تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 100 اولاول ... 56789101112131959 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 993

نام تاپيک: خدا [ عارفانه ]

  1. #81
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدایا دوست دارم............. با تمام وجودم
    پروردگار عزیزم
    مرا به حال خود مگذار که محتاجتم
    پروردگار مرا ببخش
    مرا که سر تا پا گناهم
    خدایا تو با سکوتت به من می فهمانی که عاشقی
    عاشق بندگانت
    هرکه را که عاشق باشد سکوت می کند
    ولی من....
    من هنوز عاشق نشده ام که بخواهم سکوت کنم
    پس خدایا سکوتم را نیز از خودت می خواهم
    فقط از خودت
    پروردگار عزیزم
    .........
    بگو
    با من حرف بزنم
    بگو
    .......

    خدایا از خودم بدم میاد. تو چقدر صبوری و من...
    خدایا از تو خجالت میکشم
    موندم با چه رویی بیام سراغت
    تویی که این همه نشانه از خود به جا گذاشتی و من کور شدم
    هم کور هم نا شنوا
    کاش زبان تو را می دانستم... کاش می دانستم
    تا اینگونه ..... نگویم
    خدایا نزار حرفام شعار بشه
    خدایا نزار
    تمنا می کنم... پروردگار من التماست میکنم
    ببین چگونه صدایت می کنم... عاجز عاجزم
    خدایا آنقدر صدایت کردم که دیگه صدایم در نمی آید
    ببین
    دارم داد می زنم.... ببین از ته دلم دارم صدات میکنم
    پرورگارا ، فقط فقط یک اشاره ی کوچک
    پروردگارا باز هم صبر می کنم ...باز هم

    خدایا فقط یک چیزی ازت می خوام
    از صمیم قلبم.....

    مرا به یقین برسان

  2. #82
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ي ديروز بود و هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات
    شانه هاي تو کجا بود ؟
    گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي . من همچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم
    گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟
    گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،
    اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود .
    گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟
    گفت : بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهي رسيد .
    گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟
    گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناهت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،
    بارها گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي آخر تو بنده ي من بودي
    چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي .
    گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟
    گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من اگر مي دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار مي کني همان بار اول شفايت مي دادم .
    گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت ...
    گفت : عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...

  3. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #83
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    پرودگارا، من که خواندمت... من که صدایت زدم... با چشمان اشک بار
    من که قبله ام به سوی تو است
    من که دستم خالی و زبانم بسته است
    می دانم که سیه رو هستم و تو بخشنده تر از آنی که من فکر می کنم...
    من که 100000 قدم آمدم
    چرا پس تو نیامدی؟
    چرا مرا در آغوشت نمی گیری؟
    می دانی چقدر محتاجم به آغوشت؟
    من برای درک آغوشت چه ها کردم؟ می دانی ...خود می دانی
    پس چرا مرا با گرمای آغوشت گرم نمی کنی؟
    من چی می کنم که خود نمی دانم؟
    من چه می کنم.......
    پروردگارا، رهایم نکن... مرا به حال خود وا مگذار
    من ناتوانم... پاهایم توان رفتن ندارند... دستم را بگیر
    می دانم که در همه جا کنار من هستی .... می دانم که در همه جا دستم را گرفتی
    پس این همه ناله و زاری برای چیست؟
    قلبم چه کم دارد که در به در دنبال آن می گردم؟
    تو بگو من خودم میابم.... تو فقط بگو ان چیست؟
    ان چیست که مرا دیوانه کرده است؟
    آن چیست که احساس می کنم هرچه قدم بر می دارم تا به تو نزدیک شوم ، دور می شوم؟
    خدایا، به جز تو از چه کسی کمک بخواهم؟ این را هم نمی گویی
    هیچ نمی گویی
    هیچ.....
    فقط سکوت می کنی... چرا؟ من محتاجم.. ببین.... درمانده ام
    خدایا بگو گمشده ی من چیست؟ کیست؟ کجاست؟
    چی کم دارم من؟
    چی؟؟؟؟؟؟

  5. #84
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدایا من به دنبال چه هستم؟؟؟؟؟ خدایا من چی می خواهم که خود نمی دانم؟؟؟؟
    .........
    پرم از حرف هیچ نمی توانم بگویم.... پر از فریاد...
    ولی گویی مهری سنگین بر لبانم زده اند.... مرا از فریاد تو را خواستن باز می دارند....
    این چه عشقی است؟
    چرا بدین گونه بی قرارم کرده است....چرا ....چرا....
    مگر عشق بی قراری است و بس.... مگر عشق به تو ،آرامش نیست و بس...
    پس چرا؟؟؟؟
    نمی دانم چه کنم.... مانده ام سر گردان و حیران....
    خسته ام
    خسته....خسته
    احساس می کنم مرا به حال خود رها کرده ای.... هرچی جستجو می کنم دستت را نمی یابم....
    مرا به حال خود مگذار که سخت مهتاجتم....می دانم هستی ، میدانم صدایم را می شنوی...
    می دانم عشقت لیاقت نمی خواهد.... پس چه می خواهد که من ندارم؟
    هرچه داشتم و نداشتم ، همه را از خودت خواستم.... از خودت خواستم مرا با این رو سیاهی ببخشایی..
    بیامرزی...
    می دانم کمکم کرده ای... چرا چشمان من بسته شده است...
    خدایا من با تو بودن را می خواهم و بس
    این همه بهانست....دلم هوای تو را می کند.... دلم تو را فریاد می زند.....
    یادت آرام جان من است ، می دانم، می دانی،
    می دانم که جز کسی نیست که مرا آرام کند.... می دانم و می دانی ...نیست
    زندگی من بیهوده نیست . چون تو میگویی.... چون تو آن را زیبا آفریده ای....
    خدایا تو را سپاس ....تو را شکر .....
    خدایا .... در برابرت کلمه کم میاورم.... می مانم چه بگویم....
    خدایا می دانم هنوز به آن حد نرسیدم که بخواهی سکوت کنم....
    از عشق تو دیوونگی هم عالمیه....
    خدایا خود می دانی چه می گویم . پس چه نیازی است که لب بگشایم....

    تنها انساني كه از خود شرمگين نيست مي تواند شكوه خدا را
    متجلي كند.

    خدایا مرا دریاب!

  6. #85
    آخر فروم باز shalineh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    فعلا ایران
    پست ها
    1,033

    پيش فرض

    صدا کردم : خدای من
    جوابی نشنیدم
    گفتم : نازنینم
    صدایی نیومد
    گفتم : بهترینم
    جوابی نیومد.
    گریه کردم، اشکی چکید، سیلی پدیدار شد.
    ندا آمد: تو الان پیش خدایی

  7. #86
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدا گفت: هیچ فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال
    کنار تو هستم.
    خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی انکه مرا
    بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
    گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم؟
    گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور کردی و اگر عشقم را بپذیری
    وجودت اکنده از عشق می شود ان وقت به ان لذت عظیمی که در
    جست و جوی ان هستی می رسی و دیگر نیازی نیست خودت را برای
    ساختن کاخ رویایی به زحمت بندازی. چیزی نیست که تو نیازمند ان
    باشی زیرا تو و من یکی می شویم.
    بدان که من عشق مطلق، ارامش مطلق،و نور مطلق هستم و از هر
    چیزی بی نیازم. اگر عشفم را بپذیری می شوی عشق، نور، ارامش و
    بی نیاز از هر چیز.


  8. این کاربر از •*´• pegah •´*• بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #87
    کـاربـر بـاسـابـقـه Behroooz's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    6,210

    پيش فرض

    خدايا چگونه شكر كنم تو را . با اين همه بي ادبي من . تو چه مهرباني .

    از من ناشكري . از تو گذشت و سخاوت .

    از اينكه بهم يك دوست تازه دادي ممنونم . شكر ............

    همه كس از تو پول ميخواهند . ولي من هوايي تازه ميخوام كه با ياري مهربان درش قدم بزنم .

    مطمعنم بهم ميديش . حتي اگه شده يادش رو بهم بدي بسه .

    چه صبوريست خداوند ....
    Last edited by Behroooz; 19-07-2007 at 00:35.

  10. #88
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدایا!
    تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفدیده می خشکد.
    خدایا!
    این عجوزه هزار داماد، آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد.
    خدایا!
    این دنیای هرزه هر لحظه دامی تازه می گسترد و خود را برای کسی می آراید.
    راههای به سوی تو را یا سدّ سکوی مقام می نهد یا گودال زندگی می کند یا دام ثروت می گسترد یا به خویشمان مشغول می دارد و یا …
    می دانی که بی پرواز از این موانع نمی توان گذشت.
    خدایا!
    قدرت پرواز را از تو می طلبیم.

  11. #89
    پروفشنال __Genius__'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    833

    پيش فرض

    خدایا وقتی آدما میتونن در کنار خودشون با یه میز - یه صندلی - یه تیکه کویچ میوه و یک ویالون خوشبخت باشن پس چرا این همه برای مال دنیا سنگ به سینه میزنن که بخوان بابتش هر گناهی انجام بدن !؟

    A table , a chair , a boul of fruit and a violin , what else does a man need to be happy !?

  12. #90
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدایا!چه گذرگاه سختی است این دنیا و چه تنگه صعبی! این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند!
    این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند! خدایا!
    این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند!
    خدایا!
    سلامتمان، در گذر از این تنگنا به دست قدرت توست.
    بر فراز این پرتگاه مهلک دست امید مان به ریسمان عطف تو آویخته است.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •