دوستان بسیار دارم و هیچ دوستی ندارم
منی که تنها ماندم و بسی در شلوغیم
من؟ نه دیگر منی نمانده
تهی شد این من، از من
دوستان بسیار دارم و هیچ دوستی ندارم
منی که تنها ماندم و بسی در شلوغیم
من؟ نه دیگر منی نمانده
تهی شد این من، از من
.
.
یه " فنجان خالی " ... ؟
را که نگاه میکنم
گلـویم به خاطر چای هایی
...
که با تو نخورده ام چقدر میسوزد ...
.
.
کـاش مـی فـهـمیـدی
قـهـر میـکنم
تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی
بـمون...
نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى
هـر طور راحـتـى!!
عطر گیسوانش
چه ملس می آید
باد ......
لختی بایست
لخت است
به هم نریزد موهایش .
هوا بارانی ست ولی شیشه ؛ چرا بخار نمیگیری ؟
نترس ؛ رفت … دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !
باز من
چه عاشقانه انتظار میکشم
و تو
چه شاعرانه نمیآیی !
کسی نمی داند
من این شب ها
چه عاشقانه چشم به راه میشوم
و تو
چگونه سرد
از دهان آمدن میاُفتی ....
"حمید صادقی مقدم"
روی ِ سیـــــــم ِ خــــــاردار ، بــالــــــه مـی رقـصـــــــم !
بگـــــذار زخــمی شــونــد پــاهــایـــــم !
مـن بهــــــانـه ای می خـــــواهــم بـــــرای ِ نــــرفــتن
حــــالا کـــــه تــــو
راهــــم را ،
ســــد نمــی کـــنی !!
شاید بگذرم از تو
اما حساب لبهایت از تمام تو جداست
الکی ست مگر ؟
من از آن لبها
" دوستت دارم "شنیده ام ...
![]()
چقدر سفت شده است پدال دوچرخه ی دونفره ی عشقمان !
یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم
شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی … !
حضور تــو
انــ ـکار مَـکان هــاستــ...
زمـان می ایستد، بُعد چهارمی ایجاد میشود !
با تشکر مهران...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)