تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 54 اولاول ... 567891011121319 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 540

نام تاپيک: میزگـــــرد فلـــســفـــــی

  1. #81
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    سلام به دوستان بزرگوارم.شایدبراتون جالب باشه که فلسفه هگل وملاصدرا خیلی که چه عرض کنم دقیقامث هم میمونه درحالیکه هردو هم دوره هم و بیخبرازهم. (منظورم حرکت جوهری وسیرایده مطلقه). اماتاثیرکارملاصدرا چی بود وقتی که خودش مجبوربود در بیابانهای اطراف قم بیتوته کنه وتفرج گاهش غار باشه. اونم دقیقاتودوره ای که استادش یعنی شیخ بهایی کشکول مینوشت: "اگرکسی این دعارابرظرف آب ندیده بامشک وگلاب بنویسدودر روز عاشورا مابین صفاومروه ظرف را بلیسد خداوندتمام گناهانش رامیبخشد حتی اگر به شماره ریگ بیابان باشد." ."هرکس سوره حمدرابرلوح پانزده درپانزده نقش کندوبرتاج بگذارد سلاطین وامرا مطیع وی گردند" به نقل ازکشکول بهاییمن میخوام خودتون بریدتحقیق کنید که تاثیرکارهگل چی بوده؟ تواین مملکت چی گذشت وتواروپا چه اتفاقی افتاد که امروز مهدعلم وتمدنه. ومابایدبریم کتابهای اونا رو بخونیم وترجمه کنیم وعلم رو به جامعه خودمون واردکنیم. باورنمیکنیداگه بگم تونمایشگاه کتاب پارسال دوجلدکتاب بنام دموکراسی ازانتشارات بلکول یک میلیون وششصدهزارتومن تو مملکت مافروخته شد. حالا همین کتابو یه مشت دلال میخرن ومثلا به کتابخانه وزارت خارجه میفروشن. حالا یه دانشجو میخواد درمورددموکراسی تحقیق کنه! شمابگیدتواین وضعیت چی کارکنه؟حالا برید میدون انقلاب کنارخیابون دهها جلدکتاب ازعلم جفرومیتونیداز دست فروشا بخرید: اسرارقاسمی_ کنزالحسین_ بحرالغرایب_ جامع الدعوات_ رمل واسطرلاب_ سحرهاروت وماروت_.... بابهترین قیمت. اگرفلسفه غرب متحول نمیشدامروزهزاران گالیله اعدام میشدندودیگردانش آموختگان دارالفنون بنای فکری مشروطه خواهی راطرح نمیکردند.اگرفلسفه متحول نمیشد دوست عزیزم شمابگوکه زندگی امروزماچه شکلی میشد؟علت تحول زندگی انسان امروزآنست که علم ازخرافات مذهبی حاکم برقرون وسطی رهایی یافت.امااین به معنی تکفیرمذهب نیست.که خودبحث مفصلیست. گذشته ازآنچه برمامیگذرد آیا جریانهای علمی مسیر درستی راطی کرده اند؟غایت فلسفه اسلامی شناخت حقیقت است وغایت فلسفه غرب شناخت راهی برای بهترزندگی کردن. که البته منافاتی بایکدیگرندارندچراکه شناخت حقیقت بهترین راه برای شناخت چگونه زندگی کردن است.ارسطومیگوید:فلسفه درطبیعت وجود آنچنان که هست بحث میکند. اماامروزه بسیاری این تعریف رامربوط به فلسفه قدیم میدانند آنگاه که فلسفه عبارت ازهمه علوم بوده است. چراکه دانشمندان علم را مابین خود تقسیم کرده اندودیگرچیزی برای فلسفه باقی نمانده است. بنابراین یک طبیعی دان برای بحث درمورد طبیعت سزاوارترازیک فیلسوف است.وتنهاکارفیلسوف بیان وتوضیح است واستخراج مسایل علمی راباید به دیگران واگذارد.مثلا انیشتن که نسبیت راکشف کرده است اگرآنراتوضیح بدهدمیتواندهم فیزیکدان باشدوهم فیلسوف! این گفته ازدوجهت مردوداست اول آنکه شرح وتفسیرازشئون لفظ است نه عقل وبه همین دلیلست که درآموزشهای آکادمیک منطق اولی برفلسفه است تا فراگیرنده بتوانددردرجه اول درست بیاندیشدوسپس دربازی الفاظ گرفتارنشود. ودوم آنکه تقیسم علم به معنی تقسیم مناطق وجودنیست که دیگربرای فلسفه جایی باقی نماندچراکه عقل برهمه نواحی وجود وشعبات علم حاکم است وتمام هستی میدان کاوش وبررسی فلسفه میباشد. پس موضوع فلسفه تمام هستی وماورا آن وسرانجام خودانسان میباشد.

  2. این کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #82
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    چطوره علل خودتون رو درباره ي وجودش بيان كنين!

    بحث فلسفي رو با شك در بديهيات شروع ميكنن نه با دليل آوردن واسه اثباتش!
    لازمه شروع يه بحث فلسفي داشتن يك ذهن ابهام آلود نيست بلكه آزاد كردن ذهن از قيد و بندها و تعصباتي هست كه اجازه درك و گفتاري منطقي رو از ما ميگيره
    در ضمن به فرض هم اگه گفته شما صحيح باشه ، شما بايد دليل بياريد نه من كه شكي ندارم

    اما اثبات : ( شايد درك بخشهاي اول و دوم يكم سخت باشه اما اگه نيك بخوانيم نيك درك ميكنيم)

    اون دسته از كسايي كه اعتقاد به وجود خدا ندارن معمولا" به دنيال دلائل علمي و اجتماعي و در دسترس مردم هستن تا اون موضوع براشون ثابت بشه ، غافل از اين كه با همين دلائل هم ميشه خدا و وجودش رو ثابت كرد
    نظرات و ديدگاه ها درباره اثبات وجود خدا مختلف هست : عده اي وجود خدا رو اثبات شده ميدونن ، عده اي كه معتقدن خدا وجود نداره و اثباتي براي وجودش نيست و عده اي كه معتقدن خدا رو نميشه اثبات كرد.
    گروه اول بايد براي نظرات خودشون دلائل و ادله اي رو بيان كنن و گروه دوم كه معتقدن خدا وجود نداره نه تنها بايد براي اين اعتقادشون دليل بيارن بلكه بايد بتونن همه ي دلائل گروه اول رو نقص كنن و در صورتي كه نتونن حتي يكي از دلائل گروه اول رو رد كنن نظر و اعتقادشون مورد قبول نيست و گروه سوم بر اين باورند كه به خاطر محدوديت در حواس و ادراك ، انسان نميتونه وجود خدا رو اثبات كنه

    موجودات رو به 2 دسته تقسيم ميكنيم : موجودات مستقل و موجودات غير مستقل
    موجودات مستقل موجوداتي هستن كه وجودشون به هيچ موجود و هيچ شرايطي وابسته نيست و به هيچ وجود ديگه اي اتكا ندارن
    موجودات غير مستقل هم موجوداتي هستن كه وجودشون وابسته و متكي به وجود شرايط و موجودي ديگر هست
    هر چه كه در اطراف ما هست لازمه وجودشون يك وجود ديگه هست و اين طور نيست كه اگه تمامي شرايط موجود در جهان تغيير كنه وجود اون چيز ثابت بمونه
    حتي خود انسان هم موجودي غير مستقل هست چون براي ادامه حيات خودش وابسته به غذا ، اكسيژن و ... هست
    سه حالت رو ميشه در نظر گرفت . يا همه موجودات مستقلند يا بعضيا مستقل و بعضيا وابسته ان و يا همه موجودات غير مستقل هستن
    حالت اول طبق تعريف بالا قابل قبول نيست چون نه تنها خود ما بلكه تمامي پيرامون ما موجوداتي غير مستقل هستن و وجودشون وابسته به شرايط و موجودي ديگه هست
    حالت دوم رو هم نميشه قبول كرد و در واقع بايد بين دو حالت اول و سوم تقسيم كرد چون اگر
    nموجود مستقل و n موجود وابسته باشن باز هم به حالتهاي اول و سوم تقسيم ميشن
    اما حالت سوم رو بررسي ميكنيم
    اگر همه ي موجودات رو غير مستقل در نظر بگيريم اين حالت پيش مياد كه به فرض موجود اول وابسته به موجود دوم و موجود دوم وابسته به موجود سوم و موجود سوم وابسته به چهارم تا آخر كه در اين صورت بايد آخرين قسمت اين زنجيره رو وابسته به يك موجودي دانست و اگر اين موجود را وابسته به موجود اول بدونيم در اين صورت دور ايجاد ميشه كه در فلسفه باطل هست چون در غير اين صورت بايد يك موجود رو متقدم بر خودش بدونيم كه عقلا" محال هست
    جهان هستي مجموعه اي هست از موجوداتي غير مستقل و در نتيجه مجموعه اي از موجودات غير مستقل ، خودش هم غير مستقل خواهد شد پس جهان هستي با اين همه عظمت وابسته يك وجودي هست كه خودش موجودي مستقل هست و همونطور كه در قرآن اومده نه زاييده كسي هست و نه از او كسي زاييده ميشه

    اما بخش بعدي اثبات وجود خدا مربوط هست به تقدم وجودي علت بر معلول
    معلول هميشه مشروط هست به وقوع علت و تا زماني كه علت پديد نياد معلول هم پديد نمياد
    در اين زمينه مثالي ميخوندم كه به نظرم جالب اومد : عده اي سرباز رو در نظر بگيرين كه ميخوان به دشمن حمله كنن اما هيچكدوم اونها حاظر نيست كه براي حمله به دشمن پيشقدم بشه و نفر اول ميگه كه تا زماني كه نفر دومي حمله نكنه منم حمله نميكنم و نفر دومي هم ميگه تا زماني كه فلاني حمله نكنه منم حمله نميكنم و الي آخر كه يك نفر نيست كه حمله رو شروع كنه و همه سربازا شرط حمله خودشون رو شروع حمله توسط ديگري ميدونن
    به نظر شما در اين صورت حمله اي صورت ميگيره
    مطمئنا" جواب منفيه
    اگر تعدادي غير متناهي علت و معلول در كنار هم باشن و وجود هر كدوم مشروط بر ديگري هست و اون ديگري هم مشروط بر ديگري هست پس در اين صورت هيچ وجودي تحقق پيدا نميكنه
    اما ازونجايي كه پيرامون ما جهان هستي وجود داره كه اونو به همراه همه موجوداتش ميبينيم پس جهان هستي وجود داره پس ناچارا" علتي وجود داره كه معلولي نداره و در نظام هستي شرط غير مشروطي هست كه اين موجودات وجود پيدا كردن
    اما بخش بعدي مهمترين بخش از دلائل اثبات وجود خدا هست و اونم از راه طبيعت و نظم موجود در طبيعت هست
    با نگاهي ساده به اطرافمون به روشني درك ميكنيم كه اين همه نظم موجود در طبيعت و ساختار موجودات زنده و ريزترين ذرات و شب و روز و ... به طور تصادفي نميتونه شكل بگيره و نياز به يك خالق و ناظمي قدرتمند داره
    يكروز پيامبر اسلام عده اي از اطرافيانش رو جمع كرد تا پيش اقشار مختلف جامعه برن و ازشون درباره وجود خدا سوال كنن
    پس از ساعاتي پيش يك پير زن بافنده رفتن كه با يك وسيله ريسندگي، پشم گوسفند رو به نخ تبديل ميكرد
    ازون پيرزن پرسيدن كه اگه كسي بهت بگه كه خدا وجود نداره چه جوابي داري كه بدي
    پيرزن اون وسيله ريسندگيش رو گذاشت روي زمين و از اصحاب پيامبر پرسيد آيا اين پشمها بدون نياز به من خود به خود تبديل به نخ ميشن كه اصحاب جواب دادن نه
    پيرزن گفت كه وقتي يكي دستگاه كوچك ريسندگي براي تبديل پشم به نخ نياز به كسي داره تا كار كنه پس چگونه جهان با اين همه عظمتش و اين همه موجودات و ... بدون نياز به يك نيرويي ، اين چنين منظم كار ميكنه
    در آخر هم جمله اي از يك زيست شناس غربي به نام پرينستن :
    پرينستن ميگه احتمال پيدايش جهان هستي (زندگي)از تصادفات به همان اندازه اي هست كه در يك چاپخانه اي انفجاري رخ دهد و يك كتاب قطور لغات پديد آيد
    البته جملش يكم طولاني هست كه اگه لازم باشه كل جملش رو خواهم آورد.

  4. 2 کاربر از sasha_h بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    سلام به دوستان بزرگوارم.
    شایدبراتون جالب باشه که فلسفه هگل وملاصدرا خیلی که چه عرض کنم دقیقامث هم میمونه درحالیکه هردو هم دوره هم و بیخبرازهم. (منظورم حرکت جوهری وسیرایده مطلقه). اماتاثیرکارملاصدرا چی بود وقتی که خودش مجبوربود در بیابانهای اطراف قم بیتوته کنه وتفرج گاهش غار باشه. اونم دقیقاتودوره ای که استادش یعنی شیخ بهایی کشکول مینوشت: "اگرکسی این دعارابرظرف آب ندیده بامشک وگلاب بنویسدودر روز عاشورا مابین صفاومروه ظرف را بلیسد خداوندتمام گناهانش رامیبخشد حتی اگر به شماره ریگ بیابان باشد."
    ."هرکس سوره حمدرابرلوح پانزده درپانزده نقش کندوبرتاج بگذارد سلاطین وامرا مطیع وی گردند" به نقل ازکشکول بهایی
    من میخوام خودتون بریدتحقیق کنید که تاثیرکارهگل چی بوده؟ تواین مملکت چی گذشت وتواروپا چه اتفاقی افتاد که امروز مهدعلم وتمدنه. ومابایدبریم کتابهای اونا رو بخونیم وترجمه کنیم وعلم رو به جامعه خودمون واردکنیم. باورنمیکنیداگه بگم تونمایشگاه کتاب پارسال دوجلدکتاب بنام دموکراسی ازانتشارات بلکول یک میلیون وششصدهزارتومن تو مملکت مافروخته شد. حالا همین کتابو یه مشت دلال میخرن ومثلا به کتابخانه وزارت خارجه میفروشن. حالا یه دانشجو میخواد درمورددموکراسی تحقیق کنه! شمابگیدتواین وضعیت چی کارکنه؟
    حالا برید میدون انقلاب کنارخیابون دهها جلدکتاب ازعلم جفرومیتونیداز دست فروشا بخرید: اسرارقاسمی_ کنزالحسین_ بحرالغرایب_ جامع الدعوات_ رمل واسطرلاب_ سحرهاروت وماروت_.... بابهترین قیمت.
    اگرفلسفه غرب متحول نمیشدامروزهزاران گالیله اعدام میشدندودیگردانش آموختگان دارالفنون بنای فکری مشروطه خواهی راطرح نمیکردند.اگرفلسفه متحول نمیشد دوست عزیزم شمابگوکه زندگی امروزماچه شکلی میشد؟علت تحول زندگی انسان امروزآنست که علم ازخرافات مذهبی حاکم برقرون وسطی رهایی یافت.امااین به معنی تکفیرمذهب نیست.که خودبحث مفصلیست.
    گذشته ازآنچه برمامیگذرد آیا جریانهای علمی مسیر درستی راطی کرده اند؟
    غایت فلسفه اسلامی شناخت حقیقت است وغایت فلسفه غرب شناخت راهی برای بهترزندگی کردن. که البته منافاتی بایکدیگرندارندچراکه شناخت حقیقت بهترین راه برای شناخت چگونه زندگی کردن است.
    ارسطومیگوید:فلسفه درطبیعت وجود آنچنان که هست بحث میکند. اماامروزه بسیاری این تعریف رامربوط به فلسفه قدیم میدانند آنگاه که فلسفه عبارت ازهمه علوم بوده است. چراکه دانشمندان علم را مابین خود تقسیم کرده اندودیگرچیزی برای فلسفه باقی نمانده است. بنابراین یک طبیعی دان برای بحث درمورد طبیعت سزاوارترازیک فیلسوف است.وتنهاکارفیلسوف بیان وتوضیح است واستخراج مسایل علمی راباید به دیگران واگذارد.مثلا انیشتن که نسبیت راکشف کرده است اگرآنراتوضیح بدهدمیتواندهم فیزیکدان باشدوهم فیلسوف! این گفته ازدوجهت مردوداست اول آنکه شرح وتفسیرازشئون لفظ است نه عقل وبه همین دلیلست که درآموزشهای آکادمیک منطق اولی برفلسفه است تا فراگیرنده بتوانددردرجه اول درست بیاندیشدوسپس دربازی الفاظ گرفتارنشود. ودوم آنکه تقیسم علم به معنی تقسیم مناطق وجودنیست که دیگربرای فلسفه جایی باقی نماندچراکه عقل برهمه نواحی وجود وشعبات علم حاکم است وتمام هستی میدان کاوش وبررسی فلسفه میباشد. پس موضوع فلسفه تمام هستی وماورا آن وسرانجام خودانسان میباشد

  6. #84
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    لازمه شروع يه بحث فلسفي داشتن يك ذهن ابهام آلود نيست
    دكارت جمله ي قشنگي داره. اون ميگه شك يعني" نقد تمام باورهاي پيشين" نه داشتن يك ذهن ابهام آلود!

    بلكه آزاد كردن ذهن از قيد و بندها و تعصباتي هست كه اجازه درك و گفتاري منطقي رو از ما ميگيره
    خوبه و اين باعث ميشه بجاي گفتن " من شكي ندارم" امكان وقوع هر ايده اي رو در ذهنمون جاي بديم

    در ضمن به فرض هم اگه گفته شما صحيح باشه ، شما بايد دليل بياريد نه من كه شكي ندارم
    اگه شك نداري پس ديگه چرا اثباتش ميكني؟


    من توي اين بحث ها شركت نكنم بهتره
    شرمنده بخاطر پارازيت!

  7. این کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #85
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    لازمه شروع يه بحث فلسفي داشتن يك ذهن ابهام آلود نيست
    دكارت جمله ي قشنگي داره. اون ميگه شك يعني" نقد تمام باورهاي پيشين" نه داشتن يك ذهن ابهام آلود!

    بلكه آزاد كردن ذهن از قيد و بندها و تعصباتي هست كه اجازه درك و گفتاري منطقي رو از ما ميگيره
    خوبه و اين باعث ميشه بجاي گفتن " من شكي ندارم" امكان وقوع هر ايده اي رو در ذهنمون جاي بديم

    در ضمن به فرض هم اگه گفته شما صحيح باشه ، شما بايد دليل بياريد نه من كه شكي ندارم
    اگه شك نداري پس ديگه چرا اثباتش ميكني؟


    من توي اين بحث ها شركت نكنم بهتره
    شرمنده بخاطر پارازيت!

  9. 2 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #86
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sasha_h's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    عـــــــرش
    پست ها
    315

    پيش فرض

    اگه شك نداري پس ديگه چرا اثباتش ميكني؟
    جواب :

    چطوره علل خودتون رو درباره ي وجودش بيان كنين!
    ____________________

  11. #87
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام به دوستان بزرگوارم.شایدبراتون جالب باشه که فلسفه هگل وملاصدرا خیلی که چه عرض کنم دقیقامث هم میمونه درحالیکه هردو هم دوره هم و بیخبرازهم. (منظورم حرکت جوهری وسیرایده مطلقه). اماتاثیرکارملاصدرا چی بود وقتی که خودش مجبوربود در بیابانهای اطراف قم بیتوته کنه وتفرج گاهش غار باشه. اونم دقیقاتودوره ای که استادش یعنی شیخ بهایی کشکول مینوشت: "اگرکسی این دعارابرظرف آب ندیده بامشک وگلاب بنویسدودر روز عاشورا مابین صفاومروه ظرف را بلیسد خداوندتمام گناهانش رامیبخشد حتی اگر به شماره ریگ بیابان باشد." ."هرکس سوره حمدرابرلوح پانزده درپانزده نقش کندوبرتاج بگذارد سلاطین وامرا مطیع وی گردند" به نقل ازکشکول بهاییمن میخوام خودتون بریدتحقیق کنید که تاثیرکارهگل چی بوده؟ تواین مملکت چی گذشت وتواروپا چه اتفاقی افتاد که امروز مهدعلم وتمدنه. ومابایدبریم کتابهای اونا رو بخونیم وترجمه کنیم وعلم رو به جامعه خودمون واردکنیم. باورنمیکنیداگه بگم تونمایشگاه کتاب پارسال دوجلدکتاب بنام دموکراسی ازانتشارات بلکول یک میلیون وششصدهزارتومن تو مملکت مافروخته شد. حالا همین کتابو یه مشت دلال میخرن ومثلا به کتابخانه وزارت خارجه میفروشن. حالا یه دانشجو میخواد درمورددموکراسی تحقیق کنه! شمابگیدتواین وضعیت چی کارکنه؟حالا برید میدون انقلاب کنارخیابون دهها جلدکتاب ازعلم جفرومیتونیداز دست فروشا بخرید: اسرارقاسمی_ کنزالحسین_ بحرالغرایب_ جامع الدعوات_ رمل واسطرلاب_ سحرهاروت وماروت_.... بابهترین قیمت. اگرفلسفه غرب متحول نمیشدامروزهزاران گالیله اعدام میشدندودیگردانش آموختگان دارالفنون بنای فکری مشروطه خواهی راطرح نمیکردند.اگرفلسفه متحول نمیشد دوست عزیزم شمابگوکه زندگی امروزماچه شکلی میشد؟علت تحول زندگی انسان امروزآنست که علم ازخرافات مذهبی حاکم برقرون وسطی رهایی یافت.امااین به معنی تکفیرمذهب نیست.که خودبحث مفصلیست. گذشته ازآنچه برمامیگذرد آیا جریانهای علمی مسیر درستی راطی کرده اند؟غایت فلسفه اسلامی شناخت حقیقت است وغایت فلسفه غرب شناخت راهی برای بهترزندگی کردن. که البته منافاتی بایکدیگرندارندچراکه شناخت حقیقت بهترین راه برای شناخت چگونه زندگی کردن است.ارسطومیگوید:فلسفه درطبیعت وجود آنچنان که هست بحث میکند. اماامروزه بسیاری این تعریف رامربوط به فلسفه قدیم میدانند آنگاه که فلسفه عبارت ازهمه علوم بوده است. چراکه دانشمندان علم را مابین خود تقسیم کرده اندودیگرچیزی برای فلسفه باقی نمانده است. بنابراین یک طبیعی دان برای بحث درمورد طبیعت سزاوارترازیک فیلسوف است.وتنهاکارفیلسوف بیان وتوضیح است واستخراج مسایل علمی راباید به دیگران واگذارد.مثلا انیشتن که نسبیت راکشف کرده است اگرآنراتوضیح بدهدمیتواندهم فیزیکدان باشدوهم فیلسوف! این گفته ازدوجهت مردوداست اول آنکه شرح وتفسیرازشئون لفظ است نه عقل وبه همین دلیلست که درآموزشهای آکادمیک منطق اولی برفلسفه است تا فراگیرنده بتوانددردرجه اول درست بیاندیشدوسپس دربازی الفاظ گرفتارنشود. ودوم آنکه تقیسم علم به معنی تقسیم مناطق وجودنیست که دیگربرای فلسفه جایی باقی نماندچراکه عقل برهمه نواحی وجود وشعبات علم حاکم است وتمام هستی میدان کاوش وبررسی فلسفه میباشد. پس موضوع فلسفه تمام هستی وماورا آن وسرانجام خودانسان میباشد.
    من منکر وجود مفید و سازنده فلاسفه نیستم. اما اینکه این عزیزان را بانی تمدن بنامیم کمی دور از ذهنه.
    حتی پشت هر عقیده خرافی کسانی هستند که فلسفه برایش درست کنن.
    نظر من اینه که افراد اول کارهای باب میلشون را انجام میدن بعد براش فلسفه درست میکنن.
    یک قانون ساده ریاضی را همه قبول میکنن چون مبتنی بر باوری نیست که شخص بخواد جلویش موضع بگیره.
    اما این مسائلی که اکثرا فلاسفه تبیین میکنن چون خواستگاه و تکیه گاه فکری و بنیادی عقاید قرار میگیره، با عکس العمل شدیدطرفهای مقابل صورت میگیره. و شخص را وا میداره که به دنبال فلسفه ای بگرده برای اثبات باور خودش!
    و این جدال زیبا(!) هیچگاه پایان پذیر نیست. چرا که ابزار این جدال" کلام" است و کلام بسیار فرار و غیر قابل اعتماد.

    مشکل فلسفه کلا اینه که زیادی ذهنی است. و این ذهنی بودن کم کم شخص را از دنیای واقعی جدا میکنه گرچه شخص فکر میکنه که واقعا در بطن دنیا است.

    من بیشتر علاقمند به رشد خردگرایی بطور عموم هستم. چیزی که باعث شد بشر از اعدام گالیله ها شرمنده بشه همین رشد است. منتها این رشد آرام و متناسب با شرایط کلی افراد است و مثل فلسفه بیش از حد مجرد و دور از ذهن و تخصصی نیست که آدمها بخوان ازش فرار کنن و یا به دید یک تمرین ذهنی نگاه شود.

    اگر صرف فلسفه های با ارزش باعث میشد که آدمی متحول بشه هنوز دچار استبدادهایی نبودیم که برای اثبات وجود خودشون از همین "فلسفه" استفاده میکنند.

  12. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  13. #88
    داره خودمونی میشه a@s's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    176

    پيش فرض

    سلام
    متاسفانه خیلی گرفتارم. ازتون عذرمیخوام. اگرخیلی کوتاه بگم: من وکیل مدافع فلسفه نیستم اگرچه به خاطرماجراجوبودنم وکالتو خیلی دوس دارم.
    1-فلسفه هم مثل ریاضی اثباتی ست.
    2-جدل ازمباحث منطق است.والبته خیلی هم جالبه.
    3-مباحث مربوط به حرکت وتکامل ازجامعه شناسی واردفلسفه غرب شدوتوانست باورودبه عرصه زندگی آنرامتحول سازداگرتلاش جامعه شناسان وحقوق دانان رانبایدنادیده گرفت. امانوزایی این دومرهون روشنگری های فلسفه بوده است. مونتسکیو. لاک. هابز.هگل....جان رالز2002
    4-خردگرایی عمومی بانزدیک شدن قشرروشنفکربه عامه مردم امکان پذیراست. البته نه آنهایی که به قول دکترشریعتی:وجدانشان راازدست داده اندبدون آنکه فهم وشعورراجایگزین آن کرده باشند.
    5-پیامبراسلام: بهترین امراکسانی هستندکه نزدعلمامیروندوبدترین علما آنهایی هستندکه نزدامرامیروند.
    متشکرم.

  14. این کاربر از a@s بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #89
    در آغاز فعالیت plato's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    4

    پيش فرض

    حس از عقل جداست وهمین است تفاوت یک عارف و یک فیلسوف! عارف حس میکند و فیلسوف می اندیشد. خدای فیلسوف در عقل او نقش میبندد ولی خدای عارف در دل او می نشیند. جوهره ی انسان روح است که در ماده تجلی می یابد. ماده از آن جهت اهمیت دارد که ظرف روح است.

  16. #90
    داره خودمونی میشه MostafaMohammadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    ارهحشیب، ارسبر
    پست ها
    180

    پيش فرض توهم وجود خدا


    لازمه شروع يه بحث فلسفي داشتن يك ذهن ابهام آلود نيست بلكه آزاد كردن ذهن از قيد وبندها و تعصباتي هست كه اجازه درك و گفتاري منطقي رو از ما ميگيره
    بعدها که خیلی بحث کردین می فهمین تنها لازمه بحث زمانه و بقیه فاکتورها رو میشه در درون بحث وجود آورد.

    در ضمن به فرضهم اگه گفته شما صحيح باشه ، شما بايد دليل بياريد نه من كه شكيندارم
    نخیر، شما ادعا می کنین که خدایی وجود داره، زحمت اثبات درستی و غلط نبودن گزاره به گردن راویه. چرا ما ثابت کنیم وجود نداره؟

    اما اثبات : ( شايد درك بخشهاي اول و دوم يكمسخت باشه اما اگه نيك بخوانيم نيك درك ميكنيم)

    اون دستهاز كسايي كه اعتقاد به وجود خدا ندارن معمولا" به دنيال دلائل علمي و اجتماعي و دردسترس مردم هستن تا اون موضوع براشون ثابت بشه،
    برای دومین بار میگم اینجانب هیچگونه توهمی به نام خدا در ذهنم ندارم و به دنبال ایجاد اون هم نیستم ولی برای پیشگیری خطری که از سوی اشخاص متوهم به خدا بشریت رو تهدید می کنه، سعی می کنم جلو گسترش این توهم رو بگیرم.

    غافل از اين كه با همين دلائل همميشه خدا و وجودش رو ثابت كرد
    نظرات و ديدگاه ها دربارهاثبات وجود خدا مختلف هست : عده اي وجود خدا رو اثبات شده ميدونن ، عده اي كهمعتقدن خدا وجود نداره و اثباتي براي وجودش نيست و عده اي كه معتقدن خدا رو نميشهاثبات كرد.

    گفتین: "عده اي كه معتقدن خدا رو نميشهاثبات كرد." این اشتباهه. انسان ها از نظر اثبات وجود خدا سه دسته هستن: 1. خدا باور هستند 2. منکر خدا هستند 3. ندانم گرا هستند (بعد از مدتی بحث در مورد وجود یا عدم وجود خدا به این نتیجه رسیدند که اثبات یا نفی این گزاره در حال حاضر با اطلاعات موجود غیر ممکن است)
    عده ای که معتقد باشن خدایی وجود داره ولی نمیشه اثبات اش کرد نمیتونه در مورد یک گزاره منطقی موضعی داشته باشه، چون صریحا میگه براش فرقی نمی کنه خدا اثبات بشه یا نشه.

    گروه اول بايد براي نظرات خودشون دلائل و ادلهاي رو بيان كنن و گروه دوم كه معتقدن خدا وجود نداره نه تنها بايد براي ايناعتقادشون دليل بيارن بلكه بايد بتونن همه ي دلائل گروه اول رو نقص كنن
    نه نه نه، نمونه اش همین "قوری چای راسل"، من ادعا می کنم یک قوری چای چینی بسیار کوچک بین کره زمین و مریخ وجود دارد ولی من از اثبات این توهم عاجزم از طرفی شما هم که معتقدین وجود نداره نمی تونین به من متوهم بقبولونین که اصلا همچون چیزی اونجا وجود نداره. آیا این مشکل من است که من یک قوری چای خیالی دارم یا شما که این قوری چای خیالی روا نداری؟
    و در صورتيكه نتونن حتي يكي از دلائل گروه اول رو رد كنن نظر و اعتقادشون مورد قبول نيست
    درسته حق با شماست، شما به عنوان مدعی، هر برهانی بیارین که نشه ردش کرد یا مثال نقض اون رو اورد اثبات کننده موجودی در حد و حدود اون برهان هستید، البته تا روزی که برهان پابرجا بمونه. باز هم میگم من اصلا به خدا اعتقاد ندارم شما می گی "اعتقادشون مورد قبول نیست"؟ نشنیدی می گن اون به خدا معتقد است بره همین می گه "خدا خواسته، قسمت ما همین بوده" این شما اید که معتقدید به وجود خدا نه ما.

    وگروه سوم بر اين باورند كه به خاطر محدوديت در حواس و ادراك ، انسان نميتونه وجودخدا رو اثبات كنه
    همونطور که گفتم همچین گروهی وجود نداره، اگه منظورتون ندانم گراهاست، اونا معتقد اند اثبات یا نفی وجود خدا در حال حاضر با اطلاعات موجود غیر ممکن است. این عده به خدا باور ندارند منکر هم نیستن به ارزش این گزاره رای ممتنع میدن و بی طرف اند.
    موجودات رو به 2 دسته تقسيم ميكنيم : موجودات مستقل و موجودات غير مستقل
    موجودات مستقل موجوداتي هستن كه وجودشون به هيچ موجود و هيچ شرايطي وابسته نيست و به هيچ وجود ديگه اي اتكا ندارن
    موجودات غير مستقل هم موجوداتي هستن كه وجودشون وابسته و متكي به وجود شرايط و موجودي ديگر هست
    هر چه كه در اطراف ما هست لازمه وجودشون يك وجود ديگه هست و اين طور نيست كه اگه تمامي شرايط موجود در جهان تغيير كنه وجود اون چيز ثابت بمونه
    پس چی قرارداد کردین؟ موجودی مستقل است که به هیچ موجود دیگر یا هیچ شرایط دیگری وابسته نباشه
    از طرفی موجودی غیر مستقل است که به یک موجودی یا یک شرایطی وابسته باشه.

    حتي خودانسان هم موجودي غير مستقل هست چون براي ادامه حيات خودش وابسته به غذا ، اكسيژن و ... هست
    یک تغییری در برهان واجب الوجود دادین که در انتها به جایی نمیرسین. موجودات غیر زنده به چه چیزی وابسته اند؟ مثلا یک اتم طلا در کف اقیانوس آرام به چه چیزی وابسته است؟


    سه حالت رو ميشه در نظر گرفت . يا همه موجوداتمستقلند يا بعضيا مستقل و بعضيا وابسته ان و يا همه موجودات غير مستقلهستن
    حالت اول طبق تعريف بالا قابل قبول نيست چون نه تنهاخود ما بلكه تمامي پيرامون ما موجوداتي غير مستقل هستن و وجودشون وابسته به شرايط وموجودي ديگه هست
    حالت دوم رو هم نميشه قبول كرد و در واقعبايد بين دو حالت اول و سوم تقسيم كرد چون اگر nموجود مستقلو n موجود وابسته باشن باز هم به حالتهاي اول و سوم تقسيم ميشن
    نفهمیدم چطور شد؟ ایراد حالت دوم چیه؟ چرا نمیشه بعضی موجودات وابسته باشن بعضی ها مستقل؟
    سفسطه به همین میگن دیگه. حالت اول رو قبول می کنیم که درست نیست چون مثال نقض اش همین من که به غذا خوردن احتیاج دارم ولی حالت دوم رو چطور می خوای به حالت های اول و سوم تقسیم کنی؟ این حرفی که میزنی مثل این می مونه که بگی موجودات در قبال دو مجموعه وابسته و مستقل سه حالت دارن یا مجموعه موجودات زیر مجموعه مستقل است یا قسمتی از اونها در مجموعه وابسته ها و قسمتی در مجموعه مستقل ها است یا زیر مجموعه وابسته ها است. حالت اول که معلومه نادرسته حالت سوم هم که شما به دنبال اش هستین اثبات کنین تکلیف حالت دوم چی میشه؟
    اما حالت سوم رو بررسي ميكنيم
    اگر همه ي موجودات روغير مستقل در نظر بگيريم اين حالت پيش مياد كه به فرض موجود اول وابسته به موجوددوم و موجود دوم وابسته به موجود سوم و موجود سوم وابسته به چهارم تا آخر
    چرا وابستگی های این موجودات خطی باشند؟ یعنی سگ به گربه وابسته است، گربه به موش وابسته است، موش هم به پنیر وابسته است، حالا پنیر به ... ، چرا؟ من قبول نمی کنم میگم این رابطه بین موجودات چند به چند و دو طرفه است. یعنی انسان از نظر تنفس به گیاه وابسته است، گیاه برای رشد غذاسازی به تنفس انسان وابسته است علاوه بر انسان به آب وابسته است، به نور خورشید وابسته است، از طرفی گوزن برای تغزیه به گیاه وابسته است به و گیاه برای رسیدن نور خورشید به روزنه هایش به لیسیده شدن توسط گوزن وابسته است. همونطور که میبینید هر موجودی با موجود دیگه چندین ارتباط داره که در بعضی مواقع دوطرفه هم هست، پس ارتباطشون خطی و یک طرفه نیست، دیگه گذشت اون زمانی که فکر می کردن گربه فقط و فقط موش نیاز داره!

    كه در اينصورت بايد آخرين قسمت اين زنجيره رو وابسته به يك موجودي دانست و اگر اين موجود راوابسته به موجود اول بدونيم در اين صورت دور ايجاد ميشه كه در فلسفه باطل هست
    همونطور که گفتم ارتباط بین "موجودات وابسته" اونطور نیست که بگی خطی و یک طرفه است و آخرش برسی به یک موجودی مثل شیر! حتی اگر هم اینطور بود یعنی من فقط و فقط وابسته به دوستم باشم و او هم فقط و فقط وابسته به شخص سومی باشد و او هم فقط و فقط وابسته به من باشد، به این چرخه ایجاد شده دور باطل نمی گن، دور باطل یا مدار بسته به یه چرخه ای می گن که در حال جریانه و هیچ دریچه ای برای ورود به چرخه یا خروج از اون وجود نداره و مجبوری چیزی یا کسی رو بهش وارد یا خارج کنی! مثل اینکه یک مدرسه راهنمایی ای در ورود و خروج اش رو بسته باشه و تعریف کنه فقط و فقط کسی می تونه به کلاس دوم راهنمایی بره که کلاس اول راهنمایی رو قبول بشه و فقط و فقط کسی می تونه به کلاس سوم بره که کلاس دوم رو قبول شده باشه و در انتها هم بگه قوانین مدرسه اجازه خروج از مدرسه و وارد شدن به دبیرستان رو به دانش آموز ها نمیده و اونا می بایست دوباره به کلاس اول راهنمایی برن! حالا شما نه می تونی بری دانش آموز اونجا بشی نه دانش آموزان اونجا می تونن بیان بیرون، به این می گن دور باطل، شما به بازی والیبال می گی دور باطل؟ یه توپه طبق یک سری قوانین بین بازیکنان دو تیم رد و بدل میشه.
    اول به سوالات بالایی جواب بده بعد از اون فرض کنیم اصلا حق با تو وابستگی های بین موجودات خطی و یک طرفه است و این یک مدار بسته است، آیا این مدار بسته چون به نظر شما مدار بدی است یعنی احتمال اش غیر ممکن است؟

    چوندر غير اين صورت بايد يك موجود رو متقدم بر خودش بدونيم كه عقلا" محالهست.

    شما که هنوز اثبات نکردی اینا همه نیاز به سازنده دارن و یک وجودی به نام خدا وجود دارد و اون وجود اینا رو ساخته که حالا بگی یک موجود نمی تونه خودش خودش رو ساخته باشه. مگه می شه من بگم چون تو قاتلی پس تو قاتلی.
    بعد هم ما داریم روابط بین موجودات رو بررسی می کنیم همین تنفس بین انسان گیاه یک رابطه است که هیچ تقدمی هم درش نیست چرا؟ چون اکسیژن و کربن فقط در رابطه با انسان و گیاه نیست در چرخه های دیگر هم شرکت می کنه!
    جهان هستي مجموعه اي هست از موجوداتي غير مستقل
    جمله به این سادگی رو ببین چقدر بدون منطق اثبات کردی، برهات امکان وجود رو که ساخته اند خودش به خودی خود نتیجه به وجود خدا نمیده، شما با این تغییراتی که دادین مطمئنما به هیچ نتیجه ای نمیرسین چه برسه به وجود خدا.

    و درنتيجه مجموعه اي از موجودات غير مستقل، خودش هم غير مستقل خواهد شد
    این جمله ماله هزار سال پیش بوده دیگه کاربردی نداره، اونموقع علم زیست شناسی اونقدر پیشرفت نکرده بود که روابط بین جانداران با همدیگر و روابط بین جانداران با موجودات بی جان رو به صورت کامل چرخه کنه، الان همه میدونن آب در اکثر موجودات به صورت درصد بالایی وجود داره بعد از مرگ اونها یا مستقیما آب بخار میشه و یا به بدن یک موجود زنده دیگه میره و بعد ها بخار میشه بعد از بخار شدن در اثر تراکم تبدیل به ابر میشه، ابرها بر اثر برخورد با همدیگر تبدیل به باران می شوند. باران به صورت آب جاری در میاد قسمتی رو موجودات زنده ازش تغزیه می کنن قسمتی در زیر زمین ذخیره میشه و قسمتی هم دوباره بخار میشه. شبیه همین چرخه برای همه ماده های هستی وجود داره، پس می بینی یک هستی تشکیل شده از وابسته های گوناگون که هرکدومشون نیازهای همدیگر رو بدون نیاز به موجودی مستقل تامین میکنن.

    پس جهان هستيبا اين همه عظمت وابسته يك وجودي هست كه خودش موجودي مستقل هست و همونطور كه درقرآن اومده نه زاييده كسي هست و نه از او كسي زاييده ميشه
    چی شد چی شد خدا شد؟ باز این برهان های دیگه یه سیر تشریفاتی برای وجود خدا قائل اند، این که شما گفتین یه دفعه از اینکه شاید جهان غیر مستقل باشه رسیدین به اینکه در قرآن اومده خدا نه زاییده کسی هست و نه کسی ...؟ قرآن که به قول خودتون سخن خود خدا است! مگه میشه بگی خدا هست چون خودش میگه؟ این چیزی که شما گفتین یه چیزی بود مخلوط از برهان نظم و برهان امکان وجود، باور کنید اصل اون برهان ها رو می گفتین بهتر بود.
    اما بخش بعدي اثبات وجود خدا مربوط هست به تقدم وجودي علت بر معلول
    از اونجایی که قرارداد کردیم همه برهان های شما رد بشه و حتی اگر یکی اش هم درست باشه ادعای شما در مورد وجود خدا اثبات است به خوندن ادامه میدم مگرنه بخش قبلی از بنیان نادرسته.
    معلول هميشه مشروط هست به وقوع علت و تا زماني كه علت پديد نياد معلول هم پديد نمياد
    به به برهان علت و معلول از اول راهنمایی تو کتاب دینی اومده ولی نمی گن اصل برهان علت و معلول از کجا اومده.
    فرض کنید زیر درخت سیب نشسته اید، یک سیب از روی درخت به روی زمین می افتد، افتادن سیب یک معلول است اگر به کنجکاوی نیوتن نباشید، ذهن شما دنبال معلول نمی گردد و از این قضیه رد می شوید. اگر چندیدن بار زیر درخت بنشینید و هر بار یک سیب به زمین بیفتد ذهن شما استنتاج استقرایی می کند، به خود می گویید چرا؟ چرا سر جایش باقی نمی ماند؟ از این معلول که هر بار سیب روی زمین می افتد حدس میزنین شاید چیزی آن را به سوی زمین می کشد. وقتی برای اولین بار قبل از هر موجود دیگری یک پدیده را مشاهده می کنید و علتی را برای آن متصور می شوید به شما کاشف آن علت برای آن پدیده می گویند. همانطور که امروزه ما نیوتن را کاشف نیروی جاذبه زمین می دانیم.
    اما یک روز باد شدیدی میاید و سیب از شاخه رها می شود و مستقیما به زمین برخورد نمی کند، باز هم اگر به کنجکاوی نیوتن نباشید به فکر آزمایش دقیق و ذخیره مشاهدات، برای اثبات نظریه نیروی جاذبه زمین نمی کنید. همانطور که می بینید اگر نیوتن قادر نبود با آزمایش دقیق و ذخیره مشاهدات نظریه نیروی جاذبه زمین را اثبات کند کسی این تصور نیوتن از نیروی جاذبه زمین را باور نمی کرد. یعنی شما پدیده انقراض دایناسور ها را می بینید، در ذهنتان دنبال علت می گردید، درسته؟ شما حدس می زنید علت اون پدیده برخورد شهاب سنگ به کره زمین بوده، حالا اگر این پدیده با آزمایش دقیق و ذخیره مشاهدات اثبات نکنید من باید حدس شما را بپذیرم؟ نه! می توانم خودم هم یک حدس بزنم، بگم علت انقراض دایناسور ها ناقص شدن چرخه غذایی اونها بوده. من هم مثل شما در حال حاضر قادر به اثبات نظریه ام نیستم. شخص سومی وارد بحث میشه کدام نظریه رو باید بپذیره؟ خیلی ساده است تا وقتی نه نظریه من اثبات بشه نه نظریه شما، شخص سوم ندانم گرایی می کنه، میگه در حال حاضر با توجه به امکانات موجود نمیشه حرف کسی رو قبول یا رد کرد.

    در اين زمينه مثالي ميخوندمكه به نظرم جالب اومد : عده اي سرباز رو در نظر بگيرين كه ميخوان به دشمن حمله كنن
    میرسیم به مثال برهان علت و معلول، پس این سربازها می خوان حمله کنند و قصدشون اتلاف وقت من و شما نیست، درسته؟

    اما هيچكدوم اونها حاظر نيست كه براي حمله به دشمن پيشقدم بشه و نفر اول ميگه كه تازماني كه نفر دومي حمله نكنه منم حمله نميكنم و نفر دومي هم ميگه تا زماني كه فلانيحمله نكنه منم حمله نميكنم و الي آخر كه يك نفر نيست كه حمله رو شروع كنه و همهسربازا شرط حمله خودشون رو شروع حمله توسط ديگري ميدونن

    پس اینا بنابر حس ترس یا هر حس دیگری که دارن حاضر نیستن اولین نفری باشن که حمله می کنه درسته؟
    بهنظر شما در اين صورت حمله اي صورت ميگيره
    مطمئنا" جوابمنفيه

    بزارین منطق ریاضی رو وسط بکشیم
    گزاره p : سربازها می خواهند حمله کنند.
    گزاره q : یکی از سرباز ها اولین نفر حمله کند
    گزاره z : سربازها حمله می کنند
    برای اینکه گزاره z اتفاق بیفته باید یک گزاره ای از جنس p اتفاق بیفته، یعنی این سرباز ها فهم و شعور دارن دیگه درسته؟ یا باید مجبورشون کنی یک کاری بکنن یا اینکه خودشون بخوان یک کاری بکنن. از طرفی برای اینکه گزاره z اتفاق بیفته می بایست گزاره q هم اتفاق بیفته چون صورت مسئله میگه و این موضوع جبری است و ما در این پیش نیاز بودن از خودمون اختیاری نداریم درسته؟ از طرفی گزاره q یک گزاره همیشه غلطی است چون هیچ کس قبل از اینکه یکی دیگه داوطلب حمله بشه کاری انجام نمیده.
    همونطور که شما گفتین این حمله هیچ وقت صورت نمی گیره چون فقط در حالی صورت می گیره که هم p صحیح باشه هم q درحالی که q طوریه که همیشه غلطه. من در مثال بحثی ندارم فقط می خوام مرز بندی ها کجاست تا بعد ها ازش نتیجه گیری غلط نشه.
    اگر تعدادي غير متناهي علت و معلول در كنار هم باشن و وجود هر كدوم مشروط بر ديگري هست و اون ديگري هم مشروط بر ديگري هست پس در اين صورت هيچ وجودي تحقق پيدا نميكنه
    ایراد برهان علت و معلول در اینه که شما برای اثبات اش باید از استقرای استنتاجی استفاده کنین (در حالی که خود برهان علت و معلول با استقرای استنتاجی اثبات شده) و من شما رو میندازم تو یه دور باطل تا هم بفهمین دور باطل یعنی چی هم بفهمین با استقرای استنتاجی نمیشه هیچ نظریه ای رو که بر پایه خود استقرای استنتاجی استواره اثبات کرد.
    آقا ما یک پدیده ای رو می بینیم، چرا دنبال علت اون می گردیم؟ چون هر پدیده ای یک علتی داره! از کجا معلوم هر پدیده ای یک علتی داره؟ چون همه پدیده هایی که ما دیده ایم یک علتی داشتن! پس شما با توجه به این تجربه که تا به حال پدیده ای ندیده اید که بدون علت باشد استقرا می کننین که هر پدیده ای که در آینده و گذشته وجود حتما علت دارد (این را هم بگویم خیلی پدیده ها هستند که چند علت دارن و فقط به خاطر یک فاکتور اتفاق نمی افتند)
    این همه پدیده ای که انسان ها مشاهده کردن ولی هیچ دلیلی پیدا نکردن، من ادعا می کنم انقراض دایناسور ها علتی نداشته و بدون دلیل منقرض شدن، از اونجایی که شما برای ادعای علت و معلول باید مثال نقض ها رو جواب بدی دوراه داری یا می ری برای همه پدیده های بدون دلیل مشاهده شده حداقل یک علت گیر میاری و اونو اثبات می کنی (که کاریه که کل بشریت هنوز نتونسته انجام بده و بعلاوه تعداد پدیده های بدون دلیل با گسترش ابزارهای مشاهداتی بشریت با سرعت باور نکردنی در حال افزایش است) یا هم که رو می کنی به استنتاج می گی چون پیش از این هم پدیده هایی بوده که دلیلی براش نبوده ولی بعد ها علت اش معلوم شده نتیجه می گیریم در آینده علت این پدیده هایی که مورد نظر منه کشف میشه و جای نگرانی نیست!
    من هم مجبورا حرف تو رو قبول می کنم ولی در ادامه بر علیه خودت ازش استفاده می کنم، حالا میل خودته که در جواب سوال من چه پاسخی میدی، چطوری می خوای ادعای خودت رو مبنی بر اینکه هر پدیده ای علتی داره ثابت می کنی؟
    اما از اونجايي كه پيرامون ماجهان هستي وجود داره كه اونو به همراه همه موجوداتش ميبينيم پس جهان هستي وجود دارهپس ناچارا" علتي وجود داره كه معلولي نداره و در نظام هستي شرط غير مشروطي هست كهاين موجودات وجود پيدا كردن
    من فکر کنم نتیجه گیری که می بایست می کردی، رو یادت رفته بنویسی و بگی این معلول علتی نداره جز خدا!
    در هر صورت من جواب نتیجه گیری برهان علیت رو رد می کنم تا دوستان بعد ها گول این برهان رو نخورن.
    فرض رو بگیرید که برهان علت و معلول با این همه ایراداتی که گرفته شد به مرحله نتیجه هم برسه، نتیجه چیه؟ علت همه این پدیده ها خداست درسته؟ اول بحث علت و معلول چه ادعایی شد؟ بزارین عینن کپی پیست کنم که سو تفاهم نشه!
    "اگر تعدادي غير متناهي علت و معلول در كنار هم باشن"
    یعنی فرض بر این بوده که من چه جوری به دنیا اومدم؟ علت اش اینه که مادرم من رو به دنیا اورده درسته؟ حالا مادر من خودش یه پدیده است درسته؟ از کجا معلوم که مادر من خودش یک پدیده باشه؟ از اونجایی که بشر از روزی که به یاد داره مادرش اون رو به دنیا اورده نتیجه می گیرییم تمام مادر ها در عین حال که علت هستند پدیده هم هستند. پس میشه گفت "هر علتی ممکن است خود یک پدیده باشد" همینطور علت هر معلولی رو یک پدیده به حساب میاریم و بسط میدیم تا برسه به اولین پدیده اتفاق افتاده، خوب همینجا Pause بدین، همه این بسط دادن ها بر اساس چه اصلی بوده؟ هر پدیده ای یک علتی داره درسته؟ حالا از کجا میشه فهمید این خدایی که شما بهش می رسین و ادعا می کنین علت همه این پدیده هاست خودش پدیده نیست، (توجه داشته باشین خدا هم مثل هر مادر دیگه ای می تونه یک پدیده باشه)
    دوحالت وجود داره یا می گین پدیده است ولی علتی نداره که این خودش کل برهان علت و معلول رو نقض می کنه، چون گفتین همه پدیده ها می بایست یه علتی داشته باشن یا باید اثبات کنین غیر ممکن است خدا خود یک پدیده است.
    این سوال شما را به یک دور باطل می برد یا باید اثبات کنین که ممکن نیست خدا خودش یک پدیده باشه و من می گویم چطور ممکن است مادر های اولیه خود یک پدیده باشند ولی خدا ممکن نیست؟ یا ادعا می کنین هیچ علتی نمی تونه پدیده باشه که بسط دادن این برهان علت و معلول رو نقض می کنین و یا ادعا می کنین که لزوما هر علتی خودش یک پدیده نیست و این خودش استقرای استنتاجی رو زیر سوال می بره.
    همونطور که می بینید استقرا کردن همونقدر آسونه که رد کردن استقرا با خود استقرا آسونه. به نظر من برهان علیت ظرفیت بسط دادن اش نقطه ضعف اش است، به اینصورت که شما حتی اگر بتونین یه روزی از برهان علیت به خدا برسین خود برهان زیر سوال میره، چرا؟ شما یکسری پدیده می بینید بعد علت های اونها رو پیدا می کنید به ذهنتون می رسه که هر پدیده ای یک علتی داره (علم گرا ها این رو منکر نمی شن، بلکه بسیاری از ریاضیات بر همین روش پایه ریزی شده و بعضی از اصول ریاضی بدون این اصل اثبات ناپذیر اند) ولی شما سعی می کنی این قضیه رو تا جایی بسط بدی که یک علت که خودش پدیده نباشد رو بتونی ادعا کنی پس می باید ادعا کنی این علت و پدیده ها با هم رابطه دارند و هر علتی خودش یک پدیده است، در صورتی که خود اون علت که ادعا می کنی، اگر وجود داشته باشد مثال نقض استقرا است چون ما همیشه با توجه به تجربه نتیجه می گیریم حالا اگر یک تجربه ای باشد که بگوید ممکن است دفعه بعدی سیب به زمین نیفتد! این یعنی ممکن است هر استدلال استقرایی اشتباه باشد در صورتی که با خود استقرا وجود اش را ثابت کرده است.
    اما بخش بعدي مهمترين بخش ازدلائل اثبات وجود خدا هست و اونم از راه طبيعت و نظم موجود در طبيعتهست
    با نگاهي ساده به اطرافمون به روشني درك ميكنيم كه اينهمه نظم موجود در طبيعت و ساختار موجودات زنده و ريزترين ذرات و شب و روز و ... بهطور تصادفي نميتونه شكل بگيره
    نه تصادفی است، ولی نه اونقدر تصادفی هم که فکر می کنید، من نمی گم انسان یک روزه انسان شده و تصادفا چربی ها و گوشت و استخوان و آب یک روزه اومدنن کنار هم قرار گرفتن و انسان بوجود اومده (گرچه این احتمال رو منکر نمی شم که انسان تصادفا بوجود آمده باشد، این احتمال هرچقدر هم که کم باشد صفر نیست!) این نظمی که می بینید ابتدا به ساکن وجود نداشته و طی میلیارد ها سال وجود اومده، یعنی میلیارد ها سال اونقدر بی نظمی اتفاق افتاده تا اینکه بالاخره این اتفاقات تصادفا منجر به ایجاد کره زمین شده، اکو سیستم زمین کم کم بستر مناسبی رو برای بوجود آمدن یک موجود منظم آماده کرده، اون موجود یک تک سلولی بوده، و بعد از اونهم فرگشت اتفاق افتاده و طی میلیارد ها سال گونه های متشکل از چند سلول بوجود اومده و بعد از اون گونه ها به صورت درختی و با سرعت نسبتا بیشتری شروع به فرگشت کردن، تا آنجا که چند میلیون سال پیش گونه میمون به انسان فرگشت کرده است و اینطوری این نظمی که می بینید در محیط زیست بوجود آمده.
    نظریه بیگ بنگ به همین سادگی هم که بیان کردم نبوده:

    مرحله نخست ( صفر تا10 به توان 43- ثانیه) این مساله هنوز برایمان کاملا روشن نیست که در این نخستین اجزای ثانیه‌ها چه چیزی تبدیل به گلوله آتشینی شد که کیهان باید بعدا از آن ایجاد گردد . هیچ معادله اندازه گیری برای دمای بسیار بالا و تصورناپذیری که در این زمان حاکم بود در دست نمی‌باشد.
    مرحله دوم ( از10 به توان 43- تا 10 به توان 32- ثانیه ( نخستین سنگ بناهای ماده مثلا کوارک ها و الکترون ها و پاد ذره‌های آنها از برخورد پرتوها با یکدیگر به وجود می‌آیند. بخشی از این سنگ بناها دوباره با یکدیگر برخورد می کنند و به صورت تشعشع فرو می پاشند. در لحظه‌های بسیار بسیار اولیه ذره‌های فرا سنگین - x نیز می‌توانسته اند به وجود آمده باشند. این ذره‌ها دارای این ویژگی هستند که هنگام فروپاشی ماده بیشتری نسبت به پاد ماده و مثلا کوارک های بیشتری نسبت به آنتی کوارک ها ایجاد می کنند. ذره‌های x که تنها در همان نخستین اجزای بسیار کوچک ثانیه‌ها وجود داشتند برای ما میراث مهمی به جا گذاردند که عبارت بود از : " افزونی ماده در برابر پاد ماده "
    مرحله سوم ( از10 به توان 32- ثانیه تا 10 به توان 6- ثانیه ( کیهان از مخلوطی از کوارک ها - لپتون ها - فوتون ها و ذره‌های دیگر تشکیل شده که متقابلا به ایجاد و نابودی یکدیگر مشغول بوده و همچنین خیلی سریع در حال از دست دادن دما هستند.
    مرحله چهارم ( از 10 به توان 6- ثانیه تا 10 به توان 3- ثانیه ( کمابیش همگی کوارک ها و پاد کوارک ها به صورت پرتو ذره‌ها به انرژی تبدیل می‌شوند. کوارک های جدید دیگر نمی‌توانند در دماهای رو به کاهش به وجود آیند ولی از آن جایی که کوارک های بیشتری نسبت به پاد کوارک ها وجود دارند برخی از کوارک ها برای خود جفتی پیدا نکرده و به صورت اضافه باقی می مانند. هر 3 کوارک با یکدیگر یک پروتون با یک نوترون می سازند. سنگ بناهای هسته اتم های آینده اکنون ایجاد شده اند.
    مرحله پنجم( از 10 به توان 3- ثانیه تا 100 ثانیه ( الکترون ها و پاد الکترون ها در برخورد با یکدیگر به اشعه تبدیل می‌شوند. شماری از الکترون ها باقی می ماند زیرا که ماده بیشتری نسبت به پاد ماده وجود دارد. این الکترون ها بعدا مدارهای اتمی را می سازند.
    مرحله ششم ( از 100 ثانیه تا 30 دقیقه ( در دماهایی که امروزه می‌توان در مرکز ستارگان یافت نخستین هسته‌های اتم های سبک و به ویژه هسته‌های بسیار پایدار هلیم در اثر همجوشی هسته‌ای ساخته می‌شوند. هسته اتم های سنگین از قبیل اتم آهن یا کربن در این مرحله هنوز ایجاد نمی‌شوند. در آغاز آفرینش عملا تنها دو عنصر بنیادی که از همه سبکتر بودند وجود داشتند : هلیم و هیدروژن
    مرحله هفتم ( از 30 دقیقه تا 1 میلیون سال پس از آفرینش ) پس از گذشت حدود 300000 سال گوی آتشین آنقدر دما از دست داده که هسته اتم ها و الکترون ها می‌توانند در دمایی در حدود 3000 درجه سانتی گراد به یکدیگر بپیوندند و بدون اینکه دوباره بی درنگ از هم بپاشند اتم ها را تشکیل دهند . در نتیجه آن مخلوط ذره‌ای که قبلا نا مرئی بود اکنون قابل دیدن می‌شود.
    مرحله هشتم ( از یک میلیون سال پس از آفرینش تا امروز ( از ابرهای هیدروژنی دستگاههای راه شیری، ستارگان و سیاره‌ها به وجود می‌آیند. در درون ستارگان هسته اتم های سنگین از قبیل اکسیژن و آهن تولید می‌شوند. که بعد ها در انفجارهای ستاره‌ای آزاد می‌گردند و برای ساخت ستارگان و سیاره‌ها و زندگی جدید به کار می‌آیند

    نتایج 3 رصد مهم طی قرن گذشته به ستاره شناسان کمک کرد تا اطمینان حاصل کنند که جهان با بیگ بنگ آغاز شده است . اولین آنها این است که جهان در حال انبساط است – بدین معنی که فضای میان کهکشان ها در حال بزرگ و بزرگتر شدن است - این مشاهده منجر به این حدس شد که قبل ازانبساط همه چیز در جایی کنار هم قرار داشته است . دوم اینکه این نظریه به خوبی قادر به توضیح فراوانی هلیم و دتریم ( ایزوتوب هیدروژن ) در جهان است . دما و چگالی و محیط منبسط شونده جهان اولیه شرایط خوبی برای تولید این هسته‌ها با فراوانی که امروز شاهد آن هستیم می‌باشد . دلیل سوم اینکه ستاره شان موفق به رصد تابش پس زمینه کیهانی – نابش بس از انفجار اولیه - از هر سمت کیهان شده اند . تابش پس زمینه کیهانی دلیل قاطعی بر تایید آغازی این چنین – با یک انفجار- برای جهان است . آفای استفان هاوکینگ در این مورد می‌گوید : این اکتشاف بی نظیر ، اکتشاف قرن است

    اگر قصد دارین توهم وجود خدا رو از ذهنتون پاک کنید پیشنهاد می کنم خودتون برین
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    کامل بخونین. فرگشت هم که اکثرا در کتاب زیست خوندین که چطوری از یک تک سلولی به گونه های مختلف فرگشت صورت می گیره.
    و نياز به يك خالق و ناظمي قدرتمندداره
    همونطور که گفتم برای ایجاد یک انسان هیچ نیازی به وجود یک خدا نیست ولی اگر یک روزی نظریه بیگ بنگ رد شد و این ادعای شما مبنی بر اینکه از ابتدای به ساکن نظم وجود داشته من باز هم برهان نظم رو رد می کنم، ولی همینجا بگم برهان نظم تاریخ انقضا اش تموم شده دیگه الان هرکسی می دوننه جانداران به هم فرگشت کرده اند و همین حالا هم می کنند.

    يكروز پيامبر اسلام عده اي از اطرافيانش رو جمع كرد تاپيش اقشار مختلف جامعه برن و ازشون درباره وجود خدا سوال كنن
    پس از ساعاتي پيش يك پير زن بافنده رفتن كه با يك وسيله ريسندگي، پشم گوسفندرو به نخ تبديل ميكرد
    ازون پيرزن پرسيدن كه اگه كسي بهت بگهكه خدا وجود نداره چه جوابي داري كه بدي
    پيرزن اون وسيلهريسندگيش رو گذاشت روي زمين و از اصحاب پيامبر پرسيد آيا اين پشمها بدون نياز به منخود به خود تبديل به نخ ميشن كه اصحاب جواب دادن نه
    پيرزنگفت كه وقتي يكي دستگاه كوچك ريسندگي براي تبديل پشم به نخ نياز به كسي داره تا كاركنه پس چگونه جهان با اين همه عظمتش و اين همه موجودات و ... بدون نياز به يكنيرويي ، اين چنين منظم كار ميكنه
    بابا چند بار باید بگم؟ شما ادعا می کنی یک خدایی وجود داره درسته؟ آیا باید این ادعا رو اثبات کنی یا نه؟ تو که هنوز وجود خدا رو اثبات نکردی چطور از کسی که ادعا می کرده پیامبر خدا است حرف می زنی؟
    یا این قصه رو به صورت یک برهان بگو یا هم که بگو شما باید اول در ذهنتون توهم وجود خدا و فرستادگان خدا رو داشته باشین تا من بتونم براتون وجود خدا رو اثبات کنم!
    (به حرص قاطع می گم این داستان ساختگی است، نه جدا درسته این داستان ربطی به بحث ما نمیتونه داشته باشه ولی باید اینجا روشن کنم بعضی اوقات مسلمان ها چقدر تقلید کاراند. این داستان ساختگی از داستان "ساعت کلیسای مسیحیت" خیلی ناشیانه کپی برداری شده. اگه راوی ادعای سندیت داستان رو می کنه من بیشتر بازش کنم و اگر هم به هم به ساختگی بودن این داستان اهمیت نمیده و فقط به خاطر نتیجه داستان نقل اش کرده من جلوتر از این نمیرم)

    در آخر هم جمله اي از يكزيست شناس غربي به نام پرينستن :
    پرينستن ميگه احتمالپيدايش جهان هستي (زندگي)از تصادفات به همان اندازه اي هست كه در يك چاپخانه ايانفجاري رخ دهد و يك كتاب قطور لغات پديد آيد
    البته جملشيكم طولاني هست كه اگه لازم باشه كل جملش رو خواهم آورد.
    یک مدتی هم هست این مسلمون ها تحت تاثیر فضای بسته ای که دراش زندگی می کنن و فکر می کنن غربی ها همه آتئیست هستن و ال اند و بل اند، تا می خوان به حرف خودشون سندیت بدن یک پسوند غربی به طرفی که می خوان ازش نقل قول کنن میدن و فکر میکنن یک حرفی زدن که می بایست بدون انکار قبول کرد. نه عزیزم این آقای پرینستن خودش مسیحیه، و اگه مسلمون ها تازه بعد از دوران صفوی به فکر اثبات توهمی که در ذهنشونه افتادن، مسیحیت 15-16 قرنه که سعی می کنه بگه خدایی هست.

    برای اینکه بگم برهان نظم هم هیچی در چنته نداره و با یک مغلطه کردن به خدای تخیلی مورد نظر شما میرسه، نظریه بیگ بنگ رو که مثال نقض علم گرایان برای برهان نظم است رو کنار می گذارم و به دوستان می گم قبل از اینکه کسی نظریه بیگ بنگ رو بگه برهان نظم چطوری رد میشده.
    برهان نظم میگه جهان منظم است، هر نظمی یک ناظمی دارد، پس جهان نیازمند ناظمی بنام خدا است.
    یک کتابی هست به اسم "ساعت ساز نابینا" که این نظریه رو رد می کنه و دلایل مختلفی هم برای رد اش میاره.
    یکی از دلیل اش اینه: فرض رو بر این یگذاریم که جهان منظم است درست؟ و هر نظمی هم یک ناظمی دارد درست؟ از طرفی ناظم این نظم خدا است درست؟ یک سوال اساسی، خود این خدا نظم دارد؟
    جواب شما از دوحالت خارج نیست، یا خدا منظم است، که در جواب باید گفت اگر منظم است پس باید خودش هم نیازمند یک ناظم باشد.
    یا خدا منظم نیست، که در جواب باید گفت فرض برهان نظم این است که همه چیز جهان منظم است!
    یک احتمالی هم هست شما روی بیاورید به اینکه بگویید در خدا در این جهان نیست، اول از همه اگر در این جهان نیست پس کجاست؟ اینجا است که ذهن متوهم شما شما را به هچل می اندازد و مجبور می شوید بگویید که خدا جا و مکان ندارد! چیزی که هنوز اثبات نشده که صفتی نمی تونه داشته باشه! شما ادعا می کنید من یک دوستی دارم که کنار من روی نیمکت نشسته است از شما می پرسم اثبات کن که این دوست تو خیالی نیست و وجود دارد، شما وسط بحث بر می گردی می گی دوست من راستگو است! خوب شما هنوز ثابت نکردین دوست شما خیالی نیست و وجود دارد که بخواهی بگی صفتی دارد یا ندارد.
    یک چیزی کاملا معلوم است، تنها چیزی که فاقد جا و مکان در این جهان است همان توهم و خیال است. از همین روست که علم گراها به خدا باور ها می گن متوهم.
    ولی در برهان نظم ممکن است بحث به جایی کشیده شود که بگویید خدا در این جهان نیست و طرفین براساس یک قراردادهایی قبول کنند چیزهایی وجود دارند که جا و مکان ندارد ولی وجود خارجی دارند، البته من به شخصه زیر بار همچین قراردادی نمیرم، چون علم گرا ها اعتقادی به ماورالطبیعت ندارند پس شما برای اثبات اینکه خدایی وجود دارد مجبور می شوید جهانی ماورا طبیعت متصور بشین که من هم از نظر علمی رد اش می کنم. پیشنهاد من هم به دیگران اینه جاهای دیگر وارد بحث ماور طبیعت نشن چون بحث خیلی بازیه و نیازمند یک تسلط نسبی بر فلسفه است.
    اینکه بعضی ادعای ندانم گرایی می کنند به خاطر اینه که نه می خوان علم گرایی کنند و بگن ماورطبیعتی وجود نداره و نه می تونن بدون وارد شدن به بحث ماور طبیعت غلط بودن گزاره "خدا وجود دارد" رو اثبات کنن، از طرفی خود عالم ماور طبیعت رو هم نمی تونن قبول کنن و به خاطر همین رای ممتنع میدن و می گن در حال حاضر با اطلاعات موجود تعیین درستی یا نادرستی وجود خدا غیرممکن است.
    در مقابل منکران علم گرای خدا وجود ماور طبیعت رو رد می کنند و تنها روزنه ای که برای اثبات خدا میمونه رو هم میبندند، البته یک عده از منکران هم هستند که فلسفی بحث می کنند و عالم ماورطبیعتی متصور می شوند و در همان عالم هم وجود خدا رو رد می کنند ولی من باتوجه به سواد پایین فلسفی دنبال این گونه انکار نرفتم بعلاوه اینکه علم گرایی کاربرد های بسیار زیادی در زندگی داره که شاید فلسفه نداشته باشه.

  17. 2 کاربر از MostafaMohammadi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •