تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 16 اولاول ... 5678910111213 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 153

نام تاپيک: موسیقی بانوان

  1. #81
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض پری زنگنه: موسیقی جنسیت نمی‌شناسد

    جشنواره موسیقی فجر در مقایسه با جشنواره فیلم و تئاتر دیرتر آغاز شد و فعالیت رسمی بانوان در عرصه موسیقی نیز به نسبت همكاران مذكر خود بعد از 16 سال مهجوریت دوباره از سر گرفته شد. مسئولان در این چند ساله با این بخش به‌صورت كج‌دار و مریض برخورد كرده‌اند. اما متأسفانه و با وجود پیشرفتهای این قشر در جشنواره گل یاس روند این فعالیت در این دوره از جشنواره محدودتر شد؛ به‌طور مثال حذف همخوانی بانوان و حضور سه‌روزه این قشر در جشنواره می‌تواند دلیلی بر این ادعا باشد. به گفته آذر هاشمی، كارشناس فنی بخش بانوان، مسئولان و دست‌اندركاران با بخش بانوان فنی برخورد نكرده‌اند.
    او می‌افزاید: «بانوان در جشنواره گل یاس قابلیتهای خود را نشان دادند و امید می‌رفت برای حضور پررنگ و ثمربخش این قشر بهتر عمل كند.»
    هاشمی به نبودن شرایط كار برای تولید آثار موسیقایی زیر نظر بانوان اشاره می‌كند و تأكید می‌كند: «بهتر بود كه تالار وحدت در هشت روز جشنواره با هشت برنامه مختلف ولی پرمحتوا پر می‌شد، نه اینكه این فعالیت را به سه روز و شش برنامه نامتجانس كه رضایت هیچ مخاطبی را در بر نداشته باشد.»
    این نوازنده سنتور خواستار توجه مسئولان به هنر موسیقی و به‌خصوص موسیقی بانوان شده و بیان می‌كند: «تلاش و كار در عرصه هنر موسیقی در شرایط موجود، به مؤلفه‌های مختلفی و ازجمله امید نیاز دارد؛ ولی ما هر روز شاهد كارشكنیها و تغییر رویه‌هایی هستیم كه حضور ما را كم‌رنگ و روحیه ما را از بین می‌برد.»
    در ادامه بهناز ذاكری، سرپرست گروه گلبانگ، بر خلاف نظر هاشمی معتقد است كه كیفیت برنامه‌های جشنواره بیستم به نسبت سال گذشته پیشرفت قابل ملاحظه‌تری كرده است. او اظهار می‌كند: «تداركات و هماهنگیهای جشنواره امسال خیلی زودتر از موعد مقرر آغاز شد و برنامه‌ریزیهایی نظیر پر كردن فرم برای چگونگی نشستن در صحنه بر این گفته من صحه می‌گذارد.»

    یكی از اشكالات عمده‌ای كه به بخش بانوان گرفته می‌شود، این است كه موسیقی بانوان پویا و فعال نیست و مخاطبان این بخش به‌صورت تفننی و برای شنیدن آهنگهای قدیمی و زنده كردن خاطره‌های گذشته به دیدن این برنامه‌ها می‌آیند. افلیا پرتو این صحبتها را رد می‌كند و ادامه می‌دهد: «خانمهایی كه كارهای ما را می‌بینند، مخاطبان جدی هستند. آنها از ما انتظار كار جدی و قوی دارند. وقتی قطعات جدید به همان كیفیت آهنگهای گذشته نیست، ترجیح می‌دهند همان كارها را بشنوند.»
    پرتو با اشاره به اینكه تمام انرژیهای خود را برای بخش بانوان می‌گذارد، درباره علت تولید نكردن آثار موسیقایی توسط بانوان می‌گوید: «مگر برنامه‌هایی كه بانوان در طول سال ارائه می‌دهند، چه تعداد است؟ وقتی قطعه‌ای در طول سال دو بار شنیده می‌شود و بعد از یادها می‌رود، آهنگسازان رغبتی برای ساخت آهنگ در این بخش ندارند.»
    همچنین پری زنگنه می‌گوید: «تا زمانی كه برای ارائه انواع موسیقی جنسیت افراد در نظر گرفته می‌شود، نمی‌توان به تولید آثار بدیع و خارق‌العاده، همچون گذشته، توسط بانوان امیدوار بود.»
    به گفته این خواننده، بانوان باید در چنین شرایطی كه عرصه حتی برای مردان موسیقیدان تنگ است، حضور در چنین برنامه‌هایی را از دست دهند، بلكه باید با حضور پررنگ و هرچند كوتاه، فرهنگی را زنده كنند كه تمام مخاطبان به مرور زمان و دوباره بدان وابسته شوند.
    خاطره پروانه از دیگر خواننده‌های قدیمی است كه از وقت بسیار كم بخش بانوان اظهار گلایه می‌كند و می‌گوید: «با توجه به اینكه فعالیت رسمی بانوان در عرصه موسیقی به جشنواره فجر محدود می‌شود، بهتر بود كه مسئولان فرصت این حضور كوتاه را افزایش می‌دادند.»
    او ادامه می‌دهد: «مگر من در مدت زمان 45 دقیقه چند اثر درخواستی و یا برنامه‌ریزی‌شده را می‌توانم برای مخاطبان و علاقه‌مندان اجرا كنم؟!» در ادامه شهلا میلانی در تأیید صحبتهای پروانه می‌گوید: «شاید بیستمین جشنواره موسیقی فجر برای بخش آقایان ثمربخش و با كیفیت بود ولی متأسفانه تمام این توجهات یك‌طرفه به ضرر بخش بانوان و به‌تبع بانوان موسیقیدان به اتمام رسید.»
    دلبر حكیم‌آوا از جمله هنرمندانی است كه پس از شش سال دوباره به جشنواره موسیقی فجر آمد. به گفته حكیم‌آوا در سالهای گذشته كسی از وی برای حضور در جشنواره دعوت نكرد ولی امسال بر خلاف چند سال پیش، علاوه بر فراخوان به‌صورت رسمی از او دعوت شده است. این نوازنده پیانو می‌افزاید: «اصولاً هیچ هنرمندی نباید خود را درگیر كارهای اجرایی كند؛ زیرا چنین كارهایی انرژی هنرمند را برای خلق آثار موسیقایی باارزش زایل می‌كند.»

  2. #82
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض نگاهی به موسیقی زنان نواحی استان کرمان

    اشاره:

    زنان به‌عنوان يكي از عوامل اصلي ساختار خانواده و به‌عنوان پايه و اساس تربيتي آن هميشه نقش مهم و دشواري را در اين مسير ايفا نموده‌اند، ولي متأسفانه با ديدگاههاي مردم‌سالارانه‌اي كه در اجتماع ما همواره اعمال شده، اين نقش هيچ‌گاه و آن‌طور كه بايد و شايد تجلي واقعي خود را پيدا نكرده است.
    اگر نتوان با صراحت اعلام كرد كه زنان و خاصه زنان نواحي ايران بيشترين بار سختيهاي زندگي را به دوش مي‌كشند، حداقل مي‌توان به اين نكته اذعان داشت كه سهم آنها در اين رابطه كمتر از مردان نبوده است. زنان نواحي ايران با به كار بردن ابتكار، ذوق و هنر خود توانسته‌اند تا حد بسيار زيادي از شدت ناملايمات بكاهند و زندگي را براي اعضاء خانواده، گواراتر نمايند، هر چند كه اين تلاش به قيمت فرسوده شدن زود‌هنگام قواي جسمي و روحي آنها تمام شده و مي‌شود.

    هنر و مخصوصا‌ً هنر موسيقي در نزد زنان نواحي ايران به‌عنوان تجلي‌گاه واقعي احساس و عواطف انساني هميشه نقش تعيين‌كننده‌اي را در هموار كردن مسير زندگي به عهده داشته است. در طي پژوهشهايي كه از چند سال گذشته در مورد موسيقي استان كرمان آغاز شده است حضور پررنگ و درخشان زنان استان در اين عرصه بسيار جالب توجه است، هرچند كه به علت گستردگي و پراكندگي بسيار زياد قبايل و اقوام هنوز اين تحقيقات به نقطه نهايي نرسيده‌ ولي مي‌تواند نقطه عطفي براي شناخت داشته‌هاي ناشناخته پيرامون اين استان باشد. موسيقي زنان نواحي كرمان را مي‌توان به چند دسته تقسيم نمود:

    1ـ لالاييها
    2ـ ترانه‌هاي كار
    3ـ ترانه‌هاي شادماني
    4ـ ترانه‌هاي روايي و حماسي
    5ـ سوگ‌آواها

    قبل از تعريف بايد به اين نكته توجه كنيم كه پيوند عميق و گره‌خوردة موسيقي عشايري استان كرمان با موسيقي بومي و حتي در بعضي موارد موسيقي كوليها، تفكيك بين آنها را تا حد زيادي غير ممكن كرده است به‌طوري‌كه تفاوت چنداني را در اجراي مقامها و ترانه‌هاي رايج آنها حس نمي‌كنيم. مي‌‌توان گفت كه عشاير و كوليان عاملان اصلي انتقال و داد و ستد فرهنگ و آداب و رسوم خود و ساير مناطق استان بوده و هستند. بعد از اين توضيح به تشريح اجمالي انواع مختلف موسيقي زنان نواحي استان كرمان مي‌پردازيم:

    1ـ لالاييها

    شايد اولين قطعه موسيقيايي كه در زندگي هر كس شنيده مي‌شود لالايي ‌است. لالاييها در استان كرمان با توجه به تفاوتهاي فرهنگي و گويشهاي منطقه‌اي با تنوع بسيار زيادي اجرا مي‌شود، چون به نظر مي‌رسد براي كودك فقط بار موسيقيايي لالايي و آرامش يافتن او از شنيدن فركانسهاي منظم حاصل، مد نظر است. اشعار لالايي بيشتر درد دلها، بيان رنجها و ابراز محبتهايي است كه مادران با فرزندان خود دارند، بدون اينكه توقع درك و فهمي واقعي را از طرف مقابل داشته باشند و مي‌توان گفت در اكثر مواقع مجري لالايي نيز از خواندن آن به آرامش مي‌رسد. به‌طور كلي هيچ ناحيه‌اي در استان كرمان وجود ندارد كه در آن لالايي اجرا نشود و اين لالاييها را مي‌توان بر اساس گويش اشعار و فرمهاي اجرايي به قسمتهاي مختلفي تقسيم كرد. براي مثال موضوع اشعار لالاييهاي اطراف رودبار به علت روحيه جنگاوري و حماسي منطقه، بيشتر به جنگ و دلاوري مي‌پردازد ولي در بين عشاير منطقه بافت موضوع اشعار بيشتر به كوچ و غربت و انتظار مي‌پردازد. در اينجا چند نمونه از لالاييها را ذكر مي‌كنيم:
    الا لا لا گل لاله
    پلنگ بر كوه مي‌ناله
    پلنگ پير صد ساله
    به مثل من نمي‌ناله
    الا لا لا گل خشخاش
    بابات رفته خدا همراش
    بخواب يارم به گهواره
    كه بابات رفته كرمانه
    الا لا لا گل زيره
    كه ممدخان به زنجيره
    چرا خصمش نمي‌ميره
    كه تا دنيا قرار گيره
    الا لا لا گل نعنا
    كه تا خورشيد مي‌آد بالا
    در اين كوچه نري تنها
    سرت را مي‌برند از راه

    2ـ ترانه‌هاي كار

    زنان استان متناسب با كار و پيشه خود ترانه‌هايي را زمزمه مي‌كنند كه قابل توجه مي‌باشند. اين ترانه‌ها را مي‌توان به دو دسته تقسيم نمود، نخست ترانه‌هايي كه جنبه كاري دارند و نبود آنها باعث اخلال در كار مي‌شود مانند ترانه‌هاي نقش‌خواني در قاليبافخانه و ترانه‌هايي كه براي رفع خستگي و دلتنگي خوانده مي‌شود مانند ترانه‌هاي كوچ، ترانه‌هاي مخصوص كاشت و برداشت محصول و ترانه‌هاي پته‌دوزي و شيريني‌پزي.
    از ميان ترانه‌هاي ذكر‌شده، ترانه‌هاي قاليباف‌خانه‌هاي كرمان، به علت اعتبار و شهرتي كه قالي كرمان در دنيا دارد توضيح بيشتري را مي‌طلبد.موسيقي قاليباف‌خانه، مجموعه‌اي است از ميراث شفاهي هنرمندان قاليباف كه نسل به نسل منتقل شده و هنوز هم در مراكز قاليبافي استان، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. كرمان، راور و سيرجان سه قطب مهم قاليبافي استان به شمار مي‌روند. در كارگاههاي قاليبافي يك نفر با نام نقش‌خوان با توجه به نقش و رنگ، جملاتي را ادا مي‌كند و بافندگان او را همراهي مي‌كنند. نقش‌خواني به عهده يكي از استادان و پيش‌كسوتان كارگاه قاليبافي است.
    اكثر نقش‌خوانها داراي صدايي رسا و خوش هستند و گاهي در بين نقش‌خواني به خواندن آوازهاي غريبي مي‌پردازند. در اين قسمت نمونه‌اي از متن نقش‌خواني را ذكر مي‌كنيم:
    اولش دوغي جاخو، لاكي پيش اومد. لاكي جاخو آخرش هم پش اومد شد، چهره‌اي پشرفت، دوغي سه تا تار و يكي سر، بچينين هي جا خوچيندم، آخر پش اومد، بيشتر پشرفت شد. سرش جاخو رفت، جاخو پن و ش يكي جاخو، يوشكي دو تا سنجتي نو، دوشكي دوغي جاخو دوتا هم سورمه‌اي، پش سه تا لاكي سر، سره جاخو دوباره دارچيني، دووش قهوه‌اي، پيش اومد، سنجتي آخرش جاخو، چاره او شكي پيش اومد و...

    3ـ ترانه‌هاي شادماني

    زنان سهم بسيار زيادي را در اجراي نغمات و ترانه‌هاي شادماني در استان كرمان به عهده دارند البته از دو دهه گذشته به دليل محدوديتهاي اعمال‌شده اين نقش كم‌رنگ‌تر شده ولي هنوز هم اجراي بسياري از مقامها، كه در استان كرمان به «رو» معروف‌اند به عهده زنها مي‌باشد. معروف‌ترين اين روها عبارت‌اند از:
    مولودي‌خواني، خيلون يا مردم‌خواني، سرآسيابي و قربوني، حنابندون، سرتراش، س‍ِر‌ِا‌ُ (سرآب)، در حمومي، اجاق بوس، بيرقي، آوادون، پاتختي، حجله روون يا حجله گشون و دسمال‌بازي (دسمال گردون).

    مولودي‌خواني:

    مولودي از رسمهاي كهن كرمانيان به‌شمار مي‌آيد. شايد بدانيد كرمان خاستگاه يكي از سلسله‌هاي مهم تصوف يعني نعمت‌‌اللهي مي‌باشد و دراويش اين سلسله آيينهاي باشكوه و خاصي را در اعياد مذهبي و همچنين تولد اقطاب و عرفا اجرا مي‌كنند كه يكي از مهم‌ترين آنها تولد حضرت علي(ع) است. زنان صوفي نيز جشني را در خانقاه و يا يكي از خانه‌ها به ميمنت اين روز خجسته برگزار مي‌كنند و در آن مراسم دختران سفيد‌پوش به نواختن دپ (دايره مخصوص دراويش و زرتشتيان كرمان) و خواندن ترانه‌هاي عرفاني مي‌پردازند و سايرين با كف زدن و د‌َم گرفتن به شادي و سماع مي‌پردازند. به غير از صوفيه ساير زنان استان نيز مراسم مولودي را برگزار مي‌نمايند و در آن از ساز دايره استفاده مي‌كنند.

    خيلوون (مردم‌خواني):

    بعد از مراسم خواستگاري و تعيين روز عروسي، گروهي از طايفه عروس و داماد كه بيشتر آنها دختران و پسران جوان به همراه بزرگ‌ترهاي فاميل هستند براي دعوت از مهمانها به در خانه‌ها مي‌روند و گروهي با زدن دايره و خواندن شعر آنها را همراهي مي‌كنند.
    آي خانوماي پاشنه‌طلا
    آي پاگذاريد عيش٭ ما
    عاروس ما گل دستة
    كاريش ندارين خستة

    ٭در استان كرمان به مراسم عروسي، عيش گفته مي‌شود.

    اي مبارك اي مبارك
    اي مبارك هردوتون
    خانم عروس شازده دومات
    زنده‌ باشين ما نبينيم داغتون

    سرآسيابي و قربوني:

    اين ترانه‌ها وقتي خوانده مي‌شود كه خانوادة داماد براي گرفتن آرد به آسياب مي‌روند تا با آن نان مراسم عروسي را تهيه كنند. بعد از تهيه آرد هم گوسفندهايي را سر مي‌برند تا از گوشت آنها براي مراسم استفاده نمايند. زنان با گفتن «هي هي» و اذكار موسيقايي و خواندن اشعار مردان را همراهي مي‌كنند.
    چشم خوشه، ابرو خوشه؛ كمند رندي مي‌كشه
    من بنازم شست داماد، قوچ كوهي مي‌ك‍ُشه

    حنا بندون:

    اين مقام توسط زنان و دختران و در موقع حنا كردن دست و پاي عروس و داماد اجرا مي‌شود.
    دوماد حنات مي‌بنديم
    وردست و پات مي‌بنديم
    اگه حنا نباشه
    تنگ طلات مي‌بنديم
    و يا:
    دومات حنا بندونته
    گوشه لب خندونته
    چرخ فلك با مشتري
    عالم همش حيرونته
    و يا:
    شير دوماد لب شكر
    دستا حناييت وركمر
    شير با شير بازي كنه
    كاكاي دوماد ور سفر

    سرتراش:

    قبل از اينكه داماد را براي حمام كردن به سرچشمه يا قنات ببرند مو و ريش او را كوتاه مي‌كنند در موقع انجام اين مراسم خانمها اين ترانه را مي‌خوانند:
    سر دوماد مي‌تراشن من به قربون سرش
    من بنازم شست باباش با تدارك ديدنش!

    سرا‌‌ُ (سرآب):

    بعد از مراسم سرتراش داماد را به سرآب مي‌برند و حمام مي‌كنند و بعد از پوشيدن لباسهاي نو، سوار بر اسب و براي دعا به سمت زيارتگاه مي‌برند در اين فاصله مردان و زنها با هم ترانه مي‌خوانند و دهل و سرنا آنها را همراهي مي‌كند.

    در حمومي:

    اين ترانه براي آوردن عروس از حمام و در ورودي آن اجرا مي‌شود و خانمها در حال خواندن به كف زدن، دايره زدن و ك‍ُل‍ُلو كشيدن (كل كشيدن و هلهله) مشغول مي‌شوند.
    عروس ورخيز كه وقت رفتنت شد
    كه مادر شوت به جاي مادرت شد

    اجاق بوس:

    اين مقام توسط يكي از خانمها و براي بردن عروس از خانه پدر خوانده مي‌شود. رسم بر اين است كه ناني به كمر عروس مي‌بندند و عروس قبل از رفتن از خانة پدر بايد اجاق و تنور خانة او را ببوسد كه نشان از حق‌شناسي و حرمت وي به پدر است. اين مقام بسيار حزين اجرا مي‌شود و از طرف مادر و يا خواهر عروس خوانده مي‌شود. عروس نيز گاهي با چشم اشكبار اين مقام را همراهي مي‌كند.
    عروس كه كردم خبرت
    نوني ببند ور كمرت
    امرو پسين مي‌برنت
    ببوس اجاق پدرت
    گل وخي چادر به سر كن
    حالا وقت رفتنه
    والا‌ّ بل‍ّا من نمي‌رم
    خونه بابا بهتره
    نون گندم با برنج بندري
    خونه شوهر نون ارزن با چماق ارچني!

    بيرقي:

    معمولا‌ً درختي را جلوي خانة داماد مي‌گذارند و روي آن را به زيبايي با پارچه‌هاي رنگي و بيشتر سبز رنگ تزيين مي‌كنند. بر بالاي شاخه‌ها هم يك سيب و دو انار مي‌بندند و به اين درخت بيرق داماد مي‌گويند، بعد همه با هم مي‌خوانند.
    آي گل نما، آي گل نما
    بيرق دوماد مي‌نما

    آوادون:

    يكي از مشهورترين آوازهاي شادماني عروسي در استان كرمان آوادون است، و طرز اجراي آن به اين صورت است كه دو زن يا دختر روبه‌روي هم مي‌نشينند و يكي از دستها را مانند قاريان، كنار گوش مي‌گذارند و با هم شروع به خواندن آوادون مي‌كنند. لباس خوانندگان آوادون يك رنگ است و سربندهاي سكه‌دوزي شده آنان بسيار زيباست.
    اين قدر راه اومدم تا سيل گل يك جا كنم
    اين قدرت امشو كه داري، من چه طو سودا كنم
    سوزنت باريك باريك، هم قد عاروس ما
    رخت بدوزه طرح كرمون گل‌پسند عاروس ما

    حجله‌روون:

    عروس و داماد توسط بزرگان فاميل دست در دست هم با ريتم تندي مي‌چرخند و بقيه با دم گرفتن و دايره زدن به دورشان حلقه مي‌زنند و مي‌خوانند.
    آسمون پرستاره پاره بازي مي‌كنه
    دست دوماد در حناي نو مزه بازي مي‌كنه
    آفتابم در بلندي سير عالم مي‌كنه
    آتشم هر جا بيفته جاي خود وا مي‌كنه
    كيسته كيسته توي حجله‌؟ شيردوماد با زنش
    كي‌ بگرده دور حجله‌ت؟ خواهر كوچك‌ترش

    پاتختي و حجله‌گشون:

    در مراسم پاتختي دخترها با خواندن ترانه و دايره زدن به شادماني مي‌پردازند. حجله‌گشون هم وقتي خوانده مي‌شود كه عروس و داماد بعد از سه روز از حجله بيرون مي‌آيند. در اين مراسم بيشتر از دهل و سرنا استفاده مي‌شود.
    الا دوماد بنازم تخت بختت
    به ابريشم بدوزم دست رختت
    كنيز از من غلام از ملك كرمون
    مرخص كن برقصم پاي تختت

    دسمال گردون (دسمال بازي):

    در استان، مشهورترين مقام رقص براي خانمها دسمال‌بازي است و براي مردان تركه‌بازي و چوبازي (چوچاب) اين مقامها به همراه ساز (سرنا) و دهل و در منطقة سيرجان به همراه ساز و دهل و نقاره انجام مي‌گيرد.
    نحوه اجراي رقص به اين صورت است كه زنان و دختران دستمالهاي رنگي و در مناطقي مانند بم، دستمالهاي سياهي را در دست مي‌چرخانند و به همراه صداي ساز به رقص مي‌پردازند.
    هماهنگي خيره‌كننده زنان و دختران در اجراي اين رقص از جنبه‌هاي بصري ممتاز دسمال گردون است.

    4ـ ترانه‌هاي روايي و حماسي
    اين ترانه‌ها معمولا‌ً بيان قصه‌هايي است با مضمونهاي عاشقانه و يا حماسي. از مهم‌ترين اين ترانه‌ها مي‌توان به مغول دختر، عيسي ‌خان، مهدي جان و گرامي خان، كلو و... اشاره كرد.
    اسب كرند كردي قشو
    رفتي به دعوا نصف شو
    اسب كرند كردي تو زين
    دشمن نشسته ور كمين
    ننه رودم گرامي‌ خان
    شيرم حلالت مادر جان
    گرامي خانم شد سوار
    رو ور يمين پشت ور يسار
    دشمن به گردش صد هزار
    اي داد هوار اي داد هوار
    ننه رودم گرامي خان
    شيرم حلالت مادر جان
    كفشاي گرامي گيوه شد
    زن جوونش بيوه شد
    جمعي به رودم خيره شد
    خون از دلم بر ديده شد
    ننه رودم گرامي خان
    شيرم حلالت مادر جان

    5ـ سوگ‌آواها

    آوازهايي هستند كه در ماتم عزيزان يا معشوق از دست رفته خوانده مي‌شود و به چند نوع تقسيم مي‌شوند: 1ـ‌ كرتي‌خوني (كردي‌خوني) 2ـ غريبي‌خوني 3ـ بياباني.اين آوازها ناله‌هايي است از دل كه هر شنونده‌اي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. كرت به معني زمين كاشته‌شده از محصول است و كرتي‌خواني آوازهاي غم‌انگيزي بوده كه در حين كشاورزي خوانده مي‌شده است اكنون كرتي خواني مقامي است كه به همراه ني و سرنا خوانده مي‌شود. غريبي‌خواني هم كه در بعضي مناطق استان به آن غربتي يا چاربيتو مي‌گويند از مقامهاي اصيل و بكر ايراني است. به گفته محمدرضا درويشي، دكتر روح‌الاميني و منوچهر آتشي، روستاهاي كرمان از خاستگاههاي اصلي و ناشناخته شروه‌خواني مناطق جنوب و به‌خصوص بوشهر بوده است. به گفته اينان شواهد زنده‌اي در دست است كه شروه ابتدا در كرمان و در مناطق ديگري كه پارسيان اصيل مي‌زيسته‌اند رواج داشته و اكنون هم به‌نام غريبي‌خواني رايج است. كرتي‌خواني و غريبي‌خواني در تمام مناطق استان با اشعار و فرمهاي آوازي متفاوت و معمولا‌ً به همراهي ني محلي و سرنا رايج است. بياباني نيز مقامي است غم‌انگيز كه مخصوص مناطق كهنوج و جيرفت مي‌باشد و تم‌ بلوچي نيز در اجراي آنها مشهود است.

    نمونه‌اي از غريبي‌خواني:

    ول من آي ول من، آي ول من
    به كرمون مي‌برن آب و گل من
    به كرمون مي‌برن قليون بسازن
    كه تا دلبر كشه دود از دل من

  3. #83
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گزارشي از کنسرت گروه خنيا :زناني براي تمام فصول

    «قصه هاي از ياد رفته» برمي گردد به محتواي کار ما. اين کارها کارهايي بود که تاريخ آن مربوط به اوايل دوره قاجار است. کارهايي که يا توسط خانم ها يا براي آنها ساخته شده بودند و خب به هر حال در آن زمان زنان موسيقيدان کم نبودند، چه خواننده، چه نوازنده، چه ترانه سرا، چه آهنگساز و ... در آن دوره موسيقي هاي ارکسترال وجود نداشتند. اندروني و بيروني وجود داشته، يعني موسيقي که بزمي بوده و موسيقي بيشتر در خدمت حکومت بوده است.



    پري ملکي سه شب کنسرت ويژه بانوان را در اين حال و هوا در تالار وحدت برگزار کرد.

    پرده هاي کرمي کلفت دور تا دور سالن هاي تالار وحدت کشيده شده، موبايل ها گرفته مي شود و در عوض روسري ها برداشته. کنسرت هاي بانوان اغلب با هيچ کنسرتي قابل مقايسه نيستند، هم از اين حيث رپرتوار که اغلب در آن حداقل يکي دو قطعه شاد گنجانده مي شود و هم از نظر شکل و شمايل که بيشتر به يک مهماني زنانه شباهت دارد تا کنسرت. مهماني که در آن خانم ها با مادر شوهر و خواهر شوهر و خاله و عمه ساعاتي را به جاي نشستن در خانه بيرون بروند و موسيقي گوش کنند.

    «ملکي» که از شاگردان «نصر الله ناصح پور» است، خيلي دل خوشي از برگزاري کنسرت ويژه بانوان ندارد. احساس مي کند که در اين کنسرت ها نمي شود کار جدي ارائه کرد؛ «در مجموع من ديد خوبي نسبت به کنسرت هاي بانوان ندارم، چون خانم ها بيشتر از اينکه صرفاً براي شنيدن موسيقي به کنسرت بيايند، براي تفريح مي آيند. ديدشان به موسيقي در کنسرت ها جدي نيست. نمي شود در اين فضا کارهاي سنگين و جدي اجرا کرد و اين اصلاً خوب نيست. من اولين زني هستم که بعد از انقلاب فعاليتم را بار ديگر از سر گرفتم اما ببينيد اغلب کنسرت هاي بانوان کيفيت نداشته و مهم تر از آن بازتاب ندارد. شما کنسرت برگزار مي کنيد اما در سکوت کامل. خبرنگاري هم نمي آيد تا برنامه شما را ببيند که بعد بازتاب آن را جايي بخوانيد و براي ادامه کار دلگرم شويد. هنري هم که بازتاب نداشته باشد، در همان جا دفن مي شود، از سويي آهنگسازي هم براي آنها کار نمي سازد.»

    گروه شش نفره لباس هايي شبيه به لباس قشقايي ها پوشيده اند که نقش و نگارهاي سنتي ايران هم روي آنها دوخته شده. سالن پر است و بالکن اول هم تک و توک جمعيت دارد. «پديده احرارنژاد» با تار، «رابعه افتخاري» با سه تار، «آوا ايوبي» با تارباس، «شيما بلوکي فر» با کمانچه و «مريم ملا» با تنبک به همراه ملکي گروه بانوان «خنيا» را تشکيل مي دهند که البته برخي از نوازندگان عضو گروه ها و حتي ارکستر موسيقي ملي ايران هستند.

    قرار است در چهارگاه و سه گاه قطعاتي اجرا شود که همه آنها قديمي اند؛ «موسيقي قاجار در فاصله دو گونه موسيقايي در حرکت و آمد و شد است، موسيقي بزمي که برگرفته از سنت موسيقايي ايران بوده است. گونه ديگر موسيقي علمي است که با اتکا به موسيقي غربي و ارکستراسيون اروژايي و در ژي توجه و علاقه به تجددخواهي شکل گرفته است. علينقي وزيري در آن روزگار موجب و باني ساخت قطعات نوجويانه اي در موسيقي ايراني شد که نمي توان تاثير آن را در حال و هواي موسيقي گونه اول نيز ناديده گرفت.»

    «صبحگاهي» حسين عليزاده مقدمه اي است براي شروع برنامه که گروه آن را به خوبي اجرا مي کنند و به نظر مي رسد که صدا برداري کنسرت توسط بانوان پيشرفت کرده و هم پوشاني صداها کمتر اتفاق مي افتد. صداي سه تار گم نشده و اتفاقاً واضح و رسا شنيده مي شود. رپرتوار اينطور چيده شده که پس از هر تصنيف «ساز و آواز»ي باشد و در پي آن تصنيفي ديگر. اگرچه ماهيت اين برنامه به افتخار تصانيف قديمي شکل گرفته. ملکي در مورد قطعات و خواننده ها و ترانه سرايان آنها مي گويد؛ «مهستي گنجوي» در قرن پنجم زندگي مي کرده و پرده شناس و نوازنده عود و چنگ بوده و نامش در تاريخ ادبيات منظوم ايران در زمره شاعران عصر سلطان سنجر سلجوقي آمده است. تصانيفي از «سلطان خانم» را هم اجرا کرديم که ظاهراً او يکي از زنان ناصرالدين شاه بوده و آقا علي اکبر فراهاني به او تار ياد مي داده اند که خودش هم تار و سه تار مي زده و تصنيف هم مي ساخته است، قطعه اي هم از «سوسوخانم» به صحنه برديم که اين خانم هم عصر استاداني چون «علي اکبر شيدا» و «آقا حسينقلي» بوده. او که در آن زمان نوازنده و معلم تار بوده در ايام پيري اش نابينا شده بود. مستخدمه اي داشته که تار او را زير چادرش مي گرفته و دست در دست او تا خانه شاگردانش مي رفته که او بتواند به آنها درس بدهد. اين قطعات، قطعاتي بودند که به هر حال از آن زمان مانده بودند. به جز قطعات آوازي، تصانيفي داشتيم از شيدا که براي خانم ها ساخته بوده و قطعات ديگر که مشخص نبود خواننده يا آهنگسازش چه کساني بوده اند.

    «شخصي دارم دل خراب اندر وي

    جاني دارم هزار تاب اندر وي

    وز آرزوي روي تو دارم شب و روز

    چشمي و هزار چشمه آب اندر وي»

    ساز و آواز دوم با کمانچه شروع مي شود تا با خيال راحت نظرم را در مورد صدابرداري تغيير دهم و برگردم به همان نقطه اول. صداي کمانچه طي اجراي دو سه قطعه اصلاً شنيده نمي شود و در عوض صداي تارباس همه فضا را پر کرده. خب البته يادآوري خاطرات جشنواره موسيقي بانوان گاهي هم بد نيست به خصوص با تصميم اخير دفتر موسيقي که قرار شده تنها سه جشنواره فجر، نواحي و جوان برگزار شود و نامي از جشنواره موسيقي بانوان برده نشده.

    به محض اينکه کمي قطعات آوازي طولاني تر مي شوند، صداي سرفه و پچ پچ است که در تالار مي آيد و به محض اجراي تصانيف شاد دست هايي است که زده مي شود. علاقه بانوان به ريتم شاد در کنسرت هاي ويژه بانوان بيش از پيش هويداست و آدم تعجب مي کند که اين خانم ها احتمالاً همان خانم هايي نيستند که در کنسرت هاي مختلط خيلي شيک سرجايشان مي نشينند و سري هم تکان مي دهند و در حس و حالي سخت جدي فرو مي روند، «پري ملکي» هم در اين کنسرت سنگ تمام گذاشته و دل همه را شاد کرده است. او در دوره اي خاص حول وحوش سال هاي 60 تا 65 نزد «امير پايور» تصانيف قديمي را تعليم ديده است، و در اين دوره بيش از 100 تصنيف قديمي را از او ياد گرفته است، تصانيفي که اين روزها او خود همراه با آموزش رديف به شاگردانش آنها را هم آموزش مي دهد.

    «آواز حصار» با چند نت خارج تار شروع مي شود. قطعات کوبه اي که به سبک آن دوره هجا هجا نواخته مي شوند قطعه را همراهي مي کنند تا از ريتم نيفتد؛

    «تو شمع و من پروانه امن، ديوانه ام ديوانه ام...»

    ملکي سعي کرده تناليته صدايش را شبيه به خانم هاي خواننده آن زمان بکند. صدايي کمي کلفت تر از زنان خواننده امروز. صداي خش داري که مخصوص همان دوره بوده.

    باز دوربين ها و موبايل هايي که سعي دارند براي چند لحظه برنامه را ضبط کنند و بعد ورود انتظامات تالار و گرفتن دوربين و پرت شدن حواس همه و پشت سرش داستان ها و سوال ها و پچ پچ ها...

    «رنگ ناز» وزيري شروع مي شود و بچه هايي که با مادرهايشان براي تماشاي کنسرت آمده اند کمتر مي توانند جلوي دست افشاني شان را بگيرند، پس همانطور نيم خيز- نشسته و برخاسته- کارشان را مي کنند.

    سيطره مردان در دوره قاجار به حدي زياد بوده که زنان خواننده هم به جاي اينکه در وصف مرد بخوانند از زلف يار و خال پشت لبش مي خوانده اند و حتي شاعره ها هم به همين شيوه شعر مي سروده اند. کاري که بعيد است در کشورهاي ديگر نمونه اش پيدا شود و البته اگر اين روزها پيدا شود بي شک به يک معني ديگر برداشت خواهد شد، بعيد نيست زمختي هم که در صداي زنان آن دوره وجود دارد به دليل تقليد از مردان بوده باشد؛

    «از دلم بي خبري، کن به حالم نظري

    چهره خوب تو را ماه ندارد صنما

    عزيزم چقدر جلوه گري

    ...»،

    خاطره و باز خاطره. رکن اساسي اين جور کنسرت ها چيزي نيست جز بردن به گذشته. شايد چون در آن زمان همه چيز ساده مطرح مي شده و پاي اين سادگي هم به موسيقي باز شده. فکرش را بکنيد، امروز ترانه سرايي شعري را بگويد يا خواننده اي در يک گروه جدي قطعه اي جديد را اجرا کند که بند آن حاوي اين مضمون باشد که «تو چقدر بانمکي».

    پري ملکي تجربه زيادي در اجراي صحنه اي دارد و اين مساله کار او را راحت کرده است. او که در کنار گروه بانوانش گروه مختلط «خنيا» را هم رهبري مي کند، سال گذشته در يونسکو به اجراي برنامه پرداخت؛ برنامه اي که ويژه سال مولانا برگزار شده بود. او در طول اين سال ها ثابت کرده که کمتر مساله اي مي تواند او را از پا بيندازد و جلوي فعاليت موسيقي اش را بگيرد. در مقايسه با هم دوره اي هايش که در زمينه موسيقي سنتي و فولکلور کار کرده اند او به مراتب کارش را جدي تر گرفته است.

    تحريرهاي خشک، اجراي گرد و توپر «الف» ها، نزديک شدن به حس موسيقي فولکلور و ملوديک بودن را شايد بتوان از ويژگي هاي مهم قطعات اين دوره دانست. قطعاتي که به نظر ريتمي شاد دارند اما پيوسته در آنها غمي عميق موج مي زند. غمي که نه مثل غم ترانه هاي امروزي نااميد باشد، بلکه غمي است که در عين ناراحتي و گلايه، همواره اميدوار است و موسيقي و ريتم را هم به خدمت گرفته تا منظورش را بهتر برساند. شايد همين مساله باعث شده که تصانيف آن زمان را بعد از يک بار شنيدن مي توان به خاطر سپرد.

    در آخرين سطر بروشور برنامه نوشته شده که تمامي اشعار قطعات آوازي از آثار «مهدي اخوان ثالث» هستند که در عين معاصر بودن آثاري دارد با حس و حال آن دوره. آخرين قطعات از «غزال» اجرا مي شود. معاصرترين زن خواننده اي که ملکي قطعات آن را اجرا مي کند. او در سال 1337 در سي و چند سالگي از دنيا مي رود. در اين برنامه دو قطعه «شب تيره» و «ليلي جان» از او اجرا شد




    منبع : روزنامه شرق

  4. #84
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض گفت‌وگو با پري ملكي:قصه‌هايي كه از ياد نمي‌روند

    پري ملكي دوست دارد بيوگرافي‌اش همين چند كلمه باشد: «پري ملكي، متولد 1330، شاگردان زيادي در طول 30 سال گذشته داشته و از سال 1373 گروه موسيقي بانوان خنيا را تشكيل داده كه در سال 79 گروه همخوانان «خنيا» هم تشكيل مي‌شود.



    » همين! اما واقعيت اين است كه پري ملكي در طول سال‌هاي فعاليتش در زمينه آواز در موسيقي كارهاي زيادي كرده تا آنجا كه در سال 1381 و در شانزدهمين جشنواره بين‌المللي موسيقي فجر، به خاطر تلاش مستمر در عرصه موسيقي، موفق به دريافت جايزه و لوح قدرداني مي‌شود. او در طول اين سال‌ها بيش از صد كنسرت در ايران و خارج از ايران برگزار كرده كه از مهم‌ترين آنها مي‌توان به كنسرت سال گذشته‌اش در ساختمان يونسكو اشاره كرد.




    در طول مصاحبه ما «منصور ملكي» همسر وي كه از همكاران قديمي و باسابقه مطبوعاتي ما در زمينه فيلم هم به شمار مي‌رود، حضور داشت كه به گفته پري ملكي بزرگ‌ترين حامي وي در تمامي فعاليت‌هاي هنري‌اش بوده است.




    «پري ملكي» طي روزهاي 3 تا 5 خرداد‌ماه در تالار وحدت كنسرتي را با نام «قصه‌هاي از ياد رفته» با گروه بانوان خنيا برگزار كرد. گروهي پنج نفره به همراه نوازنده‌هاي تار، تار باس، كمانچه، تنبك و سه‌تار كه برخي از آنها از نوازنده‌هاي اركستر موسيقي ملي ايران بودند.



    چه شد كه تصميم گرفتيد اين كنسرت را براي بانوان اجرا كنيد؟




    بيشتر به خاطر محتوا، ماهيت و حال و هواي قطعات كه آثاري بودند كه براي بانوان نوشته شده بودند.




    اعضاي گروه شما هميشه ثابت هستند؟




    مي‌شود گفت تقريبا، من يك گروه مختلط دارم و يك گروه مخصوص بانوان كه برخي از اعضاي آنها مشترك است، اما گاه به ما افرادي هم اضافه مي‌شود.




    ايده و اسم «قصه‌هاي از ياد رفته» از كجا آمد؟




    ببينيد من معتقدم زماني كه يك موسيقيدان مي‌خواهد كنسرت برگزار كند، بايد هدف داشته باشد حالا اگر قرار است اين كنسرت براي بانوان برگزار شود حتما بايد حرفي داشته باشد يا حداقل براي من اگر اين‌طور نباشد دوست‌داشتني نيست. دوست ندارم برنامه سطح پايين، معمولي يا تكراري برگزار كنم. هدف من اين نيست كه فقط خانم‌ها بيايند، دو ساعت سرگرم شوند و بعد هم بروند. دوست دارم كه در نهايت چيزي به آنها اضافه شود و وقتي از سالن بيرون مي‌روند احساس كنند كه به دانش موسيقي‌شان افزوده شده. قطعاتي كه براي اين برنامه انتخاب شدند، بيشتر قطعاتي بودند كه كسي آنها را نشنيده و به گوش مردم ناآشناست. اين قطعات مربوط به دوره‌اي خاص بودند، دوره اي كه مردم كمتر از موسيقي به خصوص موسيقي بانوان آن دوره خبر داشتند.




    چه قطعاتي را براي اين برنامه در نظر گرفتيد؟




    «قصه‌هاي از ياد رفته» بر‌مي‌گردد به محتواي كار ما. اين كارها، كارهايي بود كه تاريخ آن مربوط مي شود به اوايل دوره قاجار. كارهايي بودند كه يا توسط خانم‌ها يا براي آنها ساخته شده بودند و خب به هر حال در آن زمان زنان موسيقيدان كم نبودند، چه نوازنده، چه ترانه‌سرا، چه آهنگساز... در آن دوره موسيقي‌هاي اركسترال نبودند. اندروني و بيروني بوده است، يعني موسيقي‌اي كه بزمي بوده، موسيقي بيشتر در خدمت حكومت بوده است. ما چهار قطعه در قسمت اول اجرا كرديم به همراه چند تصنيف از شاعره‌اي به نام «مهستي» مربوط به قرن پنجم و تصانيفي از «سلطان خانم» كه ظاهرا يكي از زنان ناصرالدين‌شاه بوده است، و قطعه‌اي از «سوسوخانم» كه اين خانم در آن زمان نوازنده و معلم تار بوده است و در اواخر عمرش مستخدمه‌اي داشته كه تار او را زير چادرش مي‌گرفته و دست در دست او تا خانه شاگردانش مي‌رفته كه او بتواند به آنها درس بدهد. اين قطعات، قطعاتي بودند كه به هر حال از آن زمان مانده بودند . در قسمت دوم به جز قطعات آوازي، تصانيفي داشتيم از شيدا كه براي خانم‌ها ساخته بوده و قطعات ديگر كه مشخص نبود خواننده يا آهنگسازش چه كساني بوده‌اند.




    اين قطعات را از كجا تهيه كرديد؟




    به هرحال اين قطعات را مي‌شود با كيفيت‌هاي خيلي‌خيلي بد گير آورد. قديم‌ها- حدودا بيست يا بيست و پنج سال پيش- معلمي داشتم كه بسياري از تصانيف قديمي را به من آموزش داد.




    در اين تصانيف قديمي چه ويژگي‌هايي ديديد كه آنها را به جاي آثار جديد انتخاب كرديد؟




    تصانيف قديمي خيلي خالص‌ترند. خيلي بيشتر با احساس‌هاي ما نزديك‌ترند، به زعم من خيلي ماندگارند، انگار تلنگري به آدم مي‌زنند كه ديگر آنها را از ياد نمي‌بري و يكبار شنيدن كافي است تا آنها را براي هميشه به ياد بسپاري. زماني كه من بسياري از اين تصانيف را با شاگردان جوانم كار مي‌كنم مي‌بينم كه چقدر اين قطعات برايشان جالب است، چقدر تازه و جذاب و البته تاثيرگذار است، در حالي كه كارهاي جديد اصلا اينطور نيستند. شايد از هر 100 قطعه جديد، يكي‌اش اين‌طوري بشود كه آن يكي هم برگرفته از حال و هواي قديم است. من نمي‌دانم چرا اين اتفاق افتاده است اما احساسم اين است كه چون الان هيچ چيزي سرجاي خودش نيست اينطور شده. چون در آن زمان آهنگساز سر جايش بوده، خواننده سر جايش، نوازنده و ترانه سرا هم همينطور. همه نمي‌خواستند با يك دست صد تا هندوانه را بلند كنند. ممكن است خيلي از شرايط فعلي از جمله هزينه‌هاي بالاي موسيقي روي اين جريان تاثير گذاشته باشد. اما الان شاهد اين هستيم كه يك خواننده، هم مي‌خواهد آهنگسازي كند، هم بنوازد و ...ببينيد اگر كارهاي قديمي تا اين اندازه خوب از آب در مي‌آمد به اين دليل بود كه محصول حس جمعي بود. يعني هركسي وقتي فكرش را در جمع شكل بدهد طبيعتا به آن انديشه‌هاي متفاوت‌تر و چه‌بسا جذاب‌تري افزوده مي‌شود كه خودشان مي‌توانند دستمايه‌هاي يك كار بهتري را فراهم كنند. در واقع تصنيف‌هاي قديمي كارهاي تيمي خوبي بودند. مثلا تصانيف مرحوم تجويدي يا آقاي خرم واقعا ماندگارند. يعني شما هزار بار هم كه به اين تصانيف گوش كنيد خسته نمي‌شويد. خوب، وقتي هم كه با اين استادان صحبت مي‌كنيد مي‌بينيد كه در آن زمان ترانه سرا كار خودش را كرده، آهنگساز و خواننده و نوازنده هم كار خودشان را. هركسي با حس خودش و از ديد خودش كه در جمع معنا پيدا مي‌كرده به آن قطعه نگريسته است و لذا آن قطعه تا به امروز ماندگار شده است. به هر حال الان اوضاع اينطور نيست، نه تصانيف و نه كنسرت‌ها، شما كنسرت مي‌رويد اما وقتي بيرون مي‌آييد احساس نمي‌كنيد چيزي به شما اضافه شده است. البته در اين دوره هم آهنگسازان خوبي چون آقاي پرويز مشكاتيان داريم كه آثارشان بي نظير است.




    بياييد از زاويه ديگري به كار شما نگاه كنيم. شما در كنسرت «قصه‌هاي از ياد رفته»، يكسري از قطعات را بازخواني و بازسازي كرديد. كاري كه از بس اين روزها زياد شده، وزارت ارشاد قانوني صادر كرده كه ديگر به هيچ آلبوم بازخواني مجوز نمي‌دهد. نگاه شما به بازخواني و اين تصميم ارشاد چطور است؟




    من فكر مي‌كنم تصميم خوبي باشد. به اين دليل كه بسياري از مردم با ترانه‌اي كه فلان خواننده در سال‌هاي خيلي دور خوانده خاطره دارند و تصوير شيريني از آن روزها برايشان مانده، حالا يكي بيايد و به معمولي‌ترين شكل، آن ترانه را دوباره اجرا كند و تمام آن خاطره‌ها را خراب كند. من فكر مي‌كنم تصميم درستي بوده است. اول همين موضوع كه مطرح كردم و دوم اينكه شايد با اعلام اين مطلب، برخي به فكر بيفتند و خلاقيتي، حركتي، تكاني از خودشان نشان بدهند. تا كي تقليد؟ مثلا آقاي افتخاري يا آقاي اصفهاني چرا بايد قطعات قديمي را به آن شكل بازخواني كنند. آن هم در شرايطي كه همه امكانات فراهم است تا شما قطعه جديد داشته باشيد و آهنگ تازه بخوانيد. پس بايد اين كارهاي قديمي را رها كنند.




    با شما موافقم و فكر مي‌كنم كه كار شما مثل بقيه اين بازخواني‌ها نيست، چون اصلا سراغ قطعات آشنا نرفتيد و اتفاقا كنسرتتان به احياي آن قطعات هم كمك مي‌كرد.




    دقيقا همينطور است. بله زماني آثار با كيفيت خوبي وجود دارند مثل قطعات سال 1330 به اين‌طرف، اما كارهاي قبل از آن اصلا وجود ندارند يا با كيفيت خيلي بد وجود دارند. من كنسرتي را چند سال پيش اجرا كردم با نام «تهران 1330» كه در اين كنسرت ترانه‌هايي را از خانم «غزال» كه در سال 1307 فوت كرده اند، اجرا كردم. و جالب اينجاست كه خيلي از موسيقيدانان بزرگ اين خواننده را نمي‌شناختند با اينكه قطعات وي بسيار زيبا و در دوره خودش مدرن بودند و خوب چه بسا اگر دوباره اجرا نمي‌شد، براي هميشه از بين رفته بودند.




    به طور كلي نظرتان در مورد كنسرت‌هاي بانوان چيست؟




    در مجموع ديد خوبي ندارم، چون خانم‌ها بيشتر از اينكه براي شنيدن موسيقي به طور خالص به كنسرت بيايند، براي تفريح مي‌آيند. ديدشان به موسيقي در كنسرت‌ها جدي نيست. نمي‌شود در اين فضا كارهاي سنگين و جدي اجرا كرد و اين اصلا خوب نيست. من اولين زني هستم كه بعد از انقلاب فعاليتم را بار ديگر از سر گرفتم اما ببينيد اغلب كنسرت‌هاي بانوان كيفيت ندارد و مهم‌تر از آن بازتاب ندارد. شما كنسرت برگزار مي‌كنيد اما در سكوت خبرنگاري هم نمي‌آيد تا برنامه شما را ببيند كه بعد بازتاب آن را جايي بخوانيد و براي ادامه كار دلگرم شويد. هنري هم كه بازتاب نداشته باشد، در همان جا دفن مي‌شود، از سويي آهنگسازي هم براي آنها كار نمي‌سازد.




    براي اين كنسرت اسپانسر داشتيد؟




    بله، شركت فرهنگي «رادنوانديش» اسپانسر ما بود. اما متاسفانه براي اجرا در تالار وحدت اسپانسر گرفتن خيلي سخت است، چون حتما بايد يك شركت فرهنگي اسپانسر آن شود و خودتان بهتر مي‌دانيد كه اغلب شركت‌هاي فرهنگي، فقير هستند. اتفاقا دوست داشتم در مورد اين موضوع صحبت كنم. دوست دارم مردم بدانند كه وقتي بليت كنسرتي هفت هزار تومان گذاشته مي‌شود، واقعا شايد به گروه نهايتا دو هزار تومان برسد. كاري به گروه‌هايي كه بليت‌هايي به قيمت‌هاي كلان مي‌فروشند، ندارم. من به خودمان كار دارم كه بعد از اجراي هر برنامه‌اي كه براي نوازنده‌اش حداقل سه چهار ماه وقت برده است، 300، 400 هزار تومان مي‌ماند، آن هم در صورت استقبال مردم از آن كنسرت. اما به هر حال موسيقي عشق و حيات ماست من اينها را گفتم كه لااقل مردم بدانند.




    برخي از كنسرت‌ها به صورت خيريه برگزار مي‌شود كه در كنسرت‌هاي بانوان اين اتفاق زياد مي‌افتد. شما هم كنسرت‌هايي را به اين شكل برگزار كرده‌ايد، نظرتان در مورد كنسرت‌هاي خيريه چيست؟




    من كنسرت‌هاي مختلفي را در اين سبك برگزار مي‌كنم. اين شيوه از كنسرت هم متاسفانه باب شده و دوست ندارم كه فقط و فقط به بهانه خيريه مردم را به سالن موسيقي بكشانم. هر سال كنسرت خيريه‌اي را به نفع مجمع معلولان جسمي رعد برگزار مي‌كنم. چون از نزديك فعاليت و شيوه خرج كردن درآمد كنسرت را ديده‌ام. ديده‌ام كه حساب و كتابشان درست است و به اين افراد معلول رسيدگي بسيار خوبي دارند. آموزش‌هاي مختلف در قالب كارگاه به اين معلولان كمك كرده تا از عضو سالمشان استفاده خوبي بكنند و احساس بي‌فايده بودن را نداشته باشند. امسال تابستان هم برايشان برنامه‌اي برگزار مي‌كنم. از موسسات ديگر هم تا به حال درخواست‌هاي زيادي شده اما تا زماني كه ندانم اين پول واقعا چطور خرج مي‌شود، نمي‌توانم قبول كنم.



    لينك مطلب:



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  5. #85
    اگه نباشه جاش خالی می مونه alitopol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2004
    محل سكونت
    تهران - در گوشه ای آرام
    پست ها
    377

    پيش فرض گرد آفريد، اولين زن نقال ايرانى

    فاطمه حبيبی زاد، اولين زن نقال شاهنامه ايرانی است. از آنجا که اساتيدش معتقدند او "گردآفرينانه" قدم به عرصه شاهنامه خوانی گذاشته، لقب گردآفريد را به او داده اند. گردآفريد، از قهرمانان شاهنامه، فرمانده دژ سپيد بود که لباس رزم مردان را پوشيد و به نبرد سهراب رفت.


    امروز کمتر کسی است که علاقمند به حوزه ادبيات و داستان های ملی باشد و گردآفريد نقال را نشناسد. او اهل جنوب است و هفت سالی است که به حوزه نقالی شاهنامه و داستان های بومی و نقل‌های مذهبی و گاهی فولکلور وارد شده است. نقالی را آميخته ای از هنرهای ملی، رزمی، بزمی، تاريخی، اسطوره و شيوه معيشت مى داند.

    به اعتقاد او نقالى هنری رو به زوال است. همين امر و مرگ يا منزوى شدن اساتيد اين حوزه، تلنگری شد برای او تا قدم در اين ميدان پيشتر مردانه بگذارد.


    کارش را با تماشا کردن شيوه نقالی "مرشد ترابی" در قهوه‌خانه ها، زورخانه‌ها و ديگر پاتوق‌های شاهنامه‌خوانی آغاز کرد. پيگيری کار يکی دو نقال ديگر در تهران و پرده‌خوان‌های تهران و شهرری او را بيشتر با روح کار آشنا کرد.


    سپس به اين نتيجه رسيد که توشه لازم را برای آغاز اين کار جدی ندارد و بنابراين سفرهايش را شروع کرد؛ با شيوه های نقالی در استان‌های خراسان، فارس، اصفهان، کهکيلويه و بويراحمد، چهار محال و بختياری، خوزستان و لرستان آشنا شد و در نهايت سبک نقالی نقالان تهران و اصفهان او را جذب کرد.


    خانم گردآفريد می گويد: نقالان چيره دست را "چنته پر" می گفتند؛ به اين معنی که چنته شان پر بوده از پند، حکمت، اندرز، منقبت خوانی، دعا، داستان‌، احاديث و اشعار ديوان‌های مشهور ادب پارسی.


    وی در ميان بازماندگان کسانی که به شيوه نمايشی و حماسی نقالی می‌کنند، از مرشد ولی الله ترابی ساکن ری، سيد مصطفی سعيدی ساکن روستای کدانگه نزديک بروجرد و مرشد علی زنگنه که شيوه زورخانه ای و موسيقايی را نيز وارد نقالی کرده نام می‌برد.


    خانم گردآفريد دغدغه‌های درونی اش را اينطور بازگو می‌کند: "ثبت و ضبط شيوه‌های نقالی اساتيد اين حوزه، تنها کاری‌است که هم اکنون می‌توان انجام داد. من بارها به ارگان ها و نهادهای ذيربط مراجعه و اين درخواست را مطرح کردم، اما به نظر نمی‌رسد که تلاش من کار را به جايی برده باشد. از ديگر موضوعاتی که به شدت پيگيرش هستم، ورود شاهنامه در دروس ابتدايی دانش‌آموزان است."


    در گزارش مصورى که نازنين معتمدی و عليرضا واصفی تهيه کرده‌اند، او از مشکلاتش به عنوان يک زن در فضای مردانه‌ای مثل قهوه‌خانه، از روياهايش و از تاثيری که شاهنامه در زندگی‌اش گذاشته، صحبت می‌کند.

    لينك مطلب:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. #86
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض بهناز ذاكري شبكه تلويزيوني مهاجر را به مبارزه با فرهنگ و هنر ملي متهم كرد

    يك نوازنده ومدرس برجسته سنتور گفت‌‏: شبكه‌هاي ماهواره‌‏اي ايران كه مي‌‏بايست پاسبان و حامي تمام و كمال فرهنگ و هنر ملي باشند موسيقي غربي را ترويج مي‌‏كنند.



    بهناز ذاكري افزود : شبكه تلويزيوني مهاجر كه در شبكه هاي ماهواره‌‏اي حضور يافته , علنا به مبارزه با فرهنگ و هنر ملي به ويژه موسيقي غني و ريشه‌‏دار ايران پرداخته و با نشان دادن تصاوير و كليپ‌‏هاي مستهجن و سبك به همراه سازهاي غربي و آواز الگوهاي غلط پيش روي جوانان گشوده است .




    وي گفت‌‏: در شرايطي كه خود دولت موسيقي بي‌‏هويت و تباه كننده غربي را به خورد جوانان ايران مي دهد دغدغه فرهنگ‌‏سازي و حمايت از هنر فاخر و اصيل زير سوال است .




    ذاكري گفت‌‏: پيشكسوتان و هنرمندان عرصه موسيقي كه سالها با به جان خريدن مشكلات شاكله موسيقي اصيل ايراني را حفظ كرده و به پربارترشدن اين هنر كهن به جد كوشيده اند در ارايه آن به مردم سرزمين خود و سپردن اين هنر ايراني به جوانان ايران با بيشترين مشكلات مواجه هستند.







    لينك خبر:



    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  7. #87
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    صدای زن، فحشا و دیگر هیچ


    حسین علیزاده آهنگساز نامی کشورمان در یک نشست یک ساعته در برابر دوربین رادیو صدای آمریکا به نقش صدای زن در موسیقی ایرانی پرداخت و گفت "نمی توانم به عنوان یک موسیقیدان از صدای زن صرف نظر کنم، چنانکه یک نقاش هم قادر نیست یکی از رنگ های شناخته شده را کنار بگذارد و نقاشی کند."














    تمام نظام های حکومتی در جهان برای خود خطوط قرمزی دارند که عبور از آنها برابر با مجازات های شدید و بدون ملاحظه است. غالب مردم دنیا نیز با این خطوط قرمز آشنایند و معمولاً بدون اکراه آنها را می پذیرند.
    اما در نظام جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر خطوط قرمز شناخته شده نظیر تجزیه طلبی، ایجاد شورش و ناامنی، جاسوسی برای بیگانگان، توهین به ادیان و تفرقه افکنی قومی، خطوط قرمز دیگری هم وجود دارد که برای اکثریت مردم قابل فهم نیست. گر چه به مصلحت یا به ضرورت گردن می نهند ولی قلباً با واضعان این خطوط هم داستان نیستند.
    نمایش سازهای ایرانی از صفحه تلویزیون و پخش صدای زن، دو از مورد خطوط قرمز خاص نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که در هیچ کشور دیگری تعریف نشده اند!! بحث بر سر این موضوع البته تازگی ندارد و بسیار فرسایشی هم شده است. از بس چرا و چرا کردیم یادمان رفت بپرسیم این محدودیت ها از کی و چگونه به شکل فعلی درآمدند؟
    مبنای آنها چه بوده است و آیا دلایل پیدایش آنها همچنان موجودند یا از بین رفته اند و یا تغییر شکل داده اند؟ پرسش هایی از این دست، ذهن توده مردم و به وِیژه فرهیختگان عرصه فرهنگ و هنر را به خود مشغول کرده است که براستی چرا نمی شود ساز ایرانی را از تلویزیون نشان داد؟ یا صدای زن چه مشکلاتی برای کشور می تواند داشته باشد که اینگونه مته به خشخاش می گذارند؟
    استاد حسین دهلوی که این روزها از بابت اجرای اپرای کودکانه "مانی و مانا" نا امید شده است، می گوید "اولین صدایی که کودک پس از تولد می شنود، صدای یک زن است. چرا بعداً نمی شود صدای زن را به گوش کودک رساند؟" در واقع صحبت استاد ناظر بر حضور آن بعد عاطفی زن در جامعه می باشد، همانطور که هنگام تولد برای فرزندش چنین است.
    اما مخالفان خوانندگی زنان، رویکردی متفاوت به قضیه دارند. از نظر آنها صدای زن نوعی فحشاست و دیگر هیچ. اینجاست که کار سخت می شود و به اصطلاح بیخ پیدا می کند. چگونه می توان از چیزی دفاع کرد که متهم به فحشاست؟
    چندی پیش حسین علیزاده آهنگساز نامی کشورمان که برای اجرای مجموعه کنسرت هایی به آمریکا رفته بود، برای نخستین بار در برابر دوربین رادیو صدای آمریکا قرار گرفت و در یک نشست یک ساعته گریزی هم به نقش صدای زن در موسیقی ایرانی پرداخت و گفت "نمی توانم به عنوان یک موسیقیدان از صدای زن صرف نظر کنم، چنانکه یک نقاش هم قادر نیست یکی از رنگ های شناخته شده را کنار بگذارد و نقاشی کند.
    " به تازگی هنرمند گرامی علی اکبر شکارچی نیز در یک برنامه رادیویی از شبکه فرهنگ صدای جمهوری اسلامی ایران (۳۱ اردیبشت) موضوع عدم نمایش ساز در تلویزیون و همچنین بحث خوانندگی بانوان را از زاویه دیگری مطرح کرد.
    ● اظهار نظر علی اکبر شکارچی
    همگان به یاد داریم که موسیقی تا سال ۱۳۶۷ به هر شکلی ممنوع بود و تنها پس از فتوای تاریخی بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران اجازه یافت در قد و قواره فعلی ظاهر شود. نکته مهم در آن برداشت فقهی این بود که آیت ا... خمینی تشخیص داد بخشی از موسیقی می تواند حرام نباشد و بنابراین بدون ملاحظه، همان بخش را مجاز اعلام کرد.
    به عبارتی آن برداشت فقهی نشان داد در خصوص حرمت موسیقی، قطعیتی همانند سرقت و آدمکشی وجود ندارد. تجربه تاریخی نیز نشان می دهد نگاه سیاه و سفید به برخی مسائل فرهنگی سازگار با واقعیت های زندگی نیست و محکوم به شکست می باشد. برای نمونه مردمان زاگرس نشین شامل آذری، کرد، لر، لک، بختیاری، قشقایی و بویر احمدی از صدها و هزاران سال پیش بنا به سنت فرهنگی خود در شادمانی هایشان می نوازند و پایکوبی می کنند و هیچ گاه بحث زن و مرد را نداشته اند. جالب اینکه همگی این مردمان مسلمانند و توأمان سنت های قومی و مذهبی شان را حفظ کرده اند.
    اما همین سنت های قومی زاگرس نشینان برای مثال از نظر مردم شهر مذهبی قم ممکن است نوعی فساد تلقی شود. چرا که برخی مذهبی ها نگاهی سیاه و سفید به موضوع دارند. از نظر ایشان بیشتر پدیده های پیرامونی یا حرامند و یا حلال. از سویی دیگر کلیت رقص و موسیقی را حرام می دانند.
    بنابراین در این طرز تفکر، جایی برای چانه زدن وجود ندارد. اما دیدگاه هایی که مقوله هایی مثل رقص و موسیقی و مشخصاً صدای زنان را تحت شرایطی حرامی می دانند و نه در هر شکلی، تنها روزنه ای هستند که می توان امیدوار بود نوری از آنها برتابد و سرانجام روزی روزگاری زنان پاکدامن سرزمین ایران، گلبانگ سربلندی سردهند و در عین حال کسی نگران فساد هم نباشد.

  8. #88
    داره خودمونی میشه just negin's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    54

    پيش فرض

    سلام
    من يه دخترم
    هميشه از اين كه مجبورم صدامو تو سينه ام نگه دارم غصه مي خورم من و دوستام
    در فرهنگي بزرگ شديم كه موسيقي جز جدا نشدني بود اما توي جامعه به من ميگن ساز بزن نه آلت لهو و لعب
    راستش اعتراض خوب خودتون مي دونين وضعيت موسيقي چه طوره
    من و دوستم الان 17 ساله هستيم و يه گروه سه نفره داريم البته سبك كاريمون سنتي هستش
    مي خواستم اينجا از همه دخترايي كه تقريبا تو همين رنج سني هستن دعوت كنم تا به گروه ما بيان و كارهاي قوي رو بديم البته گروه سال پيش جايزه اول رو تو كشر در بخش موسيقي نواحي گرفت و اگر مي خواين عضو شين خوب مسللما بايد نوازنده توانايي باشين
    و علاوه بر اون مهمترين چيز براي ما اخلاقيات هستش
    اميدوارم جواب هاي خويبي رو بگيرم
    اگر كسي مايل بود مي تون همنو اد كنه تا بيشتر صحبت كنيم
    unforgiven_satan_666

  9. #89
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض کنسرت زیبا شیرازی در تورنتو

    زیبا شیرازی خواننده، ترانه سرا و آهنگساز ساکن لس آنجلس روز جمعه (یازدهم خرداد) اول ژوئن در اتاوا و روز یکشنبه سیزدهم خرداد (سوم ژوئن ۲۰۰۷) در تورنتو به اجرای کارهایش پرداخت.


    زیبا شیرازی از سال ۱۹۸۶ ساکن لس آنجلس بوده و در رشته موسیقی تحصیل کرده است. از او تا به حال ۶ آلبوم و یک دی وی دی به بازار عرضه شده و در شهرهای گوناگون ایالات متحده و کانادا کنسرت داشته است. در اجرای اخیر در تورنتو او به اجرای قطعاتی از آلبوم های قدیمی اش "هوای تازه" و "آرزوهای گمشده" بh همراهی گروه جاز" دیک فلیکس" پرداخت.



    او که می کوشد در کارهایش ملودی های شرقی و ایرانی را با موسیقی جاز غربی پیوند بزند، درباره سبک کارش می گوید: "من همیشه عاشق موسیقی جاز بودم و آرزو داشتم بتوانم با این سبک کاری بکنم. زمانی که ایده ترکیب این موسیقی را با موسیقی ایرانی وشعر فارسی برای یکی از استادانم در کالج طرح کردم، استقبال چندانی نکرد چون معتقد بود که تلاش هایی در این زمینه شده وخوب از کار در نیامده، ولی به هر حال استودیوی خوبی را به من معرفی کرد که کار جاز می کرد و من هم رفتم و کارهایم را ضبط کردم و وقتی نتیجه کار را به او نشان دادم از نتیجه کار راضی بود."



    زیبا شیرازی ادامه می دهد: "این کار صد در صد جاز آمریکایی نیست ولی وقتی خود آمریکایی ها آن را می شنوند برایشان جالب است و به قول خودشان ترکیب غم شرقی با شادمانی جاز آمریکایی برایشان جالب و دلنشین است.



    از وی در باره استقبال مخاطبان می پرسم، پاسخ می دهد: "مخاطبین کارهای من دو دسته اند، کسانی که می شنوند، دوست دارند و لذت می برند و کسانی که اصلا دوست ندارند. در مجموع استقبال خوب بوده ولی مخاطبین غیر ایرانی همیشه راضی ترند ومن فکر می کنم احتیاج به کمی زمان هست تا ایرانی ها به این نوع تلفیق موسیقی خو بگیرند."



    یکی از نکات جالب کارهای زیبا شیرازی لحن صریح ترانه های اوست. "من موضوع را فدای قافیه نمی کنم. محتوا برایم مهم تر از چارچوب های ادبی است. جنس کارم زنانه است و سعی می کنم که در اشعارم احساساتی را که بسیاری از زن ها دارند و ابراز نمی کنند، به صراحت و بدون التماس ابراز کنم. به خصوص می خواهم اعلام کنم که زن لایق احترام است و نباید برای آن چه حق اوست التماس کند. همچنین در هر آلبومم یک ترانه به ایران اختصاص داده شده چون فکر می کنم این حداقل کاری است که می توانم برای ایران و مردمش بکنم."



    شعرها و آهنگ های همه ترانه های زیبا شیرازی کار خودِ اوست




    منبع : بي بي سي فارسي

  10. #90
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض پاسخ های سیما بینا به پرسش های شما

    چطور شد که وارد عرصه موسیقی شدید؟



    ورود من به عرصه موسیقی مرزی نداشت. از زمانی که به یاد می آورم نغمه های کوچکی را که پدرم می ساخت یاد می گرفتم و آنها را می خواندم. فقط می دانم که من خیلی عاشق خواندن بودم. با این که طوری بار آمده بودم که صحبت کردن برای من مشکل بود و از اینکه جلوی جمعی بیایم و حرف بزنم خجالت می کشیدم. اما تا از من خواسته می شد که بخوانم خیلی راحت آواز می خواندم.



    کار رسمی شما از چه زمانی شروع شد؟



    کار رسمی من از زمانی آغاز شد که به برنامه کودک رادیو ایران معرفی شدم و آن زمان تازه برنامه کودک افتتاح شده بود. این کار را هم آقای داوود پیرنیا انجام داده بودند و مسئول تمام برنامه گلها بودند... گلهای رنگارنگ، گلهای جاویدان .



    ازشیرین ترین خاطرات آن دوران چیزی به یاد دارید؟



    تمام آن دوران خیلی شیرین بود... بخصوص که ما با چند تا از بچه های هم سن و سال مثل فرهاد سواد کوهی، آلیس و بلا و عهدیه همراه با پدر و مادرهایمان به برنامه کودک می آمدیم. پدر ومادرها با هم دوست شده بودند و ما بچه ها هم با یکدیگر. یادم می آید که اولین احساس عشق را در آن زمان به یکی از این بچه های برنامه کودک پیدا کردم.



    یعنی چند سالگی عاشق شدید؟



    دقیقاً نمی دانم ...شاید زودتر از آن زمان هم یک حسی این گونه داشتم... ولی ۸ سالم بود.






    آیا کتابی که شما به عنوان لالایی کار کردید برخاسته از آن خاطرات دوران کودکی شما بوده است؟



    نه ... این کتاب برخاسته از دوران مادری من بوده. در واقع من بعد از اینکه در مسیر جمع آوری ترانه های محلی قرارگرفتم سفرهای زیادی به میان مردم در شهرها و روستاهای مختلف داشتم و بارها با لالایی و آوازهای ساده ای که مادرها و مادر بزرگ ها می خواندند برخورد کرده بودم و همیشه کنجکاو بودم و این آواها را ضبط می کردم. منتها هیچوقت به این فکر نیفتادم که اینها را مجموعه ای به نام لالایی ها بکنم. اما بعد از شروع انقلاب و ممنوع شدن صدای زن در ایران، من که همیشه عاشق آوازهای محلی و روستایی بودم و خواندن جزیی از وجود من شده بود به این فکر افتادم که اگر این لالایی ها را گرد آوری کنم و با لحن و لهجه های خود مادر های هر شهر و منطقه ای از ایران، بدون هرگونه موسیقی و به همان لحن ساده و فقط با زخمه های سازی مابین صدایم، آنها را بازخوانی کنم شاید به این طریق بتوانم احساس مادری خودم را ارضا کنم.



    سپس پژوهش و گرد آوری را در این زمینه دنبال کردم که این برنامه حدود پانزده سال است که طول کشیده و این مجموعه آماده برای ارائه دادن است. مجموعه لالایی ها شامل چهار سی دی و کتابی است که گویای معنا و نت آن لالایی هاست. ترجمه انگلیسی و خاطرات دیگر نیز در آن گنجانده شده است.



    در این مجموعه ، عکسها و طرحهای خودم از مادر و بچه نیز وجود دارد. ضمناً صدای اصلی لالایی مادرها را در خودش دارد و من نیز آنها را با همان لحن و لهجه بازخوانی کرد ه ام.



    این مجموعه چند لالایی دارد؟



    در حدود ۴۰ لالایی.



    آیا این مجموعه در ایران چاپ می شود؟



    تمام سعی من همین است که در ایران چاپ شود. چون این لالایی ها تاریخی از موسیقی فولکلور ماست و باید در ایران چاپ بشود. ضمن اینکه به این نتیجه رسیدم که خیلی از مادرها امروزه لالایی ها را فراموش کرده اند و این آوای مادرانه کم کم از بچه ها در حال دور شدن است. البته شاید بخشی بخاطر شرایط زندگی جدید باشد.



    شما تا به حال چند تا ترانه محلی ضبط شده دارید؟



    من با اعداد بیگانه ام. شاید از زمانی دچار این بیماری شدم که سنم زیاد شده .. ولی از شوخی گذشته عددی به یاد ندارم.



    آیا از تمامی این ترانه ها نت برداری و ثبت شده است؟



    در واقع ثبت شده ولی تعدادی از آنها نت نشده ولی من در صددم که این کار را انجام دهم.



    اما من خودم این ترانه ها را بصورت نت و کتاب ثبت نکرده ام و فقط آنها را اجرا کردم و نوار و سی دی منتشر کردم. ضمن اینکه بسیاری از سازمانهای خصوصی از روی عشق و علاقه این کارهای محلی را از روستاها بطور بکر جمع آوری می کنند و اینها را به عنوان کتاب یا سی دی منتشر می کنند کسانی همچون آقای درویشی یا خانم فوزیه مجد یا کمپانی ماهور که من برای تمامی این افراد و سازمانها احترام قائلم .



    من شنیده ام که برخی آهنگهای شما یک ماجرا یا قصه ای هم به همراه دارد. به عنوان مثال لطفا داستانی که پشت این ترانه عزیز بشینه کنارم هست را بفرمایید؟



    هر کدام از این آهنگ ها یک انگیزه یا قصه ای یا خاطره ای دارد. اما "عزیز" را در یک مقطعی از زندگی خودم انتخاب کردم که مرحله حساسی بود. چون آن موقع از همسر سابقم جدا شدم و به بیرجند رفتم. همیشه من موقعی که خیلی پریشانم یا ناراحت و یا خیلی خوشحال، به ولایت خودم و به کوه و کمرهای منطقه سری می زنم و نزد فامیلهایم می روم.






    به هرحال در آنجا بودم که به دو برادر دوقلو برخوردم که آنها این آهنگ را می خواندند که "دختر بشینه به کناروم، زعشقت بیقراروم، جون تو طاقت ندارم".



    من هم در این آهنگ آمدم حرف خودم را گفتم. من که نباید بگم دختر بشینه کناروم! میگم "عزیز بشینه کناروم". چون عزیز یک کلمه عام تر است و می تواند هم برای مرد و زن و هر کسی که عزیز باشد به کار برود.



    البته من دو بیتی های دیگری را برای برگردان این آهنگ انتخاب کردم. آن تکه را که برخی به آن گوشواره هم می گویند هیچوقت دوست ندارم تغییر بدهم. چون اکثر افراد، آهنگ را با همین برگردانش می شناسند. منتها خیلی از این محلی ها هم این کار را می کنند نام عشق خودشان را می گویند. یار خودشان را صدا می زنند. مطلب خودشان را در آهنگ می آورند. چون این ترانه ها بخشی از زندگی آنان است.



    ماجرای ترانه پریشان چیست ؟



    داستان پریشان برای من این است. زمانی من این آهنگ را می خواستم کار کنم نوارش را در محل شنیدم که می خواندند. ننه من پر مالوله پری جان (من دلتنگم دلتنگم ، ملولم برای پری جان) و می گفت که پری جان را بردند، پری جان دور شد. این آهنگ را به زبان کردی کرمانج می خواندند. بعد من این ترانه را داشتم با گروه خانم ها کار می کردم. وقتی یکی از این بچه ها که از منزلش برای تمرین می آمد موقعیتی در ایران بود که دانشگاه به هم ریخته بود و شلوغ بود و گاز اشک آور و تیرهای هوایی می زدند و این دخترک در این وضعیت از جلوی دانشگاه می آمد که با هم تمرین کنیم و می دیدم که حالش خراب و پریشان است.



    از طرفی همه مردم همین وضعیت پریشانی را داشتند. من از محمد ابراهیم جعفری، دوستی که با هم کلام بعضی شعرها را با هم عوض می کنیم خواستم که شعرش را عوض کنیم. چون پری جان را من نمی خواستم که بخوانم. تا نوار را برایش گذاشتم آقای جعفری گفت که من اصلاً پری جان نمی شنوم و در این موقعیت او می گوید پریشان. گفتیم پس ما هم پریشان می خوانیم و این آهنگ بصورت پریشان شد.



    چون پریشان روزگاران است، پریشان جمع یاران است، همه این پریشانی ها هست. خود شما که آمدید یک ولایت و مملکت دیگر، همه ایرانی ها چه در ایران و چه در خارج از ایران، یک طوری دراین جمع پریشانی هستند.



    الان وضعیت خوانندگان زن در ایران چگونه است ؟



    الان وضع کمی بهتر شده بخاطر اینکه اصولا خانم ها در هر زمینه ای مقاومت، استقامت و پشتکار به خرج می دهند تا اینکه حداقل حقوقی که تازه آن حقوق کامل نیست بتوانند با چنگ و دندان بدست بیاورند.



    از نظر موسیقی هم این پشتکار را خانم ها داشتند. دلیلش هم این است که هر چیزی را که آدم از آن محروم می شود بیشتر به صرافت می افتد که آن را بدست بیاورد . شاید وقتی چیزی را به فراوانی در اختیار دارید به فکرش هم نمی افتید که بخواهید برای آن مجاهدت و سعی و تلاش بیشتر کنید.



    خود من شخصاً زمانی که ممنوع شد که بخوانم خیلی حرفه ای تر و جدی تر به موسیقی پرداختم ... قبل از آن موسیقی برای من همیشه یک سرگرمی و چاشنی زندگی بود ولی از وقتی که صدای زن در قانون ایران ممنوع شد... من حریص تر و بیشتر کنجکاو شدم که بخوانم.



    بعد از اینکه نتوانستم در ایران بخوانم من کلاسهای آواز ردیف را برای خانم هایی که ذوقی برای موسیقی داشتند ترتیب دادم. چقدر خانم ها مشتاق بودند که به این کلاسها بیایند و پس از اینکه از آنها می خواستم که بخوانند متوجه می شدم که برخی صدای خوبی هم نداشتند ولی عاشق یادگیری ردیف موسیقی ایرانی هستند و این پشتکار و کلاسها خیلی از هنرمندان زن ایرانی را رشد داد و پرواند.



    به طوری که الان بسیاری آواز می خوانند و هنرمندان قدیمی ما، در جمع خصوصی کنسرت هایی برای خانم ها در ایران تشکیل می دهند. منتها این جماعت همه باید خانم باشند و برای آقایان هم باید حالتی سرود وار ترانه ها را اجرا کنند و تک صدایی وجود نداشته باشد.



    نظرتان راجع به موسیقی پاپ چیست ؟



    من موسیقی پاپ را خیلی دوست دارم و موسیقی هر نوعش می تواند زیبا و عالی باشد. کما اینکه بسیار موسیقی های عالی پاپ می شنویم که چه تنظیم ها و چه اشعار خوب دارد. چه صداهایی دارد. ولی به هرحال هر موسیقی را انسان یک زمانی دوست دارد که به آن گوش کند. احوالات مختلف طی روز می تواند موسیقی های مختلف بطلبد.



    موسیقی جزو جریان زندگی است. یک وقت هایی واقعاً موسیقی پاپ دلنشین است. من یک زمانی آهنگ های شادروان ویگن را می خواندم و خیلی هم دوست داشتم.



    آهنگ های خوانندگان پاپ را گوش می کنید؟



    من صداها و خوانندگان پاپ را نمی شناسم ولی گاهی اوقات در ماشین و تاکسی به آهنگ ها گوش می کنم. در ایران یک دفعه اجازه داده شد که این موسیقی هم باشد و بنابراین به وفور موسیقی پاپ زیاد شد. پسر خود من آرش، ضمن اینکه با موسیقی محلی و سنتی ما بخوبی آشنایی پیدا کرده، در ابتدا سازی که می زد سه تار بود بعد به پیانو رسید و بعد از آن علاقه مند به گیتار شد و الان واقعا در موسیقی جاز و موسیقی پاپ شناخت کاملی پیدا کرده.



    شما چند تا فرزند دارید و به چه کاری اشتغال دارند؟



    من دو تا فرزند دارم. یک دختر و یک پسر. دخترم ازدواج کرده و در کار طراحی مد فعالیت داشت و الان در اسپانیا زندگی می کند و دارای یک فرزند است به همین خاطر فعلاً کار نمی کند. ولی یک دوره ای با هم همکاری داشتیم و در گروه من ریتم و پرکاشن و دهل محلی می زد.



    آرش هم در زمینه موسیقی و صدا برداری کار کرده است و صدا برداری را بطور کامل یاد گرفت. استودیوی خانگی درست کرد و الان هم یک استودیوی خوب دارد که هم برای دیگران کار می کند و هم تمام مجموعه لالایی ها را من در استودیوی آرش کار کردم.



    بچه ها را بیشتر دوست دارید یا موسیقی سنتی را؟



    بچه ها را. در تمام افت و خیزهای زندگیم در درجه اول بچه های من بوده اند من با موسیقی خودم را ویتامینه و تقویت می کنم که بتوانم انسان خوبی چه برای دوستان و چه برای بچه هایم باشم. حالا نمی دانم چقدر موفق شدم ولی موسیقی مرا در مسائل اجتماعی و زندگی خیلی کمک کرده است.



    شما وقتی دلتان می گیرید کدام آهنگ خود را زیر لب زمزمه می کنید ؟



    این آوازهای فراقی و غریبی جنوب را ....(می خواند خداوندا دلم غم داره امشو ..آی که یاروم رفته ناپیدایه امشو .. این آوازهای دو بیتی را



    به نظر من غم یک احساس خیلی عمیق و انسانی است و می تواند خیلی انسان را به تفکر وادارد بهمین دلیل موسیقی کویری ها و آدم های سختی کشیده را می بینید که چقدر تفکر و عمق بیشتری در آن وجود دارد ...



    در یک موسیقی سنگین و ریتم آهسته تفکر عرفان و معنا وجود دارد. شما وقتی فقط بخندید ،‌بدوید یا برقصید نمی توانید آن موقع خیلی عمیق فکر بکنید. آن موقع فقط شادید و پای کوبی می کنید. ولی وقتی موضوعی شما را در خود فرو می برد این لزوما غمی نیست که برایش اشک بریزید ، بلکه تاثری برای فکر و چاره اندیشی است.



    من خیلی وقتها در حالت غم عمیقی که می رم و حتی اشک می ریزم یک حال خوشی دارم. به نظرم نمی توان روی این جنبه از حس انسان خط کشید. موسیقی ما ضمن اینکه متاثر از عوامل زندگی است اما غصه نیست بلکه اعتراض و فریاد است و این عیبی ندارد و ما باید مشکلاتمان را فریاد بکشیم.



    به نظر شما درونی ترین لایه زندگی انسان ها غم است یا شادی؟



    درونی ترین همان غم است .. غمت در نهان خانه دل نشیند !



    آیا شما اصالتا کرد هستید؟



    حقیقتش وقتی با موسیقی کردها کار می کنم دقیقا یک کردم. با همان علاقه ای که شدیدا به کردها دارم و می دانم که این ارتباط متقابل است.



    از کجا می شود آهنگ های شما به خصوص آهنگ های قدیمی شما را دانلود کرد؟ آیا سایت اختصاصی دارید؟



    سایت اختصاصی دارم، و من خودم گاهی اسم سیما بینا را جستجو می کنم و خیلی از سایت ها موسیقی مرا دارند و می توانید از آنجا دانلود کنید. همچنین می توانند در سایت من خرید کنند و برای خریدار،‌ سی دی ها را پست کنیم اما به ایران نمی شود پست کرد. اگر دوست یا آشنایی در اروپا دارند از طریق آنها خرید کنند و سپس برایشان به ایران ببرند.



    نظرتان در مورد استاد شجریان و پسرشان همایون چیست؟



    خوب معلومه که نظر خیلی خوبی دارم . استاد شجریان تنها هنرمند آواز هستند که در زمانه ما بیشترین اساتید را دیده اندو واقعاً آگاهی و تسلط خیلی زیادی روی ردیف موسیقی ایران دارند و روی ردیف کار کردند و خودشان صاحب سبک شدند و صدای خیلی زیبا و رسایی دارند و با توجه به تمامی این عوامل می توان گفت که استاد شجریان یک خواننده مسلط بر صدا هستند که هر کاری را می توانند با صدای خودشان انجام بدهند و تمام دانسته هایشان را می توانند با صدایشان ارائه دهند.



    همایون که مثل فرزند خود من هست و با بچه های من بزرگ شده و خیلی دوستش دارم، ضمن اینکه این صدا را از پدر به ارث برده شانس این را پیدا کرده که بخشی از زحماتی را که پدر در ره آموخته ها و دیدن استاد ها کشیده ، همایون می تواند در محضر پدر، تمامی آن دانسته ها را بیاموزد، چون یک سری از دانسته ها را انسان حتماً با گذشت زمان به دست می آورد و اگر این زمان هم از روی کارهای هنری و آگاهی ها و اطلاعات همایون بگذرد آنوقت الحمد الله ما باز هم یک شجریان در آینده خواهیم داشت.



    آیا بار دیگر برای افغانستان می خوانید؟



    حتما. اتفاقا یکی از پروژه های من این است که آهنگ های قدیم افغانی را که خواندم می خواهم بازخوانی کنم و در یک مجموعه بر روی سی دی یا دی وی دی ارائه دهم.



    من موسیقی آن منطقه را خیلی دوست دارم و در واقع موسیقی خودمان است. برادرها و خواهران افغان، برادران و خواهرهای خودمان هستند.



    آیا "لیلا خانوم" یک آهنگ اصیل بیرجندی است؟



    بله. لیلا خانم یکی از اصیل ترین و قدیمی ترین آهنگ های بیرجندی است که اصلاً نمی دانم از کجا آمده. خاصیت ترانه های محلی این است که نه زمان ساخته شدن آن معلوم است و نه سازنده و شاعر آن مشخص است.



    البته در همه جای ایران در موسیقی محلی لیلا خانم وجود دارد چون لیلا خودش کلمه ای آهنگین است. بنظرم لیلا خانم یکی از قشنگترین آهنگ های محلی بیرجند است که آن را اجرا کردم. البته من قبلاً یک اجرا با گروه ارکستر آقای جواد معروفی داشتم که از آن زیاد راضی نیستم چون در آن زمان ریتم لنگ میان هنرمندان شناخته شده نبود. اجرای بعدی من با آقای فرامرز پایور بود که در تالار رودکی اجرا کردیم که سی دی آن هم هست. ولی زیباترین اجرای لیلا با آقای محمد علی کیانی نژاد است که خود استاد نی و همشهری بیرجندی ماست




    منبع : بي بي سي فارسي

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •