سلام .gif)
من تا حالا تو این بحث داغ توی صندلی داغ تو فروم داغ و توی کشوری داغتر نبودم حالا تابستون اومده و من توی هوای داغ جنوب یه سوال تگری و یخ ازتون میپرسم که امیدوارم جوابش قانع کننده باشه
اصولا شعر چون از دل برمیاد پس حتما هم باید به دل بشینه (هر آنچه از دل براید ○○○لاجرم بردل نشیند)
.gif)
من خودم زیاد اهل شعر گفتن نیستم (بیشتر اهل شعار دادنم
.gif)
) ولی دو تا سوال دارم ئر مورد شعرای امروزی امیدوارم که از سوالات من ناراحت نشی دوست من (خیلی وقته برام این سوالات بی جواب موندن )
1-آیا به نظر شما شعرای امروزی (شعر نو)تونسته اونجوری که غزل ها و قصیده های شعرا و عرفای بزرگی همچون حافظ و مولوی و همینطور سعدی که در عشق سرآمد بود و در هر مصرع و هر بیت از هر غزل صد نکته ناگفته قلبی و عرفانی داشتند و تاثیر عمیقی برروح و روان آدمها چه از نظر اخلاقی و رفتاری و چه از نظر معنای واقعی عشق و عالم معنا بر انسانها داشته آیا شعر نو هم توان این رو داشته که همین نقش رو ایفا و همین تاثیررو داشته باشه ؟
2- آیا شعر نو تا به حال تونسته نیازهای عاطفی آدمها رو از نظر معنای حقیقی و وجودی برطرف و به بررسی و علل پیداش و ظهورآنها در این عالم بپردازه؟ (منظورم عالم معنا و عشق حقیقی هستش)
مثلا ما در غزل های حافظ ( که الان عین عبارت رو یادم نیست ) به مصرعی بر میخوریم که حکایت از دید ایشون نسب به ساختار اتمی ماده که در عصر حاضر دانشمندان با دستگاه ها و آزمایشات پیچیده تونستند به اثبات برسونند داره
دل هر ذره را بگشایی آفتابیش در میان بینی
و یا حکایتهای شیرین و در عین حال بسیار آموزنده شیخ اجل سعدی که......
و یا در مثنوی اثر مولانا محمد بلخی (مولوی) که واقعا چیز دیگه ای هستش که خودتون بهتراز من به این امر واقف هستید ....
من خدای نکرده قصد توهین و ناچیز شمردن شعرای امروزی و همینطور سبک شعر و ایده ونظرات ایشون رو ندارم ولی میخوام بدونم شعر نو تا چه حد تونسته این نقش رو ایفا کنه؟؟
بازم ممنونم و براتون از خدای منان آرزوی موفقیت و شادابی و همینطور نشستی داغ بر روی صندلی داغ رو دارم
یا حق