تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 14 اولاول ... 5678910111213 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 136

نام تاپيک: معرفي و نقد کتاب های الکترونیکی این بخـش ...

  1. #81
    کـاربـر بـاسـابـقـه tiktak20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,688

    پيش فرض

    رمان همراز نوشته ي منير مهريزي مقدم

    خلاصه داستان:
    «همراز» داستان دختر جوونيه به نام مژگان. مژگان مادرش رو خیلی زود از دست میده و تحت توجه و محبت کامل پدر و برادر بزرگش مجید بزرگ میشه. 18 سالش که میشه پدرش به اصرار عمه هاش با فرشته نامی ازدواج میکنه. مژگان به شدت مخالفت میکنه و به آزار و اذیت فرشته میپردازه. فرشته واقعاً مثل یک فرشته بوده و با مهربانی و گذشتش مژگان رو به راه میاره و محبت قلبیش رو میخره.
    فرشته تو راه خونه یه همراه همیشگي داره که دورادور مراقبشه. درست زمانی که همراهش تصمیم میگیره بهش نزدیک بشه، مژگان توی محل کارش با احسان فرهمند آشنا میشه که این آشنایی به عشق و ازدواج ختم میشه. تازه در مراسم خواستگاری م‍‍‍ژگان متوجه میشه که همراه همیشگي حسام برادر کوچکتر احسانه!
    عشق حسام به عنوان یک راز بین حسام و مژگان باقی میمونه ولی حسام ضربه خیلی خیلی سختی از ازدواج مژگان و احسان میخوره. زندگی مژگان و احسان یک زندگی بسیار عالی و عاشقانه بوده که با بچه دار نشدن مژگان و اذیت مادر احسان کمی تلخ میشه.
    مژگان و احسان سیاوش رو از پرورشگاه پیش خودشون میارن و بعد از سالها خدا بهشون فرزند دختری میده و بازی روزگار ....


    به نظر من كلا رمان خوبي بود و براي مخاطب باور پذير بود.داستان سوژه ي خوبي داشت.ولي نميشه گفت نو بود.چون يه جورايي شبيه داستان رمان الهه ناز بود ولي بر عكسش.دو تا شخصيت جديد هم داشت كه من توي رمانهاي ديگه نديده بودم.شخصيت مژگان براي خانما و دختر خانما شخصيت جذاب و دوست داشتنيه.چون مي تونست درست فكر كنه و تصميم درست رو بگيره.ولي توي رمانهاي ديگه همچين شخصيتي كمتر ديده ميشه.شخصیت فرشته زن بابای مژگان خیلی خوب و نو بود چون معمولا توی رمانها زن بابا ها بد جنسند و از این حرفها... ولی اینجا خلاف این نوشته شده بود.

    داستان معايبي هم داشت:
    بزگترين سوتي داستان در مورد زمان زلزله ي بم بود كه گفته بود توي شهريور ماه اتفاق افتاده در حالي كه توي دي ماه 1382 اتفاق افتاد.حالا نويسنده نمي دونسته، من نمي دونم اون ويراستار و ناشر هم نفهميدن يا اينكه اصلا كتابها رو نمي خونن چون اين كتاب خيلي غلط نگارشي هم داشت!!!!!
    از قضیه بم که بگذریم سوتی دیگش کنکور سیاوش بود به نظر می رسه که خانم نویسنده اطلاع نداشتن که رشته پزشکی روزانست و اگر کسی قبول شد تا دو سال نمی تونه تو کنکور شرکت کنه!

    امتيازايي كه من به اين رمان ميدم از 10 نمره:
    جذابيت 7.5
    باور پذيري 10
    در كل 9.5

  2. 3 کاربر از tiktak20 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    پست ها
    299

    پيش فرض

    پرپرواز نوشته راضیه حاتمی زاده
    پروانه در 18 سالگی توسط ثریا مدیر پرورشگاهی که در آن بزرگ شده و حق مادری به گردنش دارد به آپارتمانی لوکس و مجلل که از طرف حامی همیشه مجهول و پولدارش که از هیچ هزینه ای برای او دریغ نمیکند برده میشود تا زندگی را به تنهایی و با اتکای به نفس یاد بگیرد و همانجا میفهمد که زندگی پر از انسانهایی است که هیچ وقت نمیشناخته، همسایه خوبی مثل ناهید خانم و نادین پسرش و دوست او فرزاد که برای اولین بار قلب پروانه را لرزاند و همچنین سپیده و حاج مهدی و از همه مهمتر حامی بزرگی چون وثوق که هر شب به حرفهای دل او از طریق چت اینترنت گوش میداد و راهنمائیش میکردولی اسرار زندگی پروانه ان قدر زیاد است که سالها طول میکشد تا از همه انها مطلع شود ولی با این همه علیرغم مخالفتهای ثریا و وثوق ، پروانه با فرزاد ازدواج میکند تا.....

    ---------- Post added at 01:16 PM ---------- Previous post was at 01:13 PM ----------

    رانده شدگان نوشته آمنه محمدی هریس

    4 جوان که هر کدام به طرزی از جامعه وخانواده خود طرد شده اند با جمع شدن در یک رستوران و کار در آن زندگی خود را میگذرانند ولی با اوج گیری بیماری یکی از آنها 3 جوان دیگرکه هر کدام به نوعی میخواهند به او کمک کنند و بدین ترتیب مشکلاتی که هر کدام به نوعی سعی در فراموشی ان داشته اند دوباره یاد آوری می شود....
    کتاب بدی نیست اما زیادی کشش داده، نمره ای که من میدم 6

  4. 2 کاربر از silviyna بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    آخر فروم باز babelirani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    سنندج
    پست ها
    3,998

    پيش فرض

    سلام

    من در این تایپیک به مسئله ای برخورد کردم که بهتر دیدم توضیح بدم
    سوال : چرا سینوهه از یوزارسیف ( حضرت یوسف ) حرفی نزده ؟؟؟؟
    پاسخ : چون در نوشته های معتبر تاریخی حضرت یوسف ( ع ) و سینوهه هم دوران نبودن ولی در سریالی که ایران ساخته بود تاریخ رو به دلایلی که من پیداش نکردم تحریف صورت گرفته
    البته تحرفهای زیادی در این سریال وجود داشت که اینجا جای حرف زدن در بارش نیست
    ولی واقعا" آیا برای شما خیلی عجیب نیست که سینوهه ای که کل زندگیشو نوشته بود حرفی از مسئله ای به این مهمی نزنه ؟

  6. #84
    داره خودمونی میشه farshadzah's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    كرج خيلي بزرگ
    پست ها
    35

    پيش فرض

    درود خدمت babelirani در مورد سينوهه بايد بگم كه سينوهه به پزشك هاي فرعون گفته مي شه همون طور كه فرعون به مجموجه اي از پادشاهان مصر گفته مي شود .

  7. #85
    آخر فروم باز babelirani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    سنندج
    پست ها
    3,998

    پيش فرض

    با سلام خدمت farshadzah عزیز میشه بگید سینوهه رو از کجا شما آوردید که به پزشک های فرعون میگن ؟
    سینوهه تا اونجایی که من در تاریخ مصر باستان خوندم فقط یک نفر بوده
    خواستید کتابو بهتونم معرفی کنم برید بخونید ؟

  8. این کاربر از babelirani بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #86
    حـــــرفـه ای Hadi King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    14,107

    12

    با سلام خدمت farshadzah عزیز میشه بگید سینوهه رو از کجا شما آوردید که به پزشک های فرعون میگن ؟
    سینوهه تا اونجایی که من در تاریخ مصر باستان خوندم فقط یک نفر بوده
    خواستید کتابو بهتونم معرفی کنم برید بخونید ؟
    سلام دوست عزیز
    خب معرفی بفرمایید تا ما هم بریم بخونیـــم !
    موفق باشید!

  10. این کاربر از Hadi King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #87
    آخر فروم باز babelirani's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    سنندج
    پست ها
    3,998

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز
    خب معرفی بفرمایید تا ما هم بریم بخونیـــم !
    موفق باشید!
    کتاب فراعنه مصر باستان
    کتاب خوبی است ولی فکر نمکینم نسخه ی Pdf اش موجود باشه

  12. 2 کاربر از babelirani بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #88
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    21

    پيش فرض

    سلام دوستانکتاب راحیل خیلی مزخرف بود.. نه سوژه ای نه هیجانی هیچی.یه زندگی عادی بود .. نخونید تا مثل من وقتتون هدرنره ازما گفتن بودراحیل بعداز فت مادرش همراه پدرش از فرانسه به ایران میاد.. عاشق میشه بعد از یه مدت ازدواج میکنه.. همین

  14. این کاربر از masi1366 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #89
    داره خودمونی میشه H&H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    تهران-ستارخان
    پست ها
    119

    پيش فرض

    از اونجایی که این تایپیک خیلی شل و ول شده جدیدا میخوام یه خورده فعالش کنم . اینم از این:
    کتاب آرام
    مثل همیشه یه پسره به اسم فرید بنا به اجبار پدرش با دختری به اسم آرام ازدواج میکنه بعدا هم از این دختره خوشش میاد و....تا اینکه یه روز آقا
    فرید غیبش میزنه ودختره هم به خیال اینکه بازم سرش کلاه رفته به خارج از کشور سفر میکنه و..................(داستان تکراری داشت)
    به رنگ شب
    پسری به اسم سروش به اصرار پدرش دختری به اسم سیما رو میگره در صورتی که گلوی این مستر جای ذیگه ای گیره اما به مرور زمان و
    دیدن رفتار سیما عاشق این دختره هم میشه اما سیما به خاطر رفتار دوگانه این آقا پسر گل گلاب از خونه فرار میکنه ومیره خونه باباش و این پسره با
    بدبختی میره برش میگردونه اما به خاطر دروغهای نامزد قبلی آقا سروش بازم جدایی و..........(داستان تقریبا تکراری داشت ولی در کل کتاب خوبی
    بود)

    ---------- Post added at 12:56 PM ---------- Previous post was at 12:56 PM ----------

    بشنو از دل
    دختری به اسم الهام پس از مرگ خانوادش پیش عموش میره و اونجا از طرف پسر عموش سعید بهش پیشنهاد ازدواج داده میشه اما الهام شرط
    عجیبی میزاره که سعید قبول میکنه و باز هم مثل همیشه یه پسر ودختر بر خلاف میل یکی با هم همخونه میشن و..........(داستانش روند بدی نداشت
    وخوبیش این بود که مثل خیلی از کتابا زیاد کشش نداده بودند و مشکلش این بود که یه خورده نویسنده آرمانی فکر کرده بود اما کتاب بدی نبود)

    ---------- Post added at 12:59 PM ---------- Previous post was at 12:56 PM ----------

    از اونجایی که این تایپیک خیلی شل و ول شده جدیدا میخوام یه خورده فعالش کنم . اینم از این:
    بوی خوش عشق
    دختری به اسم بهار که ساکن ژنو هست تو اینترنت با پسری به اسم آریا که ساکن تهران آشنا میشه و به مرور زمان ندیده عاشق آریا میشه اما آریا
    یکی دیگه رو میخواد وبهار هم برای اینکه آریا به آرزوهاش برسه تلاش زیادی میکنه اما این اتفاق نمیفته آریا از به خاطر سرخوردگی تو عاشقش
    افسرده میشه ولی بعد از اینکه بهار رو میبینه میفهمه ای بابا این نیمه گمشدشه وهزار بدبختی با هم عروسی میکنند اما این وسط یکی میخواد رابطه
    این دوتا رو خراب کنه اما این دوتا با اعتماد به هم جلو میرن تا اینکه این جاسوس پیدا میشه و........(داستان خوبی داشت و یه نکته جالب این بود
    که از زبون دو نفر روایت میشد یعنی چند فصلو آریا و چند فصلو بهار . نکته منفی این کتاب کش دار بودنش هست که بعضی جاها حوصله آدمو سر
    میبره مخصوصا از زبون آریا که به هرجا سفر میکنه یه 20 یا30 صفحه ای توضیح میده. کتاب خوبی بود و اگه از یه جاهاییش بگذریم ارزش
    خوندنو داره)

    ---------- Post added at 01:00 PM ---------- Previous post was at 12:59 PM ----------

    چشم هایی به رنگ عسل
    دختری به اسم شیدا بعد از اینکه از نامزد قبلیش و فریب میخوره و با خوش شانسی از معرکه سالم بیرون میاد دچار مشکلات عصبی میشه تا اینکه
    به توصیه دکتر میره سرکار . آقا فرزاد هم که مدیر عامل وکارفرمای این دختر خانومه عاشقش میشه و همه کار برای بدست آوردن دل این دختر انجام
    میده اما این دختر که چشماش از هر چی مرده ترسیده روی خوش به این پسر گوگولی نشون نمیده تا اینکه ...........(کتاب خوبی بود یه بار بخونیدش
    ضرر نمیکنید)

    ---------- Post added at 01:01 PM ---------- Previous post was at 01:00 PM ----------

    ترانه های نیمه شب
    دختری به اسم شراره که فقط یه برادر داره بعد از مرگ اون از خونه رونده میشه وبعد از چند شب خیابون گردی بیهوش میشه و وقتی به هوش میاد
    خودشو تو یه خونه میبینه و میفهمه توسط یکی از مستخدمین اونجا نجات پیدا کرده ام صاحب خونه که اخلاق سگی داشته بهش میگه یک ماه تو
    خونم موندی باید یه ماه دیگه بمونی و برام کار کنی بعدش بری اما تو این یک ماه شراره باعث جلوگیری از دزدی از خونه میشه وصاحبکاره که
    اسمش جمشیده دختره رو نگه میداره وکم کم عاشقش میشه اما اتفاقاتی میفته که باعث میشه دختره به رشت فرار کنه اما بع از چند سال موندگاری
    اونجا پسری به اسم رضا که خیلی مدیون شراره هستش شروع به کار میکنه تا این دوتا رو به هم برسونه و.......(کتاب جالبی بود )
    پای بست
    دختری به اسم عاطفه به عنوان پرستار بچه وارد زندگی مهرداد میشه و متوجه میشه که مهرداد در گذشته چه ضربه های سختی از همسر و رفقاش
    خورده پس شروع به کمک کردن بهش میکنه تا مهرداد از رفقاش انتقام بگیره اما وقتی از نقشه مهرداد مطلع میشه جا میزنه اما مهرداد بهش
    اطمینان میده که اعتماد کنه و عاطفه هم بدلیل علاقش به مهرداد بر میگرده و آخرشم که یه عروسی میفتیم مثل بقیه کتابا ( کتاب داستان خوبی داشت
    زیاد هم کش دار نبود فقط مشکل سر مساُل اخلاقی بود که نویسنده کم نیاورده و همه جا رو نوشته که چه کار میکنند)

    ---------- Post added at 01:02 PM ---------- Previous post was at 01:01 PM ----------

    نگاهم کن
    دختری به اسم رژان که با خانواده داییش تو مونیخ زندگی میکنه تعطیلات عید به ایران برمیگرده و اونجا خام حرفهای پسری میشه وحتی پس از
    برگشتن به مونیخ هم با هم تا چند سال ارتباط دارن تا اینکه میفهمه پسره بهش نارو زده تو همین حال و هوا شروین پسر داییش بهش پیشنهاد ازدواج
    میده و این دختر خانوم میفهمه ای بابا این نیمه گمشده من بوده و من نفهمیدم خلاصه با هم عروسی میکنند وبعد از چند وقت آقا شروین قصه ما از
    گذشته این دختر خانوم با خبر میشه و با پیش داوری دختره رو ول میکنه ومیره و بعد از چند سال بر میگرده ومیبینه ای بابا واقعیت چی بوده اون
    وقت دوباره سعی میکنه زندگیشو شکل بده و ...منت کشی و ایشالا مبارکه و....
    سایه نگاهت
    فیروزه که دختر فقیری هست بر خلاف میل دلش و بر خلاف خواسته خانوادش با سجاد که اونم پسر فقیر اما مهربونی هست ازدواج میکنه تا اینکه
    میفهمه سجاد بهش خیانت کرده اونم به خاطر رفتار بد خانواده سجاد و خیانت اون ازش طلاق میگیره و اینبار عشق قبلیش یعنی دکتر ارسلان پسر
    ریییس پدرش به خواستگاریش میاد ولی اینبار بابای فیروزه راضی نمیشه چون این کارو خیانت به دوست ورییس خودش میدونه در حالی که همه
    راضی هستند تا اینکه مشکلی برای فیروزه پیش میاد و دکتر جراحش که همین ارسلان باشه به شرطی حاظر میشه اونو عمل کنه که پدر فیروزه
    رضایت به ازدواج اونها بده . بعد از ازدواج هم یه سری مشکلات پیش میاد که اونم به خوبی و خوشی میگذره.(بخونیدش بد نیست)

    ---------- Post added at 01:03 PM ---------- Previous post was at 01:02 PM ----------

    لبخند خورشید
    مهتاب که دختری دست ودل باز هستش تصمیم داره به یه دختری که از دست شوهرش عاصی شده کمک کنه و تو این راه دست به دامن وکیلی به اسم
    سیاوش میشه و سیاوش که پسر خانومی هست که بانی این کاراست و با مهتاب دوسته کمکشون میکنه اما فایده ای نداره تا اینکه مادر سیاوش
    دختره رو ور میداره و همراهش به بم پیش اقوام خودش میره که بم زلزله میاد و مادر سیاوش و دختره میمرند اما بچه دختره زنده میمونه و سیاوش و
    مهتاب برش میگردونند در این بین سیاوش به مهتاب احساس وابستگی پیدا میکنه اما مهتاب این حس رو تو خودش سرکوب میکنه تا اینکه پدر
    مهتاب از آمریکا برمیگرده و سیاوش دست به دامن اون میشه و......(کتاب خوبی بود)
    تیه طلا
    مردی بعد از ازدواجش متوجه میشه زنش نمیتونه بچه دار شه به همین خاطر به قبیله خودش میره اونجا زن میگیره و بعد از زایمان بچه شو ور
    میداره و برمیگرده پیش زن اولش اما نمیدونسته که این بچه یه قل دیگه هم داره که یک ساعت بعد به دنیا میاد و مادر بچه هاش هم میمیره و بعد از
    چند سال دختر شهری که اسمش تیام هست تو تصادف میمیره و مادر ناتنیش هم که خیلی اونو دوست داره خارج از کشور هستش و بدلیل اینکه اگه
    خبرو بشنوه میمیره پدر تیام به هیچ کسی از مرگ دخترش چیزی نمیگه و از سر درموندگی به قبیله بر میگرده واونجا دختر دیگشو به اسم طلا میبینه و
    از اون میخواد تا برای بقیه نقش تیام رو ایفا کنه دختر هم قبول میکنه اما مشکلات زیادی تو راهه که مهمترین اونها فرهاده که نامزد تیام بوده اما به
    خاطر رفتار بچه گانه تیام اونو نمیخواسته اما طلا رفتار متفاوتی داره و حالا این فرهاده که غافل از حقیقت برای ازدواج پافشاری میکنه و.......(
    کتاب خوبی بود داستان جالبی هم داشت امتحانش ضرر نداره)

    ---------- Post added at 01:04 PM ---------- Previous post was at 01:03 PM ----------

    شیدا
    دختری به اسم شیدا وقتی تو شرکتی استخدام میشه مورد توجه کامران مدیر عامل اونجا قرار میگیره و به مرور به هم علاقه مند میشند ام کامران
    ولش میکنه و میره وبعد از چند سال برمیگرده اما شیدا دیگه خام نمیشه و میفهمه که کامران فقط میخواسته از اون سو استفاده کنه وچون در گذشته
    موفق نشده دوباره برگشته و در این بین شیدا با مانی آشنا میشه و......( نویسنده خیلی به این که اشخاص از هم لب بگیرند تاکید داره اگه کتابو
    خوندید به این نکته توجه کنید تا دل نویسنده نشکنه. من از این کتاب خوشم نیومد شاید شما خوشتون بیاد)
    سینوهه
    فقط میتونم بگم همه کتابای اینجا یه طرف این کتاب یه طرف بازم این کتاب ارزشمند تره واگه کسی این کتابو نخونه از دستش رفته . یک اثر جاویدان
    وفوق العاده هستش که شما رو با زندگی مردم مصر باستان آشنا میکنه تنها کتابی هست که توصیه میکنم صد در صد بخونید وگرنه ضرر میکنید.
    امتحان کنید مطمئن باشید وقتتون تلف نمیشه

    ---------- Post added at 01:05 PM ---------- Previous post was at 01:04 PM ----------

    در جست وجوی بهار
    زنی بعد از این که سه بار دختر به دنیا میاره توسط شوهرش رونده میشه تا اینکه با خانوم خیری آشنا میشه . بهار که یکی از دختران این زن بوده
    میفهمه پدرش مردی به اسم سهراب بوده و قبلا مادرش وپدر اصلیش یعنی سهراب عشایر بودند . تا اینکه با یکی از مستاجر های اون خانوم خیر به
    اسم سیاوش آشنا میشنه اما بدلیل فاصله زیاد مالی واینکه پدر سیاوش یکی از زمین دارهای بزرگ شیراز هست از اون فاصله میگیره تا اینکه یه
    روز پدر سیاوش به تهران میاد و اونجا با دیدن عکس سهراب میفهمه که بهار دختر برادرشه . بهار هم بعد از آگاهی از این موضوع سراغ سیاوش
    میره و.....
    دوست دارم نگاهم کنی
    مرجان بعد از ازدواج ناموفق وبعد از اینکه تهران تو دانشگاه قبول میشه از اصفهان به تهران و خونه عمه پری میاد اونجا با پسر یکی از همسایه
    ها به اسم هومن آشنا میشه و مورد لطف اون واقع میشه اما مرجان به خاطر گذشته خودش و اخلاق هومن که به دختر بازی و.. مشهوره از اون
    دوری میکنه تا اینکه هومن از گذشتش با خبر میشه اما کوتاه نمیاد و.........
    گمشده ام را به من بازگردان
    کیوان بعد از یک شکست عشقی با رعنا دختر بلقیس کلفت عمش آشنا میشه اما از تفاوت بین اونها متعجب میشه .خلاصه هر دو با یه نگاه عاشق هم
    میشن اما رعنا توسط مادرش به مشهد برگردندونده میشه تا با پسر داییش عروسی کنه اما رعنا که میدونسته پسره قاچاقچیه فرار میکنه و تو راه
    تهران با پیر زن مومنی آشنا میشه خلاصه رعنا تو تهران تصادف میکنه و خافظه خودشو از دست میده و توسط خانومه پذیرفته میشه و به خاطر
    استعدادش تو خیاطی خیلی زود پول وپله ای بدست میاره. تا اینکه یکی از مشتریهاش حس عجیبی به اون پیدا میکنه و میفهمه که این دختر خودشه
    که قبلا تو مشهد گم شده این مشتری هم مادر دوست کیوان هستش و........(داستان خوبی داره این کتاب اصلا هم کشش نداده)

    ---------- Post added at 01:08 PM ---------- Previous post was at 01:05 PM ----------

    گمشده
    ژاله بعد از مشکلات زیاد که باعث شده بود مشکلات روانی زیادی پیدا کنه به تیمارستان اورده میشه اونجا دکتر صالحی به رفتار این دختر مشکوک
    میشه وبعد از فهمیدن گذشته دختر اونو به عنوان دختر خونده پیش همسرش میاره . بعد از مدتی بهروز پسر دکتر صالحی از خارج بر میگرده و با
    دیدن ژاله به اون علاقه مند میشه و......
    همخونه
    حاج رضا برای اینکه پسرش شهاب رو از رفتن به خارج منصرف کنه پیشنهاد میده تا با یلدا دختر خوندش به مدت شش ماه به عقد موقت هم در بیان
    اگر از هم رضایت نداشتند بعد از جدایی به هر دوشون مقدار زیادی ثروت برسه. بعد از شروع این زندگی شهاب رفتار دو گانه ای داره تا این که یلدا
    میفهمه پای کس دیگه ای در میونه اما میمونه میجنگه تا اینکه میبره و فرار میکنه . شهاب هم بعد از رفتن یلدا میفهمه چقدر بهش وابسطه بوده پس
    با هر بدبختی که شده پیداش میکنه وهزارتا بدبختی دیگه برش میگردونه.(از بین کتابهایی که تو این مایه نوشته شدند از همه سرتر وبهتره از بین
    کتابهایی که معرفی کردم این کتاب یکی از بهترینهاشه اگه بهترینشون نباشه. کتاب بدی نبود .امتحان کنید.)
    نیوشا
    دختری بعد از مرگ مادرش بنا به درخواست داییش از پدرش جدا میشه و از روستا به تهران میاد تا دختر نداشته داییش باشه. اما بعد از مرگ داییش
    به روستا برمیگرده تا به اجبار با پسرعموش که آدم ترسو وسست عنصری هست عروسی کنه. اما در آخر همه چیزو به هم میزنه و قبول نمیکنه از
    طرفی به شدت چشم شاهرخ پسر خان قدیم روستا که الان خودش خان شده رو میگره و بدلیل اینکه پای پدرش میشکنه مجبوره تا به جای اون سر
    زمین کار کنه اما شاهرخ اونو به عنوان حسابدار خودش استخدام میکنه و نیوشا هم به خاطر پول مجبور میشه از طرفی پشت سر شاهرخ خیلی حرفه
    اما نیشوا میفهمه خیلی از این حرفا درغه اما بیشترش حقیقت داره شاهرخ هم برای جلب رضایت نیوشا سعی میکنه رفتارشو درست کنه تا با اون
    عروسی کنه و بعد از مشکلات زیاد موفق میشه.(کتاب داستان خوبی داشت اما 100 صفحه آخرش نا مفهوم بود و اتفاقات خیلی سریع می افتاد)
    خلوت نشین عشق
    کیانا بعد از ورشکستگی و مرگ پدرش بدلیل نیاز مالی به عنوان پرستار بچه تو خونه ای استخدام میشه اونجا میفهمه که خانم محتشم که شوهرش
    فوت کرده یعنی صاحب کارش معشوقه داییش بوده که نتونستند با هم ازدواج کنند .از طرفی خود کیانا عاشق علی پسر خانم محتشم میشه اما علی به
    خاطر اختلاف سنی 12 ساله خودش و مشکلش که نمیتونه بچه دار بشه حاضر نیست خوشبختی رو از کیانا بگیره ام کیانا این حرفا حالیش نمیشه و
    سعی میکنه داییش رو به خانم محتشم برسونه و خودش هم به خواستش یعنی علی برسه و .......(داستان کتاب شبیه خیلی کتابهای دیگه بود اما من
    دوست دارم اینجوری فکر کنم که بقیه از این کتاب برداشت کردند.کتاب بدی نیست فقط مشکلش اینه که دختره خیلی با پسره حرف میزنه که اگه نصفشم
    نمیگفت مشکلی پیش نمیومد اما با این وجود حوصله تون رو سر نمیبره اگه میخوایید کتاب بخوید که همه اتفاقا به نفع شخص اصلی پیش بره و هیچ
    اتفاق تلخی به جز یکی دو مورد نداره این کتاب گزینه اوله)
    پارسا
    این کتاب شباهت خیلی زیادی به کتاب بالایی داره با این تفاوت که دختره فرار میکنه پسره همه جا رو زیرو رو میکنه تا بلاخره پیداش
    میکنه و ...مبارکه
    راز نیاز
    نیاز دختری که توانایی خاصی داره(مدیوم هستش) شب عروسیش همه چیز رو به هم میزنه و بعد از مدتی همراه با خانوادش به تهران میان اونجا با
    شهاب پسرعموی پسرخالش آشنا میشه شهاب که بعدا از موضوع با خبر میشه علاقش به نیاز بیشتر میشه و......(داستان جدیدی داشت این کتاب و
    وآخراش یه اتفاقی می افته که تو این این جور کتابا کمتر پیش میاد اما آخرش مثل بقیه کتابا با خوشی وسلامت تموم شد)
    سهم من از زندگی
    پری بعد از ازدواج مجدد پدرش سر ناسازگاری میزاره ومیشه سوهان روح شراره زن باباش اما شراره تحمل میکنه تا اینکه برادر شراره پدرام بر
    میگرده و پری بهش علاقه مند میشه.پری که برای لج بازی با باباش پسرای زیادی رو به بازی گرفته حالا میخواد آدم شه اما یکی از این پسرا دست
    از سر اون ور نمیداره وآخر سر یه سری عکس مونتاژ شده رو به بابای دختره میده که باعث میشه اعتماد همه نسبت بهش سلب بشه پری هم که
    تحقیر شدن رو تحمل نمیکنه پیش خانواده مادریش تو یکی از شهرای شمال میره .بعد از رفتن پری پدرش بعد از تحقیق کردن میفهمه دخترش بی گناه
    بوده ام هیچکی نمیدونه پری کجاست تا این که باباهه رو به مرگ میره و دخترش برمیگرده و مجددا با پدرام روبه رو میشه ام این بار پدرام که هیچ
    شکی به پاکی پری نداره سعی داره پری رو دوباره برگردونه اما پری که به خاطر تهمتهایی که بهش زدند دلش شکشسته حاضر به برگشت نمیشه .
    پدرام هم کوتاه نمیاد و......

    ---------- Post added at 01:11 PM ---------- Previous post was at 01:08 PM ----------

    فقط هر کی اومد تو این تایپیک این پست رو دید یه تشکر کنه به خاطر اینکه دستم سر شد اینقدر نوشتم.در ضمن من فقط با توجه به عنوان کتابا توضیح دادم واینکه خیلی وقت پیش کتابا رو خوندم اگه اسمی چیزی اشتباه بود ببخشید دیگه.

  16. این کاربر از H&H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #90
    حـــــرفـه ای Hadi King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    14,107

    پيش فرض

    از اونجایی که این تایپیک خیلی شل و ول شده جدیدا میخوام یه خورده فعالش کنم . اینم از این:
    دوست عزیز این تایپک رو نزدیم که همینجوری داستان توش نقد کنیــــم ...
    هر کاربری هر رمانی خوند میاد توضیح میده که این رمان داستانش اینجوری بوده و امتیاز بهش میده !
    و به دوستان هم معرفی میکنه اگه به دو سه خط نقد کردنـــه تو اینترنت پر هستش ...
    موفق باشید!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •