تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 87 از 137 اولاول ... 377783848586878889909197 ... آخرآخر
نمايش نتايج 861 به 870 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #861
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دلم مي خواهد دشت روباهايم را با شبنم هاي بلورين آذين بندي كنم ورنگين كمان را سايباني بر فرازش.
    دلم مي خواهد اتاقي بسازم با سنگفرشي از ياس و نرگس وپنجره اي رو به آسمان تا بتوانم ابرها را نوازش كنم.
    و براي ستاره ها لالايي بخوانم.

    دلم مي خواهد با قطرات باران آيينه اي بسازم و در كنج اتاق بگذارم تا تصويرت در آن نقش ببندد و هرگز از آن چشم بر ندارم .....

  2. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #862
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه ،
    شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ میزنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه ،
    مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ،
    ولی تو اون رو نمی بینی!


  4. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #863
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    من عاشقانه می بخشم تو را به دست روزگار
    خود می روم از این دیار
    من عاشقانه می بخشم تو را ،
    با تو بودن را ،
    با تو زیستن را ،
    در کنارت مردن را ،
    من عاشقانه می سپرم به دست دیگری تو را
    من عاشقانه می بوسم تو را
    من عاشقانه می بخشم تو را
    و خود می روم از این دیار
    و در آنجا عاشقانه فراموش می کنم تو را


  6. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #864
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    سکوت، سکوت کردی سکوتی تلخ سکوتی که حتی نگفتی برای چه از کنارم می روی با رفتنت بغضم ترکید و سکوتی که آن همه مدت با من بود شکست .آنقدر اشک ریختم تا قلبم کمی آرام گرفت . چون تازه فهمیدم تو را در کنارم احساس نمی کنم همیشه چشمانم به در بود تا روزی بیایی تا این سکوت لعنتی بشکند و به تو بگویم چقدر دوستت دارم و به داشتنت در کنارم احتیاج دارم روزها و ماهها می گذرد اما باز هم یاد و خاطرت در ذهنم همیشه زنده است . لحظه ای که بار سفر می بستی آهی از ته دل کشیدی و گفتی روزی برمی گردم ولی سالها از آن روز لعنتی می گذرد اما هنوز هم برنگشتی و خبری از تو ندارم منتظرت خواهم نشست و اما تو ...تو اگر می خواهی روی ...رو!! ولی بدان که من ،ماندگارم

  8. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #865
    داره خودمونی میشه peyman.2ps's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    زنجان
    پست ها
    64

    پيش فرض

    داستان از جایی شروع شد که نباید می بودم. از کلاس ها، از نگاه ها. نگاه های معصوم چشمانی نگران به دخترکی زیبا! باور نمیکردم که من دوباره با نفسهای کسی نفس بکشم و با تندیس حضورش صحبت کنم. ابلهانه است، اما بارها با صندلی که روی آن مینشستی صحبت کرده ام. نظر خواسته ام.بارها به چشمانت خیره نگریسته ام.یادم نمیرود ،چهارشنبه بود.انقدر غرقه شده بودم که وقتی به خودم آمدم که فهمیدم دقایقی مانده که کلاس تمام شود.
    این حق من است که نگاهت کنم دخترک! اما منتظر نیستم، خودت خواستی. منتظر هیچ کسی نیستم. میدانم زمان معجزه میکند. تحمل میکنم تا تا جادوگر بر دیده و دل من ورد بخواند. یا تو می آیی یا من میروم.
    دستانم میلرزد، پلکم نیز!!!!!!!

  10. 3 کاربر از peyman.2ps بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #866
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !
    این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !
    به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟
    سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان ؟
    چه زیباست لحظه ای که من به
    سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !
    چه زیباست لحظه ای که سر نوشت
    با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!
    چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !
    این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....
    و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !
    آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟
    سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟

  12. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #867
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تو
    با هر نگاهت
    دفتر خالی چشم هایم را
    خط به خط
    صفحه صفحه
    از قصه های شیرین
    پر میکنی
    سپس
    لبخند که میزنی
    تمام این قصه های شیرین و دلچسب را
    به دنیای حقیقی ام
    پیوند میزنی
    میدانی ؛
    من
    روی بوم نقاشی ذهنم
    فقط
    چشمهایت را
    با رنگ مهربانی همیشگی اش
    کشیده ام
    من
    چشمهای قصه گویت را
    ای مهربانترینم
    می پرستم ...


  14. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #868
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    نگاهم کردی نگاهت کردم

    دستم را به سویت گرفتم آن را گرم فشردی

    به گرمای نگاهم لبخند زدی

    مهر را در میانمان یافتی و به من آموختی

    روزگارم رابه تو بخشیدم و چشمانت را از آن خود کردم

    عشق را هدیه کردیم

    لذت بودن را در آغوش هم یافتیم

    و عاشق شدیم

    رنجیدیم

    بخشیدیم

    و عاشق ماندیم




  16. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #869
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    مي بيني از نداشتنت، از حسرت بودنت، چه بر سر نگاهم آمده؟! آنقدر در جاده ها به دنبال تو بودم، ديگر پاهايم توان رفتن ندارد... آنقدر سالها مسافر بوده ام، سفر شده است نگاهم...
    اي کاش بودي و حسرت تو را به دوش نمي کشيدم... اي کاش مي گذاشتي بگويم که چه کرده است با من آن نگاه سر خوش تو که نمي دانم چرا در نگاهم نمي خواند آنچه را که بايد بخواند.
    بيا که ديگر اين پاها توان رفتن ندارند... بيا که سالهاست در پي تو عزم سفر کرده ام. بيا که ديگر اين کفشها همراه پاهايم نمي آيند...

    لحظه اي تامل کن تا شايد من به تو برسم...
    لحظه اي تامل کن...

  18. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #870
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض

    با هر چه گناه عاشقت خواهم بود
    ای هاله ی ماه عاشقت خواهم بود
    صد سال مرا سیاه کردی باشد
    صد سال سیاه عاشقت خواهم بود

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •