تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 13 اولاول ... 5678910111213 آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 130

نام تاپيک: مطالعه جمعی کتب هری پاتر

  1. #81
    WorkHard / P!ayHard pcforlife's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    محل سكونت
    S t r e t f o r d   E n d
    پست ها
    4,095

    پيش فرض

    طبیعتا چون به محرم رسیدیم و امتحانات دانشگاه و مدارس نزدیک هستش، (میان ترم که شروع شده!) تاپیک خلوت شده! خود من یه هفته ای هست که نرفتم سراغ کتاب... البته اینو قبل از شروع خوندن هم پیش بینی کرده بودیم...
    یاعلی

  2. 2 کاربر از pcforlife بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    آخر فروم باز molaali's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    همين نزديكي
    پست ها
    1,397

    پيش فرض

    من دو تا سوال دارم که اگه دوستان جواب بدهند ممنون میشم:
    این زخم هری چرا بوجود اومد؟ چرا اون شکلی بود؟ و اصلاً در کتاب تاثیری هم داشت؟ یا فقط یه نماد شد برای هری پاتر؟ (من که جواب این سوالم رو تو هیچ کدوم از کتابها پیدا نکردم)
    در فصل آخر کتاب هفتم رولینگ از شغل هری و اعتبارش و ... هیچی نمیگه و تنها کسی که از شغلش حرف زده میشه نویله. نویسنده ای که اینقدر کامل کتاب مینویسه چرا فصل اختتامیه رو بد تموم میکنه؟ و آیا در مصاحبه هاش یا یه کتابی چیزی در مورد زندگی جدید کاراکتر ها صحبت کرده؟(چون خیلی دوست دارم سرنوشتشون رو کامل بدونم( بخصوص خود هری و رون.))

  4. این کاربر از molaali بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #83
    آخر فروم باز Nocturne's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    3,685

    پيش فرض

    سوال دومت رو نمیدونم چون خودم کتاب 7 رو نخوندم. ضمنا بهتره نوشته هایی که به کتبی مربوط میشن که هنوز در مطالعه جمعی خونده نشدن، در اسپویلر قرار بگیرن.
    زمانی که ولدمورت میخواست هری رو با طلسم مرگ بکشه و نتونست این ضخم به وجود اومد و تا همیشه باقی موند. این ضخم بعضی مواقع دردناک میشه. مثل مواقعی که هری در خطر هست.
    البته فرق زیادی نداره ولی از اونجایی که این پست شما ارتباطی به مطالعه جمعی نداره، میتونستی در خود تاپیک هری پاتر در انجمن رمان هم بنویسیش. اونجا هم از سکوت بیرون میاد.
    Last edited by Nocturne; 07-12-2010 at 09:30.

  6. #84
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    اسلاگهورن که میشناخته! (واسه کم نیاوردن گفتم!)
    در مجموع دامبلدور کلا مرض داشته! به هری یه چی میگفته، پیش خود اسمشو نبر یه چی میگفته! حتما پیش اسنب هم میگفته لرد تاریکی!


    به قول عادل فردوسی پور " میتونم حرفاتونو قبول نکنم؟"
    اولا دامبلدور بارها تو گفتار و رفتار ثابت کرده که به هاگرید شکی نداره... اگه ما فرض رو بزاریم دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشته (+ اون قضیه اعتماد دامبلدور به هاگرید)، اتفاقا دیگه نباید می پرسید "موتور سیریوس دست تو چی کار میکنه هاگرید!؟" چون واضحه که هاگرید میگه:" خوب واسه آوردن هری قرض گرفتمش!"
    اگه دامبلدور از وجود موتور سیریوس خبر داشت، یا اصلا سوالی راجع به موتور نمی پرسید یا میپرسید چه عجب یه بار با تسترال سفر نکردی هاگرید! یا مثلا می گفت خوب شد که با موتور بلک اومدی...
    شما بیاین ثابت کنین ببینین چند خانواده سفر با پورتکی و پودر پرواز و غیب یا ظاهر شدن یا جاروی پرنده رو ول میکنن و میرن از ماگل ها موتور و ماشین یا دوربین عکاسی میخرن تا مثل آرتور ویزلی و سیریوس و کالین کریوی اونو جادویی کنن؟! تو کتاب چها حتی تو بخشی اشاره شد که انگلستانی ها علاقه ای به قالیچه پرنده هم ندارن! بعد بیان...!
    در کل تحلیل و بررسی مثبت و دقیقی داریم ها)

    خداوکیلی هرچی سعی کردم نتونستم رابطه ای بین جمله بیل گیتس و زخم زانوی چپ دامبلدور، پیدا کنم...! نگرفتم منظورتو...
    یاعلی
    پ.ن: امروز خواستم فصلای بعدی رو بخونم، وقت نکردم...
    جملتون شبیه جمله ی تو فیلما ود یادش افتادم دارم جر می خورم از خنده.
    منظورم اینه که همه ی ما تو دبیرستان یاد گرفتیم کنایه یعنی چی:جمله ها دو معنی دارن.دور و نزدیک.(ظاهر باطن و ...)به دور می گن کنایه.هر دو جمله کنایه ای و منظور به معنی دور است.

  7. این کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #85
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    من هم از دیروز شروع کردم. 5 فصل هم خوندم و به قول دوستان مشعشع شدم!... ولی به علت کمبود وقت کمتر تو انجمن میام.



    اضافه کردم...

    دوستان اگه میخواین بپیوندید به ما در لفافه نگید! به من پیام بدید در اسرع وقت اضافه تون میکنم!



    میشه گفت هری این قدر توانایی و استعداد داره که میتونست در آینده تبدیل بشه به یکی مثل ولدمورت. نکته جالب اینکه چوب دستی هری هم از همونیه که ولدمورت داره. کلاه هم گفت که اگه بری توی اسلایترین پیشرفت میکنی و... اما خودش انتخاب کرد که در گریفندور باشه...
    1.اصلا یه نکته ای که در داستانهای هری پاتر هست همینه. اتفاقا در فیلم 5 هم دیدم که مرحوم سیریوس بلک جمله ای رو میگه که دقیق یادم نیست چی بود ولی محتواش این بود: میزان تواناییهای آدم ارزش اون رو مشخص نمیکنه. این انتخابها هستن که ارزش انسان رو مشخص میکنن...
    روحش شاد و یادش گرامی باد

    ---------- Post added at 01:39 PM ---------- Previous post was at 01:36 PM ----------

    2.راستی یه چیزی. در اوایل داستان که هری رو میذارن دم در خونه دورسلی ها، مک گوناگل اونجا چی کار میکرد از صبح؟
    چون وقتی دامبلدور بهش میگه که هاگرید میخواد هری رو بیاره که بذارنش دم در مک گوناگل تعجب میکنه و میگه اینجا میخواین بذارینش؟
    پس اگه نمیخواستن مک گوناگل از صبح واسه چی اونجا بود؟

    پ.ن: اون صحنه رو که تجسم میکنم بنظرم جالب میاد. همون جا که آقای دورسلی میاد بیرون و گربه توجهش رو جلب میکنه...
    1.فکر کنم دامبلدور بود که در آخر کتاب 2 در سوال هری اینو جواب داد و گفت که فقط یه گریفیندوری واقعی می تونه شمشیر و در بیاره و ...
    2.خود پروفسور مگ گونگال جواب شما رو داده.یه جورایی به هاگرید بی اعتماد بوده.در ضمن منم اگه بودم همین کارو می کردم.می دونین دیگه.مادرن کاریشون نمی شه کرد.

  9. این کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #86
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    رولینگ کلا از کتاب 4 به بعد خط داستانی رو تغییر داد و شروع کرد به کشتن بازیگر های اصلی سریال ...

    تا کتاب 4 همیشه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد اما بعدش شروع شد به غم و غصه !
    دقیقاً کار درستی کرد و می خواست این منظورو برسونه:ولدمورت مثله شیطان ماست توی دنیای جادوگری و همه ی خوبی ها رو می لعه.دقیقاً این داستانا هم از 4 شروع شد.واقعیت یافتن جسم حقیقی اون و ...

    ---------- Post added at 06:19 PM ---------- Previous post was at 06:17 PM ----------

    یه چیز دیگه هم هست... که سیریوس حکم پدرشو داشت! ولی دامبلدور حکم پدر بزرگش آدم از مرگ پدرش بیشتر ناراحت میشه....
    تا حالا دیدی آدم تو تنهایی بلند بخنده؟
    دارم جر می خورم.واقعا آدم باحالی هستی.
    حرفتم درسته.ببخشید شکلکه جر خوردن نداره.

  11. این کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #87
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    این چند وقته نرسیدم خوندن سنگ جادو رو ادامه... البته جون منو بگیری، نمیتونی رمان رو از من بگیری! این چند وقته یکی دیگه از آثار کریستی رو خوندم که حقیقتا محشر بود... اسم کتابش "چرا از ایوانز نخواستند؟" بودش! پیشنهاد میکنم کسایی که کارای آگاتا رو دنبال میکنن، حتما بخوننش...
    به هر جال!
    امروز فصل دو و سه رو خوندم... چند نکته راجع به این دو فصل به نظرم رسید که بد نیست بگم!
    - شخصیت دادلی تو کتاب یک واقعا منزجر کنندست!
    - ورنون دورسلی خوب از درل سازی پول در میاره که میتونه سالی سی چهل تا کادو رو متقبل بشه!!
    - نمیدونم چرا با اومدن نام خانم فیگ یاد آمبریج میفتم!! کلا از نظر اخلاقی به نظر میرسه هم تیپ هم بودن! به خصوص علاقشون به گربه!
    راستی یه سوتی که مدت ها پیش هم گفته شده بود، تو همین فصل دوم از کتاب یک موجود بودش! جایی که ماره به هری چشمک میزنه! و سوتی این بوده که مار ها پلک ندارن که چشمک بزنن! ولی چیزی که واسه من جالبه اینه که ماره بدون اینکه هری بهش چیزی بگه یا علامتی بهش بده، تا هری رو میبینه بهش چشمک میزنه! کلا ماره جالب و باهوشی بوده!!
    فصل سه هم انصافا یکی از باحالترین فصلای کتاب سه هستش!! فرار از نامه ها!!

    بخش مورد علاقه من تو فصل سه:
    ورنون: دادلی برو نامه ها رو بیار!
    دادلی: به هری بگو بره بیاره!
    ورنون: هری برو نامه ها رو بیار!
    هری: به دادلی بگیرن بره بیاره!
    ورنون: دادلی با عصای مدرسه ات یه سیخونک بهش بزن!!
    اااایییی بابا.آقا مگه نمی دونی اینجا بچه هست؟
    زشته آقا دیگه از این بحثا نکن.
    یه چیز دیگه می گم برین حال کنین.از همه بچه تر و عاشق تر و دیوانه تر و خی تر و ... تر منم.
    Last edited by koroshfe; 29-12-2010 at 18:54.

  13. این کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #88
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    نه دیگه...دامبلدور فرستاده بود...کلا دامبلدور با این شنل داستان ها داره...(توی کتاب 7 فک کنم بهش اشاره میشه...همون جریان شنل و چوب دستی و سنگ مرگ...فک کنم برای این که خودش بیشتر وسوسه نشه ازش استفاده کنه اونو میده به هری.کلا این شنلی که هری داره،نفوذناپذیرترین و کامل ترین شنل نامرئیه.)

    یه سوالی که چند سال پیش خیلی فکر منو مشغول میکرد این بود که منظور این سانتورها از این که "امشب مریخ خیلی نورانیه"چیه؟جالبه که چندین بار هم تکرار میشه...جالبترش اینه که آخرش به این ختم میشه که فایرنز یکی از این سانتورها به هری میگه "قبلا هم توی پیشگویی آینده بر اساس حرکت سیاره ها اشتباه پیش اومده،امیدوارم این دفعه هم اشتباه شده باشه."
    اما دیگه توی هیچ قسمتی از کتاب های آینده اشاره نمیکنه که این پیشگویی چی بوده؟بالاخره درست بوده یا غلط؟؟؟(یا شاید هم اشاره میشه ولی من یادم نیس...اگه چیزی یادتون میاد خواهشا بگید).

    آینه ی نفاق انگیز هم واقعا خیلی جالبه...اینجا دامبلدور میگه من هر وقت تو آینه نگاه میکنم ،میبینم که جوراب هدیه گرفتم،در حالی که تو کتاب 7،وقتی هری جریان زندگی دامبلدور رو میفهمه،اون موقع پیش خودش میگه حالا فهمیدم دامبلدور واقعا توی آینه چی میدید...(اشاره به اون قضیه ای که دامبلدور همیشه خودش رو مقصر مرگ خواهرش میدونست).
    من که شروع میکنم.
    اونا نورانی ببودن مریخ رو به اوج گیری تشبیه کردن.یعنی صدر قدرت.فکر کردن خوب ولدمورت رو می گه دیگه.امشب می ره می کشه و قدرت کل عالمو دستش می گیره.اما این چنین نشد.یعنی اون نابود شد و اوج قدرت هری پاتر شد.
    دومی هم که درست بود دیگه در دو سه جا.در 4 که ولدمورت جسمی برای خودش دست و پا کرد.در 5 هم با نابودی سیریوس و ... قدرتشو افزایش داد.

  15. 2 کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #89
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    بله. تالار اسرار از امروز شروع شده!
    هر چند خود من هنوز دو فصل آخر کتاب اول رو نخوندم... که البته به زودی خواهم خوند.

    1- بنظر من رولینگ در باره کوئیدیچ اشتباه کرده. در جایی از کتاب گفته شده این بازی 700 تا خطا داره یا یه همچین چیزی... کنایه از این که بازی پیچیده ایه. کوئیدیچ مثلا در حکم فوتبال جادوگراس. یکی از علل پر طرفدار بودن فوتبال اینه که قوانین پیچیده ای نداره و همه ازش سر درمیارن. رولینگ برعکس این فکر کرده. فکر کرده که اگه بازی پیچیده تر باشه با 4 تا توپ و کلی قوانین، پرطرفدارتر میشه...

    2- یه سوالی که از گذشته در ذهن منه اینه که چرا هری توی مناسبتهای کریسمس و ... هیچ وقت برای کسی کادو نمیفرسته؟؟ فقط دیگران با جغد براش کادو میدن.

    3- فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!

    4- البته درست یادم نیست ولی تا جایی که یادمه در فیلم گفت مادرش این شنل رو داده! در حالی که پدرش داده...

    5- چرا اسم اون آینه "نفاق انگیز" بود؟

    6- آینه نفاق انگیز جالبترین چیز در این کتابه. چون من فکر میکنم این آینه در وجود ما هست! مخصوصا آدمهای خیال باف (مثل خودم). فکر کردن به آرزوها میتونه خیلی خوب باشه اما باید مواضب بود که عملکردی همچون آینه نفاق انگیز پیدا نکنه. متاسفانه من خودم زیاد مشغول این آینه شدم!

    -------
    ... این آینه نه چیزی رو به کسی یاد میده نه حقیقتی رو نشون میده. خیلیها مدت زیادی از وقتشونو جلوی این آینه تلف کردن و محسور و مجذوب چیزی شدن که در آینه میدیدن. بعضیها هم دیوونه شدن در حالیکه حتی نمیدونستن چیزی که دیدن واقعیتی امکانپذیز هست یا نه... این آینه نمیتونه تو رو به سرزمین آرزوهات ببره. فقط باعث میشه زندگی خودتم فراموش کنی. اینو همیشه یادت باشه.

    از فرمایشات آلبوس دامبلدور
    1.فکر کنم کوئیدیچ تنها بازی جادوگریه یا این که ناشناخته نیست.خب زمانی که جادوگرا از بچگی با این بازی اخت می شن خب معلومه دیگه بین 1 چیز فقط یه انتخاب می مونه.1 چیز داری.کدومشون رو دوست داری؟
    علاوه بر اون جادوگرا انسان های زرنگی بودن(به جز فشفشه ها،خب ما هم فشفشه داریم که از بازی های ما سر در نمیارن.)منظورتونو گرفتم چی می گین.حرفتونم منطقیه.امیدوارم شما هم منظور منو گرفته باشین.
    مثال فوتبالی هم که زدین اینه:در فوتبال یک نفر چند کار می کنه.اما در کوئیدیچ یک نفر فقط یک کار رو انجام می ده پس قضیه ی توپ ها حله.در ضمن فوتبال هم حدود 500 نوع خطا داره و ...
    2.فردا صبح شما داری از کوچه رد می شی دستتو جلوی یه گدا دراز کن(1)و اون هم یه تراول بهت می ده(2).
    حالا خودت با موضوع هری تطبیقش بده.گدا هری.دامبلدور،رون و ... شما.در ضمن هری بعد از سال دوم یا تو خود سال دوم هم از خزانهش برای خرید هدایا استفاده می کرد.کتاب 3(رون یه گوشه کنایه می زنه بهش در رابطه با این).کاب 4(بعد از این که این دوربین ها رو براتون خریدم فکر کنم می گه تا 10 سال هدیه ی کریسمس براتون نمی خرم.که رون هم یه مشت سکه ی بی ارزش به هری می ده و می گه بی حساب و باید بخری.)و ...
    3.دوستان توضیح دادن دامبلدور.شما واقعا کتاب 7 رو نخوندین؟نصف سوالای کل مجموعه ی هری پاتر تو کتاب 7 پاسخ داده می شه.
    4.تو فیلم 7؟من فیلمشو ندیدم ولی یه قسمت هست که سیوروس(اسنیپ)نامه ی لیلی رو پیدا می کنه.اون جا لیلی می گه جیمز داده به دامبلدور.لیلی این وسط هیچ کارس.در ضمن فکر نکنم این بخش تو فیلم باشه چون این مال آخرای کتابه که اسنیپ افکارشو به هری می ده و اون می بینه.یعنی تو پارت 2 هست.(با این کارگردانی افتضاح دیوید جون ممکنه هم نباشه.(البته من 7 رو ندیدم.برای تاکیید دوباره که می ریزین سرم:آقا چرا چرت و پرت می گی فیلم 7 به این قشنگی با کارگردانی عالی و ...)
    5.چون بین دو عامل:حقیقت و خیال،تلاش و آرزو و ... به عنوان یه منافق بود و نفاق ایجاد می کرد.البته نفاق به سوی جنبه ی بدی های اونا.(نفاق:دو رویی.من پیش تو خوبم ولی دارم جاسوسی می کنم و در ظاهر بدم.)
    6.این آینه در وجود ما حکم شیطان رو داره.
    واقعا ببخشید که زیاد شد.

  17. این کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #90
    آخر فروم باز koroshfe's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    Santiago Bernabeu
    پست ها
    1,072

    پيش فرض

    پاتریست ها.اونایی که به دمنتور می رن می دونن.
    یه چوب جادوگری اومده که خیلی باحاله.
    تو رو خدا 88 هزار تومن بدین منم بخرم.

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    آدم دلش می یاد تشکر نکنه؟

  19. 2 کاربر از koroshfe بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •