تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 86 از 137 اولاول ... 367682838485868788899096136 ... آخرآخر
نمايش نتايج 851 به 860 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #851
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    زندگی به مرگ گفت: چرا آمدن تو رفتن من است؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است؟ مرگ حرفی نزد!!!
    زندگی دوباره گفت: من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی؟ مرگ ساکت بود.
    زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است!!! زنده کجا، گور کجا؟ دخمه کجا، نور کجا؟ غصه کجا، سور کجا؟ اما مرگ تنها گوش می داد.
    زندگی فریاد زد : دیوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟
    و مرگ آرام گفت : تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید!

  2. 3 کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #852
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    ای کاش! میشد بغض در گلو مانده ام می ترکید و شبنم های خشکیده و یخ زده چشمانم بار دیگر جاری می شد و از التهاب درونی ام می کاهید.
    ای کاش! می توانستم تمامی دردهایم را التهام دهم.
    ای کاش! می توانستم به رویا هایم رنگ حقیقت دهم.
    ای کاش! می توانستم ندای ندامتم را به گوش همگان برسانم.
    ای کاش! می توانستم بر پهنه بی کران این ابی ارام سبکبال پرگشایم.
    ای کاش! می توانستم خوب باشم.
    ای کاش! می توانستم انچه را که می خواستم اثبات کنم.
    ای کاش! می توانستم ،ای کاش می توانستم،...ولی افسوس، ولی افسوس که نتوانستم تمامی کاش هایم را به حقیقت محض پیوند دهم و امروز تمامی این کاش ها بر قلبم سنگینی می کند.

  4. #853
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    ميدوني وقتي خدا داشت بدرقه ات مي كرد بهت چي گفت؟

    گفت: جايي كه ميري مردمي داره كه تو رو مي شكنند، نكنه غصه بخوري

    من همه جا با تو هستم. تو تنها نيستي .....

    توي كوله بارت عشق ميزارم كه بگذري

    قلب ميزارم كه جا بدي

    اشك ميدم كه همراهيت كنه

    و مرگ كه بدوني برميگردي پيشم.

  5. #854
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    در رویاهایم همیشه کسی را جستجو می کردم
    که مرا با عشق خود محسور می کند.
    از آنجا که رویاها تنها تصویری از آرزوهایند به راستی انتظار نداشتم که چنین کسی پیدا شود
    و بعد....
    تو را دیدم...
    و تو نه تنها اعتقاد مرا به رویاها باز گرداندی بلکه حتی با شکوهتر از رویاهایم درخشیدی..
    تو به من آموختی که
    به رویا
    ایمان داشته باشم حتی به چیزی زیباتر از رویا.....

  6. 2 کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #855
    آخر فروم باز Consul 141's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    BandarAbbas
    پست ها
    1,870

    پيش فرض

    مي دانم هيچ صندوقچه اي نيست كه بتوانم رازهايم را توي آن بگذارم و درش را قفل كنم ، چون تو همه قفل ها را باز مي كني. مي دانم هيچ جايي نيست كه بتوانم دفتر خاطراتم را آنجا پنهان كنم، چون تو تك تك كلمه هاي دفتر خاطراتم را مي داني. حتي اگر تمام پنجره ها را ببندم، حتي اگر تمام پرده ها را بكشم. تو مرا باز مي بيني و ميداني كه نشسته ام يا خوابيده و ميداني كدام فكر روي كدام سلول ذهن من راه مي رود. تو هر شب خواب هاي مرا تماشا مي كني، آرزو هايم را مي شمري و خيال هايم را اندازه ميگيري.
    تو ميداني امروز چند بار اشتباه كردم و چند بار شيطان از نزديكي هاي قلبم گذشته است. تو مي داني فردا چه شكلي است و ميداني فردا چند نفر پا به اين دنيا خواهند گذاشت.
    تو مي داني كه من چند شنبه خواهم مرد و مي داني آن روز هوا ابري است يا آفتابي .
    تو سرنوشت تمام برگ ها را مي داني و مسير حركت تمام بادها را . و خبر داري كه هر كدام از قاصدك ها چه خبري را با خود به كجا ميبرند.
    تو حساب اشك هاي مرا داري و ميداني تا حالا چندتا ستاره از چشمم چكيده است . تو ميداني در نوك هر پرنده چندتا آواز است و در قلب من چندتا آرزو.
    تو ميداني ، تو بسيار مي داني.....
    خدايا مي خواستم برايت نامه اي بفرستم اما يادم آمد كه تو نامه ام را پيش از آنكه نوشته باشم ، خوانده اي ... پس منتظر مي مانم تا جوابم را فرشته اي برايم بياورد

  8. این کاربر از Consul 141 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #856
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    12

    يادمون باشه که هيچکس رو اميدوار نکنيم بعد يکدفعه رهاش کنيم چون خرد ميشه ميشکنه و آهسته ميميره . يادمون باشه که قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا کسي که به ما تکيه کرده سرش درد نگيره . يادمون باشه قولي رو که به کسي ميديم عمل کنيم . يادمون باشه هيچوقت کسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امکان داره زياد نتونه طاقت بياره . يادمون باشه اگه کسي دوستمون داشت بهش نگيم برو چون شايد ديگه هيچكس مثل اون دوستمون نداشته باشه ...

  10. 3 کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #857
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميکردم اگر عشق بودم اهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم ولي افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم

  12. 2 کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #858
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    پيش فرض

    ((کاش خورشید غروب نمی کرد به این زودیها کاش کشتی عمرت سلامت می رسید به این ساحل ها تا من تمام حر ف های دلم را برایت می خواندم آنقدر در خلوت تنهایی ام برایت شعر سرودم که نگو آنقدر در شب های تارم برایت ستاره چیدم که نگو آنقدر چشم براهت ماندم وگرسیتم که رودخانه ی چشمانم خوشکید آنقدر در کنار جاده ی زندگی ایستادم تا شاید تو را در کوچه پس کوچه های تنهایی بیابم اما اما افسوس از آن روزی که شنیدم دفتر زندگیت با یک خط نوشته به پایان رسید خورشید عمر تو غروب کرد و تو ستاره ای شدی در دل سیاه شب و خاطره ای غم انگیز که همیشه در دل تنها و شکسته ی من باقی خواهد ماند ))

  14. این کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #859
    داره خودمونی میشه A T E N A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2008
    محل سكونت
    Nowhere
    پست ها
    48

    12

    ميگي عاشق باروني، ولي وقتي بارون مياد چتر ميگيري بالاي سرت... ميگي عاشق برفي ولي طاقت يه گوله برف رو نداري... ميگي پرنده ها رو دوست داري ولي ميندازيشون تو قفس... ميگي عاشق گلهايي ولي خيلي راحت از شاخه جداشون ميکني... انتظار داري نترسم وقتي ميگي عاشقي؟

  16. 3 کاربر از A T E N A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #860
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    در انتظار آمدنت بودم، تا مرا به سرزمین پاک دلت میهمانی کنی و دنیایم را با حجم
    "بودنت"،که اکنون همه دنیای من شده، پر نمایی !؟
    چشم براهت بودم تا مهربانی، شور و عشقم را خرج چشمانت کنم!
    منتظرت بودم! تا بار دگر، دستهای مرا به معراج شانه هایت، ببری!
    انتظار دیدارت، هنوز با من است! سخت و کشنده!! اما تو دیگر نیامدی!!!!


  18. این کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •