داشتم موهای یه پسر کوپیک رو بغل دسته کامپیوتر مرتب می کردم ، بعد دستم اشتباهی رفت لای موهاش و موهاش به هم ریخت.
یهو بلافاصله از روی کیبورد Ctrl + Z زدم که به حالت قبل برگرده ...
--
--
داشتم موهای یه پسر کوپیک رو بغل دسته کامپیوتر مرتب می کردم ، بعد دستم اشتباهی رفت لای موهاش و موهاش به هم ریخت.
یهو بلافاصله از روی کیبورد Ctrl + Z زدم که به حالت قبل برگرده ...
Last edited by nightmare; 22-06-2006 at 20:53.
البته اين سوتي به پاي پيشكسوت هاي سوتي نمي رسهولي با اين حال تعريف مي كنم
چند ساعت پيش كلي شيك كردم تا برم عكاسي عكس بندازم
خلاصه رفتم توي عكاسي نشستم و عكاسش هم يك خانم بود
ديدم اين هي داره من نگاه ميكنه و نيشش هم تا بنا گوش بازه![]()
با خودم ميگم
خدايا يعني چي شده ، اين چرا اين جوري من رو نگاه ميكنه
يقه ام كجه ، لباسم رو پشت و رو پوشيدم
شايد هم نكنه خيلي ديگه خوشگل شدم![]()
خلاصه من اون موقع نفهميدم چي شد
امدم بيرون تا منتظر شم عكس رو چاپ كنه
همين كه امدم بشينم ديديم زيپ شلوارم تا پايين بازه![]()
اينم يه سوتي تصويري ديگه: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]![]()
پست شماره 616 خود سوتي![]()
پست شماره 617 توضيح من در مورد سوتي محمد خان![]()
با سلامنوشته شده توسط Mahmoud66
دمت گرم عجب چیزی ولی حالا خوبه که عکس کلی نمیداختی
فقط از صورت بود
اگه کلی بود احتمالا زوم میکردم رو زیپ!!!!
امروز ديگه سوتي ميدادم پشت ِ هم
صبح کله سحر ساعت 11 از خواب بيدار شدم از خونه اطلاع دادن که زنگ بزن تعميرگاه مجاز بيان تيلفيزيون روشن نميشه بنده هم 118 رو گرفتم گفتم سلام
تلفن و ادرس ِ تعميرگاه فلان ميخواستم
زنه هم (اوني که اونور ِ خط بود) گفت کجا هست ؟
گفتم خانوم اگه ميدونستم کجاس که به شما زنگ نميزدم !!! مگه 118 نيست ؟
- نخير اينجا 110
شرمنده خداحافظ
بعد واسه خريد رفتم بيرون يه مشت خرت و پرت خريدم اومدم به سادگي در صندوق
رو باز کردم همه رو چپوندم توش اومدم بشينم که گورم رو گم کنم ديدم يه مرتيکه
تاپاله نشسته پشت ِ فرمون و داره کر و کر به من ميخنده با يکم دقت بيشتر فهميدم
ماشين ِ بنده ماشين جلوييه
----
يه سوال:من چرا انقدر ماشينمو اشتباه ميگيرم؟ دكتر بايد برم
x-boy جان اين چند روزه سرت به جاي نخوردهاينقدر داري سوتي ميدي ؟
![]()
![]()
فكر كنم خورده چون يه زره غير عادي شدم![]()
یه رگم تقریبا به اون جا میخوره!!!نوشته شده توسط WooKMaN
![]()
![]()
![]()
خوب چه خبر از 30متری؟؟نوبهار؟؟؟
با سلام
سوتی منم بخونید ببینید باحاله یا نه.
با رفقا رفته بودیم خارج شهر و صفا.دیدیم تو یه چاله یه سگ سفید کوچولو و ناز خوابیده.
منم کرمم اوت کرد و این یارو سگه رو با سنگ زدم.رفیقم گفت حیوون به این
نازی رو برای چی میزنی.من بازم یه سنگ برداشتم که دیدم سگه بلند شد.
خدایا این دیگه چی بود.غول بود.چون تو چاله بود ما هیکلشو ندیده بودیم.
گفتم بچه ها فرار کنین سمت ماشین که الان ......مونو جر میده.سگه انداخت دنبالمون.
نمی دونم چطور به ماشین رسیدیم و فرار کردیم ولی با خودم عهد کردم دیگه سگ ازاری نکنم.
رفقا هم منو بخشیدنو هر چی فحش بلد بودن بارمون کردن.
اینم از سوتیه من.البته مثله رامبد و شهریار و سینا نمیشه.مخلص بروبچ.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)