بتهوون متولد 1770 است پس از انكه بتههوون در سال 1781 دوره ابتدایی را به پایان رساند ، مهمترین معلم او و نیز معشوق دوران جوانی اش گت لب نه فه نوازنده ارگ كلیسای دربار و اهنگساز بیشترین تلاش را برای وی در زمینه اموزش انجام داد و استعداد بتهوون در موسیقی خیلی زود نمایان شد .
در سن 13 سالگی به عنوان همراهی كننده در كلیسای دربار استخدام شد او در این دوران با شیوه كار اركستر اشنا شد و فرصت یافت با ادبیات موسیقی زمان خود اشنا شود در این دوران او همواره از حمایت شاهزاده فردیناند فون والد شتاین برخوردار بود وی در سال 1787 با بورس تحصیلی دربار به اتریش رفت و در شهر وین برای مدت كوتاهی از موزارت درس موسیقی را فراگرفت .
بتهوون در سن 16 سالگی برای آموزش موسیقی به وین نزد موتزارت فرستاده میشه و موتزارت مبهوت توانایی اون در بداهه نوازی میشه و خطاب به جمعی كه اونجا بوده میگه : "مواظبش باشید، روزی همه دنیا از او سخن خواهد گفت". اما ظاهرا" با توجه به عدم علاقه بتهوون به موسیقی خشك كلاسیك (البته از نظر ایشون) پس از مدت كوتاهی از وین به آلمان برمیگرده.
او در سال 1792 بعد از مرگ مادرش مجددا به وین بازگشت و به وسعت دانش موسیقی خود پرداخت او بعد از این هیچگاه به زادگاهش یعنی بن بازنگشت و تا پایان عمر در وین ماند او در این مدت از اساتیدی همچون هایدن و انتونیو سالیه ری بهره برد .سیر سخت زندگی حدودا 56 ساله خود با بیماری علاج ناپذیر ناشنوایی و سیروز كبدی همراه بود اما او در این دوران اثاری را خلق كرد كه همه را شگفت زده كرداو درباره بیماریش میگوید : فقط گوشهایم شب و روز وز وز میكنند میتوانم بگویم كه زندگی ام را غم انگیز میگذرانم صدای زیر سازها و اوازها را وقتی كمی دور هستم نمیشنوم و حتی گاهی اوقات صدای كسی را كه اهسته صحبت میكند نمیشنوم .
در 43 سالگی گوش راستش كاملا ناشنوا میشود و در 48 سالگی كاملا ناشنوا میشود و در 51 سالگی به بیماری یرقان دچار میشود و بعد از مدتی در 26 مارس 1827 با جهان وداع میكند .
او در این دوران اثاری خلق كرده است كه كاملا بی نظیر است و در تمام ادورا موسیقی بی همتا است. اما بتههون هیچگاه اثری را در دنیای موسیقی با كلام ومانند اپرا ، مس و... خلق نكرده است اما هیچگاه نمیتوان از سمفونی های بی نظیرش به سادگی گذر كرد.
سرنوشت اینگونه به درب میکوبد:
برای همه علاقمندان به موسیقی سه ضربه کوتاه روی نت سل و یک ضربه بلند روی نت می بمل یادآور جمله آشنایی است، جمله آغازین سمفونی شماره پنج بهتوون در دو مینور که طی سالهای 1804 تا 1807 نوشته شد و در کنار سایر کارهای او در اپوس 67 قرار گرفت.
اولین اجرا در 22 دسامبر سال 1808 در ونیز انجام گرفت، یکی از بزرگترین اجراهای تاریخ موسیقی. برنامه شامل سمفونی شماره 6، دو موومان از مس در دو ماژور، پیانو کنسرت شماره چهار، سمفونی شماره 5 و بالآخره فانتزی کورال بود. تعجب نکنید چیزی حدود 4 ساعت اجرای موسیقی از کارهای جدید بتهوون.
دلیل طولانی بودن این کنسرت آن بود که بتهوون اصولا" علاقه داشت تا در آن واحد روی چند قطعه کار کند. بعنوان مثال بتهوون سمفونی شماره پنج خود را هنگامی به اتمام رساند که سمفونی فا ماژور، پاستورال را بپایان رساند. جالب است بدانید که سمفونی دو مینور ابتدا شماره شش بود و سمفونی فا ماژور شماره پنج، اما پس از اجرای اول در ونیز و قبل از انتشار نت موسیقی آن، بتهوون تصمیم گرفت که سمفونی دو مینور را شماره پنج و فا ماژور را شماره شش نامگذاری کند. برخی نیز تغییر شماره های این دو سمفونی را به اشتباه چاپی در منوی برنامه در شب اولین اجرا نسبت می دهند.
ارکستر قبل از اجرا فقط یکبار تمرین کرده بود و به دلیل اجرای ضعیف، منتقدین پس از آن صحبت زیادی راجع به اینکار ننمودند. اما پس از گذشت حدود یکسال از تهیه سمفونی شماره پنج و انجام اجراهای زیباتر آن، بسیاری از منتقیدین موسیقی و حتی رمان نویسان نتوانستند برای تحسین این اثر زیبا دست به قلم نشوند. بطوریکه امروزه در میان 9 سمفونی او، سمفونی شماره 5 از معروفترین کارهای بتهوون می باشد.
علت شهرت این سمفونی:
علت شهرت بیش از حد این کار سادگی و وضوح زیاد موسیقی آن است. از ابتدا تا انتهای سمفونی شنونده بوضوح همه پیامهایی را که آهنگساز قصد ارائه آنرا دارد دریافت می کند. بدون شک بتهوون توانسته است با خلق جملاتی ساده، در همان 10 ثانیه اول این سمفونی، برای همیشه در همه جا و برای مردم همه فرهنگ ها نام خود و این اثر با شکوه را زنده نگاه دارد.
به عقیده بسیاری از مورخین موسیقی، بتهوون بارها در گفته هایش بیان کرده بود که منظور وی از موتیف های ابتدایی - که هریک دو میزان هستند - این عبارت است : "سرنوشت اینگونه به درب میکوبد"، برخی نیز معتقد هستند که این بیانات ساخته و پرداخته طرفداران او برای بزرگتر نشان دادن شخصیت انسانی وی بوده است.
در هر صورت چه منظور سرنوشت باشد چه نباشد، باید اذعان کرد که موتیف های ابتدایی توانایی بسیار زیادی در القاء نوعی ترس و اضطراب در انسان را دارند. ترسی که اغلب از مشخص شدن حقایق ناگوار در زندگی انسان ها پدید می آید. این ترس شاید نمونه اضطرابی باشد که در روز جزا همه ما دچار آن خواهیم شد.
تکرار و بسط این موتیف در طول موومان اول حالت وحشت را به سرتاسر این موومان حاکم می کند، وحشتی که در قسمتهای از موومان اول با انتقال موتیف به گامهای ماژور، تغییر ساز و نیز با ورود تم دیگری در دل شنونده بارقه های امید را شکوفا میکند.
دست خط های باقی مانده از بتهوون نشان می دهد برای مدتها او در نظر داشته تا سرآغاز این قطعه را با ارکستر کامل شروع کند، اما همانگونه که مشاهده می کنید در نسخه نهایی تصمیم بر آن گرفته شد تا با سادگی هرچه تمامتر عقیده خود را به مخاطب انتقال دهد.
سلام به دوستای خوبم این مطلب از وبلاگ موسیقیدانان جهان گرفته شده