عباس ! عباس !
همه حیثیت عالم وآدم با توست
در فرات نفسم گام بزن دم با توست
من از این جذر ومد سینه زنانت خواندم
ماه من شورش شبهای محرم با توست
عباس ! عباس !
همه حیثیت عالم وآدم با توست
در فرات نفسم گام بزن دم با توست
من از این جذر ومد سینه زنانت خواندم
ماه من شورش شبهای محرم با توست
نون قلم نبی ست و ما یسترون حسین - طاق فلک علی ست به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین - خلقت تمات ظاهر ما فی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین - در این قیام نقطه پرگار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی - عالم شنید از پس آن نغمه های نی
توبر فراز نیزه و من در قفای نی - آنقدر سنگ خورده ام از لابلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رده پای نی - عشق توهست آتش ونیزار زینب است
نون قلم نبی ست و ما یسترون حسین - طاق فلک علی ست به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین - خلقت تمات ظاهر ما فی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین - در این قیام نقطه پرگار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی - عالم شنید از پس آن نغمه های نی
توبر فراز نیزه و من در قفای نی - آنقدر سنگ خورده ام از لابلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رده پای نی - عشق توهست آتش ونیزار زینب است
با خودم از صمیم دل گفتم نه او جنگ را نمی بازد
تک سوار عرب چه می بینم مرکبت بی سوار می تازد
نوش سردار من چو می بینم از شهادت لبالبی عباس
هر دو دستت فتاده روی زمین وای از خیمه های بی عباس
واسه امام رضا بگين
سلام ای ضامن آهو رضا جان
شفاعت کن حقیرت را رضاجان
فدای آن کبوترهای عاشق
به طوف آن حریمت ای رضا جان
دل من هم شده همچون کبوتر
به یاد گنبد زردت رضا جان
طپش دارد ولی غمگین و خسته
ز بسکه رو سیاه است ای رضا جان
تو دستم گیر و از ظلمت رها کن
رها از معصیتها کن رضا جان
بیا بنما ضمانت روسیاهت
به درگاه خدایت ای رضا جان
اگر فرزند تو رنجانده ام من
ولیکن عاشقم بر او رضا جان
ذره چون وصف کند مهر جهان افروزش
چه سراید که رضا یابد از آن ابرویش
ملک را با ملکوت گو که تناسب چه بوَد
مگر او خود دهدم تاری از آن گیسویش
هشتمین نور درخشان امامت که هموست
دهمین اختر معصوم و جهان رو سویش
نتوان شرح دهم یک صفت از اوصافش
تا مگربگذردم رایحه ای از بویش
زانکه تاریکِ وجودم نبرد ره سوی او
نوری ام ده که نشانی دهدم بر کویش
تا که فرزند عزیزش قائم آل رسول
او که جانها به فدای نفس دلجویش
کند الهام و دهد نورو بتابد بر دل
قطره ای می دهدم از قدح نیکویش
تو خورشیدی به ایران ای رضا جان که می تابی به دنیا از خراسان
به ظلمتها نهادی روشنائی غریبان را بدادی آشنائی
بهشتم آستانت ای رضا جان بهشتم غیر آن را از دل و جان
رضا دادی به غربت ای رضا جان از آن غربت شد این عزت نمایان
جلا دادی دلم را از سیاهی چو کردی سوی من یکدم نگاهی
به درگاهت بده من را پناهی گدا هستم گدا هستم تو شاهی
تو نوری آسمانها و زمین را شفا هستی تو دلهای غمین را
توئی فرزند زهرا پور مولا منم مست ولا از این تولا
تو جانی و امام هشتیمنی تو فخر شیعه در این سرزمینی
ببار ای ابر رحمت من کویرم نمی خواهم که بی حاصل بمیرم
ز عالم شیعیان سوی تو آیند زیارت مرقدت را می نمایند
به شوق آن ضریح پاک و اطهر برآن گنبد برآن خاک مطهر
نهاده سر به سجده شکر گویند به عالم آن گل نرجس بجویند
خدا بر بنده ات بنما عنایت به حق چارده نور هدایت
ای غریبی که ز جدو پدر خویش جدایی
خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
جان به قربان تو مولا که تو حج فقرایی
با اجازه باقی دوستان
این هم از من
آنانکه علی را خدا پندارند
کفرش به کنار !!! عجب خدایی دارند
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)