تو که منو نمی خواستی چرا پا روی قلبم گذاشتی... ظالم
تو که دوستم نداشتی چرا پا روی قلبم گذاشتی... ظالم...
تو که منو نمی خواستی چرا پا روی قلبم گذاشتی... ظالم
تو که دوستم نداشتی چرا پا روی قلبم گذاشتی... ظالم...
مرا تاریک کن ای روشنایی گنگ
مرا _ چون آفتاب از ابر __
که تا یاس ِ شکفتن های ِ پنهان را
_وَز ِش های بلند گیسوی خورشید را بر کوه _
چو دستانی بر آورده به سوی اهتزازی نو , بر انگیزیم.
مگذار که یاد مارا طعم تلخ این حقیقت ببرد
این حقیقت است که از دل برود هر که از دیده برفت
![]()
Last edited by Mohsen6558; 31-05-2007 at 15:55.
تا کی به تمنای تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغولو تو غایب ز میانه
Last edited by Mohsen6558; 31-05-2007 at 15:57.
هنگام رفتن است!
چشمانم را بستم و برگشتم
نمي خواستم رفتنت را ببينم
باور نمي كنم
هرگز...آري هرگز
كه روزي چنين مرا ترك كني
اما افسوس كه صداي قدمهايت
با تپش هاي قلبم يكي است
پس همچنان مي خوانمت
هرچند رفتي اما هنوز هم
صادقانه مي سرايمت...
تو به من گفتی از این عشق حزر کن
لحظه ای چند براین آب نظر کن آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش که فردا دلت با دگران است
تا فراموش کنی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حزر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز ندانم نتوانم
(شعر کوچه) زنده یاد مشیری
-----------------
دوستان چه خوبه اگه شاعر شعر رو می دونن یا کسی که اونو خونده رو می دونن بگن
مثل يه حقيقت رفته به باد منو با خود ميبره مثل يه رويا توي خواب
شهر من من به تو مي انديشم نه به تنهايي خويش
از پس شيشه تو را مي بينم که گرفتي مرا در بر خويش...
شاعرشو که نمیدونم ولی آهنگو سیاوش قمیشی می خونه دیگه....
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
(حافظ)
موافقمدوستان چه خوبه اگه شاعر شعر رو می دونن یا کسی که اونو خونده رو می دونن بگن
Last edited by sise; 31-05-2007 at 20:58.
دل مي رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
شاعرم اينم بلد نيستيد!!!
Last edited by Hazy; 31-05-2007 at 21:01.
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
همون شاعر بالایی!
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)