می تونی دل بـکــنـــی تا ته دنیا برسی
امروز رها کنی تا خود فردا برسی
می تونی همسفر خاطره های بد باشی
می تونی راه رسیدن به شب بلد باشی
می تونی دل بـکــنـــی تا ته دنیا برسی
امروز رها کنی تا خود فردا برسی
می تونی همسفر خاطره های بد باشی
می تونی راه رسیدن به شب بلد باشی
یه کپه هیزم تو اتاق خوابم می یارم می سوزونم
اما بازم هوا سرده
هوا سرده مادر
این تازه تابستونه
امروزم یه روزه آفتابیه
همه مردم با یه تی شرت تو خیابون سر میکنند
حتی بعضی ها لخت
حموم آفتاب می گیرند
اما برا من هوا سرده
هوا سرده مادر
رنگ يال تو زخون ...گشته همرنگ حنا
جاي زخم نيزه ها بر گردنت واي اي خدا
روحم به گِل نشسته ، برایم دعا کنید
آیینه ای برای دلم دست و پا کنید
احساس می کنم که به دریا نمی رسم
ای رودهای تشنه مرا هم صدا کنید
ای زخمهای کهنه که سرباز کرده اید
با شانه های خستهء من خوب تا کنید
دارم به ابتدای خودم می رسم - به عشق -
راه مرا از این همه آتش جدا کنید
حالا که خویش را به تماشا نشسته ام
با آخرین غریبه مرا آشنا کنید
(کاش یه refresh میکردی)
دل تو هم سنگي بشه.. يه روز ازم جدا بشي
پا رو دلم گذاشتي فکر کردي که کي هستي
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
بیش ازین در خانه نتوان گوی و چوگان باختن
پاکبازان طریقت را صفت دانی که چیست
بر بساط نرد درد اول ندب جان باختن
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
کار از refreshگذشته!
دلم تو سينه ميميره... يه مرغ پر بسته ميشه
اينجوري هام نيست بخدا بهت نميگم که بمون
فقط اينو يادت باشه... که من بودم يه مهربون
نخند! عابر عاشق! ميان اين كوچه،
كه صد نفر به سرت نانجيب مي ريزد
در اين برودت مطلق كسي چه مي فهمد
بهارِ آدم و حوّا ز سيب مي ريزد؟!
به ختم غائله گيرم مسيح هم آمد
دوباره گرد و غبار از صليب مي ريزد
اگه شعرا تکراری بود بهتره صبر کنیم تا اخرین نفر شعرشو اصلاح کنه
هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)