تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 87 از 469 اولاول ... 377783848586878889909197137187 ... آخرآخر
نمايش نتايج 861 به 870 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #861
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Man Hunter
    شما لطف دارين.حال كه اينجوري شد..الا يه سوتي ميگم...هنگ كنين.!!!

    ديشب...دير وقت از دانشگاه داشتم ميومدم خونه...سر راه هم بايد ميرفتم خونه يكي از بچه ها...پروژه رو تموم ميكرديم.(تا الان هم تموم نشده..!!!!).خلاصه...شب ساعت 1 بود رسيدم دم در خونه.
    كليد داشتم...حال كردم زنگ بزنم..همخونه ايم رو بيدار كنم يه كم بخندم.
    زنگ زدم....1 بار ..2 بار...دفعه سوم دستم رو واسه 10 ثانيه رو زنگ گذاشتم.
    يكي آيفون رو برداشت و گفت: What The Hell is That @ this Time?
    منم گفتم :::XXXX Up and Open The Door You SON OF A POUTA (اين يه فحش به زبون لاتين(آمريكاي جنوبي هست) ).
    گفت :::What The XXX Are You ؟؟؟
    من::::It's Me,Shahriyar.
    گقت:::Who R U looking for?
    من:::Hey Listen You XXXX.Open The Door Ort i Open The Door and come up and XXXX You Up,Ok ؟

    گقت::::Wait A Second....
    من يه لحظه شك برم داشت....گفتم نكنه اشتباه اومده باشم...تا قبل از اينكه يارو بياد پايين...يه چك كنم ببينم درست هست يا نه..
    دبدم كه ببببللللللللههههههههه.خون رو اشتباه گرفتم..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!(اينقدر خوابم ميومد!).
    فقط دادم يكي داره از پله ها ميد پايين ...در اندازه هاي 8×6 .....
    منم اول يه بار خوردم به ديوار...بعدش فرار...يارو هم تا منو ديد خوردم به ديوار....زد زير خنده و ديگه دنبالم نيومد.
    شانس آوردم..يعني اگه يه مشت بهم ميزد...الان تو تهران..تو بيمارستان بودم..!!!!

    حوشتون اومد!!!!!!حالي دادم به يارو كه كف كرد...اگه پيدام كنه شلوارم رو در مياره!!!

    دعا كنين واسم.
    خوش باشين.

    يا حق
    با با شهريار توهم كه آبروي نداشته ما ايروني هارو بردي
    خدا بگم چكارت كنه .............بيام ميدونم چكارت كنم
    ازشوخي گذشته ........اين تاپيك بدون تو لطفي نداره
    روز موعود ميام

  2. #862
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط saviss
    با با شهريار توهم كه آبروي نداشته ما ايروني هارو بردي
    خدا بگم چكارت كنه .............بيام ميدونم چكارت كنم
    ازشوخي گذشته ........اين تاپيك بدون تو لطفي نداره
    روز موعود ميام
    ساويس جان سلام...
    آقا من نوكرتم.شما بت من لطف داري.
    قدمت روي چشم عزيز.ايشاا..بيا....كه همه با هم با بر وبكس خفن و با حال سايت يه حالي بكنيم.
    اون سوتي دوستم كه ما توي ترافيك بوديم رو خوندي؟اونم معركه هست.
    آقا..خيلي مخلصيم.
    خوش باشي..

    يا حق

  3. #863
    داره خودمونی میشه peperoni's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Drive C
    پست ها
    36

    پيش فرض

    ممنون از همه به خاطر این سوتی های زیبا
    هوای من رو داشته باشین من پسر دایی ووک من هستم

  4. #864
    داره خودمونی میشه maryam1987's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    121

    پيش فرض

    يه روز تلويزيون ارتباط مستقيم با مشهد بر قرار كرده بود كه مادرم پرسيد كجاست و خواهرم جواب داد : ارتباط مستقيم با شهيد مقدس

  5. #865
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    چند وقت پيش....


    بعد از عمري رفته بودم خوابگاه دانشجويي...
    بعد از عمري رفتم نصف شب توي سالن مطالعات درس بخونم ...

    گفتم...خب نصفه شبي...گشنم ميشه ....يه چيزي سر راه بگيرم ببرم بخورم ...

    يه بيسكويت مينو....از همين پتياره ها /پتي بور!/....گرفتم و رفتم توي سالن مطالعه ...
    ديدم ...به!...كسي نيست ...ميتونم لنگا رو هم بدم بالا درس بخونم ...

    وارد كه شدم ...ديدم يه گوشه يه نفر نشسته ...بد جوري هم رفته توي جزوش...تف! به اين شانس...

    خب! خيلي يواش ...جزوه رو درآوردم ...
    كت رو جوري در آوردم كه مزاحم ، درس خوندنش نشم ...
    حين در آوردن كت مربوطه ، بيسكويت رو هم از توي جيب مبارك درآوردم و گذاشتم كنار خودكار و جزوه ،چرك نويسها ...

    نشستم ...يه ذره با چند تا مسئله ور رفتم ....
    گشنم شد...
    ديدم ...الهي الحمدلله كه يه كوفتي با خودم آوردم ...
    همينجوري كه داشتم زير چشمي دور و ور رو نگاه ميكردم و با دندون سر بيسكويت رو باز ميكردم ...
    در راستاي ديد خودم ...يه برگه كه به ستون روبه روم چسبيده بود به رو ديدم ...خوندمش ...
    تا جمله رو خوندم ...بيسكويت رو گذاشتم روي ميز ....
    حالا چي نوشته بود؟!
    نوشته بود :
    "لطفا بيسكويت را رعايت كنيد ! "
    خب! چون آدم قانون مندي بودم ...از خوردن بيسكويت منصرف شدم ...
    چند دقيقه بعد دوباره داشت گشنگي بهم چيره ميشد كه ...يواشكي...بيسكويت رو برداشتم و بازش كردم ...
    دوباره رو برگه رو خوندم نوشته :
    "لطفا بيسكويت را رعايت كنيد!"
    با خودم گفتم خب شايد نوشته :" لطفا بيسكويت نخوردن را رعايت كنيد ! "
    حتما "نخوردنش" توي زاويه ديدم نيست ...
    يه سري چرخوندم ...ديدم نه!....همون نوشته :"لطفا بيسكويت را رعايت كنيد! "
    شاكي شدم و شروع كردم به ريس سالن مطالعه تو دلم فحش دادن...كه خاك تو سرت ...يه جمله درست نميتوني تايپ كني ...
    بلافاصله به اين نتيجه رسيدم كه : ببين چقدر توي سالن مطالعه بيسكويت خوردن كه يارو شاكي شده و اينجوري تهديد كرده ...

    واسه احترام به همون يك نفر هم بيخيال بيسكويت شدم ...

    بعد از چند دقيقه تحملم به اتمام رسيد و رفتم جلو و ديدم ...بهله!!!....
    اصل جمله اينه :
    "لطفا سكوت را رعايت كنيد! "
    يه خولي ....سكوت رو با خودكار با همون فونت كرده ...بيسكويت ...
    عينه ديونه ها ...توي محوطه راه ميرفتم و ميخنديدم ...
    كلي هم از اين لحظه لذت بردم ...
    خلاصه يه مدت با خودم شاد بودم

  6. #866
    پروفشنال shahabmusic's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    New Zealand-Auckland
    پست ها
    687

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط peperoni
    ممنون از همه به خاطر این سوتی های زیبا
    هوای من رو داشته باشین من پسر دایی ووک من هستم
    ورودتو تبريك ميگم در ضمن زمينتم داريم تا برسه هوا !!! همشهري

  7. #867
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    با سلام
    من هانتر جان من چند روزی تو این تهران خراب شده بودم دسترسی به نت نداشتم
    الان اومدم جبران میکنم
    ولی دمت همه بچه هایی که اینجا رو رو پا نگه داشتن گرم
    مخصوصا ایکس بوی و مریم خانوم که شیر زن هستن(یا شیر دختر)
    راستی دوستانی که تو تهران هستن ناراحت نشنا چون من از تهران خاطره خوبی ندارم میگم تهران خراب شده
    و گرنه همه ایران سرای من است (عجب چیزی گفتما حال کن)
    خوب اولین سوتی با اجازه من هانتر جان
    آقا جاتون خالی رفتیم بیمارستان پیش پرستارامون 4 تاشون اومدن دم در احوال پرسی
    خلاصه ما گرم صحبت بودیم یهو گفتم(برای افه)
    که یکی از دوستام که تو هلند هستش (یعنی آقا شهریار) میاد ایران ما رو می خواد برای عرق و قیلون دعوت کنه منم می خوام برم قیلون بخورم عرق بکشم
    تا اینو گفتم اینا زدن زیر خنده حالا نخند کی بخند منم گفتم میخندی خانومه فلانی حالا دارم برات
    هیچی دیگه بعد از خنده اینا گفتم که این قضیه (یعنی سوتی من )رو می ذارم تو نت که بچه ها بخندن
    بهدش من به خانوم فلانی که خیلی هم مانکنه گفتم یه سری از اون کارایی که تو بخش بستری بودم رو که شما انجام دادی با من گذاشتم تو نت
    اونو میگی یهو شد
    من گفتم تو باشی به من نخندی بعدش پسر خالم هم گفت که ب تازه عکستون هم تو نت گذاشتیم کم مونده بود دیگه گریه کنه
    منم اومدم دلداریش دادم یه دستی به سروروش کشیدم یه ماچش کردم (آبدار) بعد گفتم بابا شوخی کردم ناراحت نباش
    این جمله آخری نصفش خال بندی بودا جدی نگیرید
    سوتی بعد در پست بعد

  8. #868
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sina818's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    346

    پيش فرض

    باحال بود آقا سینا

  9. #869
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط sina818
    باحال بود آقا سینا
    با سلام
    خواهش دارم
    اینم دارم میتویسم برای مستر عزیز که خودش می دونه من چه قدر دلم تنگ شده براش
    آقا ما حین صحبت کردن با پرستارمون که از قضا همشهری مستر جان هم هستش
    البته تنها بودیما
    گفت که سوتی دادم عجیب
    نقل قول:
    داشتیم تو بخش کار میکردیم که یهو تلفن زنگ زد بعد من گوشیرو برداشتم بعد از سوال که چی به چیه و از این حرفا
    اون طرف گفت که داداش که از بخش مرخص شده الان تب کرده باید چی کار کنه البته زیاد نیستو از این حرفا
    در همین حال اون یکی پرستارم میاد بهش میگه که داروهای این مریض ساعت 3 هست؟؟
    اونم میگه اره عزیزم
    بعد دوباره گوشی رو میگیره میگه بگو عزیزم
    اون طرفم کم نمیاره میگه اره عزیز دلم داداشم فلان شده........
    هیچی دیگه پرستاره ما میشه عینه لبو
    حالا تازه طرف زن هم داره ها اینو گفته اگه نداشت چی میگفت؟؟؟؟؟!!!!!

  10. #870
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    به باه...سيناي عزيز خودم.
    حاجي...حالا ميام با هم بريم بيمارستان.....يه حالي از اينا بگيزيم كه ديگه بهت نخندن(البته تو كه بدت نمياد يزيد!!).

    در شمن...سوتي هاي مشتي هم ميديا.ايشاا..17 تير تهران هستم.ميبينمت.

    يا حق

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •