فاصله ها را بگذار برای خودشان
تا میتوانند قد علم کنند
چه باک !
ما از ورای تمام حصارها
بازهم عاشقانه می گوییم ...
فاصله ها را بگذار برای خودشان
تا میتوانند قد علم کنند
چه باک !
ما از ورای تمام حصارها
بازهم عاشقانه می گوییم ...
به محض خاموشی چراغ
روشن می شود ،هر شب
تکلیف من،
تا مشق کنم
یاد تو را ..........
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
قصه ی غصه که در دولت یار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
همه آنهایی که مرا می شناسند
می دانند من چه آدم حسودی هستم
و همه آنهایی که ترا می شناسند...
لعنت به همه آنهایی که ترا می شناسند
" نزار قبانی "
یک شبی مجنون نمازش را شکست
با وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته راهت کنم
التماس دعا
بسکه خوردم غم تو روزه من باطل شد
نرخ کفارهِ این خوردن عمدی، چند است؟
نشستم درفراقت گریه كردم
زعشقت بی نهایت گریه كردم
تمام روز در فكر تو بودم
تمام شب برایت گریه كردم
میان كوچه های درد و غربت
... ... چو دیدم رد پایت گریه كردم
مبار ای آسمان دیگر تو امشب
كه من دیشب به جایت گریه كردم
«دلم گرفته بَرایت» زبانِ سادهیِ عشـق است.
سَـلـیس و ساده بگــویم، دلم گرفـــتهِ بَرایت...!
حسین منزوی
من که از کوی تو نرود پای خیالم
نکند فرق به حالم !
چه برانی , چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم ...
نه تو آنی که برانی ...
مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیده ای
یا ببافم
یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو می افتم
...
...
علیرضا حاج بابایی
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)