غروبا تو چشم مردم
‚ كه دارن می رن به خونه
یه ترانه هست كه هیچوقت ‚ كسی اون رو نمی خونه
غروبا تو دل مردم پر از حرف نگفته
قصه ی
این همه دیو و این همه زیبای خفته
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت
غروبا تو راه خونه ‚ آدما رو خوب نگاه كن
واسه دلتنگی این شهر ‚ یه ترانه دست
و پا كن
كی باید غزل بخونه ‚ توی بن بستای بسته ؟
كی باید آینه باشه ‚ واسه این دلای خسته ؟
بگو به جز تو چه كسی رفیق بغض لحظه هاس ؟
میون این همه سكوت ‚ آوازه خون ما كجاس؟
چه بی حیا می چرخن ‚ عقربه های ساعت
پشت چراغ قرمز‚ پیر می شن این جماعت
یغما گلروبی