سلام این شعر رو قبلا گذاشتم ولی کامل نه
قالب شعری قصیده هست
زندگانیم و زمین زندان ماست
زندگانی درد بی درمان ماست
راندگانم کز بهشت جاودان
وین زمین زندان جاویدان ماست
گند اذم چه با ما کرده است
کآسیای چرخ سرگردان ماست
در قمار عشق میبازیم از آنک
کاسه کوزه دار ما شیطان ماست
عهد ما انسان کاملتر شدن
وانکه ناقصتر کنون انسان ماست
هوشیاران آن جهانی این جهان
پایه اش بر غفلت و نسیان ماست
جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر
باز لفظ زندگان عنوان ماست
جمع اب و آتشم و خاک و باد
این بنای خانه ویران ماست
کائنات از ما طلبکارند سخت
هر یکی را خشتی از ایوان ماست
چون ادا خواهیم کردن این قروض
باد هم باقی نه در دکان ماست
مور را مانیم کاندر لانه ها
روز باران هر نمی طوفان ماست
احتیاج ان کاسه دریوزگی
کوزه آب و تغار و نان ماست
آبروی ما به صد در ریخته است
لقمه نانی که در انبان ماست
دزد های خانگی چون حرص و کین
روز و شب بنشسته پای خوان ما
عقل ما سلطان و بازش پیروی
از هوای نفس نا فرمان ماست
عقل را مسلوب دار از سلطنت
پس هوای نفس ما سلطان ماست
عقل را مسلوب دار از سلطنت
پس هوای نفس ما سلطان ماست
و آنچه حظ نفس حیوانی در او
علت عقل آفت ایمان ماست
گیرم از سرها گسست افسارها
داغ مهر بندگی بر ران ماست
وصف کالانعام ا بل همم اضل
آیت شایسته ای در شان ماست ث
باز هم تکرار آن ظلم عظیم
آنچه شرحش رفته در قرآن ماست
جز به اشک توبه نتوان پاک کرد
لکه ننگی که بر دامان ماست
عمر می اید به پایان باز گرد
کاین علاج رنج بی پایان ماست
میزبان را نیز با خود میبرد
مهلت عمری که خود میهمان ماست
زهر این پیمانه باید نوش کرد
زانکه شرط لازم پیمان ماست
خضر راه خویشتن باش ای فقیر
چشم گریان چشمه حیوان ماست
شهریارا هر غمی را دارویی است
داروی دیوانگان دیوان ماست
توضیحات :
چشمه حیوان = چشمه حیات
بت آخر سعی کنید دارویی است رو تند بخونید تا از وزن نیفته شعر .