سکوت که می کنم
واژه ها در من کلنجار می روند
می خواهند رها شوند،
روی بوی علف
روی خاک باران خورده
روی نوازش نسیم
و روی همۀ آن چیزهای خوبی
که تو را
یاد من می آورند ...
...
من دلم امروز
بد جوری سکوت می خواهد..
سکوت که می کنم
واژه ها در من کلنجار می روند
می خواهند رها شوند،
روی بوی علف
روی خاک باران خورده
روی نوازش نسیم
و روی همۀ آن چیزهای خوبی
که تو را
یاد من می آورند ...
...
من دلم امروز
بد جوری سکوت می خواهد..
از دور تو را دوست دارم
بی هیچ عطری
آغـوشی
لمسی
و یا حتا بوسهای.
تنها
دوستت دارم،
از دور ..
/جمال ثریا/
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریك پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت ... !!!
خاکستر سیگارم را از پنجره به بیرون می ریزم ...
آی آدم ها ...
دنیای شما زیر سیگاری من است !!
ن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
آن روزها مال باخته می شدی
و این روز ها دلباخته . . .
عشق؛ به زخم که برسد، سکوت می شود
زخم که عمیق شود، بیداریِ دل، درد دارد!
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود...!
تــا بغـــــــــــــض می کنے شــبیه جــــــمعه هــــــــــا
انگـــــــــیزه میـدی شـــــــــهر حــــــزن آلـــــــود شـﮧ
با شــــــــال گردن از همه زیبا تری / حق داری دنیا رو زمســتونی کنی
بـارون و رو چترت گرفتی می بری / هر جا دلت می خواد و بارونی کنی
تا بغض می کنی شبیه ِ جمعه ها / انگیزه میدی شــــهر حزن آلود شه
با هر کسی میگی و می خندی ولی / هر بار شاید یک نفر نـــابود شه
زیـــبایی و برای هم کـــلاسیات / دیوونــــگی یه حسِ تکــــراری شده
استاد ها و هم کلاسی هات هــــیچ / با تو یه دانشگاه سیگاری شده
"رستاک حلاج"
-• یک جمعه شب سرد پاییزی، اول آذر ماه . .
با تشکر مهران...
.
تصـــــــــــــور کن اگه حتی تصور کردنش سخــــــــته
جهانی که هر انســـــــــــــانی تو اون خوشبـــــــــــخته،خوشـــ ـــــــــــــبخته
جهانی که تو اون پــــــــــــــــــــــــ ـــــــول و نــــــــــــژاد و قـــــــــــدرت ارزش نیستـــــــــــــــــــــ ـــــ
جواب هم صدایــــــی ها پلیس ضـــــــده شـــــــــــــــــورش نیســــــــــــــت
نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچه ای پاشو روی میــــــــــــــن جا نمـــــــــــــــــــــی زاره
همه آزاده آزادن همه بـــــــــی درده بـــــــــــــی دردن
تو روزنامه نمی خونی نهنـگا خود کــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــش ی کردن
.
زیبایی
آنقدر که می ترسم
عاقد
خطبه عقد را به نام خود بخواند !
هوشنگ بهداروند
Last edited by raha bash; 23-11-2013 at 19:41.
گفتمش: دل ميخري؟! پرسيد چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کردو دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش رويخاک افتاده بود جاي پايش روي دل جا مانده بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)