این مطلب از وبلاگ زیر نقل شده است
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
پی نوشت: بر حسب تصادف سریال پرستاران هم در قسمت دیشب یک صحنه احیا CPR داشت. فقط دوست دارم این دو صحنه رو در این دو سریال با هم مقایسه کنید. از نحوه برخورد پرستاران گرفته تا نحوه تزریق دارو و تصمیم گیریها که کاملا منطبق بر اصول علمی بود. فکر میکنین اونجا توده مردم اطلاع بیشتر از مردم اینجا در مورد مسائل پزشکی دارن!؟ قطعا نه! فقط اونجا احساس جمعی اینه که کار درست انجام بشه حتی اگه ۱۰٪ مخاطبان بدونن که چه اتفاقی داره می افته و چقدر داستان مبتنی بر واقعیته!
من میدونم که نگاه کردن سریال از تلویزیون مون - در اکثر موارد- برابر با شکنجه است و احمقانه است که وقت گرانبها رو بذاری برای نیم ساعت حتی، و بشینی و از حماقت یک مشت ابله سریال ساز حرص بخوری اما مثل همه موارد مشابه چون میدونی که همچین اتفاقی داره می افته بازم قلقلک میشی که بشینی و ببینی در این قسمت قراره چه سیرک بزرگی راه بیفته.
در قسمت قبل یادم رفت بگم که GCS -معیار گلاسکو در بیماران ترومای به سر- به هیچ حالتی نمیتونست در اون وضعی که بیمار رو نشون دادن ۱۱ بوده باشه. اما شاهکارهای جدیدتر در این قسمت امروز بود -البته من تقریبا ده دقیقه آخر رو دیدم ولی همین مقدار هم کلی شاهکار پزشکی داشت-.
اولین مورد شاهکار این بود که استاد تارخ در عمل مغز با اون حساسیت از لحاظ عفونت با دستکش استریل ماسک رو از صورت برداشت و از اتاق خارج شد و مجددا به راحتی برگشت و با همون دستکش به عمل جراحی ادامه داد. و جالبتر از این هم که با گان اتاق عمل از اتاق عمل خارج شد و با همراه مریض حرف زد و بعد رفت آی سی یو و ... هرکسی اگه گذرش به اتاق عمل افتاده باشه این ساده ترین چیزها رو میدونه. حالا از داستان کلافه عروقی ساب کورتیکال میگذرم که احمقانه تر از این نمیشد. برای بیماری که قراره عمل مغز انجام بده قطعا ام آر آی و سی تی با کنتراست انجام میشه و امکان نداره همچین کلافه ای بدون تشخیص بمونه. ولی مریض بتونه با اصطلاح دقیق نوع اش رو هم تشخیص بده. جالب اینه که محلش ساب کورتیکال هم بوده ولی کلی علامت داشته که همه علائم تومورهای خلف و قدام مغز رو با هم داشته. حتی پوزیشن مریض که نشون داده شد در عمل مغز اصلا به این شکل نمیتونه باشه. واقعا بازی زنگنه ، نوذری و تارخ در نقش این سه تا پزشک تنها واژه ای رو که به یاد من میاره سه کله پوکه. مثل همون کارتونه مجارستانی بود که سه تا آدم با دماغ گنده بودن کارهای احمقانه میکردن.
اما قسمت مربوط به بیهوشی اش. استاد لعیا زنگنه پشت به مریض روبه طرف ونتیلاتوری وایستاده که لااقل ۲ متر با مریض فاصله داشت اگه همچین شلنگ هوایی بر فرض محال وجود داشته باشه چنان فضای مرده ای ایجاد میکنه که ۵ سی سی هوا هم به مریض نمیرسه البته با اون ۲ لیتر حجمی که ونتیلاتور میده قابل انتظاره که فضای مرده اش هم این قدر باشه. و شاهکار نهایی در آی سی یو در حالیکه بیمار بعد از جراحی به اون سنگینی حتما باید انتوبه می بود - یعنی دستگاه بهش نفس میداد- هیچ ساپورت تنسی نمیگرفت. حالا اونش به کنار بیمار خیلی راحت رو تخت خوابیده بود و GCS کذایی اش به طور قطع پایین تر از ۹ بوده ولی خیلی راحت با یه نازال کانولا اکسیژن بهش وصل بود. و اوضاعش هم عالی بود. فقط نکته آموزشی اش این بود که همراه مریض نمیتونه در آی سی یو بر بالین مریض حضور داشته باشه. واقعا ساختن یه سریال که تو هر قسمتش این همه اشکال پزشکی داره خیلی سخته و واقعا باید به همین خاطر یه تندیش بهش بدن. من نمیدونم چه اصراریه به فیلدهایی وارد بشیم که چنین افتضاحی به بار بیاد. البته من میدونم که ککشون هم نمیگزه. مردم که نمیدونن واسشون هم مهم نیست. خیلی هم جذابه که با معجزت پزشکی آشنا میشن و استاد سیروس مقدم هم پولش رو با تهیه کننده میگیرن و احساس هم بهشون دست میده که چنین درامی ساختن! واقعا تاسف باره!