ولي يه چيزي توي اين بازي مسخرس اينا كه اينهمه نقشه ميكشن چرا توي اين كاغذ پاره ها همشو لو ميدن يا لااقل اگه ميخوان توي كاغذ بنويسن خوب بنويسن!! ولي دم دست نزارن كه هر آتيش پاره اي بره بخونه
ولي يه چيزي توي اين بازي مسخرس اينا كه اينهمه نقشه ميكشن چرا توي اين كاغذ پاره ها همشو لو ميدن يا لااقل اگه ميخوان توي كاغذ بنويسن خوب بنويسن!! ولي دم دست نزارن كه هر آتيش پاره اي بره بخونه
Last edited by Maggy_P; 24-08-2007 at 22:14.
واسه همين مي گم بازي ديگه اصلا پيچيدگي هاي اويل 3 رو نداره ديگه !! خلي ساده و آسونش كردن كه يه بچه 9 ساله هم متوجه ميشه
مثلا همون چرخ دنده هاي برج ساعت رو ديگه بايد مي ذاشتن خودمون بهميم مشكلش كجاست تا بازي رو جذابتر كنه.
Luis' Memo 2
The first castellan buried the Las Plagas deep underground below the castle to hide their very existence. But when Salazar released the Las Plagas, no one thought he could bring them back to life. Because when Salazar found them they were all just fossilized remains.
Everyone knew that the parasitic organisms could not survive without hosts.
That they couldn't sustain life on their own. But when Salazar and his men excavated the remains, it almost appeared as if the Las Plagas were just waiting to be discovered so that they could resurrect.
Several years later, unexplainable convulsions started occurring among the villagers who helped with the excavation of the Las Plagas.
Then one day, all of a sudden, these villagers turned into violent savages.
They later found out it was caused by the Las Plagas. Although they appeared fossilized, they were able to survive the long years by lying in a dormant state at the cellular level remaining in a spore-like form.
Apparently, during the excavation, the villagers inhaled the spores and within their bodies the parasites became active again. This is how the Las Plagas were resurrected.
Even as I'm writing, the excavation of the Las Plagas continues God only knows how many of these Plagas have been resurrected. Not to mention the countless number of Ganandos that have been created.
Their inhumane activity must be put to an end. If they are not stopped, people around the world count turn into victims of this crazy cult organization.
يادداشت روزانه ي لوييس 2
اولين سردرمدار قصر انگل لاس پلاگاس رو جايي در زير زمين و بناي قصر مدفون كرد تا وجودش رو مخفي نگه داره.
اما موقعي هم كه سالازار لاس پلاگاس رو بيرون آورد هيچ كس فكر نمي كرد كه اون بتونه انگل رو دوباره زنده كنه به خاطر اين كه اولش اونا فقط بقاياي فسيل شده و مرده بودند نه خود انگل.
همه مي دونن كه موجودات انگلي بدون داشتن ميزبان نمي تونن زنده بمونن و زندگي رو با تكيه به توان خودشون نمي تونن ادامه بدن. اما وقتي سالازار و افرادش بقاياي پلاگاس رو از زير خاك بيرون آوردن به نظر مي رسيد كه انگار انگل منتظر بوده كشف بشه تا بتونه دوباره خودشو احيا كنه!
چندين سال بعد از كشف انگل بود كه تنش ها و ناراحتي هايي بين اون دسته از روستايي هايي كه در حفاري هاي كشف انگل كمك كرده بودن ديده شد كه هيچ توضيحي براش وجود نداشت.
بعد يه روز به طور ناگهاني اين عده از روستايي ها تبديل به وحشي هاي خشن و رام نشدني شدند.
بعدها معلوم شد كه دليل اين تغيير لاس پلاگاس بوده و با اين كه انگل در ظاهر فسيل شده بوده ولي بازم اين توانايي رو داشته كه سالهاي خيلي زيادي رو در يه مرحله سكون و به شكل سلولي شبه اسپور باقي بمونه و از بين نره.
ظاهرا در طول حفاري ها اهالي دهكده كه توي اين كار كمك مي كردن اسپورها رو موقع تنفس به داخل بدن خودشون كشيدن بعد اسپورها اونجا فعال شدن و در نهايت لاس پلاگاس به اين ترتيب مجددا احيا شده و به فرم فعال خودش برگشته.
حتي همين الان كه دارم اينا رو مي نويسم هم حفاري براي بيرون آوردن پلاگاس ادامه داره و فقط خدا مي دونه تا حالا چند تا از اين موجودات احيا و دوباره قعال شدن و فقط به ياد آوردن تعداد "گونادو" يي كه تا حالا بر اثر اين حفاريها ايجاد شده به تنهايي مي تونه گستردگي اين عمليات و تعداد زياد انگلهاي آزاد شده رو نشون بده.
فعاليتهاي غير انساني اونها بايد سريعا متوقف بشه چون اگه اين اتفاق نيفته مردم دنيا همگي قرباني كاراي نابخردانه و غير عقلاني اين فرقه ميشن.
Last edited by Alisma; 25-08-2007 at 02:17.
اينم از چهارمين گزارش ايداايدا: Leon S.Kennedy احتمالا مهم ترين فرد حاضر توي اين ماموريته. بدون اون اين داستان تكميل نميشه. اون بايد در برابر خطرات مقاومت كنه و زنده بمونه. قبلا هم اين كارو كرده و الآن از اون موقع خيلي بهتره. ---- يه نابغس. اون باهوشه و ميدونه چطوري از هوشش استفاده كنه. به علاوه كار اون به عنوان مامورد دولت خيلي سخته. من خودمو مخفي ميكنم كه فكر كنه اون تنها كسيه كه توي اين بازيه. (مترجم: خيلي خودشو مخفي كرد) البته شايد خيلي ساده لوحم كه فكر ميكنم اين كار به سادگي انجام ميشه. با در نظر گرفتن سدلر و كرازر كه هر دوشون توي اين جريان دخالت دارن ممكنه مشكلات مختلفي پيش بياد. اما من به اون احتياج دارم تا توي رسيدن به هدفم كمكم كنه . (مترجم: چه بچه ي پروييه
) هركاري از دستم بر بياد ميكنم تا اونو حفظ كنم و به نتيجه ي دلخواهم برسم. البته تا چند ماه قبل اون نقش مهمي نداشت نقش منم خيلي سادس اما اين قبل از ربوده شدن دختر رئيسس جمهور بود و ---- براي پيدا كردن اون اعزام شد. البته اينا واضح ترين وقايع داستان هستن. به هر حال نيازي نيست كه نگران باشم ---- توي شرايط سخت هميشه بوده و هميشه موفق شده. اون آدمه خيلي خوش شانسيه. در واقع بايد بگم كه من دقيقا مي دونم كه چه اتفاقي براش مي افته.
Letter from Ada
Once a Plaga egg hatches, it's nearly impossible to remove it from the body.
But before it hatches, then it can be neutralized by medication.
If it does hatch you might be able to get it out by surgery before it turns into an adult. But it won't be easy. There's a high chance you won't survive the operation.
As far as I know the girl was injected with the egg before you. Her time is ticking. You should prepare yourself for the worst case scenario.
نامه اي از ايدا
وقتي كه يه تخم پلاگا توي بدن سر باز مي كنه ديگه تقريبا غير ممكنه كه بشه اونو از بدن بيرون آورد ولي قبل از باز شدن ميشه با دارو از بين بردش.
اگر تخم باز بشه ممكنه شايد با يه جور جراحي پيشرفته انگل رو قبل از اين كه توي بدن بالغ بشه خارج كني ولي اين كار اصلا آسون نيست و احتمال اين كه از جراحي جون سالم به در نبري خيلي زياده.
تا اونجايي كه من مي دونم دختره رو خيلي قبل از تو بهش انگل رو تزريق كردن و زمان براي اون به سرعت داره سپري ميشه و بايد خودتو براي بدترين قسمت داستان آماده كني.
Luis' Memo 3
The hideous creatures such as the El Gigante and the Novistaors are merely by-products of the diabolical and inhumane experiments conduced on the specimens that were once human.
But there's one type of creature that clearly distinguishes itself from the rest.
These creatures are called Regenerators.
Regenerators have a superior metabolism that allows the to regenerate their lost body parts at an incredible speeds. [sic]
I've never seen anything like it...
It is this characteristic that makes them almost invincible to conventional weapons.
But like any living creature, there's a way to kill it. Apparently there are Plagas that live in its body; somewhat like leeches.
To stop its regeneration process, these leech-like Plagas must be located and then destroyed.
But they can't be seen with the naked eye. They can only be seen through thermal imaging.
As far as I know, most of the Regenerators host a number of these leech-like Plagas.
To kill the Regenerators, each one of these leech-like Plagas must be killed.
يادداشت روزانه ي لوييس 3
موجودات مخوفي مثل "ال گيگانت" ها (غول هاي عظيم الجثه) و "نويستادور" ها (حشرات عظيم الجثه) صرفا محصولات جانبي آزمايش هاي شيطان صفتانه و غير انساني هستن كه بر روي نمونه هاي آزمايشگاهي كه يه زماني "انسان" بودن انجام شده.
ولي اين ميون يه موجودي هم درست شده كه ويژگيهاي منحصر به فردش آشكارا اونو از بقيه متمايز مي كنه. به اين موجودات "بازسازنده" ها ميگن.
بازسازنده ها از نوعي متابوليسم پيشرفته برخوردارن كه بهشون اجازه مي ده بخش هاي از دست رفته ي بدنشون رو با سرعت شگفت انگيزي ترميم و بازسازي كنن.
من كه تا حالا يه همچين چيزي نديدم ...
همين ويژگي هست كه اونا رو در برابر اسلحه هاي معمولي كه الان رواج داره تقريبا شكست ناپذير مي كنه.
ولي خوب مثل هر موجود زنده ي ديگه اي يه راهي هم براي كشتن اين موجود هست؛ ظاهرا يه جور خاص از انگل پلاگاي "زالو" مانند توي بدن اين موجود زندگي مي كنه و براي اين كه بشه فرايند ترميم و بازسازي اون رو متوقف كرد بايد محل اين انگل هاي زالو مانند رو توي بدنش پيدا كنيم و بعد اونا رو از بين ببريم.
ولي اين محل هاي به خصوص با چشم غير مسلح ديده نميشن و فقط با استفاده از دوربين حساس به حرارت ميشه ديدشون.
تا جايي كه من مي دونم بيشتر اين "بازسازنده" ها هر كدوم مقداري از اين انگلهاي زالو شكل رو در بدن خودشون دارن و براي كشتن هر بازسازنده بايد انگلهاي موجود توي بدنش رو نابود كرد.
-------------------------------
-------------------------------
مترجم: من چقدر از اين موجودات چندش آور حالم به هم مي خورد !! مخصوصا اون مدلي كه مي لرزيد و يه هويي خار هم از بدنش ميومد بيرون !!!!!
Last edited by Alisma; 25-08-2007 at 21:19.
Paper Airplane
Perhaps you figured it out already, but you might be able to get out of here by using the waste disposal vent.
هواپيماي كاغذي
ممكنه خودت تا حال متوجه شده باشي ولي براي خارج شدن از اينجا مي توني از دريچه دفع زباله استفاده كني.
----------------------------------------
اين ميني ترجمه بودش !!
Last edited by Alisma; 25-08-2007 at 21:20.
دقيقا من فقط از هموناش بدم مياد يعني اون قسمتايي كه از اون موجودا دارهمن چقدر از اين موجودات چندش آور حالم به هم مي خورد !! مخصوصا اون مدلي كه مي لرزيد و يه هويي خار هم از بدنش ميومد بيرون !!!!!![]()
Our Plan
Because of that agent, we lost Chief Mendez and Ramon. Nevertheless, everything will proceed according to plan.
I must admit however the loss of my loyal men is a bit disheartening. But I will deal with it.
Replacing that loss will not come easy. I must choose widely; for the Plaga reflects the conscience of their hosts. If chosen poorly, they could betray me.
I need men who will swear their allegiance to me.
I've learned my lesson when Sera betrayed me. I will not make the same mistake again.
In this important hour, I cannot and will not have anyone stand in my way.
نقشه ي ما
اون مامور آمريكايي باعث شد كه فرمانده مندز و ريمون (سالازار) رو از دست بديم. با اين حال هنوزم همه چيز داره طبق نقشه پيش ميره.
البته بايد اضافه كنم از دست دادن افراد وفادارم يه مقدار برام سخته ولي يه جوري بالاخره باهاش كنار ميام.
پيدا كردن جانشين براي افرادي كه از دست داديم آسون نيست. بايد با دقت دنبال موارد جديد بگردم چون كه وقتي قدرت پلاگا در اختيار كسي قرار ميگيره فرد مي تونه از اين قدرت براي آشكار كردن باطن و تمايلات واقعي خودش استفاده كنه و نشون ميده واقعا چه جور آدمي هست به خاطر همين اگر افراد رو اشتباهي انتخاب كنم به راحتي مي تونن به من خيانت كنن.
من به مرداني نياز دارم كه روي وفاداريشون به من قسم بخورن. به خصوص وقتي كه سرا به گروه خيانت كرد تجربه ي بيشتري در اين زمينه پيدا كردم و اشتباه گذشته رو ديگه دوباره تكرار نميكنم.
توي اين لحظه ي حساس نبايد بذارم هيچ كس سر راه اجراي نقشه هاي من قرار بگيره.
اينم از آخرين گزارش
ايدا : ساده نبود... اما ميشه گفت كه ماموريت با موفقيت انجام شده. دست پيدا كردن به اون نمونه هدف اوليه ي من بود. اما من براي وسكر هديه ي ديگه اي فرستادم. درست همون طور كه سازمان دستور داده بود. اين كه وانمود ميكنم باهاش كار ميكنم خيلي جالبه. آلبرت وسكر... هدف بعديش چيه؟ يه حسي بهم ميگفت كه اين فقط بخشي از كارهاييه كه تو سرش داره ( مترجم: خانوم باهوشه تازه فهميده ) براي اون آمبرلا يعني قدرت خودشو پشت اون مخفي ميكنه تا خواسته هاشو عملي كنه و حالا آمبرلا جمع شده. بعد از اينكه آمبرلاي قديمي از بين رفت اونايي كه خواستار قدرت بودن تصميم گرفتن اونو دوباره زنده كنن. اونا ميدونن كه از مسير راست منحرف شدن و در جنگ بين روشنايي و تاريكي خودشونو مخفي كردن. براي همين بود كه وسكر تصميم گرفت هر طور كه شده آمبرلاي جديد ايجاد كنه. تشكيلات داروييS براي تمام دنيا امكانات دارويي فراهم ميكنه. ما ميدونيم كه پس از فروپاشي آمبرلا وسكر با اونا در تماس بوده. شكي نيست كه به زودي خبري ازشون شنيده ميشه و سازمان بايد هميشه مراقب باشه. اما وسكر احمق نيست اون دقيقا ميدونه سازمان به چي فكر ميكنه. تا قبل از اين كه اين حركت بعدي انجام بشه من و اون فرصت داريم اين موشو گربه بازي رو ادامه بديم. شايد اين ماموريت تموم شده باشه اما جنگ ما تازه شروع شده....
توضيحات مترجم : خدا به خير كنه اين تشكيلات دارويي ديگه از كجا پيداشون شد
آليسما جان تموم شد گزارشا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)