گزارش یک قتل از پیش اعلام شده
گابریل گارسیا مارکز
کیومرث پارسایی
سانتیاگو نازار متهم به تجاوز به آنخولا ویکاردو توسط پدرو و پابلو ، دو برادر آنخولا ، به قتل می رسد ونویسنده ، که گویا خود گابریل مارکز است، سالها پس از واقعه در پی افشای واقعیت هاست. سانتیاگو از اعراب ثروتمند ساکن دهکده ای در جزایر کارائیب است و از زمانی اتهام تجاوز به او می دهند که آنخولا ، بعد از اینکه توسط بایاردو سان رومان در شب عروسی به خانه پس فرستاده میشود، نام او را به عنوان متجاوز بر زبان می آورد . صبح روز بعد پدرو و پابلو برای حفظ آبروی از دست رفته ی خانواده ...
داستان کتاب بر این اساس نوشته شده که وقتی تقدیر چیزی را رقم میزند ، هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند مانع آن شود . که این موضوع در لحظات آخر به اوج خود می رسد ...سانتیاگو به قتل می رسد ، در حالی که هیچ مدرک معتبری از مجرم بودن او نیست.
کتاب خیلی خوبی بود ...البته من فقط به دلیل اسم گابریل گارسیا مارکز کتاب رو خریده بودم ...
از این قسمت پایانی هم خیلی خوشم اومد :
- سانتیگو ! کوچولوی عزیزم، چه شده ؟
سانتیاگو ... پاسخ داد:
- وینه ! مرا کشتند!