دوست دارم بخورم زرشك تا اينكه برم پيش دندان پزشك.
دوست دارم هي بخورم سُر تا اينكه برم پيش دكتر.
دوست دارم بازي كنم شار تا اينكه برم سرِ كار.
شار؟ شار؟ شار ديگه چيه؟
نمي دونم. هر چيه بهتر از كاره!
دوست دارم بخورم زرشك تا اينكه برم پيش دندان پزشك.
دوست دارم هي بخورم سُر تا اينكه برم پيش دكتر.
دوست دارم بازي كنم شار تا اينكه برم سرِ كار.
شار؟ شار؟ شار ديگه چيه؟
نمي دونم. هر چيه بهتر از كاره!
يك سفر كوه نوردي
ما را به اين قله هاي دور رساند
جائي كه كسي پايش به آن نرسيده
خيالاتي شده ام؟
كوه دارد حركت مي كند؟
صداي خر و پف مي شنوم؟
بي نظيرترين شيرجه دنيا را
مليسا رفت
روي تخته كمي بالا و پائين رفت
سري تكان داد، موهايش را چرخ داد
و بعد پريد.
سي و چهار پشتك وارو زد
تا نزديكي خورشيد رسيد
بعد دستها را به هم چسباند
تا شيرجه بزند تو آب
اما پائين را كه نگاه كرد
ديد استخر آبي ندارد.
من همان هستم كه روي گورخر خط راه راه رسم مي كنم
روي قورباغه خال مي گذارم
و با اين قلم و اين رنگ
نقطه هاي خوشگل روي پلنگ نقاشي مي كنم.
پوست سمور را قشنگ تر مي كنم
قرمز خوشرنگي رو سينه سينه سرخ مي زنم
و وقتي پرهاي خرمگس تيره مي شود
رنگ نقره اي رويش مي پاشم
تا بهتر از پيش بدرخشد و برق بزند
جك فراست را مي گوئي؟ او پاره وقت كار مي كند
سرو كارش با برگها و درختها و چيزهاست
او از من معروف تر است
اما من از او خوشبخت ترم
چون من آنهايي را كه رنگ مي كنم كه مي پرند، مي دوند، آواز مي خوانند.
قصه تام قلقلكي را شنيده ايد؟
روزي مامانش قلقلكش داد
خنديد و خنديد و افتاد زمين
ريسه رفت و قل خورد و رفت به طرف در
تا مدرسه همينجوري قل خورد
آنجا هم دوستانش قلقلكش دادند
خنديد و قل خورد و رفت بيرون از مدرسه
از پله ها قل خورد پائين و ايستاد
تا اين كه پليس قلقلكش داد
هر چه بيشتر خنديد
مردم بيشتر قلقلكش دادند
جيغ زد و غش كرد و ريسه رفت
قل خورد و از شهر خارج شد
از توي ده رفت به جاده
تا اين كه لاك پشتي قلقلكش داد
از كوه ها گذشت از مزرعه ها گذشت
باران قلقلكش داد
ابرهاي درگذر قلقلكش دادند
غش و ريسه كنان قل خورد و
افتاد رو ريل قطار
تالاپ تولوپ سوت قطار و قي ... ژ.
تام ديگه قلقلكي نيست.
كاش لااقل برايم ترانه اي مي خواندند
از آنهائي كه در تولد مي خوانند
ياهديه اي روي چمن مي گذاشتند
يك قطعه استخوان آبدار، يك تكه كباب
به جاي آين شمع و
يك مشت غذاي سگ تو بشقاب
اما چه كسي عين خيالش است كه
در چنين روزي سگي هم به دنيا آمده
و اين كه روي بشقابش است كيك نيست؟
در مسابقه با سايه اممن برنده مي شوم
هر وقت آفتاب پشت سرم باشد
من مي توانم به او برسم
اما وقتي آفتاب رو صورتم مي تابد
هيچوقت بمن نمي رسد
اگر يك تكه ديگر از «پاي» بخورم مي ميرم.
اگر يك تكه از پاي نخورم مي ميرم.
حالاكه قرار است بميرم
بهتره يك تكه بخورم بعد بميرم.
هام ... م ...
قورت ... خداحافظ
اگه آدم يه سانت قد داشت، مي تونست سوار يه كرم، بره مدرسه.
اشك مورچه براش قد يه استخر مي شد
با يه ذره كيك
هفت روز مهماني مي داد
پشه براش يه غول بزرگ و وحشتناك مي شد
اگه آدم يه سانت قد داشت.
اگه آدم يه سانت قد داشت، مي تونست از زير در رد بشه
يك ماه طول مي كشيد تا به مغازه برسه.
يه تكه پنبه مي شد رختخوابش.
تار عنكبوت مي شد طناب براي تابش.
اگر آدم يه سانت قد داشت
سوار چوب آب نبات تو ظرفشويي آشپزخونه موج سواري مي كرد.
به جاي مامان انگشت شت اونو تو بغلش فشار مي داد.
از زير پاي آدما با وحشت و ترس و لرز در مي رفت.
براي برداشتن مداد يك روز و شب صرف مي كرد.
(اين شعر چهارده سال طول كشيد
چون من يك سانت قد دارم.)
تِدي گفت كه اون كلاهه
من هم گذاشتمش سرم
بابا حالا مي گويد
«اين چاله باز كن ديگه
كجا غيبش زده؟»
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)