حاجب که در دوران دودمان قاراخان نوشته شده اند را می توان به خوبی مشاهده کرد. همچنین از سبک و سیاق کتاب " غوتاد قوبلیک" که مهمترین اثر کلاسیک ادبیات اویغوری است، می توان نتیجه گرفت که نویسنده ی آن "یوسف خاص حاجب" عمیقا تحت تأثیر "شاهنامه" قرار گرفته و در تألیف کتاب خود از آن تقلید کرده است . تأثیر و نفوذ ادبیات فارسی در کتاب "دروازه های حقیقت" و سایر آثار ادبی و هنری مشابه نیز آشکارا به چشم می خورد.

    محمود کاشغری اندیشمند قرن یازدهم اویغور در "دیوان لغات الترک" خود ضمن تشریح واژه ی "تات " می گوید :" به نظر ترکها منظور از تات انسانی است که به زبان فارسی حرف می زند." و در یک ضرب المثل ترکی آمده است که : " بدون تات ترکی وجود ندارد همچنانکه بدون سر کلاهی نخواهد بود." یعنی بدون زبان و ادبیات فارسی زبان و ادبیات ترکی هم وجود نخواهد داشت . از گفته ی محمود کاشغری و ضرب المثل فوق رابطه ی بین دو ملت فارس و ترک و ادبیات آنان را به خوبی می توان درک نمود.
    ---------------------------------------

    در بخشی از کتاب "دانش خوشبختی" یوسف خاص حاجب آمده است:

    هر چند من مانند قیصر و کسری قدرتمندم
    و مانند آدم و حوا بهشت بشر را خلق می کنم
    هر چند من مانند اسکندر جهان را فتح می کنم
    و همچون نوح هزار سال زنده می مانم
    هرچند مانند حیدر شجاعت به خرج می دهم
    و همچون رستم شجاعت جهانی دارم
    اگرچه من همچون عیسی به آسمان عروج می کنم
    و مانند انوشیروان عدالت می کنم
    و...
    در این ابیات اغلب قهرمانان مورد استفاده ی نویسنده، همان قهرمانان ادبیات فارسی هستند که در جای جای کتاب از آنان استفاده شده است.

    در دوران سلطنت قراخان اولین حاکم مسلمان منطقه ی سین کیانگ، مدارس دینی در سراسر منطقه گسترش یافت که تعداد آنان بالغ بر 2263 باب بود و در تمامی این مدارس تدریس و آموزش زبان فارسی از دروس اصلی به حساب می آمد و در همین ایام بود که به منطقه ی خاش "بخارای دوم" می گفتند . از قرن یازدهم تا قرن پانزدهم زبان و ادبیات فارسی در ترکستان شرقی روز به روز توسعه یافت و در نتیجه به تأثیر گذاری زبان عربی به عنوان زبان دینی در مشرق زمین خاتمه داد و مستقیما با زبان ترکی که زبان اصلی ساکنین منطقه بود رقابت می کرد.

    آموختن زبان فارسی در مدارس و مراکز آموزشی سین کیانگ به نوعی مهارت و دانش تبدیل شده بود که یادگیری آن برای فرهیختگان ضرورتی اجتناب ناپذیر گردید، و این روند تا قرن بیستم همچنان ادامه داشت. حتی در مدارس جدیدی که در اواخر قرن نوزدهم (1885 میلادی) با حمایت و هدایت برادران حسین تحت نام مدارس "حسینیه" تأسیس و راه اندازی شد نیز هر هفته آموزش زبان فارسی جزء دروس اجباری بود و این روند جسته و گریخته تا سال 1950 در منطقه پایدار بود.

    فراگیران زبان فارسی تنها به آموختن این زبان نمی پرداختند بلکه ادبیات کلاسیک، نظم و نثر و حتی خوشنویسی زبان فارسی را یاد می گرفتند. به همین دلیل است که اکثر آثار مهم ادبیات کلاسیک هم مستقیما از زبان فارسی به زبان اویغوری ترجمه شده اند و هم توسط ادبا و شعرای منطقه به تقلید از آنان و به همان سبک و سیاق کتابهای ادبی و عرفانی و تاریخی تألیف کرده اند که تأثیر پذیری آنان از آثار زبان و ادبیات فارسی به وضوح مشخص است که در این جا به پاره ای از آنان اشاره می شود.

    آثار ادبی تألیفی به زبان اویغوری همچون "داستانهای یوسف" به قلم شخصی به نام علی در قرن 13، "خسرو و شیرین" به قلم قطبی در قرن 14، "یوسف و زلیخا" به قلم دربک در قرن 14 و ترجمه ی کتابهایی همچون "سندباد نامه"، "گلستان"، "بوستان"، "ظفرنامه"، "منطق الطیر" و سرودن اشعار دو زبانه ی فارسی و ترکی توسط افرادی چون ابن محمدکاشغری، ابن هاشم، باریچداق، مولانا لطفی(1465-1366)، سرفی سرایی(قرن14) و احمد حق بیک(قرن 15) و دیگران نمونه های بارزی از تأثیر گذاری زبان و ادبیات فارسی در زبان و ادبیات اویغوری است.

    پس از قرن پانزدهم ترجمه ی آثار ادبیات فارسی به زبان اویغوری در سین کیانگ به سرعت اوج گرفت و از قرن 15تا19 اکثر آثار ادبی فارسی توسط ادبا و مترجمان اویغور به زبان محلی ترجمه و منتشر گردید که این ترجمه ها علاوه بر فراهم کردن زمینه ی آشنایی هر چه بیشتز مردم منطقه با زبان و ادبیات فارسی، تأثیر به سزایی در توسعه و تکامل و غنی شدن زبان و ادبیات اویغوری داشت. در این دوران مترجمان از یک طرف آثار ادبیات فارسی را به اویغوری ترجمه کرده و از طرف دیگر فرهنگ و تاریخ منطقه را برای جوامعی که به زبان شرق ایرانی تکلم می کردند معرفی و آنان را به زبان فارسی برگرداندند.

    برخی دیگر از اندیشمندان و شاعران نیز مطالب خود را به فارسی می نگاشتند. افرادی همچون:

    سیدی (1554-1499)، رشید(1678-1514)، زلیخا بیگم (1608-؟)، میرزا حیدر(1554-1499)، اغلب آثار خود را به فارسی خلق می کردند. حتی در دوران های متأخر نیز افرادی همچون تاجری(1925-1856)،احمد ضیایی(1989-1913) که در سال 1936 شعر خود تحت عنوان "گل و مرغ چکاوک" را در شهر خاش به زبان فارسی سرود، همچنان به این روند ادامه دادند.

    در سال 1687 ملاشاه هرجان نیمه ی نخست شاهنامه را برای اولین بار به صورت نثر به زبان اویغوری ترجمه کرد و کار وی را ملا خاموش آخوند در سال 1791 با ترجمه ی نیمه ی دوم آن به پایان رساند و تکمیل کرد. در سال 1836شخص دیگری به نام شاه محمد بن حاج نظام الدین مجددا متن کامل شاهنامه را به صورت نثر از زبان فارسی به اویغوری برگردانده و نام آن را "شاهنامه ی زبان ترکی" نهاد.

    در سال 1787 محمد صادق رشیدی قابوسنامه را و در سال 1717 ملا محمد تیمور بنا به دستور بگام محمد کلیله و دمنه و در سال 1800 حاج یعقوب پارکندی چهار درویش امیر خسرو را و در سال 1887 آخوند حلیم الدین بهار دانش شیخ عنایت اله را از زبان فارسی به زبان اویغوری برگردانده و دهها مؤلف و مترجم دیگر تعداد زیادی از آثار فارسی را به اویغوری ترجمه و یا مشابه آن را به اویغوری خلق کرده اند. این نوع مبادلات و تأثیر گذاری زبان و ادبیات فارسی در زبان و ادبیات اویغور به حدی فراوان و رابطه بین آنان را به قدری تنگاتنگ نموده است که برای محققین و پژوهشگران زبان و ادبیات اویغور هر پژوهشی را بدون در نظر گرفتن زبان و ادبیات فارسی ناقص و غیر ممکن ساخته است.

    پس از قرن چهاردهم و به دنبال لشگر کشی های چنگیز اوضاع سیاسی منطقه ی سین کیانگ متشنج و ناآرام و تداوم ستیز بین نسلهای بعدی وی برای کسب قدرت، حیات فرهنگی منطقه را دچار بحران کرد ولی به تدریج سین کیانگ روابط سیاسی خود را با آسیای مرکزی گسترش داد. در دوران حکومت جغتای، پسر چنگیز، زبان ترکی با زبانهای عربی و فارسی در هم آمیخت و زبان جدیدی به نام زبان "جغتایی" به وجود آمد که در آن دوران آثار فراوانی نیر به این زبان خلق گردید که در آن زبان هم تأثیر غیر قابل انکار زبان فارسی به چشم می خورد ولی در همین دوران نیز آثار و اشعار فراوانی به زبان فارسی به وجود آمد. علی شیر نوایی در کتاب معروف خود به نام مجالس النفایس از 355 شاعر ترک نام می برد که بین قرن های 14 و 15 می زیسته اند که از این میان تنها 30 نفر به زبان ترکی شعر سروده اند و بقیه همگی به زبان فارسی شعر می گفته اند.

    در قرن شانزدهم (1678-1514) منطقه ی یارکند در وادی زرافشان در سین کیانگ تأسیس و اوضاع سیاسی- اجتماعی و اقتصادی منطقه تثبیت شد و رو به رشد نهاد. وضعیت فرهنگی منطقه نیز همزمان توسعه یافت و با ورود تعدادی از مسلمانان از کشمیر و گلگیت که آن ها نیز به زبان فارسی تکلم می کردند، موقعیت زبان فارسی مستحکم تر شده و نویسندگان بیشتری آثار خود را به زبان فارسی به وجود آوردندکه اندیشمندانی همچون خالق، حنیفی، خراباتی، آخوند ملا خوجه، ملا فاضل شاه خوجه و شاعره هایی همچون نفیسی، زلیخا بیگم از جمله ی این شخصیت ها محسوب می گردند .
    در طول این دوران علاوه بر آثار ادبی که به فارسی ایجاد شد، تعدادی از مورخین همچون محمد جورس(1696-1629)، میرزا حیدر قل(1551-1500) کتابهای تاریخی مهمی همچون "تاریخ راشدی"، "منتخبات تاریخ" و "تواریخ" را به زبان فارسی نوشتند.

    از اواخر قرن 17 تا اواسط قرن 18 که مجددا اوضاع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی منطقه به خاطر درگیری های مختلف بحرانی شد، نه تنها در ایجاد آثار فرهنگی و ادبی به زبان فارسی وقفه ای ایجاد نشد، بلکه آثار جدیدی به آنان افزوده و تعدادی از آثار گذشتگان نیز اصلاح و ویرایش گردید. شعرای معتبری که در این ایام به دو زبان ترکی و فارسی شعر می سرودند عبارتند از:

    مخزوم، سوسن والی، نباتی و شعرایی که فقط به زبان فارسی شعر می سرودند عبارتند از : مؤمن یارکندی، محمد رحیم کاشغری، محمد صدیق مسکین، ملا عزیزی، محمد امین صادر کاشغری و شعرای زن همچون بی بی مخزوم عزیز، زلفیا کاشغری، و اسماعیل حاجی که بیش از پانصد قطعه شعر به زبان فارسی سروده است . و در همین ایام بود که کتابهای تاریخی همچون "تذکره ی عزیزان"، "تذکره ی عبد المنان"، "نسب نامه سلیم شیخ بغرا خان" به زبان فارسی نگاشته شد و آثاری همچون "مجموعه المحققین"،" قصص الانبیا" و "روضه الصفاء" که قبلا نوشته شده بود مجددا توسط محققان اصلاح و ویرایش و باز ترجمه شد.

    البته بعضی از شخصیت های ادبی و عرفانی اویغور نیز در تکمیل و تکوین برخی از شخصیت های ادبی و عرفانی ایران تأثیر به سزایی داشته اند که به عنوان نمونه می توان از سعد الدین کاشغری دانشمند فرهیخته ای که به علت درگیری های منطقه ای از کاشغر فرار کرده و پس از دوره گردی در آسیای میانه سرانجام معلم عبدالرحمن جامی می شود نام برد که در کتاب "تاریخچه ی تصوف" و "پیشگویان و اندیشمندان صوفی" جامی، طریقت سعدالدین کاشغری هم معرفی شده است.

    همچنین برخی از ادبای زبان و ادبیات اویغور با استفاده از آثار و مضامین اندیشمندان ایرانی برخی از داستانها و افسانه های متعلق به زبان و ادبیات فارسی را نوسازی کرده و بعضا تحت عنوان های مشابه ولی با کمی تغییر و اضافه کردن، آثار جدیدی خلق کرده اند که از جمله این آثار و شخصیت ها می توان از" لیلی و مجنون" نظری،" بهرام و دل آرام ادیبی"، "اسکندر نامه" آخوند زاید بایی، "غار هزار بودا و فرهاد و شیرین" نیم سید که همگی اویغور و آثارشان نیز به اویغوری نوشته شده است نام برد.

    حتی برخی ازآثار در زمان حیات خودشاعران ایرانی و یا اندکی پس از فوت ایشان درمنطقه رواج یافته و یا ترجمه شده و یا منشاء خلق آثاری مشابه به زبان اویغوری شده است. افرادی همچون شیخ اجل سعدی که خود به کاشغر نیز سفرکرده است از زمان حیاتش تاکنون مورد توجه مردم و ادبای اویغوری بوده و25 سال پس از وفات حافظ شیرازی شخصی بنام عبدالرحیم حافظ بیش ازهزار بیت غزل به زبان جغتایی و به سبک غزلهای حافظ می سراید که این آثار تحت تأثیرمستقیم و متاثر از اشعار حافظ سروده شده است.

    عبدالرحیم حافظ خود می گوید: درسرودن این غزلها وارث فکر و فنون شعری و احساسات درونی حافظ بوده و در یکی از اشعارش می گوید:

    حافظی که به زبان فارسی شعر می سرود،
    دیگراز جهان درگذشته است.
    حافظ امروز را ببین ،
    که به ترکی شعر می سراید.

    و یا شاعرانی همچون یرچانگ سعید، سلطان سعید خان ، عبدالله حیدرخان ، قدیر خان یرچانگ و میرزا حیدر درسرودن اشعار فارسی و جغتایی از سبک و غزلهای حافظ به کرات استفاده کرده اند. حتی در دوران سلسله سعیدخان اشعار حافظ بین مردم نیز متداول بود و غزلهای او درمساجد و مدارس دینی مرتب خوانده می شد.

    خانم رلیخا بیگم شاعره ِی مشهور قرن شانزدهم با نهایت استادی و هنرمندی غزلیات حافظ را با همان سبک و وزن وقافیه به اویغوری ترجمه کرده است. این روند درچند سده ی اخیر همچنان ادامه داشته و هیچوقت ازیادها نرفته است.

    مورد دیگری ازشاهکارهای ادبیات فارسی که به شدت مورداستقبال مردم این منطقه قرارگرفته و ضمن استفاده از آن موجب ایجاد سبک خاصی درآثار اویغوری شده است، خمسه نظامی گنجوی است. ازقرن پانزدهم تا نیمه ی قرن نوزدهم بیش از یکصد شاعر و ادیب اویغوری و ترک تحت تأثیرخمسه نظامی گنجوی اقدام به خلق آثاری تحت نام خمسه نموده اند که این امر نشانگر تأثیر عمیق این شاهکار زبان و ادبیات فارسی درمنطقه ی وسیعی از استان اویغورنشین سین کیانگ است. باتور آرسیدنف دانشمند اویغور قزاقستان می گوید : پدیده ی خمسه یک نهضت فراگیری در ادبیات شرق به وجود آورد، این اثر دایره المعارف بزرگ و پر دامنه وگنجینه ای از دانش و هنر است.

    عبدالرحیم نظار شاعر قرن نوزدهم اویغور به تقلید از خمسه دو اثر طولانی تحت عنوان فرهاد وشیرین و لیلی و مجنون بصورت مثنوی به وجود آورد. همچنین در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قربان علی هالیدی مورخ تاتاری که درشهر تاچنگ سین کیانگ زندگی می کرد تحت تأثیر خمسه کتاب تواریخ خمسه شرقی را تألیف کرد که درسال 1910 درشهر قازان روسیه به تاتاری به چاپ رسید و در آن پنج حادثه مهم تاریخی منطقه ی سین کیانگ شامل قیام مردمی ناحیه ی ایلی ، تاریخ مختصر قزاقها، قیام وشورش شهر تاچنگ، قیام عمومی منطقه جنوب سین کیانگ وتاریخ کشور فرگناخان بیان شده است.

  9. #87
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض



    وضعیت کنونی زبان وادبیات فارسی درسین کیانگ

    اگر چه یادگیری زبان فارسی و آشنایی با فرهنگ ایران و ایجاد ارتباط با مراکز علمی-فرهنگی ایران در منطقه علاقمندان بسیاری دارد، ولی در حال حاضر آموزش زبان و ادبیات فارسی با همه ی سوابق درخشان و تأثیر گذاری در طول تاریخ، بنا به چند دلیل وضعیت خیلی مناسبی در این منطقه ندارد.

    1. تلاش دولت مرکزی چین برای فاصله انداختن بین نسل جوان و جدید اویغور با گذشته ی فرهنگی، ادبی و تاریخی خود و جایگزین ساختن فرهنگ و زبان چینی از طریق مؤسسات آموزشی از سطوح ابتدایی تا آموزش عالی و سپردن مسؤلیت اغلب مراکز علمی-آموزشی منطقه به چینی های غیر اویغور،(اگرچه زبان آموزش در منطقه ی سین کیانگ به طور رسمی به زبان اویغوری است ولی فرصت های شغلی و مسئولیت های دولتی محلی بیشتر در اختیار کسانی گذاشته می شود که به زبان چینی آموزش دیده اند و اغلب تحقیق ها و پژوهش های مهمی که در این منطقه به زبان چینی صورت گرفته باشد بیشتر مورد تأیید و حمایت دولت مرکزی و مؤسسات ملی است تا آنها که به زبان اویغوری نوشته می شوند.)

    2. تسلط بی چون و چرای رسانه های عمومی از قبیل رادیو، تلویزیون، روزنامه ها و مجلات و انتشار اغلب کتابها به زبان چینی(اگر چه هنوز بخش مهمی از کتب و نشریات منطقه به زبان اویغوری منتشر می شود.)

    3. نبود استاد، کلاس و امکانات آموزشی برای فارسی آموزان و علاقمندان به زبان و ادبیات فارسی و عدم حمایت دانشگاهها از برگزاری کلاس های آموزشی زبان فارسی.(تنها یک استاد بومی به نام آقای دکتر ضمیر سعدالله زاده که از دانشگاه دوشنبه در تاجیکستان فارع التحصیل شده است به عنوان استاد زبان فارسی در این منطقه فعالیت می کند که به حکم یک دست صدا ندارد، قادر به پاسخگویی به همه ی نیازها در این زمینه نیست.)

    4. اگرچه حدود چهل هزار نفر تاجیک زبان در منطقه ی تاشغور خان زندگی می کنند ولی به دلیل دور افتادگی از جهان زبان و ادبیات فارسی و استفاده از زبان تاجیکی خاص که قابل فهم برای فارسی زبانان نیست، امکان استفاده از این جمعیت برای گسترش زبان فارسی امروزه میسر نیست.

    5. عدم توجه خاص ایران و مراکز علمی و آموزشی جمهوری اسلامی به این منطقه ی مهم به دلیل عدم آشنایی با زمینه های موجود و دور افتادگی منطقه از پکن مرکز جمهوری خلق چین.(در سال 1383 با تلاش رایزنی فرهنگی ایران در پکن، هیئتی از دانشگاه شیراز به منطقه سفر کرده و قرارداد همکاری های علمی و آموزشی با دانشگاه سین کیانگ امضاء نمودند که متأسفانه تا کنون هیچ کدام از بند های آن از جمله اعطای بورس تحصیلی در مقطع دکترا به یکی از اساتید دانشگاه سین کیانگ عملی نشده است. قرار بود پس از فارغ التحصیلی وی کرسی زبان فارسی در این دانشگاه دایر گردد.)

    ولی با همه مشکلات موجود و بی مهری های صورت گرفته به زبان و ادبیات فارسی در منطقه ی سین کیانگ و دوری اساتید و دانشجویان و علاقمندان به این زبان از ایران، زمینه های بسیار مناسبی جهت احیا و گسترش زبان فارسی وجود دارد که به پاره ای ازآنان ذیلا اشاره می شود.

    1. علاوه بر علاقه ی عموم مردم منطقه به ایران و زبان فارسی که به خاطر سوابق پر افتخار و پر رونق تاریخی و عشق و علاقه ی به مشترکات دینی، فرهنگی، مشتاق آشنایی هر چه بیشتر با فرهنگ و زبان ایرانی و دستاورد های ایران معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی هستند، در مراکز علمی- پژوهشی کلیه ی اساتید و دانشجویانی که در رشته های تاریخ، ادبیات، باستان شناسی، جغرافی و... به امر آموزش اشتغال دارند به دلیل ارتباط موضوع، علاقمند به شرکت در کلاسهای آموزش زبان و ادبیات فارسی می باشند.

    2. با توجه به اینکه حدود 35 درصد لغات و کلمات زبان اویغوری از زبان فارسی به عاریت گرفته شده است، یاد گیری زبان فارسی برای تعلیم و تدریس زبان اویغوری نیز مفید است. به همین خاطر یکی از مراکز آموزش عالی که علاقمند به همکاری با ایران جهت گسترش آموزش زبان فارسی است، دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ است و تا کنون با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پکن، دو دوره کلاس زبان فارسی دایر کرده است، اما این کلاسها پاسخگوی نیاز آنان نبوده و خواهان ارتباط مستقیم با یکی از دانشگاههای ایران جهت همکاری آکادمیک در این زمینه هستند.

    3. با توجه به آثار و کتابهای فراوانی که در گذشته در این منطقه به زبان فارسی تألیف شده، هم اکنون دهها هزار نسخه کتب و اسناد خطی فارسی در مراکز دولتی و با خانه های مردم نگهداری می شود که به دلیل نداشتن کارشناس، امکانات و یا عدم آشنایی نسل های کنونی یا متن آنان بلا استفاده مانده و یا در حال نابودی می باشند. وجود این ذخایر عظیم فرهنگی-تاریخی مشترک، زمینه ی مناسب دیگری برای گسترش همکاری بین دو دولت و مراکز علمی-فرهنگی دو کشور است که بایستی برای حفظ و نگهداری و فهرست نویسی و احیانا تصحیح و چاپ و ترجمه آنان همت گمارده شود.اینجانب در سفری که به کاشغر داشتم در مغازه های اطراف مسجد جامع عیدگاه کاشغر، شاهد صدها جلد نسخ فارسی بودم که برای فروش به توریست های خارجی روی هم انباشته شده و آثار با ارزش آن توسط خریداران خارجی از منطقه خارج و بقیه در حال از بین رفتن بودند .

    4. با توجه به فقر و محرومیت اقتصادی منطقه، دولت محلی و دولت مرکزی از هر گونه همکاری های اقتصادی و سرمایه گذاری و مبادلات تجاری استقبال می کنند. اقتصاد و همکاریهای اقتصادی بین ایران و سین کیانگ به ویژه منطقه ی خراسان علاوه بر منافع اقتصادی که برای هر دو طرف در پی خواهد داشت، می تواند زمینه ی مناسب دیگری برای همکاریهای علمی، آموزشی، فرهنگی و هنری باشد. در حال حاضر بخشی از کالاهای چینی که به صورت قاچاق از طریق مرزهای شمالی وارد کشور می شود، از منطقه ی سین کیانگ و با عبور از آسیای مرکزی به ایران می رسد. چنانچه بتوان مبادلات تجاری مستقیم ایجاد نمود علاوه بر جلوگیری از قاچاق کالا و خروج ارز برای اجناس بنجل و نا مناسب، همچون دوران جاده ی ابریشم می توان از این زمینه برای احیای میراث فرهنگی مشترک از جمله زبان و ادبیات فارسی هم استفاده نمود. البته قرارداد همکاری اقتصادی- فرهنگی بین استان سین کیانگ و خراسان چند سال قبل به امضاء رسیده اما اقدام عملی در این خصوص صورت نگرفته است.

    5. ایجاد خط مستقیم هوایی و همکاری دو کشور در زمینه ی جهانگردی و مبادله ی گردشگر زمینه ی دیگری است که می تواند نقش به سزایی برای احیای زبان فارسی در منطقه داشته باشد.

    6. آستان قدس رضوی و معاونت پژوهشی آن با توجه به ابزارهای لازم علمی و مادی که در اختیار دارد نیز می تواند نقش خوبی در این زمینه ایفا کند.

    ادبیات معاصر فارسی نیز زمینه ی دیگری است که با ترجمه و نشر آن به زبان اویغوری می توان سیر توالی حضور ادبیات فارسی در منطقه را احیاء و از این طریق تأثیر گذاری لازم در زبان و نظم و نثر اویغوری را حفظ و همبستگی و وابستگی آن به زبان فارسی را افزایش داد.(با توجه به علاقه ی اساتید منطقه به زبان و ادبیات فارسی در دهه های گذشته برخی از آثار ادبی معاصر فارسی نیز با واسطه ی زبان های دیگر به اویغوری ترجمه و منتشر شده است.)

    فهرست آثار کلاسیک و معاصر فارسی ترجمه شده به زبان اویغوری در دو دهه ی آخر قرن بیستم

    خانم دکتر مهرای محمد علی استاد رشته ی ادبیات اویغوری در دانشگاه سین کیانگ و از علاقمندان به زبان و ادبیات فارسی، در مقاله ای تحت عنوان "آخرین وضعیت ترجمه ی ادبیات فارسی به زبان اویغوری و پژوهش های صورت گرفته در این زمینه در دو دهه ی آخر قرن بیستم در سین کیانگ" فهرست بلندی از بخشی از آثار ترجمه شده ی فارسی را که در دهه های اخیر منتشر شده است ارایه و در مجله ی "پژوهش ادبیات ملی" به شماره ی 3 سال 2001 منتشر نموده است که خلاصه ای از آن جهت اطلاع در پی می آید

    الف- آثار کلاسیک:
    1. «رباعیات» عمر خیام، ترجمه ی نور محمد ارکی، اداره ی نشریات زبان اویغوری خاش منتشره در سال 1981.
    2. «بوستان» سعدی، ترجمه ی قربان برات، اداره ی نشریات جوانان سین کیانگ منتشره در سال 1983.
    3. «گلستان» سعدی، ترجمه ی رحمت الله جاری، اداره ی نشریات ملی، سال 1984.
    4. «چهار درویش» امیر خسرو، ترجمه ی تحتی ابیخان، اداره ی نشریات زبان اویغوری خاش، سال 1981.
    5. «قابوسنامه» عنصرالمعالی، ترجمه ی رحمت الله جاری، اداره ی نشریات خلق سین کیانگ، سال 1983.
    6. «منتخبی از شاهنامه» فردوسی، ترجمه ی عبدالشکور محمد امین، اداره ی نشریات خلق سین کیانگ، سال 1999.
    7. «منتخبی از اشعار نظامی» نظامی گنجوی، مترجم نامعلوم، مجله ی «بورک» شماره ی 1، سال 1991.
    8. «منتخبی از دیوان حافظ» حافظ، مترجم اسرافیل یوسف، مجله ی «بورک»، شماره ی 4، سال 1990.
    9. «منتخبی از اشعار جامی» عبد الرحمن جامی، مترجم نامعلوم، مجله ی «بورک»، شماره ی 1، سال 1991.
    10. «منتخبی از مثنوی مولانا» مولانا جلال الدین، مترجم نامعلوم، مجله ی «بورک «شماره ی 3، سال 1991.
    11. «شاهنامه زبان ترکی»، مجله ی «بورک» شماره ی 1، سال 1992 و شماره های 4-1 سال 1994.
    12. «داستانها» برونی، انصاری، مجله ی «بورک» شماره ی 3 ، سال 1992.
    13. «منتخبی از سیاستنامه» نظام الملک، مجله ی» بورک» شماره ی 4، سال 1992.
    14. «منتخبی از خسرو و شیرین» قطبی، مجله ی «بورک» شماره ی 3، سال 1994.
    15. «منتخبی از رباعیات» جلال الدین رومی، «مجله ی بورک» شماره ی 2 سال 1997.
    ب-آثار ادبی معاصر
    1. «گرداب» داستان کوتاه از صادق هدایت، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 4، سال 1982.
    2. «رقص دیو» داستان کوتاه از بزرگ علوی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی3، سال 1983.
    3. «همراه» داستان کوتاه از خسرو شاهانی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 1،سال 1984.
    4. «سکه نقره ای» داستان کوتاه از موحد دلمجانی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی1،سال 1985.
    5. «شب برفی» داستان کوتاه از صادق چوبک، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی3، سال 1991.
    6. «قوشها» داستان کوتاه از صادق هدایت، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی6، سال 1986.
    7. «زن فاحشه» داستان کوتاه از موحد دلمجانی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 6، سال 1986.
    8. «به گرو دادن زن» داستان کوتاه از فریدون، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 5،سال 1988.
    9. «زن عاقل و مرد چابک» داستان فولکوریک ایران، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 15، سال 1989.
    10. «پسر و دختر بد بخت» داستان کوتاه از به آذین، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 6، 1989.
    11. «اردک کمیاب» داستان کوتاه از جمالزاده، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی4، سال 1990.
    12. «راهپیمایی طولانی» داستان کوتاه از رسول پرویز، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 3، سال 1992.
    13. «آدم تنبل» داستان کوتاه از خسرو شاهانی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 1،سال 1996.
    14. «بی شرم» داستان کوتاه از بزرگ علوی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره ی 1، سال 1997.
    15. «تهران مخوف» داستان بلند از مشفق کاظمی، مجله ی «ادیبات جهان» شماره های 8،6،5،سال 1987و شماره های 3-1 سال 1988.
    ج-فهرست مقالات علمی و پژوهشی صورت گرفته در زمینه ادبیات فارسی
    1. «چین و ماچین در ادبیات کلاسیک اویغور، آسیای میانه و آسیای غربی» به قلم قاسم عرشی مجله ی «اسناد مرجع پژوهشی و علمی دانشگاه سین کیانگ» شماره ی 4، سال 1981.
    2. «تحولات و تأثیر داستان فرهاد و شیرین در داستان های مردمی اویغور» به قلم عبد الشکور محمد امین منتشره در مجله «ادبیات آق سو» شماره ی 1، سال 1982.
    3. «عمر خیام و رباعیات و مقدمه ی کتاب عمر خیام» به قلم نور محمد ارکی، اداره ی نشریات زبان اویغوری خاش، سال 1981.
    4. «تأثیر ادبیات عربی- فارسی در ادبیات کلاسیک اویغور» به قلم داملا عبد الحمید یوسف، منتشره در» مجله ی پژوهش های ادبیات ملی» شماره ی 2، سال 1985.
    5. «گلستان، دوران درخشانی از تاریخ ادبی فارس» به قلم حسان محمود، منتشره در «مجله ی علمی دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ» شماره ی 2، سال 1985.
    6. «نظام الملک و سیاستنامه» به قلم پرفسور شیرین قربان، منتشره در روزنامه ی «دانشگاه سین کیانگ» شماره ی 4، سال 1985.
    7. «حافظ شیرازی سالار شاعران شرق» به قلم عبد الشکور محمد امین، منتشره در مجله ی» بورک» شماره ی 20، سال 1987.
    8. «فردوسی و شاهنامه» به قلم م عثمان اف و ش شاه محمد اف روسی، منتشره در مجله ی «بورک» شماره ی 21، سال 1987.
    9. «رابطه ی بین ادبیات سغدی و ادبیات اویغوری» به قلم ابلا جان محمد، منتشره در مجله ی علمی»دانشکده ی تربیت معلم خاش» شماره ی 6، سال 1987.
    10. «امیر خسرو و آثار مردمی او» به قلم عبد الشکور محمد امین، منتشره در مجله ی «بورک» شماره ی 1، سال 1988.
    11. «تمدن آسیای میانه و تمدن یونان» به قلم عبد الکریم رحمان، منتشره در» مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ» شماره ی 1، سال 1988.
    12. «تحولات شعر بلند-یوسف و زلیخا- در ادبیات زبان ترکی»، به قلم کوراوغلو از شوروی سابق، منتشره در مجله ی «پژوهشهای آسیای میانه» (اویغوری) شماره ی 1، سال 1988.
    13. «نظامی گنجوی اندیشمند و شاعر بزرگ» به قلم عبد الشکور محمد امین مجله «بورک»، شماره ی 2 سال 1988.
    14. «تاریخچه ی محلی آسیای میانه، آسیای غربی و سین کیانگ» به قلم عبد الحمید رو پذی، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ: (زبان اویغوری) شماره ی 3، سال 1988.
    15. «بهاء الدین نقش بندی و ادبیات جغتایی» به قلم عبد الشکور محمد امین، روزنامه ی «دانشگاه سین کیانگ»، شماره ی 4 سال 1988.
    16. «سعدی و فعالیت های ادبی» به قلم پرفسور شیرین قربان، مجله ی «بورک» شماره ی 4، سال 1988.
    17. «شرایط تاریخی و فرهنگی- طاهر و زهرا» به قلم کریم جان عبد الرحیم، «مجله ی علمی دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ» (زبان اویغوری) شماره ی 3، سال 1988.
    18. «پدیده ی- همزه- در ادبیات شرق» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ» (اویغوری) شماره ی 1، سال 1989.
    19. «مبادلات ادبی و تأثیر متقابل آسیای میانه و ادبیات ملتهای شرق» به قلم شریف الدین عمر «مجله ی علمی دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ» (زبان اویغوری) شماره ی 4، سال 1988.
    20. «عبد الرحمان جامی و فعالیت های ادبی او» به قلم پرفسور شیرین قربان مجله ی «بورک» شماره ی 2، سال 1989.
    21. «عطار و آثار ادبی او» به قلم پرفسور شیرین قربان و مادری خان مجله ی «بورک» شماره ی 2 سال 1989.
    22. «فعالیت های ادبی رومی» به قلم پرفسور شیرین قربان، مجله ی «بورک» شماره ی 4، سال 1989.
    23. «دانش خوشبختی و فرهنگ تاجیک» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ» (زبان اویغوری) شماره ی 4، سال 1989.
    24. «تاریخ ترجمه ی ادبیات اویغور» به قلم امین تورسون، «مجموعه مقالات علمی تاریم» اداره ی نشریات ملی پکن (زبان اویغوری)سال 1990.
    25. «افراسیاب و آلپ ارتون» به قلم امین تورسون، «مجموعه مقالات علمی تاریم» اداره ی نشریات ملی پکن (زبان اویغوری)سال 1990.
    26. «ریشه ی داستان لیلی و مجنون و تأثیر آن در ادبیات اویغور» به قلم کریم جان عبد الرحیم، «مجله ی علمی دانشکده تربیت معلم خاش» شماره ی 2، سال 1991.
    27. «کیش زرتشتی وکتاب مقدس اوستا» به قلم پرفسور شیرین قربان- مادری خان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ» (اویغوری) شماره ی 1، سال1991.
    28. «فردوسی و شاهنامه» به قلم پرفسور شیرین قربان- مادری خان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ» (اویغوری) شماره ی3، سال 1992.
    29. «مردم دوستی، سوژه ی پایدار ادبی، سنت دوستی در شیرین و فرهاد و منشأ تاریخی آن» به قلم تورسون قربان «مجله ی تریبون علوم اجتماعی سین کیانگ» (اویغوری)شماره ی 3 سال 1993.
    30. «شرح مختصری از شاهنامه» به قلم نظام الدین تختی «مجله ی علوم اجتماعی سین کیانگ» (اویغوری)شماره ی 3 سال 1993.
    31. «تحقیقات اولیه درباره ی پدیده ی همزه» به قلم قهرمان چاپار، «مجله ی علوم اجتماعی سین کیانگ» (اویغوری)شماره ی 3 سال 1993.
    32. «شاهنامه، شاهکار ادبی شرق» به قلم عبد الشکور محمد امین، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ»،(اویغوری)شماره ی 3 سال 1993.
    33. «(تهذیب) مثنوی بلندی از ادبیات معاصر تاجیک» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ»، (اویغوری)شماره ی 3 سال 1993.
    34. «عقاید بودایی نیاکان تاجیک» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علوم اجتماعی سین کیانگ (اویغوری)شماره ی4،سال 1994.
    35. «بهزاد و مکتب مینیاتور» به قلم تورسون کالپین، مجله ی «بورک»، شماره ی 2، سال 1994.
    36. «دانش خوشبختی و رستاخیز فرهنگ شرق» به قلم شریف الدین عمر، مجله ی «بورک»، شماره ی1، سال 1994.
    37. «نظامی گنجوی و خمسه ی نظامی» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ»،(اویغوری)شماره ی1، سال 1995.
    38. «ریشه ی صوفیگری اسلامی» به قلم حرمت جان عبد الرحمان، مجله ی «بورک»، شماره ی1، سال1996.
    39. «روند افکار صوفیگری اسلامی» به قلم حرمت جان عبد الرحمان، مجله ی «بورک»، شماره ی4، سال1996.
    40. «شعر- پنج برادر- اثر بلندی از ادبیات اویغور» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ»، (اویغوری)شماره ی1، سال 1997.
    41. «شرح مختصر افسانه های تاجیک» به قلم پرفسور شیرین قربان، «مجله ی علمی دانشگاه سین کیانگ»، (اویغوری)شماره ی3، سال 1997.
    42. «ادبای کلاسیک اویغور که به زبان فارسی آثار خود را خلق کرده اند» به قلم پرفسور شیرین قربان، مجله ی «بورک» شماره ی 4، سال 1997.
    43. «گفتگوی ترکان و ایرانیان، تاریخ مبادلات فرهنگی بین فارس و ملتهای ترک زبان» به قلم دکتر اسد سلیمان، «مجله فرهنگ سین کیانگ» (اویغوری) شماره ی 1، سال 1998.
    44. «همزه در ادبیات شرق» به قلم دکتر ضمیر سعدالله زاده،» مجله ی علمی دانشگاه تربیت معلم سین کیانگ» (اویغوری) شماره ی 2 سال 1998.
    45. «پیرامون فردوسی و شاهنامه» پیشگفتار کتاب «منتخبات شاهنامه» به قلم عبد الشکور محمد امین، اداره ی نشریات خلق سین کیانگ، سال 1999.
    46. «سنت-همزه- و خمسه ی نظامی» به قلم اشرف عبد الله، مجله ی» بورک» شماره ی 1، سال 2000.
    47. «پند و نصیحت در قابوسنامه» به قلم قمران محمد حاج، مجله ی «بورک» شماره ی 2، سال 2000.
    48. «جایگاه والای سعدی در ادبیات غرب» به قلم دکتر مظفر بختیار «روزنامه ی تایمز آسیای مرکزی» (اویغوری) صفحه ی 3، شماره ی 18/5/2000.
    د-پژوهشهای صورت گرفته پیرامون ادبیات فارسی
    1. «ویژگی های هنری گلستان سعدی» به قلم دکتر ضمیر سعد الله زاده (تز دکترا) در دانشگاه دوشنبه ، سال 1997.
    2. «پژوهشی پیرامون پدیده ی همزه» به قلم دکتر اسد سلیمان (تز دکترا) دانشکده ی فوق لیسانس آکادمی علوم اجتماعی چین، سال 1999.
    3. «مقایسه ی قواعد و اشکال ساختمان شعر قدیم در ادبیات عربی و فارسی با ادبیات ترکی در چین» به قلم دکتر ضمیر سعد الله زاده، پروژه ی تحقیقاتی صندوق علوم اجتماعی چین، سال 1999.
    4. «مقایسه ی ادبیات فارسی و ادبیات ملتهای ترک زبان چین» به قلم دکتر اسد سلیمان ، پروژه ی تحقیقاتی فرهنگستان علوم اجتماعی چین، سال 2000.







    منبع : ariarman.org

  10. #88
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    کودک، هویت و زبان مادری

    در قرن بیست و یک و در عصر جهانی شدن ، در اکثر کشورهای جهان ، تحصیل به زبان مادری ، حق طبیعی و بدیهی هر فردی بوده و ممانعت از آن ، نقض آشکار حقوق بشر بشمار می­آید


    #کودک#
    □ کودکی، فصل خوب زندگی انسانهاست. فصلی که در آن پاکی و شادابی و سرسبزی و زیبایی وجود دارد. شاید هم کودکی فصل بهار انسانها باشد.

    (1)دوران کودکی بیشتر تفسیری از طبیعت به نظر می­آید. «کودک» محصول روشهایی است که فرایند رشد از لحاظ کیفی و صرفاً از لحاظ کمی، به آن روشها توضیح داده میشود.(2)بر اساس یک باور گسترده و رایج «کودک عضوی از جامعه تعریف می­شود که هنوز به دلیل عدم تجهیز به مهارتهای اجتماعی مورد نیاز نقش­ها، نقش مؤثر در سازمان اجتماعی ندارد».(3) ● مهمترین عامل پیدایش مفهوم دوران کودکیباورهای گوناگونی می­تواند سبب محور دانستن کودک در جهان امروز باشد.(4)

    مهمترین عامل پیدایش مفهوم «دوران کودکی»

    در جوامع مدرن، پیدایش یک نظام اجتماعی جدید بود که در آن نقش­ها اساساً بر اساس توانایی­های تخصصی افراد تعریف می­شود؛ تخصصی که عمدتاً از طریق آموزش علمی حاصل می­شود. با گسترش این روند، دوران کودکی به پدیده­ای تبدیل شد که کودکان باید با طی کردن آن به سرزمین بزرگسالی می­رسیدند و این چنین بود که نهادهای لازم برای تبدیل کودکان از موجوداتی خام و بیولوژیک به عناصری اجتماعی به وجود آمد و دوران کودکی نیز خود به نهاد اجتماعی تبدیل شد.(5) برای كسانی که در جوامع امروز زندگی می­کنند، کودکی یک مرحله آشکار و مشخص زندگی است. کودکی مرحله مابین طفولیت و آغاز نوجوانی است.(6)

    ● خصوصیات طبیعی کودکان و رابطه نخستین

    کودکان از حسن نیت طبیعی و بینش روشن برخوردارند. با توجه به این موضوع که کودکان جامعه فردای ما را تشکیل خواهند داد، خصوصیات طبیعی آنها، خصوصیات آموزنده­ای است که ما همه میتوانیم از آنها چیزهای جدید بیاموزیم؛ آنها نمایانگر وضعیت و خصوصیاتی هستند که از بین رفته و یا به دست فراموشی سپرده شده است.(7)رابطه بین کودک و مادر طی مراحل نخستین زندگی کودک دارای اهمیت زیادی است. تحقیقات نشان می­دهد که اگر این رابطه به هر طریقی آسیب پذیرد، نتایج وخیمی می­تواند به بار آید.(8)کودکان به طور انفعالی اطلاعات را جذب نمی­کنند، بلکه آنچه را که در دنیای پیرامون خود می­بینند، می­شنوند و احساس می­کنند، انتخاب و تفسیر می­نمایند.(9)از آنجایی که نظامهای خانواده بسیار متفاوت است، دامنه تماسهایی که کودک تجربه می­کند به هیچ وجه در فرهنگهای مختلف یکسان نیست. همه جا مادر معمولاً مهمترین فرد در نخستین دوره کودکی است. ماهیت روابطی که میان مادران و کودکانشان برقرار می­شود تحت تأثیر شکل و نظم و ترتیب تماس آنها قرار می­گیرد.

    (10)ماههای نخستین دوران کودکی همچنین یک دوره یادگیری برای مادر است. مادران یاد میگیرند پیامهایی را که به وسیله رفتار کودک انتقال می­یابد درک کنند و واکنش نسبت به آنها نشان دهند.استنباطهایی که مادران از رفتار کودکانشان به عمل می­آورند به شدت بر الگوی کنش متقابلی که بین آنها به وجود می­آید تأثیر می­گذارد.(11)رابطه نخستین؛ معمولاً بین کودک و مادر، به صورت رابطه­ای در­می­آید که در آن احساسات شدیدی مطرح می­گردد، و بر پایه آنها فرایندهای پیچیده یادگیری اجتماعی شروع به رخ دادن می­نمایند.

    (12)

    ● کودکان و مسائل زیستی

    کودکان از آسیب­پذیرترین اقشار هر جامعه هستند. حفاظت و مراقبت از آنها و پدید آوردن شرایط زیستی شایسته که امکان رشد و شکوفایی­شان را فراهم کند، وظیفه کل جامعه است.دوران کودکی، بخشی از وجود شخصی است که فشرده­ترین و شدیدترین کنترل­ها در قبال آن اعمال می­شود. سلامت، آسایش، تربیت و پرورش کودکان به روش­های معاصر، هسته اصلی پروژه­های بی­شماری قرار گرفته است که می­کوشند کودک را از تهدیدات اخلاقی، جنسی و فیزیکی حفاظت کنند و رشد عادی و سالم او را تضمین و به طور فعال، ظرفیت­های ویژه او را از قبیل هوش، آموزش­پذیری و پایداری عاطفی تقویت کنند.(13)از لحظه تولد، رشد ارگانیسمی انسان و در واقع بخش عمده­ای از وجود بیولوژیکی او، در معرض دخالتهای ویژه و مداوم اجتماعی قرار دارد... علی­رغم محدودیتهای فیزیولوژیکی آشکار درباره تعداد روشهای ممکن و متفاوت برای تکامل و انسان شدن، ارگانیسم انسان انعطاف­پذیری فوق­العاده­ای در واکنش خود نسبت به نیروهای محیطی عمل کننده نشان می­دهد(14). کودکان یک مقوله­ای ساختاری و بخشی از ترکیب زندگی اجتماعی هستند. بنابراین، آنها باید در درون هر نظام اجتماعی، به عنوان یک مشکل کامل و یک پارچه ادراک شوند. کودکان همیشه در داخل جامعه و از جامعه بوده­اند و مهم نیست که تظاهر فعلشان چه چیزی را نشان میدهد. دوران کودکی، پدیده­ای کلی و جهانی و کودک نیز دارای هویتی اجتماعی است.(15)رویکردی که امروز در جامعه نسبت به مسائل کودکان مشاهده می­شود، تنها یک تقلید صرف از رویکرد جهانی نیست، بلکه توجهی مطابق با نیازها و ویژگیهای زیربنایی این گروههای سنی و برخاسته از فرهنگ غنی خود است و فراموش کردن این اصل مهم سبب ورود لطمات جبران­ناپذیری خواهد شد.(16)نگرشهایی که در دوران کودکی فرا گرفته میشوند ممکن است همچون جهت­گیری­های اساسی مهم در مراحل بعدی زندگی ادامه یابند.

    #هویت#

    □ واژه هویت به معنی«چه کسی بودن» است و نیاز به داشتن آن است که حس شناساندن خود یا یک سلسله عناصر فرهنگی و تاریخی را در فرد یا گروه انسانی(ملت) تحریک می­کند. همانگونه که یک فرد، نیازمند شناخته شدن به نام و ویژگی های خاص خود و شناساندن خود بدان نام و ویژگی­هاست، یک گروه انسانی نیز نیازمند شناخته شدن و شناساندن خود به یک سلسله پدیده­های مادی و معنوی است که شخصیت ملی ویژه و شناسنامه متمایزی را پدید می­آورد.(18)

    ●هویت از منظر روانشناسی

    هویت هر فرهنگی حقیقت آن فرهنگ است.(19) مسئله هویت شخصی از دیدگاههای فراوانی مورد توجه قرار گرفته است. وقتی مسئله هویت شخصی از منظر روانشناسی و اخلاقی مورد بحث واقع می شود آن وقت سئوال تبدیل می شود به اینکه چه چیزی در من است که من باید دغدغه حفظ و حراست و صیانت آن را داشته باشم که اگر در آن چیز خدشه ای وارد شد به من بودن «من» خدشه وارد شده و چه چیزی در «من» است که من باید به هر قیمتی آن چیز را حفظ کنم که اگر آن را حفظ نکنم من بودن «من» از دست خواهد رفت. از لحاظ روانشناختی اخلاقی مسئله به این مورد ارجاع و تحویل می شود.(20)

    ● زبان و فرار از هویت

    پیوندهای فرهنگی موجود مانند دین مشترک، زبان مشترک، ادبیات مشترک و...، پیوندهای معنوی استواری میان مردمان ساکن در جغرافیایی ویژه به وجود می­آورد، چشم انداز سیاسی ویژه ملت را به آنان ارزانی می­دارد و آنان را از گروه­های انسانی ساکن در پهنه­های جغرافیایی دیگر متمایز می­سازد و شخصیت و هویت ویژه­ای به آنان می­بخشد. پویایی این پدیده­های مشترک است که مفهوم ملت را واقعیت می بخشد؛ پدیده­هایی چون دین مشترک، زبان مشترک، سلسله خاطرات سیاسی مشترک، برخی دیدگاه های اجتماعی مشترک، سرزمین سیاسی مشترک، آداب و سنن و ادبیات و فولکلور مشترک و در کل، مجموعه­ای از همه این مفاهیم، «شناسنامه­ای» ملی می­سازد که «هویت» ملی یک گروه انسانی یا یک ملت را واقعیت می­بخشد. اگر زبان را مجموعه ابزارهای ارتباطی هرفرد بدانیم که وابستگی مستقیم به هویت فرهنگی واجتماعی وجغرافیای فرد دارد. میتوان نتیجه گرفت فردی که با هویت قومی خود بیگانه است از هویت ملی نیز عاری خواهد بود. در واقع زبان هر ملت محور فرهنگی و عامل هویت بخشیدن آن است و هجمه علیه یک ملت و زبان و فرهنگ آن نوعی وازدگی را به ویژه در نسل نوجوان آن ملت ایجاد می­کند. طوری که آنان از هویت و زبان مادری خود اعلام برائت کرده وحتی از زبان تکلم به زبان مادری نیز احساس نارضایتی میکنند. نتیجه این دگردیسی یا رویگردانی فرهنگی در تحقیرهای فزاینده دیده می­شود(21) چرا که این تحقیرهای مداوم نوعی از خود بیگانگی و فرار از هویت خویش را در بین برخی اقشار بوجود آورده و کودکان معصوم را در برابر همتایان مرکزنشین­شان دچار نوعی خودکم­بینی کرده است. او گاهی جرات اظهار نظر ندارد زیرا احساس می کند، بیش از آنکه به نظرش گوش دهند، به لهجه اش خواهند خندید! کسی که از بیان تفکرات خود می هراسد ، در فکر کردن نیز تنبل می شود. از طرف دیگر تحقیر و بی توجهی به زبان مادری یک کودک می تواند به جدایی عاطفی او از مادر و خانواده بیانجامد که خود سر آغاز مشکلات روانی و شخصیتی و اجتماعی فراوانی است.(22)شخصی که از هویت خود بیگانه شد و علاقه خود را نسبت به ملت و منطقه سکونت خود از دست داد ، به راحتی و با کوچکترین مشکلی از محل سکونت خود مهاجرت نیز می­کند.(23)

    ● نقش زبان در حفظ هویت

    پیدایش عقلهای متفاوت هر زبان به خصوص گونه­ها و گویشهای مختلف به یقین پیامد آن فرایند تاریخی بوده است که به تشکیل طبقات متفاوت اجتماعی منجر شده است، و با ایجاد گسست تدریجی میان اصناف و لایه­های اجتماعی و پیدایش فاصله­های طبقاتی، این گونه­ها و گویش­ها نیز به مرور زمان به عنوان میراث و تجلی­گاه فرهنگ هر طبقه در خرده نظامهای متفاوت جوامع طبقاتی وظیفه حفظ هویت را به عهده گرفته و روز به روز از اشکال دیگر زبان متمایزتر و مستقل­تر شده­اند(24).

    ● کودکان و هویت­های تابع

    مردم که جریان زمانی پیوسته دوره زندگی را از لحاظ کیفیت مورد تفسیر خود قرار می­دهند، عبور زمان در زندگی خود و دیگران را نه تنها محاسبه، بلکه درک میکنند و از آن ارزیابیهای دقیق به عمل می­آورند. از طریق چنین فرایندی است که نوع هویت افراد مشخص میشود و درست در همان لحظه­ای که کودک بر حسب آینده خود ادعای برتری میکند.(25) کودکان از طریق فضای اخلاقی مدرسه یاد میگیرند هویتهای تابع، مطیع و اساساً متفاوت به خود بگیرند و همه اینها در واقع بیانگر مطیع­سازی حساب شده و دقیق کودک، به عنوان فردی تابع است، فردی که می­بایست پیرو برنامه­هایی باشد که بزرگسالان برای او تعیین میکنند(26).

    ● هویت و تمایلات یادگیری کودکان

    شخصیت فرد به درجه آگاهی و خودآگاهی او به اجزاء هویتش وابسته است. آگاهی از هویت اجتماعی مشخص خود، به عنوان شخصی متمایز از دیگران. انسانها با خودآگاهی زاده نمی­شوند، بلکه در نتیجه اجتماعی شده اولیه به آگاهی از خود دست می­یابند. در فرایندهایی که از طریق آنها کودک یاد میگیرد موجودی خودآگاه شود، دارای اهمیتی حیاتی است.

    زبان مادری#

    □ دیرینه­شناسان انسانی، پیدایش زبان، یعنی وسیله ارتباطی بین افراد و گروهها را، با پیدایش اولین ابزارها همراه می­دانند(28). عده­ای پیدایش زبان را ملهم از صداهای موجود در طبیعت میدانند. زبان هر نهاد دیگر، بنابر مقتضیات و نیازمندیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اعتقادی جامعه به وجود آمده و همراه با تحول و تغییر ابزارهای دیگر تغییر می­کند.(29)می­دانیم بیشتر حیوانات برای بیان حالات درونی از قبیل گرسنگی، خشم، ترس و درد وغیره صداها یا حرکاتی از خود بروز می­دهند که وسیله ارتباط و تفاهم بین همجنسانشان است، ولی این تنها انسان است که می­تواند به کمک قوه ناطقه خود، حتی افکار مجرد و مفاهیم کلی ذهنی را به همنوعانش میدهد.(30)بودن انسان ریشه در زبان دارد و زبان در اصل، گفت­ و گو را سامان میدهد.(31) زبان خانه بودن است. پیدایش زبان رویداد نادری است که امکان انسان بودن را به ما میدهد. زبان عطیه وجود به انسان است و تضمین میکند تا انسان بتواند از لحاظ تاریخی هستی داشته باشد.(32)نقطه مرکزی و پیشرفته سیستم ارتباطی انسان زبان است.(33) زبان چنان با زندگی ما آمیخته شده است که در هر چیزی که انجام می­دهیم بدان محتاجیم و همه چیز تحت تأثیر زبان قرار می­گیرد. بدون شک قدرت ما در صحبت کردن به سازمان زیستی ما وابسته است.(34)زبان مادری زبانیست که از مادر، پدر و نزدیکانمان آموخته­ایم. بنا به نظر برخی از پژوهشگران کودک در رحم مادرش با زبان مادریش آشنا می­شود و هنگام به دنیا آمدن که گریستن آغاز می­کند اگر به زبان مادری با وی سخن گفته شود، گریه­ش را قطع کرده گوش می­دهد.(35)کودک با گذشت زمان و شنیدن مکرر، زبان مادریش را آموخته آغاز به ادای آن می­کند. کم کم با ساختن جملات کوتاه آغاز به سخن گفتن به زبان مادری می­کند. در طول زمان کوتاهی می­آموزد تا با زبان مادریش احساسات و خواسته­هایش را به اطرافیان خود تفهیم نماید. با زبان مادریش با دیگران رابطه برقرار کند. با همین زبان بازی می­کند، می­خندد، می­گرید و وارد مشاجره و بگو مگو می­شود. تنها و تنها با زبان مادریش است که قادر می­شود دنیای پیرامون خود را بشناسد و بیان نماید. با سخن گفتن به زبان(36) مادریش از فردیت و تنهایی خویش خارج گشته از تعلق خود به گروه همزبانش آگاه می­شود. او با مهر و محبت، اعتماد و امنیتی که این تعلق به وی ارزانی داشته است، زندگی می­کند.(37)معمولا آغاز مدارس روزی است که کودکان جهان به امید یادگیری نوشتن و خواندن و همینطور آشنائی با دوستان جدید با اشتیایق انتظارش را می­کشند. این در حالی است که متاسفانه بسیاری از کودکان که برای نخستین بار قدم به محیط آموزشی می­گذارند از عاقبت تاریکی که به وسیله کلاسهای درسی برایشان تدارک دیده شده است، بی­خبرند. چرا که این کودکان بزودی پی می­برند که آموزش به زبان مادری نه تنها وجود ندارد، بلکه استفاده از زبان روزمره و مادری حتی با شرم و کیفر نیز همراه می­باشد.(38)محروم کردن میلیونها کودک از داشتن حق آموزش به زبان مادری خویش یکی از شنیع ترین نوع تضییع حقوق بشر است.(39) هنگامی که ازابتدایی ترین حق خود یعنی تحصیل به زبان مادری دفاع می کنیم ، به ما گفته می شود که تاریخ این حرفها گذشته، امروز عصر جهانی شدن است و زبان فقط وسیله تکلم و تفاهم است و فرقی نمی کند با چه زبانی صحبت کنی و بنویسی! زبان فقط وسیله تفهیم و تفاهم نیست ! زبان دروازه ذهن انسان به محیط اطراف و شالوده ذهنی اوست! انسان با زبان است که محیط خود را درک می کند و نظام فکری اش شکل می گیرد. زبان وسیله خلاقیت و روشنفکری است!(40) تا زمانی که ملت شکست خورده ای ، زبان خود را از دست نداده است، امید پیرزی برایش وجود دارد.امروزه در قرن بیست و یک و در عصر جهانی شدن ، در اکثر کشورهای جهان ، تحصیل به زبان مادری ، حق طبیعی و بدیهی هر فردی بوده و ممانعت از آن ، نقض آشکار حقوق بشر بشمار می­آید. در حالیکه سرعت تحولات علمی و فنی در جهان ، در سایه آموزش به زبان مادری و فهم سریع آن، وصف ناپذیر به جلو میرود. جوهر یک ملت و ریشه تمامی گذشته، حال و آینده او، زبان مادری است. بر همین اساس است که ملت­ها در طول تاریخ ، پیش از همه چیز ، از زبان خود، محافظت نموده­اند.(41)

    ● اهمیت زبان مادری از نظر یونسکو و سازمان ملل متحد

    اهمیت زبان مادری ـ یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا می‌شود ـ بر هیچ‌کسی پوشیده نیست و ارزش‌گذاری نسبت به آن به‌گونه‌ی روزافزونی در حال رشد است. به ‌عنوان مثال، تخصیص یک روز به‌عنوان روز جهانی زبان مادری توسط یونسکو و سازمان ملل متحد، خود گواهی قوی بر این واقعیت است.(42)

    ● دو طریق برای اشاعه زبان

    یکی از طریق رسانه‌ها هست که رسانه‌ها در واقع نقش حاکم و غالب را در اشاعه زبان دارند. طریق دیگری که وجود دارد از بین خود مردم هست، بواسطه‌ی انگیزه‌هایی که دارند. نه تنها برای حفظ کردن زبانشان، بلکه پیدا کردن زمینه‌هایی هم برای رشد آن که این از پایین به بالاست. اما رسانه‌ها روند حرکتی‌شان از بالا به پایین است.(43)

    ● تنوع زبانی

    آموزش به زبان مادری به معنی تک زبانه بودن نیست و زبان دومی را نیز می توان در کنار زبان مادری یاد گرفت.(44)هیچ کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاری زبان‌های ملل دیگر، نیست، اما آن‌چه که نباید فراموش کرد، اصلِ یادگیری زبان مادری و تقدم آن بر آموزشِ هر زبان ملی بیگانه است.البته اهمیت دادن و توسعه بخشیدن به زبان مادری در عمل، مهیا ساختن هرچه بیشتر امکانات گوناگون برای آموزش کلاسیک و کاربرد بیشتر آن به صورت کتبی و شفاهی در برخوردهای اجتماعی و رسانه‌های عمومی است. بستر قانونی این مهم نیز در قوانین اساسی اکثر کشورهای جهان گنجانده شده است.آموزش زبان مادری حق اساسی هر انسانی است. همان‌گونه که تنوع زیستی در موردِ محیط زیست باعث جذابیت و مانا شدن بیشتر آن می‌گردد، در مورد زبان‌های مادری یا محلی و قومی نیز، تنوع زبانی سبب مطلوبیت بیشتر فضا و قوام هرچه بیشتر اقوام مختلف موجود در هر کشوری می‌گردد.(45) مسئله‌ی تعلیم و تربیت عوض بشود، نقطه‌نظرها عوض بشود. یعنی در واقع بایستی یک دولت سیاست‌هایی را پیاده بکند که باعث بشود مردم بتوانند به این باور برسند که تنوع زبانی یک ثروت ملی‌ست و نبایستی این ثروت ملی را از بین ببرند و تخطئه‌اش کنند. تا اولا از طریق آکادمیک، از طریق رسمی این زبانها بتوانند رشد پیدا بکنند. یعنی براى افراد زمینه‌ی بهتر یادگیری زبان‌های بومی وجود داشته باشدبرای حفظ زبان. دوم زمینه‌هایی ایجاد بشود برای این افراد که بتوانند زبانهایی را که می‌دانند آنها را به طور عملى به كار ببندند.(46)

    ● زبان در وضع فرهنگی خویش

    زبان، نظامی است مرکب از نمادهای گویشی و نوشتاری که به طریقی نسبتاً استاندارد شده، توسط اعضای یک گروه، در جهت فراخوان معنی، به کار می رود. زبان برجسته ترین نمود ویژگی انسان است. زبان ناقل اصلی و اولیه ارتباط است. زبان، بازتاب شخصیت فرد و فرهنگ جامعه اوست و به نوبه خود، در امر شکل دادن به شخصیت و فرهنگ، یاری می کند. زبان، رشد و انتقال فرهنگ، تداوم جوامع و کارکرد و کنترل مؤثر گروههای اجتماعی را میسر می کند.(47)هیچ کس انکار نمی­کند که داشتن زبان یکی از مشخص­ترین ویژگی­های فرهنگی انسان است، که در همه فرهنگها یافت می­شود.(48) هر چند تحلیل زبانها بسیار مهم است، ولی باید به این نکته توجه داشت که زبانها زا مردمی به کار می­برد که اعضای جوامعی با فرهنگ خاص خود هستند، افراد تمایل دارند که در راههای کاربرد زبان باهم فرق داشته باشند. زبان بر فرهنگ تأثیر می­گذارد و نیز از فرهنگ تأثیر می­پذیرد.(49)زبان انعکاسی از واقعیت و چون آیینه فرهنگ است(50). زبان انعطاف­پذیر است و قابل سازگاری، ولی هنگامی که پا گرفت سعی خواهد کرد انعکاسی از ساختمان اجتماعی و علاقه مشترک گروهی باشد. زبان مردم را از فکر کردن درباره راههای جدید و تازه منع نمی­کند. اگر تفکر باعث تغییرات مهمی در عقاید مشترک و علاقه­مندی گروهها می­شود، می­توان انتظار داشت که زبان نیز تغییر نماید(51).

    ● زبان مادری و مسایل آموزشی

    ◊ برای اینکه بفهمیم آموزش واقعاً چگونه صورت می گیرد، لازم است با پرداختن به «دانش­آموزان یاد گیرنده» به عنوان کودکان دارای هویت و تمایلات یادگیری از طریق تجربیات به دست آمده در درون متن اجتماعی خانه، کلاس درس و زمین بازی شکل گرفته­اند، رشد و گسترش یافته و یا محدود شده­اند، ویژگیهای موقعیت فضایی و اجتماعی آموزش را کشف کنیم و آنها را دریابیم. این متنهای اجتماعی، محل تجمع برنامه­ها و روشهای ضمنی و غیر آشکار کنترل­اند؛ برنامه­هایی که تلاش می­کنند تا هویتهای آموزش ویژه­ای برای کودکان به وجود آورند.(52)

    ◊ بند سوم ماده 26 اعلامیه جهانی حقوق بشرمی گوید: «پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.»(53)یکی از موانع آموزشی عمده پدیده بازماندگی ازتحصیل و افت تحصیلی بالا می­باشد. منظورازکودک بازمانده ازتحصیل کودکیست که ازآموزش اجباری یا عمومی محروم بوده و یا در طول دوره ترک تحصیل می‌کند. کودکان باز‌مانده ازتحصیل عمدتا شامل کودکان فقیر یا بی‌سرپرست،کودکان دویاچندزبانه وکودکانی که نمی‌توانند با نظام آموزشی وفق یابند می‌باشند و بیشتردرمناطقی که افتراق فرهنگی و زبانی بامناطق دیگرکشور دارند دیده می‌شود. کودکان دراین مناطق، زبان تحمیلی یادمی‌گیرند و در وفق دادن خودبا نظام آموزشی تحمیلی مشکلات بیشتری دارند. درعین حال، فقر اقتصادی و فرهنگی، کمبوداعتبارات وامکانات آموزشی، بیکاری تحصیل کرده‌ها و بی‌سوادی اولیا این پدیده را تشدید می‌کند. هرچندکه خوداین عوامل نیز می‌تواند معلول فقر فرهنگی این مناطق و تمرکزگرایی شدید سیستم آموزشی حاکم، باشد.

    ◊ برنامه­ها و مطالب درسی معمولا واژگان فراوان و مطالب درسی پیچیده­ای راشامل میگردند و این مطالب درچارچوب تدریس مدرسه­ای معنادار و کلاسی، یاد گرفته می­شوند. ازانجاکه رشد مستمر علمی دانش­آموزان مورد تأکید مدرسه و نظام آموزشی میباشد ضعف در زبان تحمیلی برای دانش آموزان میتواند موجب تاخیر درارتقاء علمی، شکست تحصیلی و مشکلات عاطفی و روانی گردد. دراین شرایط زمان زیادی معمولا هدر رفته و متعاقباً مردود­ی­های متعددی را در پی می­آورد. درهرمورد .با این حال امکان رشد مستمرعلمی و پیشرفت تحصیلی به زبان مادری قابل وصولتر وامکانپذیرتراست. چرا که محیط خانوادگی و فرهنگی دانش­آموزان انگیزه‌های فراوانی جهت ارتقای سطح تحصیلی فراهم می‌آورد.

    ◊ زبان در شکل‌گیری سطوح تفکر ومراحل رشدشناختی اهمیت بسزایی داشته و معمولابا رشدشناختی و سطوح تفکرفرد ارتباط مستقیمی دارد. آموزش به زبان مادری می‌تواند. به خاطرتعامل پویای فرد باخانواده و محیط زندگی به عنوان عامل مهمی دررشدشناختی بوده و در صورت نبود این آموزش، آموزش زبان تحمیلی به نقشهای محدود و ساده شناختی و مهارتهای پایین اجتماعی محدودگردیده و امکان خلاقیت علمی را کندتر می‌کند. با توجه به اینکه محتوای مطالب درسی چندان ساده، نظام‌مند و به دور از توالی مصنوعی نمی‌باشداهمیت این مساله دوچندان می‌باشد. تدریس تنها به زبان تحمیلی می­تواند اعتماد به نفس، اضطراب، فراراز مدرسه، ارتباط با همسالان، موفقیت درسی و سازگاری کودکان راتحت الشعاع قراردهد.

    ◊ ارتباط، به منزله‌ی مبادله افکار و اطلاعات است و متداول‌ترین شیوه‌ی ارتباطی نوع انسان، زبان است زبان دارای کنش دوگانه‌ای است و می‌توان آن را هم وسیله‌ی شناخت یعنی ابزار فکر و هم وسیله‌ی ارتباط یعنی ابزار زندگی اجتماعی دانست. وابستگی تنگاتنگ زبان با رشد موجب می‌شود که اکتساب آن از تعامل‌های فرد با جهان جسمانی و جهان اجتماعی اجتناب‌ناپذیر باشد. هر بی‌نظمی در رفتارهای کلامی، می‌تواند آثار کم و بیش مهم بر زمینه‌های ارتباطی و عاطفی با والدین داشته باشد، تعامل مادر ـ کودک به همراه راهنماییهای کلامی مادر یا والدین که بستگی به سطح آگاهی و دانش وی دارد، زیربنای رشد مهارتهای ارتباطی و کلامی کودکان را تشکیل می‌دهد. فضای غنی فرهنگی قومی نیز می‌تواند تأثیر مطلوبی در فراهم‌آوردن محیطی مناسب در دوران رشد کودکان به وجود آورد. همزمان با رشد شناختی و زبانی، کودکان درباره عواطف نیز مفاهیمی کسب می‌کنند و قوانین فرهنگ و اجتماع خود را درباره بیان عاطفی می‌آموزند.(54) اگر کودک خردسال در یک جمع عمومی جرأت تکلم به زبان مادریش را نداشته باشد، تحقیر خواهد شد و مسلماً از قدم نهادن در آن محیط سر باز خواهد زد. بنابراین این طفل به ناچار بعد از چند مدت تبدیل به یک موجود آسیمیله شده و بی­هویت می گردد و حتی بعد از بازگشت از مهد به خانه، پدر و مادر خود را به دلیل تکلم به زبان بومی تحقیر و تخفیف خواهد کرد.

    آری، آموزش به زبان مادری همچون تغذیه کودک با شیر مادر ضروری است.(55)

    ●نقش زبان مادری در پیشرفت کودکان

    پژوهشگران زبان مادری، روانشناسان، جامعه­شناسان و اساتید پداگوژیک در مقالات و کتاب های گوناگون خود ثابت نموده­اند که آموزش زبان مادری به کودکان دو زبانه و چند فرهنگی، قابلیتی میدهد که آنان قادر خواهند شد در جامعه چند فرهنگی موجود و در هر کجای دنیا تواناتر و هوشمندتر ازدیگران عمل نموده و نقش اساسی و کلیدی خود را در محیط کار و زندگی ایفا نمایند.(56)انسان فطرتا زبان مادری خود را که زبان ادبیات و صمیمیت و کودکی و گهواره و دامان مادر است دوست می­دارد و از طریق آموزش در آن می تواند به سعادت فرهنگی و خلاقیت­های علمی و ادبی برسد و این حقی است که نباید از آدم مضایقه شود.(57)

  11. این کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #89
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    6,351

    پيش فرض نامه نگاری اداری

    نامه نگاری اداری

    مقدمه
    سازمانهاي اداري باقتضاي هدفي كه دارند و وظايفي كه ملزم بانجام آن هستند بذل مجاهدت و ابراز فعاليت مي نمايند. حاصل كوشش و فعاليت آنها بصورت اوراق و اسنادي در مي آيد كه مجموعه آن پرونده و سابقه موضوع مربوط را تشكيل مي دهد، اين مكاتبات و اسناد كه بطور مستمر و متوالي بوجود مي آيند چگونگي اقدامات و نحوه انجام عمل هر مورد و موضوع را شامل بوده و در اينصورت اسناد ذي قيمت و ارزنده اي هستند كه با صرف وقت و پرداخت هزينه هاي مادي و كوشش هاي انساني به دست آمده اند و ضرورت دارد كه با علاقمندي و برمبناي علمي آنها را طبقه بندي و تنظيم و بالاخره حفظ و نگهداري نمود. واحدهاي سازماني هريك قسمتي از وظايف و خط مشي كلي سازمان را به عهده دارند و در رشته مربوط به خود داراي اختيارات لازم بوده و با انجام وظائف خود بصير و مطلع مي باشند، بنابراين منشاء ايجاد توليد نامه هاي صادره فعاليت و عمليات كاركنان سازمان است كه منفرداً و مجتمعاً تبديل باسناد و اوراق و نامه هايي مي گردد و نامه هاي صادره را بوجود مي آورد. نامه هاي صادره منعكس كننده فعاليتهاي صورت گرفته است كه اگر بدرستي تنظيم و ارسال نگردد روند اجرايي امور را دچار اخلال مي كند. بدين لحاظ و بمنظور يكسان سازي چارچوب نامه هاي صادره از سوي دانشگاه اين مجموعه گردآوري و تقديم مي گردد.

    هر نوشته اي كه حاوي يك يا چند موضوع اداري بوده و به عنوان وسيله ارتباط در داخل و خارج سازمان مورد استفاده قرار گيرد.

    ويژگيها و مشخصاتي كه نامه هاي اداري را از ساير نامه ها متمايز مي سازد عبارتند از : شماره – تاريخ- عنوان واحد گيرنده- عنوان واحد فرستنده- موضوع- نام و عنوان امضاء كننده نامه- امضاي نامه بوسيله شخص صلاحيتدار- تهيه و نگارش نامه روي كاغذهاي اداري – رعايت ضوابط نامه نگاري.

    براي سرعت بخشيدن به جريان برخي از كارها از يادداشت اداري استفاده مي شود. يادداشت اداري از تمامي ويژگيهاي نامه اداري برخوردار نمي باشد. اما چون در برخي از موارد به عنوان سند و مدرك مي تواند ملاك عمل قرار گيرد، بايد به وسيله مقام صلاحيتدار امضاء شود و براي انجام يافتن امور اداري يا مالي در دفتر انديكاتور ثبت گردد.

    هر نامه اداري از پنج جزء مذكور در ذيل تشكيل ميشود:
    الف- سرلوحه. ب – عناوين گيرنده و فرستنده و موضوع. ج- متن نامه. د- مشخصات امضاء كننده. هـ - گيرندگان رونوشت.

    نامه هاي اداري به آن قسمت از نامه اطلاق مي گردد كه معمولاً در بالاي كاغذهاي اداري چاپ شده است. در وزارتخانه ها و موسسات دولتي آرم جمهوري اسلامي ايران، نام وزارتخانه، نام موسسه يا سازمان، شماره، تاريخ، و پيوست مي باشد، برخي از سازمانهاي وابسته به دولت، آرم اختصاصي خود را در بالاي نامه چاپ مي كند.

    عنوان گيرنده نامه : منظور از گيرنده يا مخاطب نامه عبارت از شخص، مقام سازماني، سازمان يا واحد سازماني كه نامه به آن خطاب مي شود.
    عنوان گيرنده نامه با كلمه «به» مشخص مي شود.
    عنوان فرستنده نامه: منظور از فرستنده نامه عبارت از شخص يا مقام سازماني، سازمان يا واحد سازماني كه نامه از طرف او نوشته مي شود. بيان كننده عنوان فرستنده نامه كلمه «از» مي باشد.
    موضوع نامه : منظور از موضوع نامه عبارت كوتاه و گويايي است كه مبين محتواي نامه باشد موضوع نامه با كلمه «موضوع» مشخص مي گردد.

    _تلخيص موضوع نامه و ذكر آن در بالاي نامه صادره ضروري است و انجام اين امر بايد از طرف تهيه كننده پيش نويس صورت پذيرد. زيرا نامبرده بهتر از ساير مقامات اداري كه در جريان مطالعه نامه قرار مي گيرند صلاحيت خلاصه نمودن موضوع را دارد.
    تعيين خلاصه مطالب مندرج در نامه و ذكر آن در بالاي نامه موجبات سهولت و سرعت گردش و مكاتبات را فراهم
    مي سازد و براي متصديان ثبت و كنترل و ساير پرسنلي كه نامه را از نظر كلي ملاحظه نموده و يا مورد بررسي و اقدام قرار مي دهند مفيد و ضروري است.

    متن نامه مطالب و شرحي است كه در ارتباط با موضوع نامه نوشته مي شود و در حقيقت هدف نامه است و چيزي است كه انگيزه تهيه نامه مي باشد و ممكن است كوتاه و در يك يا چند سطر باشد و يا در يك يا چند صفحه تهيه و تنظيم گردد.

    مسئوليت نهايي هر نامه با يك فرد يا مقام سازماني است كه نامه بوسيله وي امضاء مي شود. در اين جا منظور از مشخصات امضاء كننده، مشخصات اداري و فردي شخصي است كه نامه را امضاء مي كند.

    منظور از گيرندگان رونوشت، واحدهاي سازماني يا اشخاصي هستند كه مي بايد رونوشت نامه به عنوان آنان صادر گردد و غير از گيرنده اصلي است. گيرندگان رونوشت معمولاً با عبارت «رونوشت به» مشخص مي گردد.
    شماره:
    تاريخ:
    پيوست:
    وزارت:
    سرلوحه جناب آقاي/سركار خانم ....................
    «مشخصات فردي و اداري گيرنده»
    (عناوين )
    رئيس/مدير/سرپرست/محترم .............
    موضوع:
    متن:
    مشخصات فردي و اداري فرستنده
    امضاء
    رونوشت به:
    گيرندگان رونوشت
    نامه هاي اداري از ديدگاه ماهيت كار: نامه هاي خبري- نامه هاي بازدارنده- نامه هاي دستور و درخواستي – نامه هاي هماهنگي.

    به وسيله اين گونه نامه ها، نتيجه كار به سازمان يا شخص ذيربط اطلاع داده مي شود. يا ممكن است آغاز يا پايان يك كار را به اطلاع گيرنده نامه و يا ارباب رجوع برساند.

    به نامه هايي اطلاق ميشود كه از انجام يا متن كار و يا بروز حادثه اي جلوگيري بعمل آورد. اينگونه نامه ها اقداماتي را كه توسط سازمان يا افراد شروع شده و يا در حال شكل گرفتن است، بطور موقت و يا دائم متوقف مي كند.

    اين نامه ها كه بيش تر نامه هاي اداري را تشكيل مي دهند دستور يا درخواست انجام گرفتن كاري است كه ممكن است از سازمان يا فردي خواسته شود يا نتيجه كار از آنها سئوال گردد.

    اين گونه نامه ها براي هم آهنگي بين واحدهاي مختلف سازمان تهيه ميشود و يا ممكن است در موردي بين دو يا چند موسسه يا وزارتخانه ايجاد هم آهنگي كند مانند بخشنامه ها .

    مراحلي كه براي تهيه و تنظيم يك نامه اداري معمولا لازم است از اين قرار است:

    پيش از آنكه نامه اي نوشته شود و يا دستور نوشتن آن صادر گردد، لازم است با طرح چند سوال ضرورت نوشتن نامه محرز شود. بررسي قبل از نوشتن باعث خواهد شد كه از مكاتبات اضافي و بيهوده جلوگيري شود و نامه بدون دليل تهيه نگردد، بدين ترتيب در هزينه ها و وقت صرفه جويي بعمل خواهد آمد.

    تهيه پيش نويس پايه و اساس نامه و در حقيقت طي كامل مراحل نگارش آن از ابتدا تا پايان كار مي باشد. تهيه پيش نويس نياز به فراهم آوردن مقدماتي دارد كه براي سهولت مطالعه، آنرا در دو قسمت آماده سازي مقدمات و تدوين مورد بررسي قرار ميدهيم.

    مقدماتي كه براي تهيه نامه اداري و يا اصولاً هر نوع نوشته علمي ديگر بايد فراهم شوند عبارتند از تعيين و تحصيل منابع مورد نياز و سپس تعيين چارچوب و تنظيم فهرست مطالبي كه بايد در نامه قيد شود.

    براي تهيه يك نامه خوب و موثر كه مطالب و محتواي آن، مستند و مستدل ومتكي بر قواعد باشد گرچه نويسنده نامه بيش از هر چيز در هنگام نوشتن از حافظه و اطلاعات خود ياري مي جويد، ولي در اغلب موارد از مراجعه به منابع مختلف به ويژه پرونده جهت مطالعه بيشتر بي نياز نمي باشد.

    اين مرحله به تهيه و تنظيم فهرست مطالب اختصاص دارد كه در حقيقت طرح و چارچوب ذهني كار در اين مرحله آماد ه مي شود. در اين مرحله نويسنده بايد هنگام نوشتن نامه، مطالب و مسائل را كه پيرامون نامه به ذهن او مي رسد يادداشت كند. مطالب يادداشت شده را دوباره مورد تجزيه و تحليل قرار دهد و براساس اهميت تنظيم كند. ممكن است مطالبي از آن حذف و يا مواردي به آن اضافه شود. فهرست نهايي تقريباً چارچوب اصلي ما در ساختمان نامه است.

    كه شامل نحوه تنظيم عناوين و نيز تنظيم متن نامه است



    نامه هاي اداري معمولاً مقدمه اي دارند، اين مقدمه ممكن است كوتاه و در چند كلمه خلاصه شود يا چندين سطر را به خود اختصاص دهد. هر مقدمه اي با توجه به موضوع آن صورت مختلفي خواهد داشت. چنانچه نامه تهيه شده در پاسخ يا پيرو نامه اي باشد، در اين حالت ذكر شماره و تاريخ و عنوان مختصر موضوع نامه قبلي مقدمه نامه جديد محسوب ميشود، ولي اگر نامه بدون سابقه و جديد باشد لازمست كه براي روشن شدن ذهن مخاطب و هم چنين براي آماده كردن مسير فكر او براي پذيرش و دريافت پيام توضيح قبل از پرداختن به اصل موضوع داده شود كه همين يك يا دو سطر بعنوان مقدمه تلقي ميگردد.
    اصل موضوع- از آنجا كه نامه يكي از مهم ترين وسايل ايجاد ارتباط در سازمانها و ادارات شناخته شده است. شايسته است كه به بهترين وجهي به رشته تحرير درآيد. در اين مورد ساده نويسي توصيه ميشود. زيرا ساده و بي تكلف نوشتن تفهيم و امكان پذير ساخته و نياز به توضيح اضافه را كم ميكند. نامه هاي اداري بايد آن چنان تهيه شوند كه براحتي منظور و هدف پيام دهنده را بازگو كند و خواننده پس از مطالعه، آن چه را كه مراد نويسنده بوده است بطور كامل دريابد.
    اختتام و نتيجه گيري- نامه هاي اداري ممكن است به گونه هاي مختلف پايان پذيرند. ولي آنچه در پايان نامه بيشتر به چشم مي خورد، نشان دهنده اهميت آن و ترغيب اقدام كننده در سرعت بخشيدن به انجام گرفتن درخواست و ارسال پاسخ است. از طرفي بهتر است در نامه هاي جوابيه، نتيجه مثبت و يا منفي كاملاً مشخص شود.

    پس از آنكه پيش نويس تهيه گرديد، لازمست قبل از ماشين شدن مورد بررسي قرار گيرد. اين بررسي براي حصول اطمينان از كفايت و كارآيي و تاثير مطالب طرح شده است. در مورد پاسخ نامه ها مي توان نامه واصله را با پيش نويس نامه جوابيه تهيه شده مقايسه كرد تا اطمينان حاصل شود كه پيش نويس تهيه شده كامل و بدون نقض بوده و به تمام سئوالات يا درخواستهاي فرستنده نامه پاسخ گفته شده است. در ساير موارد براي بازبيني پيش نويس مي توان از فهرست بررسي (چك ليست) استفاده كرد و براساس آن نسبت به بررسي مجدد پيش نويس اقدام نمود. در فهرست بررسي پيش نويس، سئوالاتي مطرح مي گردد كه بررسي پاسخ آنها نمايشگر كفايت يا كافي نبودن پيش نويس است.
    ساير اقدامات – پس از آنكه پيش نويس تهيه شده از هر جهت مورد تاييد تهيه كننده آن قرار گرفت ذيل آنرا امضاء و براي مقامي كه بايد امضاء نهايي نمايد مي فرستد. مقام مزبور پس از مطالعه، چك و اصلاح لازم را بعمل ميآورد و عنداللزوم با افزودن و يا كم كردن مطالبي به آن، پيش نويس را بطور مقدماتي امضاء مي كند و براي ماشين نمودن به واحد مربوطه مي فرستد.
    - رعايت شان سلسله مراتب مقامات اداري در مكاتباتمعمولاً مخاطب و دريافت كننده نامه نسبت به نويسنده و فرستنده با توجه به سلسله مراتب اداري يكي از حالات زير را دارد:
    الف- مقام مافوق و ارشد است.
    ب- همرديف ميباشد.
    ج- مادون و زير دست فرستنده نامه است.
    در هريك از حالات فوق نزاكت و ادب اداري متناسب به مقام گيرنده نامه بايد در نظر گرفته شود بدين كيفيت كه خارج از اصل مطلب و موضوع مورد مكاتبه كه بايد با كمال سادگي و وضوح نگاشته شود توجه باين نكات هم ضروري است.
    الف- ممكن است نامه ابتداء بساكن يعني اولين نامه اي باشد كه در موضوع مورد مكاتبه نوشته مي شود بنابراين بعد از ذكر عنوان گيرنده و درج موضوع كلي بلافاصله باصل مطلب پرداخته ميشود و ضمن نامه اصطلاحات اداري بشرح زير عنوان ميگردد:
    بمقام مافوق:
    « خاطر عالي مستحضر است كه... » «باستحضار ميرساند»...
    «توجه آن مقام را باين موضوع معطوف مي دارد كه ...»
    و جملات و عبارات مشابه. بمقام همرديف:
    «باطلاع ميرساند...»
    «اشعار مي دارد...» «بطوري كه اطلاع داريد..» و جملات مشابه.

    بمقام مادون و زيردست:
    «تذكر مي دهد»
    «لازم است يادآوري نمايد كه»
    محتاج تذكر است» و جملات مشابه .
    هرگاه ضمن نامه تقاضاي انجام كاري شده باشد بهتر است از اين كلمات و اصطلاحات اداري استفاده شود:
    مقامات مافوق: «متمني است دستور فرمائيد» يا «تمنا دارد مقرر فرمائيد»مقامات همرديف: «خواهشمند است دستور فرمائيد» يا «تقاضا دارد كه دستور فرمائيد».مقامات مادون: «مقتضي است..» يا «لازم است دستور دهيد...» و موارد مشابه.
    - ايجاد ارتباط در مكاتبات
    نامه اي كه از سازمان صادر مي گردد ممكن است كه در سازمان گيرنده سابقه داشته باشد و يا در پاسخ نامه طرف مكاتبه فرستاده شود در اينصورت از نظر امكان كنترل گردش نامه و بدست آوردن سوابق آن ضرورت دارد بشماره هاي مكاتبات و نامه هاي طرف گيرنده اشاره شود در اين صورت:
    الف- اگر نامه در پاسخ نامه طرف مكاتبه صادر گردد بعد از ذكر عنوان شماره و تاريخ نامه گيرنده باين شرح قيد
    مي گردد:
    «در پاسخ نامه شماره ......... مورخ»
    «عطف به نامه شماره ..........مورخ»
    ب- هرگاه نامه در دنباله مكاتبات گذشته فرستنده نامه باشد و بعد از آخرين مكاتبه نامه اي از گيرنده دريافت نشده است بعد از عنوان باين شرح انشاء مي گردد:
    «در تعقيب نامه شماره ....... مورخ .......... »
    «پيرو نامه شماره ...... مورخ............»
    ذكر شماره نامه بمتصديان كنترل گردش نامه و بايگانيها امكان مي دهد كه بسرعت و به سهولت به پرونده و سوابق مربوطه دسترسي پيدا كنند.
    گردآوري وتنظيم:
    دبيرخانه كل دانشگاه شهيد چمران اهواز 1 تعريف نامه اداري 2 مشخصات نامه اداري 3 يادداشت اداري 4 اجزاي نامه هاي اداري 4.1 سرلوحه 4.2 عنوان هاي گيرنده، فرستنده و موضوع نامه 4.3 متن نامه 4.4 مشخصات امضاء كننده 4.5 گيرندگان رونوشت 5 نامه هاي خبري 6 نامه هاي بازدارنده 3- نامه هاي دستوري يا درخواستي: 7 نامه هاي هماهنگي 8 مراحل تهيه نامه هاي اداري 8.1 مرحله اول - بررسي قبل از نگارش 8.2 مرحله دوم- تهيه پيش نويس 8.2.1 آماده سازي مقدمات 1- تعيين و تحصيل منابع مورد نياز 2- تعيين چارچوب كار و تنظيم فهرست مطالب 8.2.2 تدوين نامه1 -نحوه تنظيم عناوين نامه- تنظيم عناين نامه در مكاتبات اداري بستگي به مخاطب، فرستنده و موضوع نامه دارد. انتخاب عنوان صحيح، آغازگري منطقي و اثري مطلوب درگيرنده نامه خواهد داشت. عنوان مناسب مخاطب را وادار مي كند نامه را به دقت مورد مطالعه قرار داده و جوابي منطقي و مناسب به آن بدهد. 2- تنظيم متن نامه – بطور كلي متن هر نامه اي از سه بخش تشكيل مي شود . مقدمه – اصل موضوع و نتيجه گيري و اختتام مطلب. 8.3 مقدمه 8.4 مرحله سوم- بررسي پيش نويس

  13. #90
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    725

    پيش فرض

    سابقه شعر فارسی دری




    آن چه مسلم است، شعر در ایران قبل از اسلام و نیز تا چند قرن بعد از آن، همراه با موسیقی خوانده می‌شده است و همین همراه بودن آن با موسیقی باعث شده که به ندرت نمونه‌ها‌یی از آن ثبت شود. ادیبان بعد از اسلام...

    شعر فارسی دری شعری است که از اواسط قرن سوم هجری در ایران، به زبان فارسی دری در وزن عروضی و در دوره معاصر در شیوه‌ها‌ی جدید معروف به شعر نو سروده شده است و تا امروز در ایران و بعضی از کشورهای همسایه آن، از قبیل افغانستان و تاجیکستان متداول است. سابقه شعرسرایی در ایران به دوران باستان می‌رسد. مهم‌ترین متن شعری که از دوران باستان در دست داریم، بخش گات‌ها‌ی اوستا، کتاب دین زرتشت است که می‌توان آن را قدیمی‌ترین نمونه سخن موزون در ایران دانست.

    فعالیت گوسان‌ها‌ در دوران اشکانیان و خنیاگران در زمان ساسانیان می‌تواند نشانه قطعی برای وجود شعر در ایران قبل از اسلام باشد. سروده‌ها‌ی مانویان نیز نمونه‌ها‌یی از شعر قدیم دینی در ایران قبل از اسلام به شمار می‌آید. در ایران بعد از اسلام نیز، شعر چه در لهجه‌ها‌ی دری و چه در دیگر لهجه‌ها‌ی محلی، هم چنان وجود داشت و در کتاب‌ها‌ی مربوط به تاریخ ادبیات، اشاراتی به آن‌ها‌ شده و نمونه‌ها‌یی از هر کدام آمده است. آن چه مسلم است، شعر در ایران قبل از اسلام و نیز تا چند قرن بعد از آن، همراه با موسیقی خوانده می‌شده است و همین همراه بودن آن با موسیقی باعث شده که به ندرت نمونه‌ها‌یی از آن ثبت شود. ادیبان بعد از اسلام، وزن این شعرها را که هجایی بوده، در نیافته‌اند و از آن به وزن مجازی تعبیر کرده اند.

    در طول دو سه قرن اول هجری، بر اثر آشنا شدن ایرانیان با شعر و ادب عربی، به تدریج عروض معمول در شعر عربی، با قالب‌ها‌ی شعر فارسی دری و بعضی از شعرهای لهجه‌ها‌ی دیگر ایران منطبق شد و شاعران ایرانی از آن زمان به بعد، در قالب‌ها‌ی مختلف که بعضی از آن‌ها‌ خاص شعر فارسی بود و بعضی از شعر عربی اقتباس شده بود، به وزن عروضی شعر سرودند. هر وزنی متناسب با مضمون شعر، از قبیل حماسه، شعر تعلیمی، عرفانی، غنایی و مانند آن به کار رفت و در طول این مدت، برحسب تحول زبان فارسی در زمان‌ها‌ و مکان‌ها‌ی مختلف و هم چنین اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی هر دوره اختصاصاتی یافت که باعث به وجود آمدن سبک‌ها‌ی مختلف در شعر فارسی شد. درباره نخستین شاعری که به زبان فارسی دری و در وزن‌ها‌ی عروضی شعر سروده، روایت‌ها‌ی گوناگونی وجود دارد.

    قدیمی‌ترین مأخذی که به این موضوع اشاره دارد، تاریخ سیستان است از مؤلفی ناشناس که بخش قدیمی‌تر آن، در قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم تألیف شده است. بنا به قول نویسنده کتاب واژه نامه هنر شاعری، نخستین شعر عروضی فارسی دری را محمدبن وصیف سگزی، دبیر یعقوب لیث صفاری در اواسط قرن سوم هجری سروده است. در کتاب‌ها‌ی ادب و تذکره‌ها‌ی شعرا، نام شاعران دیگری نیز به عنوان نخستین سرایندگان فارسی زبان آمده است که حنظله بادغیسی، محمود وراق هروی، ابوحفص حکیم سغری، فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی از آن جمله هستند. در هر حال تاریخ شروع شعر فارسی را می‌توان دوره صفاریان و هم زمان با اعلام استقلال و به قدرت رسیدن آن‌ها‌ دانست، کمی ‌بعد از آن، با روی کار آمدن سامانیان در خراسان، شعر فارسی دری رو به رشد گذاشت.

    آثار متعددی از آن دوران باقی مانده است که نشانه رواج شعر در خراسان و ماوراءالنهر در سال‌ها‌ی قدرت و تسلط آنان است مهم‌ترین شاعران این دوره محمد رودکی، ابوشکور بلخی، ابومنصور محمد بن احمد دقیقی، ابوالحسن علی بن محمد منجیک ترمذی، کسایی مروزی، رابعه قزداری و ابوالحسن شهید بن حسین بلخی است. بعد از سامانیان، دربار غزنویان مجمع شاعران شد و با وجود آن که در این دوره حوزه گسترش زبان فارسی دری، هنوز از محدوده مشرق ایران، تجاوز نمی‌کرد اما شاعران زیادی ظهور کردند و آثار مهمی ‌به وجود آوردند. منوچهر دامغانی قالب مسمط را ابداع کرد. تنوع مضمون‌ها‌، از قبیل مدح، هجو، هزل و نیز خلق منظومه‌ها‌ی داستانی و حماسی از ویژگی‌ها‌ی شعر این دوره است.

    ز آن جا که این دوره با سرودن حماسه‌ها‌ی ملی مشخص می‌شود لذا شاهنامه فردوسی مهم‌ترین اثر این دوره است. قصیده سرایی یکی دیگر از جلوه‌ها‌ی شعر این دوره است. منظومه سرایی نیز در این دوره رواج داشت و منظومه کاملی نیز از عیوقی باقی مانده است. در نیمه دوم قرن پنجم، شعر فارسی وارد مرحله جدیدی از تحول شد. در طول دوره ای که تا اوایل قرن هفتم ادامه داشت، زبان فارسی همراه با حکومت‌ها‌ی مستقل سلجوقیان و خوارزمشاهیان که در نواحی مرکزی و غربی ایران به وجود آمدند، از محدوده ناحیه شرقی ایران، به این نواحی مستقل شد و با لهجه‌ها‌ی دیگر نقاط ایران و هم چنین با زبان عربی، ترکیب بیشتری یافت. بر اثر تغییر اوضاع اجتماعی و سیاسی، در موضوع‌ها‌ و مضمون‌ها‌ی شعر نیز، تحولاتی پدید آمد.

    قوت گرفتن صوفیه و وارد شدن افکار عرفانی، عمق و وسعت بیشتری به شعر داد.سنایی شعر عرفانی را پایه گذاری کرد. ناصر خسرو قبادیانی با سرودن قصیده‌ها‌ی فلسفی و اخلاقی و آمیختن بحث‌ها‌ و افکار تازه، قصیده را از صورت قصیده مدحی که تا آن دوره معمول بود، بیرون آورد و به آن رنگ دیگری بخشید. خیام قالب رباعی را برای بیان افکار فلسفی خود برگزید، فخرالدین اسعد گرگانی منظومه ویس و رامین را از زبان پهلوی به شعر فارسی در آورد و کار او کمی ‌بعد، سرمشق نظامی ‌گنجوی شد. غزل از جمله قالب‌ها‌یی است که در این دوره مورد توجه بسیاری از شاعران قرار گرفت و رونق گرفتن کار متصوفه از اوایل قرن پنجم به بعد یکی از عللی بود که موجب توجه شاعران به غزل شد و این امر مقدمات اعتلای غزل را در قرن هفتم به وجود آورد.

    در نیمه دوم قرن ششم، 2 حوزه مهم ادبی در ایران شامل حوزه عراق عجم که جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، اثیرالدین اخسیکتی و ظهرالدین فاریابی از جمله شاعران مهم آن محسوب می‌شوند و حوزه شمال غربی ایران که شاعران آن با شاعران حوزه عراق در ارتباط بودند و در بسیاری از موارد از آن‌ها‌ تأثیر پذیرفتند به وجود آمد. خاقانی شروانی، نظامی‌ گنجوی و فلکی معروف‌ترین شاعران این حوزه‌اند و مجموعه ویژگی‌ها‌ی شعری که در این دو حوزه به وجود آمد، به سبک عراقی معروف شد. حمله مغول در اوایل قرن هفتم و ویرانی‌ها‌ و پریشانی‌ها‌ی حاصل از آن، آثار بسیاری در اوضاع اجتماعی و سیاسی و در نتیجه ادبیات و شعر فارسی به جا گذاشت به گونه ای که از اختصاصات شعر قرن هفتم به بعد، آمیختگی زبان آن با لهجه‌ها‌ی نواحی جدید و به خصوص با لغات و اصطلاحات ترکی مغول است که نتیجه حکومت طولانی مدت مغولان در ایران است. بسیاری از شاعران این دوران، شعرهای ملمع به فارسی و ترکی سرودند و گاه به سرودن شعر ترکی دست زدند. در این دوره شعر مدحی بر اثر بر افتادن دربارها و نیز اوضاع نابسامان اجتماعی کمتر سروده شد و شاعران بیشتر به سرودن غزل‌ها‌ی عارفانه و منظومه سرایی رو کردند.
    قرن هفتم و هشتم دوره رواج و اعتلای غزل است. کمال‌الدین ابوالعطا محمودبن علی کرمانی معروف به خواجو و هم زمان با او شمس‌الدین محمد بن بهاء‌الدین حافظ شیرازی درخشان ترین چهره غزل فارسی هستند که در این دوره ظهور کردند. از اواخر قرن هشتم تا اوایل قرن دهم، علاوه بر تیموریان حکومت‌ها‌ی کوچکی مانند ازبکان و ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در گوشه و کنار ایران به وجود آمد. این دوره از نظر سیاسی به نسبت دوره آرام‌تری بود و هرات پایتخت تیموریان و هم چنین دربارهای کوچک داخل ایران، مراکزی برای پرورش هنر و ادب شد.
    از طرف دیگر، زبان و ادبیات فارسی در آسیای صغیر در دربار عثمانیان و در هندوستان در دستگاه پادشاهان بهمنی کشیده شد. با این همه، بر اثر غلبه ترکان و ترک زبانان و دور شدن از مبانی فرهنگی پیشین و آسان گیری کار تعلیم و تعلم شاعران، زبان شعر در این دوران به ضعف و سستی گرایید. از مضمون‌ها‌ و موضوع‌ها‌ی متداول در شعر این دوره، ذکر اوصاف و مناقب و کرامات پیشوایان دین است و بعضی از شاعران، دیوان‌ها‌ی جداگانه ای در توحید و ستایش حضرت رسول (ص) و اهل بیت (ع) یا در مرثیه آن‌ها‌ ترتیب داده اند که همه این‌ها‌ مقدمه رواج این نوع شعر در زمان صفویان شد. مولانا محمد بن عبدا... کاتبی ترشیزی، سید علی بن نصیر بن‌ها‌رون معروف به قاسم انوار، سید نعمت ا... ولی کرمانی و نورالدین عبدالرحمن جامی ‌از جمله مهم‌ترین شاعران این دوره اند.

    از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم شعر فارسی با آن که از توجه و حمایت پادشاهان ایرانی محروم بود اما هم در ایران و هم در کشورهای خارج از ایران، رواجی تمام داشت. پادشاهان عثمانی در آسیای صغیر و پادشاهان دولت بهمنی دکن و شیر شاهیان دهلی و حاکمان مستقل بنگاله، گجرات و کشمیر و هم چنین ازبکان در آسیای میانه، مروجان زبان و شعر فارسی در کشورهای شرقی مجاور ایران بودند. در این دوره بود که شاعران بسیار، به خصوص از شهرها و ولایات هند برخاستند و شاعران بسیاری از ایران به دربارهای هند پناه بردند. از میان اقسام شعر فارسی، غزل در این دوره، بیش از همه مورد استقبال شاعران قرار گرفت و اغلب آن‌ها‌، آمیخته ای بود از مضامین مختلف و ناهمگون عاشقانه، عارفانه و حکیمانه. نفوذ شعر و ادبیات فارسی از قرن دهم به بعد در خارج از ایران، باعث شد که شعر اردو و ترکی، تمامی‌اختصاصات شعر فارسی این دوره را چه از لحاظ قالب و وزن و چه از جهت خصوصیات لفظی بپذیرد. این تأثیرپذیری تا دوران متأخر هم چنان ادامه داشت.
    در دوران اخیر، آشنایی شاعران ترک زبان با شعر اروپایی و تأثیر شعر فارسی معاصر، در شعر این دو زبان تحولاتی به وجود آورده است. با سقوط دولت صفویه و بعد از پایان گرفتن آشوب‌ها‌ و اغتشاش‌ها‌ی ناشی از حکومت افشاریه، با تلاش آگاهانه جمعی از شاعران اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم، در شعر فارسی تحولی به وجود آمد که به نهضت بازگشت ادبی معروف شد و کمی ‌بعد از آن تحت تأثیر نهضت مشروطیت و با هدف خدمت به آن، شعر فارسی وارد مرحله جدیدی شد و به طور کلی رنگ و خصوصیات سنتی خود را از دست داد و هم از لحاظ محتوا و هم شکل ویژگی‌ها‌یی یافت که تا آن زمان سابقه نداشت. مجموع این ویژگی‌ها‌، بخشی از تاریخ شعر فارسی را مشخص می‌کند که به شعر مشروطیت معروف شده است.
    بعد از انقلاب مشروطیت، در بخش مهمی‌از شعر، به روش‌ها‌ی سنتی گذشته بازگشت، اما در آثار چند شاعر از جمله محمد رضا میرزاده عشقی، لطفعلی صورتگر، غلام رضا رشید یاسمی ‌و پروین اعتصامی ‌تمایل برای یافتن راه‌ها‌ی تازه ای در شعر آشکار است. در همین اوان آثار نیمایوشیج با هدف مشخص ایجاد تحول اساسی در شعر، به تدریج منتشر شد و کوشش‌ها‌ و تجربه‌ها‌ی او را شاعران جوانی که بعد از شهریور 1320 به عرصه شاعری قدم گذاشتند دنبال کردند و نهضت شعر نو فارسی را به وجود آوردند. در حال حاضر جریان شعر سنتی فارسی هم چنان در کنار شعر نو، به حیات خود ادامه می‌دهد.

    منبع: khorasannews.com

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •