دارم مثل یه قصه میشم
غمگینترینه قصه هاست
دردام همیشه بی صداس
یه مرد بی ستاره
كه دلخوشی نداره...
اینم شاعرشو نمیدونم....ولی آهنگشو سیاوش قمیشی خونده...
دارم مثل یه قصه میشم
غمگینترینه قصه هاست
دردام همیشه بی صداس
یه مرد بی ستاره
كه دلخوشی نداره...
اینم شاعرشو نمیدونم....ولی آهنگشو سیاوش قمیشی خونده...
هنوز نرفته ای
هزارمین سالمرگم را
نزدیک می بینم
و چنین کز رفتنت می ترسم
پیداست
سال ها عاشق بودم و نمی دانستم
چه قدر با هوش !
پای فرو رفته و
باله های شکسته ام را می بینی و
با همان نگاه صمیمی می گویی
در آسمان می بینمت ...
محمد رضا رستم پور
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
من فقط حافظ بلدم!!
وخدا از گل مو جودی ساخت.
از روح خود در ان دمید و زنده اش کرد.
انسانش نامید.
رسم عاشق شدنش اموخت.
و ای کاش نمی ساخت... نمی دمید... و نمی اموخت.
تشنهی آغوش دریا را تنآسانی بلاست
چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، ماند
نیست ممکن، نقش پا را از زمین برخاستن
هر گرانجانی که در دنبال محمل ماند، ماند
دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هوشياران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بيداران
الا اي باد شبگيري بگوي آن ماه مجلس را
تو آزادي و خلقي در غم رويت گرفتار
گر آن عيار شهر اشوب روزي حال من پرسد
بگو خوابش نمي گيرد به شب از دست عياران
نمي نويسم .....
چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني!
حرف نمي زنم ....
چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي!
نگاهت نمي کنم ......
چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني!
صدايت نمي زنم .....
زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است!
فقط مي خندم ......
چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
منتظر نباش كه شبي بشنوي
از اين دلبستگي هاي ساده دل بريده ام
كه روسري تو را
در آن جامه دان ِ قديمي جا گذاشته ام
يا در آسمان
به ستاره ي ديگري سلام كرده ام
توقعي از تو ندارم
اگر دوست نداري
در همان دامنه دور ِ دريا بمان
هر جور تو راحتي! بي بي باران
نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی
این یک تراژدی ست ـ غم ِداستان من
یک شب بیا و ضامن ِ من باش نازنین !
وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من
شرمند به خاطر اینترنت dial up که سرعتش ...
Last edited by raheman; 01-06-2007 at 00:04.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)