وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست///
وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست///
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت
تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهان گیری غم لـشکر نمی ارزد
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد
.
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این راه کار بی اجر نباشد
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری ان عارض و قامت برخواست
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو اشوب قیامت برخواست///
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم ...
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
.
دارم امید به این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت ازنظرم باز اید
ان تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا میطلبم تا به سرم باز اید///
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)