یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را
«ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم// با اینهمه مستی زتو هشیارتریم// تو خون کسان خوری و ما خون رزان// انصاف بده کدام خونخوارتریم»
* خیام
ما مريدان روی سوی قبله چون آريم چون روی سوی خانه خمار دارد پير ما
در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم کاين چنين رفتهست در عهد ازل تقدير ما
آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد
"حافظ"
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن
نظیر دوست ندیدم اگرچه از مه و مهر
نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست
تا دل به مهرت داده ام
در بحر غم افتاده ام
چون در نماز استاده ام
گويي به محراب اندري
يکي گفت از آن حلقهي اهل راي
عجب دارم اي مرد راه خداي
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)