تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 11 اولاول ... 567891011 آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 110

نام تاپيک: شهریار

  1. #81
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    پست ها
    160

    پيش فرض

    هلال محرم
    مـحـرم دیـر ، خـانـیـم زیـنـب عـزاسـی / بـیـزی سـسـلـر حـسـیـنـیـن کـربلاسی
    یـولـی بـاغـلـی قـالـیـب دشـمـن الـینده / داهـا زواریـنـیـن یـوق سـس- صـداسی
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    چــاغــیـر شـاه نـجـف گـلـسـیـن هـرایـه / جــهــادیــلــه آچــاق یــول کـربـلـایـه
    عـلـی نـیـن ذوالـفـقـاری داده چـاتسین / حــسـیـن قـربـانـلـاری گـلـسـیـن مـنـایـه
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    جـهـاد مـیـدانـی دیـر، مـلـت دایـانـسین / مـسـلـمـان خـواب غـفـلـتـدن اویـانسین
    اوجــالــســیــن نــعــره الـلـه اکـبـر / گــرک کــافـر جـهـنـم ایـچـره یـانـسـیـن
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    گــلــیـب غـیـرت گـونـی ، هـمـت زمـانـی / اوجـــالــداق بــاشــدا آذربــایــجــانــی
    گــئــده ک صــدام کـافـرلـه جـهـاده / یــیــخــاق بــو بــی مـروت ائـو یـیـخـانـی
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    حـسـیـن زواری نـیـن قورتاردی صبری / قـیـراق بـو قـوردلـاری ، کافتاری ، بیری
    آچــاق یــول کــربــلـایـه ، کـاظـمـیـنـه / چـکـک آغـوشه او شش گوشه قبری
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    گـرک دیـن اولـمـاسـا ، دونـیـانـی آتـمـاق / شــرف ،عــزتـلـی بـیـر دونـیـا یـاراتـمـاق
    سـعـادت دیـر حـسـیـن قـربـانلاری تک / شــهــادتــلــه لـقـاء الـلـهـه چـاتـمـاق
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    مـسـلـمـان صف چکیب دعوایه گلسین / چـاغـیـر عـبـاسـی تـاسـوعـایـه گلسین
    قــیـزی زیـنـب أوزی صـاحـب عـزادیـر / چـاغـیـر زهـرانـی عـاشـورایـه گـلـسـیـن
    ( بـوگـون کـرب بـلـا ویران اولوب دیر ) / (حـسـیـن أوز قـانینا غلطان اولوب دیر )
    آنــا ! اوغـلـون شـهـیـد اولـدی مـبـارک / شــهــادتــلــه سـعـیـد اولـدی ، مـبـارک
    امــیـد جـنـتـیـن تـاپـدیـن ، دا سـنـدن / جــهــنــم نــاامــیــد اولــدی ، مـبـارک
    ( بئله طوی کیم گؤروب دنیاده قاسم ) / ( طـویـی یـاسـه دؤنـن شـهـزاده قاسم )

  2. 2 کاربر از حنّانه بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    پست ها
    160

    پيش فرض

    مکتب حافظ
    گــذار آرد مــه مـن گـاهـگـاه از اشـتـبـاه ایـنـجـا // فــدای اشــتـبـاهـی کـآرد او را گـاهـگـاه ایـنـجـا
    مـگـر ره گـم کـنـد کـو را گـذار افتد به ما یارب // فـراوان کـن گـذار آن مـه گـم کـرده راه ایـنـجا
    کـلـه جـا مـانـدش این جا و نیامد دیگرش از پی // نـیـایـد فـی الـمـثـل آری گـرش افـتـد کـلـاه اینجا
    نـگـویـم جـمـله با من باش و ترک کامکاران کن // چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا
    هـوای مـاه خـرگـاهـی مـکـن ای کـلـبـه درویش // نـگـنـجـد مـوکـب کـیـوان شـکـوه پـادشاه اینجا
    تـوئـی آن نـوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق // چـراغـت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا
    بــیــا کــز دادخــواهــی آن دل نــازک نـرنـجـانـم // کــدورت را فــرامـش کـرده بـا آئـیـنـه آه ایـنـجـا
    سـفـر مـپـسـنـد هـرگـز شـهـریار از مکتب حافظ // کـه سـیـر مـعـنـوی ایـنـجـا و کـنـج خـانـقاه اینجا

  4. 2 کاربر از حنّانه بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند

    بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند


    همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست

    طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند


    بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن

    با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند


    ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز

    چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند


    نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز

    با همان شور و نوا دارد شبانی می کند


    گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان

    با همین نخوت که دارد آسمانی می کند


    سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز

    در درونم زنده است و زندگانی می کند




    با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من

    خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند



    بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی

    چون بهاران می رسد با من خزانی می کند



    طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند

    آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند



    می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

    دفتر دوران ما هم بایگانی می کند



    "شهریارا" گو دل از ما مهربانان نشکنید

    ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند

  6. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #84
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    سلام خیلی برام جالب بود تو کل نت سرچ کردم این شعر شهریار رو پیدا نکردم یا پیدا شد ولی کامل نبود

    خودم مینویسمش !

    کاروان شوق


    دلها که آرزوی امام رضا کنند
    گویا زیارت علی مرتضی کنند

    در سینه می طپد دل شیدای شیعیان
    هر دم که آرزوی امام رضا کنند

    در حسرت طواف تو ای آشیان قدس
    مرغان شکسته پر ، چه پرها که وا کنند


    زان کیمیای گنبد و گلدسته طلا
    مسهای قلب خویش ، فقیران طلا کنند

    یک کاروان شوق به سودای مشهدند
    کآن صحن را به شور و نوا کربلا کنند

    چاوش اگر به اهل قبور این صلا دهند
    خیزند مردگان و قیامت به پا کنند

    ما را جواب کرده طبیبان میرویم
    آنجا که دردها را به نگاهی دوا کنند

    فرض است ان زیارت و باید ادا به وقت
    خوبان چرا نماز خدا را قضا کنند ؟

    حاجت مبر به درگه نامردان فقیر
    آنجا برو که حاجت مردا روا کنند


    بیگانه را چه ذوق غم و لذت حضور
    اینها حکایتی که با اشنا کنند

    آن چشمه های ذوق غم و صفا گوی خدا را
    چشمی هم از کرم به من بی صفا کنند

    ای کعبه توشه طلبی با پیادگان
    تا چند التماس به باد صبا کنند


    سودای اهل بیت برد سود عاقبت
    سوداگران ، معامله گو با خدا کنند

    زان لعل و خط سبز ، نباتی و مصحفی
    تا اهل دل مصالحه با ماسوا کنند

    با شاه عرضه کن سخن عشق شهریار
    اما نه زاهدانه که روی و ریا کنند
    Last edited by M O B I N; 26-06-2011 at 16:49.

  8. 3 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #85
    داره خودمونی میشه weronika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    my room
    پست ها
    93

    پيش فرض

    کسي نیست در این گوشه فراموشتر از من
    وز گوشه نشینان توخاموشتر از من
    هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
    ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
    می*نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
    اما که در این میکده غم نوشتر از من
    افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
    افتاده*تر از من نه و مدهوشتر از من
    بی ماه رخ تو شب من هست سیه*پوش
    اما شب من هم نه سیه*پوشتر از من
    گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
    ای نادره گفتار کجا گوشتر از من
    بیژن*تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
    خونم بفشان کیست سیاوشتر از من
    با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشی است
    بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من
    آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل؟
    دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من

  10. 3 کاربر از weronika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #86
    داره خودمونی میشه weronika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    my room
    پست ها
    93

    پيش فرض

    سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
    زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
    درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
    این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه
    خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
    دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
    آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
    بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
    دور سر هلهله و هاله*ی شاهین اجل
    ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه
    کشتی*ای را که پی غرق شدن ساخته*اند
    هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
    بدتر از خواستن این لطمه*ی نتوانستن
    هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
    ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
    کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
    گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
    ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه
    ما که در خانه*ی ایمان خدا ننشستیم
    کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه
    مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
    این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
    شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
    ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه

  12. 4 کاربر از weronika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #87
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    زنده به گوران زمین


    سلام این شعر رو قبلا گذاشتم ولی کامل نه

    قالب شعری قصیده هست


    زندگانیم و زمین زندان ماست
    زندگانی درد بی درمان ماست
    راندگانم کز بهشت جاودان
    وین زمین زندان جاویدان ماست
    گند اذم چه با ما کرده است
    کآسیای چرخ سرگردان ماست
    در قمار عشق میبازیم از آنک
    کاسه کوزه دار ما شیطان ماست
    عهد ما انسان کاملتر شدن
    وانکه ناقصتر کنون انسان ماست
    هوشیاران آن جهانی این جهان
    پایه اش بر غفلت و نسیان ماست
    جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر
    باز لفظ زندگان عنوان ماست
    جمع اب و آتشم و خاک و باد
    این بنای خانه ویران ماست
    کائنات از ما طلبکارند سخت
    هر یکی را خشتی از ایوان ماست
    چون ادا خواهیم کردن این قروض
    باد هم باقی نه در دکان ماست
    مور را مانیم کاندر لانه ها
    روز باران هر نمی طوفان ماست
    احتیاج ان کاسه دریوزگی
    کوزه آب و تغار و نان ماست
    آبروی ما به صد در ریخته است
    لقمه نانی که در انبان ماست
    دزد های خانگی چون حرص و کین
    روز و شب بنشسته پای خوان ما
    عقل ما سلطان و بازش پیروی
    از هوای نفس نا فرمان ماست
    عقل را مسلوب دار از سلطنت
    پس هوای نفس ما سلطان ماست
    عقل را مسلوب دار از سلطنت
    پس هوای نفس ما سلطان ماست
    و آنچه حظ نفس حیوانی در او
    علت عقل آفت ایمان ماست
    گیرم از سرها گسست افسارها
    داغ مهر بندگی بر ران ماست
    وصف کالانعام ا بل همم اضل
    آیت شایسته ای در شان ماست ث
    باز هم تکرار آن ظلم عظیم
    آنچه شرحش رفته در قرآن ماست
    جز به اشک توبه نتوان پاک کرد
    لکه ننگی که بر دامان ماست
    عمر می اید به پایان باز گرد
    کاین علاج رنج بی پایان ماست
    میزبان را نیز با خود میبرد
    مهلت عمری که خود میهمان ماست
    زهر این پیمانه باید نوش کرد
    زانکه شرط لازم پیمان ماست
    خضر راه خویشتن باش ای فقیر
    چشم گریان چشمه حیوان ماست
    شهریارا هر غمی را دارویی است
    داروی دیوانگان دیوان ماست

    توضیحات :

    چشمه حیوان = چشمه حیات

    بت آخر سعی کنید دارویی است رو تند بخونید تا از وزن نیفته شعر .



  14. 3 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #88

    پيش فرض


    زندگی شـد من و یک سلسلــ ه ناکامیـــها


    مستم از ساغـــر خون جگـــر آشامیها

    بسکـــ ه با شاهد ناکامیـــم الفتها رفتــــ

    شادکامم دگــــر از الفتـــــ ناکامیـــها

    بختــــ برگشته‌ی مـــا خیره سری آغازید

    تا چـــ ه بازد دگــــرم تیره سرانجامیهـــا

    دیر جوشی تو در بوته‌ی هجرانم سوختــ

    ساختــم اینهمـــ ه تــــا وارهم از نامیها

    تا که نامی شدم از نام نبـــردم سودی

    گر نمـــردم من و این گوشه‌ی ناکامیها

    نشـــود رام سر زلفــــ دل‌آرامــــم دل

    ای دل از کفــــ ندهی دامـن آرامیهـــا

    باده پیمــتودن و راز از خط ساقی خواندن

    خــرم از عیش نشابـــورم و خیامیـــها

    شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی

    تا کـــ ه نامتــــ نبرد در افـــق نامیـــها


  16. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #89
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    پست ها
    160

    پيش فرض

    عــلـی ای هـمـای رحـمـت تـو چـه آیـتـی خـدا را /// کــه بــه مــاســوا فـکـنـدی هـمـه سـایـه هـمـا را
    دل اگـر خـداشـنـاسـی هـمـه در رخ عـلـی بـین /// بـه عـلـی شـنـاخـتـم مـن بـه خدا قسم خدا را
    بــه خــدا کــه در دو عــالــم اثـر از فـنـا نـمـانـد /// چــو عــلـی گـرفـتـه بـاشـد سـر چـشـمـه بـقـا را
    مـگـر ای سـحـاب رحـمـت تـو بباری ارنه دوزخ /// بــه شــرار قــهــر ســوزد هــمـه جـان مـاسـوا را
    بــرو ای گــدای مـسـکـیـن در خـانـه عـلـی زن /// کــه نــگــیــن پـادشـاهـی دهـد از کـرم گـدا را
    بـجـز از عـلـی کـه گـویـد بـه پـسـر کـه قاتل من /// چــو اسـیـر تـسـت اکـنـون بـه اسـیـر کـن مـدارا
    بــجــز از عــلــی کـه آرد پـسـری ابـوالـعـجـائـب /// کــه عــلــم کـنـد بـه عـالـم شـهـدای کـربـلـا را
    چـو بـه دوسـت عـهـد بـنـدد ز مـیـان پـاکبازان /// چــو عــلـی کـه مـیـتـوانـد کـه بـسـر بـرد وفـا را
    نـه خـدا تـوانـمـش خـوانـد نـه بشر توانمش گفت /// مــتــحــیــرم چــه نــامـم شـه مـلـک لـافـتـی را
    بـدو چـشـم خـون فـشانم هله ای نسیم رحمت /// کــه ز کــوی او غــبــاری بــه مــن آر تــوتـیـا را
    بـه امـیـد آن کـه شـایـد بـرسـد بـه خـاک پـایت /// چــه پــیـامـهـا سـپـردم هـمـه سـوز دل صـبـا را
    چـو تـویـی قـضـای گـردان به دعای مستمندان /// کـــه ز جـــان مــا بــگــردان ره آفــت قــضــا را
    چــه زنـم چـونـای هـردم ز نـوای شـوق او دم /// کــه لـسـان غـیـب خـوشـتـر بـنـوازد ایـن نـوا را
    «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی /// بـــه پـــیـــام آشـــنـــائـــی بـــنــوازد آشــنــا را»
    ز نــوای مــرغ یـا حـق بـشـنـو کـه در دل شـب /// غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

  18. 2 کاربر از حنّانه بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #90

    پيش فرض


    خوشستـــ پیری اگــر مانده بود جان جوانی

    ولی ز بخت بد از من نــ ه جسم ماند و نه جانی

    چو من به کنج ریاضتــ خزیده را چه تفاوت

    کزان کرانه بهاری گذشتــ یا که خزانی

    وداع یار بیاد آر و اشکــ حسرتــ عاشق

    چو میرسی به لبــ چشمه ای و آب روانی

    دهان غنچــ ه مگر بازگو کند به اشارتـــ

    حکایتــ دل تنگی به چون تو تنگـــ دهانی

    به صحتــ و به امان زنده انــد مردم دنیا

    منم که زنده ام اما نــ ه صحتی نه امانی

    شعیبـــ جلوه سینا جهیز دختــر خود کرد

    خدا چه اجرتـــ و مزدی کــ ه می دهد به شبانی

    چه دلبــخواه به غیر از تو باشــد از توندانم

    که آنچــ ه فوق دل و دلبخواه ماستـــ تو آنی

    تــو شهریار نبــودی حریفــ عهد امانتــــ

    ولی به مغز سبکـــ می کشی چه بار گرانی


  20. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •