تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 89 از 638 اولاول ... 397985868788899091929399139189589 ... آخرآخر
نمايش نتايج 881 به 890 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #881
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نیامدی و دگر نخواهم خواست آمدنت را...
    چشمانم را براه خویش...
    درمانده با بغضی سنگین برجای گذاشتی...
    دستان ملتهب از عشقم را ندیدی...
    و چه ساده گذشتی از عهد و پیمانت...

    ای کاش بودی...!!!



    آن لحظه ای که پر شدم از نبودنت...
    مست از رویای بودنت...
    ای کاش آنجا بودی هنگامی که دستانم لرزید...
    از بیم تنهایی...
    از دلهره های گاه به گاه...
    قلبم می لرزید...

    و تو نبودی...

  2. #882
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    ببخشید اگه پر از ایراده ولی از کارای قدیمیمه و من هم عادت ندارم تو شعرام دست ببرم
    .................................................. .......................
    اینهمه از هم دور
    اینهمه با هم قهر
    اینهمه من بی تو
    اینهمه مرده به قبر

    یک نفس دلدادگی
    یک نفس آشفتگی
    یک نفس از شاعری
    یک نفس در ماندگی

    شرم از دیدار خود
    شرم از جریان رود
    شرم من در کارون
    شرمم از راهی که بود

    شاهی از جنس سرود
    شاهی که آشنا نبود
    شاهی به پهنای زمین
    شاهی که بی صدا مرد

    بی بی دلخوش به کم
    بی بی زاده به غم
    بی بی بی پروا
    بی بی تابانم

    یک ترانه از تو زیبا
    یک ترانه با تو دریا
    یک ترانه بی قافیه
    یک ترانه در خفا

    شوق روز رفتنم
    شوق از این برگشتنم
    شوق روز مدرسه
    شوق زیبا خواندنم

    رمز زیبای زمین
    رمز گوری در کمین
    رمز فرهادی به کوه
    رمز نایابی همین

  3. این کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #883
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ببخشید اگه پر از ایراده ولی از کارای قدیمیمه و من هم عادت ندارم تو شعرام دست ببرم
    .................................................. .......................
    اینهمه از هم دور
    اینهمه با هم قهر
    اینهمه من بی تو
    اینهمه مرده به قبر

    یک نفس دلدادگی
    یک نفس آشفتگی
    یک نفس از شاعری
    یک نفس در ماندگی

    شرم از دیدار خود
    شرم از جریان رود
    شرم من در کارون
    شرمم از راهی که بود

    شاهی از جنس سرود
    شاهی که آشنا نبود
    شاهی به پهنای زمین
    شاهی که بی صدا مرد

    بی بی دلخوش به کم
    بی بی زاده به غم
    بی بی بی پروا
    بی بی تابانم

    یک ترانه از تو زیبا
    یک ترانه با تو دریا
    یک ترانه بی قافیه
    یک ترانه در خفا

    شوق روز رفتنم
    شوق از این برگشتنم
    شوق روز مدرسه
    شوق زیبا خواندنم

    رمز زیبای زمین
    رمز گوری در کمین
    رمز فرهادی به کوه
    رمز نایابی همین
    سلام دوست گرامی

    ...بسیار زیبا بود... سبک نگارشتون من رو یاد مشیری فقید می اندازد...حیف است ننویسید

    ...تو که دستت به نوشتن آشناست..غم ما رو بنویس...

    سپاسگزارم

  5. #884
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تنها که می شوی
    اگر خوب دقت نکنی،
    کسی می آید،
    پا می گذارد روی ِ عمق ِ خلوتت،
    و می رود...
    آنگاه
    تو می مانی،
    و نگاه ِ هاج و واجت
    به رد ِ پای ِ رسیده به بی نهایتش.

  6. #885
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    سلام دوست گرامی

    ...بسیار زیبا بود... سبک نگارشتون من رو یاد مشیری فقید می اندازد...حیف است ننویسید

    ...تو که دستت به نوشتن آشناست..غم ما رو بنویس...

    سپاسگزارم
    ممنون شرمنده می کنین
    شما هم نگارش زیبایی دارین
    خدا نکنه غمی داشته باشید

  7. این کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #886
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نگاه سیمرغ گونه ات
    دیار اغوشی که مرا در خود گم میکرد....
    هرم نفس ها و تپش قلبی
    که به گوش می رسید .....
    استانه ی صدایت تا نا کجا !!!!
    و در نهایت
    تداعی حضور تو
    تو و اکنون نبودنت....

    می بینمت در غبارهای رفته
    و سکوت باز گشته ی خویش....
    در بین راه سپیدارها
    مرا به خاطر می اوری ؟؟؟
    من یا برگهای له شده ی پاییز....!

  9. #887
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بالها زخمیست و دستها
    عاطفه ای نا تمام را منتظر
    سالهاست
    که از احساس فانوس ها کوچیده ای
    و شهر رویایی چشمانت
    با انبوه مردان سیاه
    زنان سفید
    و کودکان خاکستری
    بر دوش شب شعر ها سنگینی می کند.
    وقتی که نیستی
    خارج از جغرافیای مبهم نقشه ها
    و مدار بی رمق عقربه ها
    باد
    گیسوان مشتعلش را
    بر سکوت خاکستری کهکشان ها
    پهن می کرد
    و باران اشکهای سیاه
    اسمان همیشگی لبخند ها را
    هاشور می زد.

  10. #888
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    جایی دور
    جایی دورتر از اینجا
    صدایت را میشنوم که حرف می زنی
    و هیچ نمی گویی
    و من
    نا گفته هایت را همچون رفتنت باور می کنم
    جایی دور
    جایی دورتر از اینجا
    در جاده های مبهم زندگی قدم بر می دارم.
    تنها تر از پرنده یا درخت
    از سردرگمی ها تا نا امیدی ها
    قدم بر میدارم.
    و در این دیار بی کسی
    به دنبال کسی می گردم.
    اما....
    به مقصد نمی رسم
    و دوباره دوباره
    می روم.
    تنهای تنها
    در امتداد رویاهایم قدم بر می دارم.

  11. #889
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    کجاست اکنون
    کجاست ان صدای معصوم ؟
    جهان تاب او را نداشت
    به سرزمین پریان سپردش

    دیگر نمی بینیم یکدیگر را....
    و برای من
    تنها مرگ است مکان دیدار.
    چگونه رفتی؟
    انگار افتاب جاده ای منتهی به گور بود
    و تو پایین افتادی

    سرنوشت جدایمان کرد.......

  12. #890
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    امروز از کنار من گذشت
    چیزهایی را برد
    و چیزی را وا گذاشت

    انگار صدایت استانه ایست
    گشاده بر مجال های پیش از این
    یادت هست
    شمشادهای نیمروز
    و سلامی که با تاخیر به جانب خواب می رفت؟
    ببین!
    همیشه ساعت روی تاق شب است

    زیر رواق سجاده کاشی
    هنوز همان جا نشسته ای
    پشت به خانه ای که ساعت دیدار را بر تو می گشود.
    بگو از ته مانده های کدام سال
    باقی روز را
    می توانم گرد اورم؟
    دور از دست های تو من پیر می شوم
    و هیچ خیابانی
    نشانی تقدیر نا بهنگام ان خانه را نمی داند

    چه بود و چگونه شد که دوستت داشتم؟
    تو را با انگشتان عقیق
    که جمع می کنی تراشه های تردید را

    از پس تراکم ماه و سال
    هنوز می بینمت
    زیر رواق سجاده کاشی
    و صدایت
    استانه ایست گشاده بر ساعت و روز
    هجران ماه را تاب می اورم
    هجران خانه ای که روز گمش کرد
    هجران ساعات گم شده را تاب می اورم
    هجران خودم را تاب می اورم

    نامت را بر دستمال باد می نویسم
    بر ریشه ی اب
    و بر شاخه های تنومند سنگ
    که شتابان جهان را می اکند.

    شاعر:مینا میر صادقی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •