تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 85 از 129 اولاول ... 357581828384858687888995 ... آخرآخر
نمايش نتايج 841 به 850 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #841

    پيش فرض

    ایده هاى بزرگ در ذهن
    خلاقیت باعث بروز افکار بزرگ در انسان می‌شود. اما معمولاً سـخت‌ترین مرحله نــقطه شروع است. افکار بزرگ ما را به سمت پیشرفت راهنمایی کرده و فردایی روشن را برایمــان به ارمغان می‌آورند. با به کارگیری اصولی که دراین قسمت برای شما شرح می‌دهیم، می‌تـوانـیـد یـک تـجارت بزرگ و بی‌نقص راه اندازید. ما متأسفانه ذهن خود را به انجام این امور عادت نداده‌ایم. این امر سبب می‌شود تـا توانایی خـود را بـرای پروبال دادن بـه تـصورات و تخیلات از دست داده و در نـتـیـجه قـدرت را به کار نگیریم. به همین دلیل فرصتهای بی‌شماری را به آسانی از دست می‌دهیم.‏ایـده‌های بـزرگ از مـحـلی فـــراتر از باورهای شخصی نشات می‌گـیـرند. بـاید بـه دوردسـت‌ها بنگرید و افکار متفاوت را آزمایش کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کنید.‏عده‌ای بـــا به کار نگرفتن ذهن خود آن را به طرز وحشتناکی بی‌حس و کرخت می‌کنند، چنین رفتاری باعث می‌شود درخت افکار شما هیچ گاه به بار ننشیند.‏

    ‎زیاد مطالعه کنید
    ذهن شما همانند بدنتان برای اینکه رشد پیدا کرده و پرورش یابد، نیازمند تمرین و تحرک است، و چه تمرینی بهتر از کتاب خواندن. سعی کنید با افکار و عقاید انسان‌های موفق در طول تاریخ آشنا شوید. شرح حال و تاریخچه زندگی هر یک از آنها را مرور کنید و از آن درس بگیرید. با مطالعه این کتب می‌توان حدس زد که چگونه این افراد بزرگ ذهن خود را برای رسیدن به بهترین‌ها پرورش داده بودند. همچنین می‌توانید مجـــلاتی نظیـــر تجارت و یا اقتصـــاد روز را نیز مطالعــه کنید. با آگـــاهی از نظرات دیگران پیرامون مسایل مختلف شما سطحی نگری را کنار می‌گذارید و با یک دید عمقی به موضوعات مختلف می‌نگرید.‏

    فرصت‌هایی را که در آن ذهن‎ ‎شما خلاق است از دست ندهید
    شاید بروز بسیاری از مسائل را به شانس واگذار می‌کنید. تصور شما نادرست است. شاید بعضی مواقع حس می‌کنید که مغزتان اصلاً کار نمی‌کند و هیچ عکس العملی از خود نشان نمی‌دهد. اما مواقعی هم وجود دارد که ذهنتان به قدری فعال است که می‌خواهید انیشتین را به رقابت دعوت کنید. تنها مشکل موجود این است که این زمان طلایی مواقعی که شما به آن نیاز دارید، ظاهر نمیشود. زمانی که ذهن در حال فوران است تا آنجا که می‌توانید به افکار خود پر و بال دهید. اجازه دهید افکارتان مثل آب آتش نشانی به بالاترین نقطه صعود کنند. هنگامی که برای پرواز کردن به ذهن خود فضا می‌دهید، او شما را به دوردست‌ها خواهد برد و نتایج شگفت‌انگیزی را به دست خواهد داد.‏

    ‎یک دفترچه یادداشت به همراه‎ ‎داشته باشید
    هنگامی که افکار بی‌نظیر به ذهن شما خطور می‌کنند، از ذخیره کردن آنها اطمینان حاصل کنید. در این امر به یادداشت‌های ذهنی اکتفا نکنید زیرا ممکن است به دست فراموشی سپرده شوند. سعی کنید همیشه یک دفترچه یادداشت و یا یک ضبط صوت به همراه داشته باشید؛ به ویژه در کنار تخت خواب خود برای مواقعی که افکار طلایی در حدود ساعت 2 نیمه شب به ذهن شما خطور می‌کنند. هنگامی که افکارتان در جایی ثبت شوند، به راحتی می‌توانید به آنها دسترسی پیدا کنید و آنها را به سرعت به کار ببندید. افکار بزرگ نیز مانند میوه‌ها فقط تا زمانی که تازه و شاداب باشند، قابل استفاده‌اند.‏

    ‎از افکار دیگران بهره‎ ‎بجویید
    بهره جستن از افکار و عقاید دیگران نیز به نوبه خود روش مناسبی برای گسترش ایده‌های شخصی شماست. افراد مختلف دارای نقطه نظرات و چشم اندازهای متفاوتی هستند. توانایی‌های آنها مختلف است و سوابق و پیشینه‌های متفاوتی دارند. کارکرد ذهن افراد منحصر به فرد است. با مطرح شدن یک بحث در میان جمع، پیشنهادهای مختلفی شنیده می‌شود که نیمی از آنها هرگز به ذهن شما نمی‌رسیدند. به این طریق شما می‌توانید با کوله باری سرشار از افکار متفاوت در جاده تصمیم‌گیری گام بردارید.‏نسبت به نظر هیچ کس بی‌توجهی نکنید. شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسند اما شاید مانند صدف‌هایی باشند که در خود گوهرهای گرانقیمتی را جای داده اند. درست نیست که در مورد نظر دیگران به قضاوت بنشینیم. سعی کنید به جای قضاوت‌های بیهوده آن‌ها را سبک سنگین کرده و در امور روزمره خود به کار بندید.

    ‎تغییراتی در محیط اطراف ‎ ‎ایجاد کنید
    گاهی اوقات تنها چیزی که باعث می‌شود ذهن خسته شما دوباره به کار بیفتد، تغییر وضع ظاهــری محیـــط اطرافتــان است. اگر چشم انداز پیرامون شما تغییر کند، ذهن شما نیز به صورت ناخود آگاه به سمت یک دیدگاه جدید تغییر جهت می‌دهد. اگر تمام مدت پشت میز بنشینید، ذهن خود را در آن شرایط محدود می‌کنید و هیچ فضایی برای برانگیختگی آن باقی نمی‌گذارید.‏می‌توانید پیاده روی کنید، به باشگاه ورزشی بروید، کنار آب رود بنشینید و در کل به یک مکان جدید قدم بگذارید تا ذهن شما نیز بتواند آزادانه به تمرین و تقلا بپردازد.‏

    ‎بر روی شکاف میان دو نسل خط‎ ‎بطلان بکشید
    ذهن کودکان تروتازه و شاداب است. آنها جسورند و احساساتشان از طریق فشار‌های اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی می‌نگرند و مانند بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست نداده‌اند. با کودکان پیرامون مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظرات ساده و بی‌آلایش آنها آشنا شوید. اگر می‌خواهید مشکلی را حل کنید نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا می‌دارند. آنها قصد تأثیرگذاری بر دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان می‌کنند.‏
    از سوی دیگر با افراد سالخورده و مسن نیز مشورت کنید. آنها مدت‌ها پیش با تمام این مشکلات مواجه شده‌اند و با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند. تجربیاتشان آنقدر سودمند و با ارزش است که هیچ قیمتی نمی‌توان بر روی آن گذاشت. پس آنها را دست کم نگیرید، با دیدگاههای‌شان نسبت به زندگی آشنا شوید و از آنها درس بگیرید. قطعا شما را به سوی جهت مناسب هدایت می‌کنند و از مشکلات در امان خواهید بود.‏

    ‎به رفیق شفیق خود مراجعه‎ ‎کنید
    همه ما دوستی داریم که به نظر می‌رسد توانایی پاسخ به تمام مسائل و مشکلات ما را دارد. چرا تنها در مورد مشکلات شخصی از او کمک می‌خواهید؟ بد نیست گاهی در مورد مسائل مهمتر نیز از او یاری بجویید.‏

    ‎به توانایی‌های خود اتکا‎ ‎کنید
    قواعد و اصول کلی را برای یک لحظه هم که شده فراموش کنید. این رهنمون‌ها در جای خود مفیدند اما ممکن است مانند یک چشم‌بند عمل کرده و قدرت داشتن دید وسیع را از شما بگیرند و اجازه دیدن چشم اندازهای متفاوت را به شما ندهند. هرازگاهی خود را از قید و بند قوانین آزاد کنید. شما می‌توانید بدون توجه به کارآیی روش‌های گذشته به آسانی و بدون بروز هیچ شک و تردیدی در راه مورد نظر خود گام بردارید. کمی جسارت به خرج دهید و سیستم‌های فعلی را زیر سوال برید.‏

    در حیطه کاری خود به فعالیت‎ ‎بپردازید
    خیلی خوب است که به ذهن خود اجازه دهید آزادانه به گردش بپردازد. اما این گردش باید در حیطه دانش شما انجام پذیرد. اگر یک طراح هستید، لازم نیست راه حلی برای مشکلات اقتصادی پیدا کنید. افکار شما تنها در رشته‌ای که مهارت دارید خوب کار می‌کنند و در سایر رشته‌ها نتیجه‌ای مصیبت بار به دنبال خواهند داشت. اگر نیاز به ورود به قلمرو دیگری دارید، بهتر است قبل از هر کار با یک متخصص مشورت کنید و اجازه انجام همه امور را به دست او بسپارید تا با استفاده از دانش و تخصص خود عمل کند.‏

    ‎به ذهن خود آزادی عمل دهید
    آیا با تمرین‌های رایج نویسندگان آشنایی دارید؟ آنها برای مبارزه با محدودیت‌ها یک روش بسیار جالب را برگزیده‌اند. فقط کافی است قلم را برروی کاغذ گذاشته و هر آنچه که در ذهنتان است، را بر روی کاغذ بیاورید. می‌توانید از مشکلات شروع کنیــد و به دنبال هیچ گونه ارتباطی در دست نوشته‌های خود نباشید. مهم نیست که تا چه حد عبث و نامعقول به نظر می‌رسند. بعداً می‌توانید مثل یک جدول تناوبی آنها را سازماندهی کنید، در آخر نیز امکان دارد به چیزی دست پیدا کنید که بیهوده و بی‌ربط باشد اما چیزی که در این مبحث حائز اهمیت است این است که شما به ذهن خود اجازه غرق شدن در مسائل مختلف را داده‌اید و این خود یک امتیاز محسوب می‌شود. هیچ کس نمی‌داند، شاید به نتیجه‌ای برسید که سال‌ها منتظر آن بوده‌اید.‏

    ‎ایده‌های گذشته را از نو‎ ‎بسازید
    افکار شما مثل کامپیوتر هستند. هر چند وقت یک بار نیاز است که سخت افزار آن را ارتقا دهید. ایده‌های بزرگ گذشته را پیش روی خود بگذارید و بر روی آن‌ها عملیات نوسازی انجام دهید. آن‌ها را اصلاح کنید و برای بهبودی آن‌ها تلاش کنید. ضمائم لازم را نیز برای تقویت هر چه بیشتر به آنها بیفزایید. این کارها را می‌توان با نوشتن عقاید اولیه خود بر روی کاغذ و نظم دادن به آشفتگی ذهنتان انجام دهید. عالی به نظر می‌رسد. پس منتظر چه هستید؟ بهتر است در انجام آن تعجیل کنید.

  2. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #842

    پيش فرض

    برچسب‌ها و نقاب‌ها را با شجاعت كنار زنیم!
    معمولا برای برخورد منصفانه و عادلانه با مسایل، می‌گوییم بهتراست از خودمان شروع كنیم و قضیه را اول درخودمان جستجو كنیم
    بنابراین، یك راست می‌رویم سراصل قضیه؛ چه احساسی نسبت به خودتان دارید؟ آیا این احساس با برچسب‌هایی كه دردوران كودكی از سوی دیگران، بخصوص پدرو مادر یا معلم خود دریافت كرده‌اید، ارتباط دارد؟


    برای مثال، اینكه برخی اوقات احساس بی‌عرضگی یا زشت‌بودن می‌كنید؛ این احساس چگونه درشما شكل گرفته است و با آن معمولا چه می‌كنید؟ شما قطعا وقتی مجبور می‌شوید اعتراف كنید"دزد" نیستید، به راحتی و با اعتماد‌ به نفس، این كار را می‌كنید. اما دربرابر این صفات، اگر احساس كنید كه باید بپذیرید مشكلات پیش‌آمده، ناشی از بی‌عرضگی شماست و یا بهرحال آن قدر زیبا نیستید كه به آن لحاظ مورد توجه خاص قرارگیرید، چه می‌كنید؟

    درست است انكار دزد‌ بودن خیلی راحت‌تر از انكار بی‌عرضگی یا زشت‌بودن است. چون این دو ارزش در واقع به نوعی ارزش وجودی شما را مورد سوال و تهاجم قرار می‌دهد. بهتراست قدری درگذشته خود جستجو كنید، این برچسب‌ها چگونه و از چه طریقی با تارو پود وجودتان درهم آمیخته و به احساس‌های نسبتا قوی درشما تبدیل شده‌اند.احساس‌هایی كه به شما اجازه نمی‌دهند واقعیت‌ها را با تمام ابعاد خود ببینید و بتوانید برای مقابله با دشواری‌ها و ناملایمات، پایداری و ایستادگی كرده و راه‌حل‌های مناسب پیداكنید.
    بررسی‌ها چه می‌گویند؟


    تاكنون پروژه‌های تحقیقی قابل توجهی برای تعیین چگونگی تاثیرگذاری این برچسب‌ها بر شكل‌گیری شخصیت كودكان و نوجوانان دنبال شده است. دریك بررسی كه برروی دانش‌آموزان مقطع ابتدایی مدرسه‌ای انجام شد؛ تاثیرمحیط اجتماعی و بخصوص آثاررفتاری كه كودكان از سوی منابع نیرومند مثل پدرو مادر یا معلم خود دریافت می‌كنند بر"خود ادراكی" آنان، مورد توجه اساسی قرارگرفت.


    در این پژوهش، محققان دو گروه از دانش‌آموزان را به طور اتفاقی انتخاب كردند. به یك گروه گفتند كه آنها كودكان استثنایی با استعداد‌های خیره‌كننده و خاص هستند كه باید تلاش كنند تا این ویژگی‌ها را ارتقا داده و بارز سازند.


    به گروه دوم نیز گفته شده بود كه مجبورند با انجام كار و فعالیت بیشتر، خود را با شرایط مدرسه و تكالیف مربوطه مطابقت دهند و معلمان آنها تلاش خواهند كرد كه برای رفع مشكلات‌شان به آنها كمك كنند.


    توجه می‌كنید كه پیام‌های ابلاغ‌شده به دو گروه، متفاوت است. در واقع پیام ابلاغ‌شده به گروه دوم این بود كه گروه شما در حاشیه قرار‌دارد.آنها با تلاش شان تنها می‌توانند خود را به سطح عادی مدرسه برسانند.البته شرایط و امكانات دو گروه یكسان بوده و برنامه درسی و امتحان مشابهی را دنبال می‌كردند.


    نتایج متفاوت برچسب‌ها


    این تحقیق نشان داد كه این گفت و گو برای گروه دوم، مشكلات رفتاری خاصی را بوجود آورده است. به گونه‌ای كه آنها احساس كردند مجبورند شرایط تعریف‌شده را بپذیرند. به این ترتیب نوعی خستگی و افسردگی گریبانگیر آنها شد.


    حتی زمانی كه این پیام‌ها قطع شد و برچسب‌ها و عناوین از دانش‌آموزان برداشته شد، مشكلات آنها خاتمه نیافت. این گروه همچنان به طور قابل ملاحظه‌ای از گروه اول عقب بودند و علاوه بر امور تحصیلی، در موقعیت‌های مختلف چون ورزش و موسیقی نیز موفقیت چندانی نداشتند. چرا كه این برچسب‌گذاری خود ادراكی آنها را تغییرداده است. تغییری كه در سراسر زندگی‌شان نمود خواهد داشت.


    بنابراین ممكن است در بیان، نقش بسیار مهم برچسب‌گذاریهای دوران كودكی و نوجوانی خیلی جدی گرفته نشود؛ اما مرور واقعیت‌ها و پژوهش‌های انجام شده به خوبی پیامدها و تاثیرات آنها را بر زندگی افراد نشان می‌دهد. چه این برچسب‌ها و عناوین از جهان خارج ابلاغ شده باشد و چه از درون خود آنان ریشه گرفته باشد. مهم این است كه آنها در مركز خودپنداری فرد قرار دارند.


    بنابراین هنگامی كه در زندگی با مشكلی مواجه می‌شوید؛ یك روش، شناخت پشت‌پرده این برچسب‌پذیری‌هاست كه همان گام اول به شمار می‌رود. اما بعد از آن، كم‌كم نوبت توجه به اختیارات و توانایی های شما برای اجتناب از افتادن به دام این احساس‌هاست.


    بی تردید افراد مختلف در برابر سئوال‌هایی یكسان مثل"شما كه هستید؟" پاسخ‌های متفاوت دارند. چرا كه پاسخ آنها در واقع با احساس شان عجین شده است.در واقع ما دارای نقابی از عناوین اجتماعی هستیم كه برای روبرو‌شدن با افراد و مسایل مختلف در هاله‌ای از آن نقاب گم می‌شویم. در این میان، برچسب‌های درونی كه خود ساخته‌ایم و تابعی از قضاوت‌هایمان است؛ جایگاه قابل توجهی دارد.


    قضاوت‌هایی كه هرگز به زبان نمی‌آوریم اما به واقع پایه و اساس همه برچسب‌پذیری‌هاست و بخش كلیدی حقیقت فردی ما محسوب می‌شوند. به عبارت دیگر این برچسب‌ها باعث می‌شوند ما به یك قضاوتی از خود برسیم كه واقعی نیستند زیرا همه ویژگی‌های مثبت و منفی ما را دربرنمی‌گیرد. پس می‌توان انتظارداشت این برچسب‌ها عموما به طرزی باورنكردنی و قابل توجه زننده و نامهربان باشند.


    چگونه شكل می‌گیرند؟


    این برچسب‌ها خیلی ساده شكل می‌گیرند. درست هنگامی كه به دیگران اجازه می‌دهیم ما را براساس آنچه از ما درك می‌كنند تعریف كنند یا زمانی كه در مورد خود به نادرست قضاوت می كنیم و این قضاوت به عنوان توصیفی ماندگار از شخصیت ما، متبلور شده و در واقع، درونی می‌شود.


    فیلیپ مك گرا معتقد است وقتی ما برچسبی را می‌پذیریم به این ترتیب، یك خود ‌ادراكی غیرواقعی را مدل‌سازی كرده‌ایم. برچسب‌ها تعمیم داده می‌شوند و به شكل یك الگوی اصلی درمی‌آیند كه درواقع خویشتن حقیقی ما نادیده انگاشته می‌شود. چه این برچسب از بیرون برما اعمال شده باشد و چه از درون.و به زودی آن را به عنوان خویشتن می‌پذیریم و باور می‌كنیم.


    نكته اینجاست وقتی به خود اجازه می‌دهیم با عینك دیگران و با محكی كه به ما تحمیل شده، خود را سبك، سنگین كنیم و این گونه بسنجیم، برچسب‌ها نتایج خود را برما منعكس و نمایان می‌كنند. بی‌عرضه، زشت، بازنده، كند و... می‌تواند تنها معیارهای دیگران باشد تا واقعیت.


    مخالفت با این نوع برچسب‌ها بسیاری اوقات دشوارمی‌نماید. اما متوجه باشیم كه پذیرش این برچسب‌ها برما یك رنج عاطفی بارمی‌كند كه به سادگی نمی‌توان از زیرآن شانه خالی كرد و نقش آسیب‌زایی آن بسیار قابل توجه است مگراینكه فرد به یك انسجام شخصیت رسیده باشد یعنی درچارچوب "احترام به خود" این مقابله می‌تواند جدی و كاملا پیشگیرانه سپری شود.


    دكتر مك‌گرا با دقت خاص خود، موشكافانه تاكید می‌كند نیت خیرداشتن برای برچسب‌گذاری بردیگران بخصوص كودكان و نوجوانان قابل قبول نیست. این موضوع باعث نمی‌شود كه برچسب اثرنامطلوب و مضر خود را نداشته باشد.


    برای مثال، گاهی اوقات والدین كودكان معلول طوری با آنها ارتباط برقرارمی‌كنند كه گویی این بچه‌ها قادر به ایجاد ارتباط با دنیای خارج نیستند. می‌توان درك كرد كه والدین از زورگویی و یا آسیب رسیدن به كودكان خود از سوی دیگران هراس دارند. با این حال، این میل حمایت از كودك ممكن است موجب شود تا فرد در بزرگسالی بیشتر از جهت خود ادراكی همراه با ترس و ضعف، معلول باشد تا از جهت نقص جسمی.


    بنابراین، انتخاب اصلی با ماست كه برای گفت و گو و ایجاد ارتباط با فرزندان‌مان و حتی با خودمان از چه عناوین و برچسب‌هایی استفاده كنیم. با این آگاهی كه می‌دانیم برچسب‌ها انسان‌ها را كنترل كرده و درواقع، زندگی را به آنها دیكته می‌كنند.

  4. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #843

    پيش فرض

    چه روشی در برخورد با اختلاف‌نظرها دارید؟

    آیا شما در برخورد با كوچك ترین اختلاف نظر، جوش می‌آورید یا فرد خودداری هستید كه معمولا خود را كنترل می‌كنید؟
    تاكنون روش برخورد خود را در مناسبات و اختلافات زناشویی كشف‌كرده‌اید؟ در این مقاله، پائولا هال(paula hall) روانپزشك، روش هایی را كه معمولا از سوی خانمها در این مواقع، اعمال می‌شود را مورد بررسی قرار می دهد.

    برخوردمسالمت جویانه: شما مشاجره را دوست‌ندارید و آرام بودن و دسته‌بندی مسایل را در جهت كمك به این وضعیت وظیفه خود می‌دانید؛ حتی اگر این برخورد، این مفهوم را تداعی‌كند كه نسبت به احتیاجات شخصی خودتان یا نداشتن دیدگاههای خاص خودتان، بی‌توجه‌هستید و آنها را نادیده‌می‌گیرید.
    تهاجم تدافعی: شما معتقدید كه سریع‌تر عمل كنید بهتر‌است و خود را تا حد امكان خیلی با عدم توافقها، هماهنگ می‌كنید و می خواهید قاعده‌ها را رعایت كنید و یا مشكل را برای جلوگیری از ایجاد یك جبهه كامل حل‌كنید.این كار اغلب بی اثر‌است و حتی وقتی نگرانی از بین می رود تازه، موضوع دوباره برای شما مطرح می‌شود.
    مهاجم هوشمند و نكته‌سنج: در این روش، شما باتدبیر هستید و در ساختن آگاهانه احساس‌تان پافشاری می‌كنید.شما دوست ندارید كه كاملا در خط حمله باشید.
    ترجیح می‌دهید منتظر‌باشید تا همسرتان به چیزی توجه نادرست نشان دهد.شما ممكن است سكوت كنید، نق‌بزنید و شكایت و گریه و زاری‌كنید و یا در رابطه با برخورد او عكس‌العمل مشخصی نشان‌دهید.
    شما اغلب نهایتا به این مرحله می‌رسید. اما این پروسه، آهسته و خسته كننده طی می‌شود.

    مملو از مخالفت و دشمنی: شما احتمالا می‌خواهید برای دفاع از همه حقوق‌تان در كل زندگی بجنگید و این حقوق را به همان ترتیبی كه به آنها رسیده اید، درخواست می‌كنید.اگر‌چه شما خشن به نظر می‌رسید اما احتمالا از صدمه‌دیدن می‌ترسید و برای شما روبرو‌شدن با هر مخالفتی، یك تجربه پردرد و زنج ایجاد می‌كند.


    به شیوه "ضربه‌گیری": شما از هرنوع بحث و درگیری می‌ترسید و هر كاری برای اجتناب از رسیدن به چنین وضعیتی، می‌كنید.بهتر از دفاع‌كردن از حقوق تان یا كوشش برای گذشتن از اصل موضوع مورد نظرتان، این است كه كاملا آمادگی داشته باشید كه اگر طوفانی بپاشد،از آن بگذرید.اما ممكن است این برخورد در شما عصبانیت، رنجش‌خاطر و خشم بوجود‌آورد.

    گفت‌گو ‌كننده: در این شیوه، شما به طور واقعی به دنبال این هستید كه یك راه‌حل مسالمت‌آمیز برای مشكلات پیدا‌كنید؛ بدون اینكه به هیچ‌كس صدمه ای وارد‌آید. شما با آرامش به نقطه نظرات همسرتان گوش می‌كنید و مطمئن هستید كه در زمان مناسب، سهم واقعی خود را در بكارگیری این نقطه نظرات و تصمیم‌گیریها دارید.
    در این روش شما می‌خواهید كه به بهترین نتیجه ممكن در مناسبات زناشویی برسید و در تجربه خودتان، این روش یعنی"توجه و ملاحظه واقعی مسایل" و "توافق" بهترین راه رسیدن به این نوع مناسبات است.

    واضح است كه آخرین روش برخورد با اختلاف‌نظرها كه مطرح شد، ماراباهمه اهداف هماهنگ می‌كند. برخورد و رویایی در یك ارتباط؛ در یك حد قابل قبولی، طبیعی است.اما این برخورد می‌تواند سودمند باشد نه مخرب.

    برای چگونگی حل برخوردها، به راههایی كه صلح و آرامش ایجاد می‌كنند توجه داشته‌باشید.

    زوج‌هایی كه مشاجره نمی‌كنند

    برخی زوج‌ها هرگز مشاجره‌نمی‌كنند.ترس از برخورد به قدری برای آنها زیاد است كه از هرگونه چیزی كه حتی می‌تواند یك موج مبهمی از رویایی، ایجاد‌كند دوری و صرف نظر می كنند.

    برای ناظرین این روابط، این نوع مناسبات می‌تواند در حد یك روابط كامل و مناسب نمود پیدا‌كند؛ اما بهرحال خطر نیز می‌تواند در زیر سطح آرامش موجود، همچنان در كمین باشد.اختلاف ها می‌توانند موجب سركوب‌شدن افراد ناآگاه و غیرمنعطف شوند.زیرا مكانیزم ثابتی برای هماهنگی مخالفت‌ها وجود‌ندارد.


    این خطر وجود دارد كه خشم و رنجش‌ها زمانی كه فردی رابطه را ترك می‌كند شكل‌بگیرد.جلوگیری از مواجهه با چنین مسئله‌ای، می تواند واقعا به رهایی از نگرانی‌های زیادی منجر شود.

  6. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #844

    پيش فرض

    خاستگاه روان‌شناسی
    آشنایی با تاریخچه و خاستگاه روان‌شناسی، برای به دست آوردن درک کامل‌تری از این رشته ضرورت دارد. روان‌شناسی از کجا پدید آمد؟ از کی آغاز شد؟ چه کسانی پایه‌گذار آن به عنوان یک علم جداگانه بودند؟ در این مقاله به این پرسش‌ها پاسخ داده شده است.

    چرا مطالعه تاریخچه روان‌شناسی ضرورت دارد؟
    روان‌شناسی امروز به محدوده وسیعی از موضوعات توجه نشان می‌دهد و رفتار و فرایندهای ذهن انسان را از سطح اعصاب تا سطح فرهنگ جامعه مورد نظر می‌گیرد. روان‌شناسان نیز مسائل انسان را از قبل از تولد تا زمان مرگ مورد مطالعه قرار می‌دهند. با درک تاریخچه روان‌شناسی، می‌توان درک بهتری نسبت به این که این موضوعات چگونه مورد مطالعه قرار می‌گیرند و تا کنون این مطالعات چه دستاوردهایی به همراه داشته است، پیدا کرد.

    پرسش‌ها در روان‌شناسی
    از نخستین روزها، روان‌شناسی با پرسش‌های گوناگونی روبرو بوده است. پرسش اولیه درباره چگونگی تعریف روان‌شناسی، به استقرار این رشته به عنوان یک رشته علمی مجزا از فیزیولوژی و فلسفه کمک کرد. پرسش‌های دیگری که روان‌شناسان از ابتدا تا کنون با آن روبرو بوده‌اند عبارتند از:

    چه موضوعات و عناوینی به روان‌شناسی مربوط است؟
    از چه روش‌های پژوهشی باید برای مطالعه روان‌شناسی استفاده کرد؟
    آیا روان‌شناسان باید از پژوهش‌های خود برای تحت تأثیر قرار دادن سیاست‌های اجتماعی، آموزش و سایر جنبه‌های رفتاری انسان استفاده کنند؟
    آیا روان‌شناسی واقعاً یک علم است؟
    آیا روان‌شناسی باید بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کند یا فرایندهای درونی ذهن؟
    آغاز روان‌شناسی: فلسفه و فیزیولوژی
    با وجودی که روان‌شناسی تا اواخر قرن نوزدهم هنوز به عنوان یک رشته علمی جداگانه پدید نیامده بود، امّا تاریخچه، اولیه آن را می‌توان تا زمان تمدّن یونانی‌ها ردگیری کرد. در خلال قرن هفدهم میلادی، رنه دکارت فیلسوف فرانسوی، ایده دوگانگی یا ثنویت را مطرح کرد. او ادعا کرد که ذهن و بدن، دو موجودیت جداگانه هستند که با هم تعامل دارند و تجربیات انسانی را شکل می‌دهند. بسیاری از جنبه‌های دیگری که هنوز مورد بحث روان‌شناسان معاصر است، مانند نقش نسبی طبیعت در مقابل تربیت، ریشه در همین بحث‌های فلسفی اولیه دارد.

    پس چه چیزی روان‌شناسی را از فلسفه جدا می‌کند؟ با وجودی که فیلسوفان اولیه نیز بر روش‌هایی نظیر مشاهده و منطق اتکاء می‌کردند، امّا روان‌شناسان امروزی از متدولوژی‌های علمی برای مطالعه و نتیجه‌گیری درباره افکار و رفتار انسان بهره می‌گیرند. فیزیولوژی نیز در سر بر آوردن روان‌شناسی به عنوان یک نظام علمی نقش داشته است. نخستین پژوهش‌های فیزیولوژی بر روی مغز و رفتار انسان، تأثیر عمیقی بر روی روان‌شناسی داشته و نهایتاً در کاربرد متدولوژی‌های علمی در مطالعه افکار و رفتار انسان سهیم بوده است.
    ظهور روان‌شناسی به عنوان یک علم جداگانه
    در میانه‌های قرن نوزدهم، یک فیزیولوژیست آلمانی به نام ویلهلم ووندت از روش‌های پژوهش علمی برای بررسی زمان‌های واکنش استفاده می‌کرد. کتاب او به نام «اصول روان‌شناسی فیزیولوژیک» که در سال 1874 منتشر شد، در بردارنده بسیاری از ارتباطات عمده بین علم فیزیولوژی و مطالعه افکار و رفتار انسان بود. او سپس نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی جهان را در سال 1879 در دانشگاه لایپزیک گشود. این رویداد عمدتاً به عنوان آغاز رسمی رشته روان‌شناسی به صورت یک نظام علمی مجزا و جداگانه شناخته می‌شود.

    ووندت چه دیدی از روان‌شناسی داشت؟ درک او از این موضوع به صورت مطالعه هشیاری و آگاهی انسان و کاربست روش‌های تجربی برای مطالعه فرایندهای درونی ذهن بود. هر چند استفاده او از فرایندی به نام «درون نگری»، امروزه غیرقابل اطمینان و غیر علمی در نظر گرفته می‌شود امّا کارهای اولیه او در روان‌شناسی به زمینه‌سازی برای روش‌های تجربی بعدی کمک شایانی کرد. تخمین زده می‌شود که 17000 دانشجو در سخنرانی‌های ووندت در زمینه روان‌شناسی شرکت کرده و صدها نفر در آزمایشگاه روان‌شناسی او به کار و مطالعه پرداخته و در رشته روان‌شناسی مدرک گرفته باشند. با وجودی که نفوذ او در سال‌های بعد به تدریج کم‌رنگ‌تر شد امّا تأثیر او بر روان‌شناسی غبرقابل انکار است.
    ساختارگرایی: نخستین مکتب فکری روان‌شناسی
    ادوارد تیچنر، یکی از معروف‌ترین شاگردان ووندت، نخستین مکتب فکری عمده در روان‌شناسی را پایه‌گذاری کرد. طبق نظریه ساختارگرایی، تمام فرایندهای هشیارانه از ترکیب عناصر منفردی ساخته شده‌اند که از طریق فرایندی به نام درون‌نگری باید شناسایی گردند.

    با وجودی که ساختارگرایی به خاطر تأکید بر پژوهش‌های علمی، در خور توجه است امّا روش‌هایش غیرقابل اطمینان، محدود کننده و ذهنی بود. هنگامی که تیچنر در سال 1927 درگذشت، ساختارگرایی هم اساساً همراه او از بین رفت.
    کارکردگرایی ویلیام جیمز
    روان‌شناسی در اواسط تا اواخر قرن نوزدهم در آمریکا شکوفا شد. ویلیام جیمز یکی از مهمترین روان‌شناسان آمریکایی در این دوره بود که با انتشار کتاب درسی معروف خود به نام «اصول روان‌شناسی» به عنوان پدر روان‌شناسی آمریکا شناخته شده است. کتاب او به سرعت به صورت کتاب درسی استاندارد در رشته روان‌شناسی درآمد و ایده‌های او سرانجام، مکتب فکری تازه‌ای را به نام کارکردگرایی پایه‌گذاری نمود. تمرکز کارکردگرایی بر این بود که رفتار چگونه به افراد کمک می‌کند تا در محیطشان زندگی کنند. کارکردگراها از روش‌هایی چون مشاهده مستقیم استفاده می‌کردند. با وجودی که این هر دو مکتب فکری اولیه بر هشیاری و آگاهی انسان تأکید داشتند امّا مفاهیم آن‌ها با هم به طور عمده‌ای تفاوت داشت. ساختارگراها به دنبال شکستن و تجزیه فرایندهای ذهنی به اجزاء کوچکتر بودند، در حالی که کارکردگراها عقیده داشتند که هشیاری به صورت یک فرایند مداوم و تغییر یابنده وجود دارد. هر چند کارکردگرایی دیگر یک مکتب فکری جداگانه به حساب نمی‌آید امّا بر روی روان‌شناسان بعدی و نظریه‌های مربوط به افکار و رفتار انسان تاثیرگذار بوده است.

    روان‌شناسی زیگموند فروید
    تا این جا، روان‌شناسی اولیه زیر نفوذ بررسی رفتارهای آگاهانه و هشیارانه افراد بود. امّا ناگهان یک پزشک اتریشی به نام زیگموند فروید چهره روان‌شناسی را با ارائه نظریه شخصیت با تأکید بر اهمیت ذهن ناخودآگاه به نحو چشمگیری تغییر داد. کارهای بالینی فروید بر روی بیمارانی که از هیستری و سایر بیماری‌ها رنج می‌بردند او را بر این اعتقاد واداشت که تجربیات دوران اولیه کودکی و امیال ناخودآگاه در رشد شخصیت و رفتار فرد بالغ نقش دارد.

    فروید در کتاب خود به نام «آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره» به تفصیل به چگونگی نمود این افکار و امیال ناخودآگاه، غالباً از طریق لغزش‌های زبانی و رویاها، پرداخته است. به گفته فروید، اختلالات روانی نتیجه شدت گرفتن یا نامتعادل شدن این تعارضات ناخودآگاه است. نظریه روانکاوی که توسط زیگموند فروید ارائه شد، تأثیر فوق‌العاده‌ای بر افکار قرن بیستم گذاشت و نه تنها رشته سلامت روانی بلکه حوزه‌های دیگری نظیر هنر، ادبیات و فرهنگ عامه را نیز تحت نفوذ خود قرار داد. با وجودی که امروزه به بسیاری از ایده‌های فروید به دیده شک و تردید نگریسته می‌شود امّا تأثیر او بر علم روان‌شناسی غیرقابل انکار است.
    پیدایش رفتارگرایی : روان‌شناسی پاولوف، واتسون و اسکینر
    روان‌شناسی دراوایل قرن بیستم، با پیدایش مکتب فکری دیگری به نام رفتارگرایی، تغییرات چشمگیری یافت. رفتارگرایی با مردود دانستن تأکید بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه، به نسبت دیدگاه‌های نظری پیشین، تغییر عمده‌ای به حساب می‌آمد. رفتارگرایی با تأکید محض بر رفتار قابل مشاهده، جنبه علمی‌تری به روان‌شناسی بخشید.

    نقطه شروع رفتارگرایی با کارهای ایوان پاولوف، فیزیولوژیست روسی، آغاز شد. پژوهش‌های پاولوف بر روی سیستم گوارش سگ‌ها به کشف فرایند «شرطی‌سازی کلاسیک» انجامید. پاولوف نشان داد که رفتارها از طریق تداعی مشروط، قابل یادگیری هستند. او همچنین نشان داد که این فرایند یادگیری برای ایجاد تداعی بین محرک‌های محیطی و محرک‌های طبیعی نیز قابل استفاده است.
    یک روان‌شناس آمریکایی به نام جان واتسون، به سرعت به عنوان یکی از قویترین مبلّغان و طرفداران رفتارگرایی درآمد. او در مقاله «روان‌شناسی، آن‌گونه که یک رفتارگرا به آن می‌نگرد» که در سال 1913 منتشر کرد به تشریح اصول بنیادی این مکتب فکری جدید پرداخت و سپس در کتاب درسی خود به نام «رفتارگرایی»، تعریف زیر را برای آن ارائه کرد:
    «رفتارگرایی، موضوع اصلی روان‌شناسی انسان را رفتار قابل مشاهده و قابل سنجش فرد می‌داند. رفتارگرایی ادعا می کند که ناخودآگاه نه مفهومی قابل تعریف است و نه قابل استفاده.»

    تأثیر رفتارگرایی، بسیار چشمگیر بود و این مکتب فکری برای 50 سال تسلط خود را حفظ کرد. اسکینر با ارائه مفهوم «شرطی‌سازی عامل»، دیدگاه رفتارگرایی را توسعه بخشید. او در نظریه خود، تأثیرات تنبیه و تقویت بر رفتار انسان را نشان داد.
    با وجودی که رفتارگرایی سرانجام جایگاه خود را در روان‌شناسی از دست داد امّا اصول اولیه روان‌شناسی رفتارگرا هنوز نیز به طور گسترده‌ای مورد استفاده است. روش‌های درمانی مانند «اصلاح رفتاری» و «اقتصاد پته‌ای»
    ( token economy ) برای کمک به کودکان در یادگیری مهارت‌های تازه و غلبه بر رفتارهای ناسازگارانه به کار گرفته می‌شود و شرطی‌سازی نیز در بسیاری وضعیت‌ها و شرایط، از آموزش گرفته تا تربیت اولاد، کاربرد دارد.

    روان‌شناسی بشردوستانه: نیروی سوم
    با وجودی که نیمه اول قرن بیستم زیر نفوذ روانکاوی و رفتارگرایی بود، مکتب فکری تازه‌ای به نام روان‌شناسی بشر دوستانه یا انسان گرایانه در نیمه دوم این قرن سربرآورد. این نظریه که غالباً از آن به عنوان «نیروی سوم» در روان‌شناسی یاد می‌شود، بر تجربیات آگاهانه تأکید دارد.

    کارل راجرز، روان‌شناس آمریکایی، غالباً به عنوان پدر این مکتب فکری در نظر گرفته می‌شود. در حالی که روانکاوان بر ذهن ناخودآگاه و رفتارگرایان فقط بر علل محیطی تمرکز دارند، راجرز قویاً به قدرت اراده آزاد و خودمختاری انسان اعتقاد داشت. روان‌شناس دیگری به نام آبراهام مزلو نیز با نظریه معروف خود به نام «سلسله مراتب نیازها» در انگیزه‌های رفتاری انسان‌ها، در پیشبرد این مکتب فکری سهیم بوده است.
    روان‌شناسی امروز
    همان گونه که در این مرور کوتاه بر تاریخچه روان‌شناسی مشاهده کردید، این رشته علمی از زمان تأسیس آزمایشگاه ووندت تا کنون رشد و تغییرات چشمگیری داشته است. امّا مطمئناً داستان در اینجا خاتمه نمی‌یابد. تکامل روان‌شناسی از 1960 تا کنون همچنان ادامه داشته و ایده‌ها و دیدگاه‌های تازه‌ای ارائه گشته‌اند. پژوهش‌های اخیر در روان‌شناسی به جنبه‌های گوناگونی از تجربیات انسانی، از تأثیرات بیولوژیک بر رفتار انسان تا تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی، می‌نگرد.

    امروزه، اکثریت روان‌شناسان خود را متعلق به یک مکتب فکری خاص نمی‌دانند. بلکه غالباً بر روی یک محدوده تخصصی خاص تمرکز می‌کنند و به کشف ایده‌های تازه از زمینه‌های نظری مختلف می‌پردازند. این رویکرد آزادانه به ایده‌ها و نظریه‌های جدیدی منجر گشته که به شکل دهی روان‌شناسی برای سال‌های آینده ادامه خواهد داد.
    ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار
    منبع
    "The Origins of Psychology", Kendra Van Wagner, Dec. 2006.

  8. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #845

    پيش فرض

    رژیم غذایی برای تقویت مغز
    در این مقاله می‌خواهیم به شما بگوئیم چگونه یک برنامه غذایی برای خود ترتیب دهید که هم مغزتان را به یک ماشین پرتوان تفکر تبدیل کند و هم در جلوگیری از سرطان، بیماری‌های قلبی، مرض قند، روماتیسم، پیری زودرس، چاقی و سایر بیماری‌ها به شما کمک کند.
    به عنوان یک قانون کلّی، به هنگام خرید مواد غذایی، «رنگی» فکر کنید. هر چیزی که رنگ روشن و درخشانی داشته باشد، غذای مناسب برای مغز است، سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی است که سلامت مغز و بهبود عملکرد ذهن را تأمین می‌کند.

    1- پروتیئن
    پروتئین حاوی 4 کالری در هر گرم است و باید 15 درصد کلّ کالری ورودی بدن را تأمین کند. پروتئین برای تولید بافت، آنزیم‌ها، انتقال دهنده‌های عصبی و هزاران مواد شیمیایی دیگر مغز، مورد نیاز است. 150 گرم (خانم‌ها) تا 240 گرم (آقایان) پروتئین حیوانی برای خود در نظر بگیرید: مرغ بدون پوست، گوشت بدون چربی، ماهی‌هایی چون آزاد، تون و ساردین، سایر غذاهای دریایی، لبنیات کم چربی و امثال آن‌ها. پروتئین گیاهی (سویا) حاوی ایزوفلاون‌ها و هزاران ترکیبات مفید دیگر است و توصیه می‌شود که مقدار مصرف آن را در برنامه غذایی خود افزایش دهید.

    2- کربوهیدرات‌ها
    کربوهیدرات‌ها نیز حاوی 4 کالری در هر گرم هستند و باید 65 درصد کالری ورودی بدن را تأمین کنند.

    میوه‌ها و سبزیجات
    میوه‌ها و سبزیجات سرشار از ویتامین‌ها و هزاران آنتی‌اکسیدان، مواد معدنی و فیبر هستند: سبزیجاتی که برگ سبز تیره دارند (کلم، کلم‌بروکلی، کلم‌بروکسل، کلم‌پیچ)، سبزیجات زرد یا قرمز یا نارنجی (گوجه‌فرنگی، هویج، کدو) و میوه‌های مانند سیب، انواع توت، گیلاس، آلبالو، زردآلو، پرتقال، گریپ‌فروت، انگور قرمز و هلو.
    توصیه می‌شود روزانه حداقل 5 وعده میوه و سبزیجات مصرف کنید. میوه‌ها و سبزیجات آبدار و ترد، کالری کمی دارند. (هر وعده عبارت است از یک میوه یا سبزیجات کامل یا نصف فنجان به صورت پخته)
    غلات و کربوهیدرات‌های ترکیبی
    غلات، سبزیجات نشاسته‌دار یا خشک، و سبزیجات بنشنی سرشار از ویتامین B ، آنتی‌اکسیدان، مواد معدنی و فیبر هستند. نان‌هایی که از غلات تهیه می‌شوند، انواع غلات، پاستا و سیب‌زمینی سرشار از مواد انرژی‌زا و کربوهیدرات‌های ترکیبی (و برخی پروتئین‌های بدون چربی) هستند. کربوهیدرات‌های ترکیبی آهسته‌تر از قند ساده هضم می‌شوند و سطح قند خون را ثابت و سطح انرژی مغز را برای مدتی طولانی بالا نگاه می‌دارند. توصیه می‌شود روزانه 5 تا 11 وعده غلات و کربوهیدرات‌های ترکیبی مصرف کنید. (هر وعده معادل یک تکه نان، یک سیب‌زمینی، یا نصف فنجان غلات یا حبوبات است.)
    مصرف شکر و عسل به مقدار کم اشکالی ندارد امّا فاقد ویتامین و مواد معدنی هستند. مصرف آن‌ها را به چند قاشق چایخوری در روز محدود کنید (هر بطری کوکاکولا معادل 10 قاشق چایخوری شکر دارد!). از مصرف شیره ذرت بپرهیزید که تری‌گلیسیرید را بیش از قند (ساکروز) بالا می‌برد. شیره ذرت در بسیاری از غذاهای آماده از جمله سس گوجه‌فرنگی (کچاپ) وجود دارد.
    3- چربی
    چربی حاوی 9 کالری در هر گرم است. توصیه می‌شود بیش از 30 درصد کالری ورودی بدن خود را از چربی تأمین نکنید. امّا 30 درصد هم برای فعال نگاه داشتند مغز زیاد است.
    توصیه پزشکان این است که «همان رژیم غذایی کم‌چربی که سلامت عروق را تضمین می‌کند، برای سلامت مغز هم خوب است.» اگر 10 تا 15 درصد کالری ورودی بدن از چربی تأمین می‌شود، برای رفع افسردگی و تقویت کارکرد شناختی مغز، کافی است.
    البته در مورد میزان مصرف چربی، در بین پزشکان اختلاف نظر وجود دارد و برخی می‌گویند اگر یک رژیم غذایی کمتر از 20 درصد کالری را از چربی تأمین کند برای سلامت از سر تا پای انسان ناکافی است!
    امّا به هر حال، هر چقدر چربی مصرف می‌کنید، باید 40 درصدش به شکل اسیدهای چرب ( EFA )، ترجیحاً ماهی‌هایی چون آزاد، ساردین و تون باشد. خاویار هم منبع فوق‌العاده اسیدهای چرب است. شما می‌توانید روزانه دو قرص روغن ماهی (هر کدام یک گرم چربی) مصرف کنید. قرص روغن ماهی نه تنها بهترین منبع برای تأمین امگا -3 برای مغز است، بلکه سطح کلسترول و تری‌گلیسیرید را نیز پائین می‌آورد. مصرف چربی‌های اشباع شده را به چهار تا شش درصد کلّ کالری ورودی بدن خود محدود سازید.
    بقیه چربی‌ها را از روغن‌هایی که حاوی امگا -3 باشند تامین کنید. برای این منظور از روغن گردو، سویا و کانولا به جای روغن ذرت و آفتابگردان استفاده کنید زیرا حاوی امگا-6 نیز می‌باشند. روغن زیتون حاوی مقدار کمی امگا -3 است امّا چربی اشباع شده بی‌ضرری دارد. روی سالاد خود روغن زیتون و کانولا بریزید.
    در مصرف روغن‌های حاوی EFA نیز زیاده روی نکنید. شما به بیش از 2 تا 3 قاشق چایخوری از آن‌ها در روز نیاز ندارید.

  10. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #846

    پيش فرض

    چگونه از مطالب روان‌شناسی استفاده کنیم؟
    ما چه بخواهیم چه نخواهیم، تا حدودی مصرف‌کننده مطالب روان‌شناسی هستیم. تقریباً هر روز گزارش‌های تازه‌ای درباره یافته‌های جدید روان‌شناسی در تلویزیون، رادیو و روزنامه‌ها منتشر می‌شود و هر مجله خانوادگی را که ورق بزنید حاوی آزمون‌های روان‌شناسی یا مقالاتی درباره راه‌های مقابله با افسردگی، اضطراب، استرس و هراس ... براساس آخرین پژوهش‌های روان‌شناسی است.
    چگونه تشخیص دهیم که این مطالب از اعتبار علمی برخوردارند یا نه؟ برای استفاده هوشمندانه از مطالب روان‌شناسی باید چگونگی ارزیابی گزارش‌هایی را که از پژوهش‌های روان‌شناسی منتشر می‌شود، یاد بگیریم. با درک چگونگی تشخیص اطلاعات قابل اعتماد و با ارزش، ما به صورت مصرف کننده آگاه مطالب روان‌شناسی در می‌آئیم. این مقاله به شما راه‌های ارزیابی را نشان می‌دهد و کمک می‌کند که بتوانید مطالب معتبر را از نامعتبر تشخیص دهید.

    1. منبع مقاله را در نظر بگیرید
    هرگاه در رسانه‌های عمومی، مطلبی درباره یافته‌های پژوهش‌های روان‌شناسی خواندید یا شنیدید، همیشه باید منبع اصلی اطلاعات را در نظر بگیرید. مطالعات منتشر شده در مجلات علمی و حرفه‌ای روان‌شناسی، فرایند بررسی دقیقی را طی کرده‌اند. این مطالعات معمولاً توسط یک یا چند پژوهشگر صاحب صلاحیت علمی صورت گرفته‌اند و معمولاً از سوی یک مرکز، بیمارستان یا سازمان آموزشی و پژوهشی پشتیبانی شده‌اند. ویراستاران علمی مجله نیز آن‌ها را خوانده و تأیید کرده‌اند. یعنی روان‌شناسان دیگری که در روش‌های پژوهشی و آماری مهارت دارند، قبل از چاپ شدن مطلب، آن را بررسی کرده‌اند.
    دلیل دیگری که برای در نظر گرفتن منبع وجود دارد این است که در بسیاری از گزارش‌هایی که در مجلاّت معمولی چاپ می‌شوند، عناصر کلیدی یافته‌های پژوهشی یا غلط تعبیر می‌شوند و یا به دقت توضیح داده نمی‌شوند. نویسندگان و گزارشگرانی که فاقد تجربه در روش‌های پژوهشی هستند ممکن است به طور دقیق متوجه نشوند که مطالعه چگونه صورت گرفته و تأثیرات احتمالی نتایج پژوهشی چیست. بنابراین بامطالعه اصل مقاله، درک کامل‌تر و بهتری از معنی یافته‌های پژوهشی کسب خواهید کرد.

    2. به ادعاهای عجیب و غریب و کاملاً غیرمنتظره شک کنید
    به هنگام ارزیابی و بررسی هر نوع اطلاعات علمی, هیچگاه «شک کردن» را فراموش نکنید. خصوصاً به ادعاها یا یافته‌هایی که احساسی یا غیرواقعی به نظر می‌رسند شک کنید. یادتان نرود که هدف رسانه‌های عمومی، جلب توجه، فروش بیشتر و بالا بردن تیراژ است. گزارشگران ممکن است روی عناصر خاصی از مطالعه تمرکز کنند و از اطلاعات مهمی که برای درک نتایج پژوهش ضرورت دارند غافل بمانند. خطر دیگری که وجود دارد این است که ادعاها واظهارات پژوهشگران ممکن است خارج از بافت و متن مورد نظر مورد استفاده قرار گیرد به نحوی که کاملاً مغایر با نتایج اصلی مطالعه باشد.

    3. روش‌های پژوهش را ارزیابی کنید
    برای آن که مصرف‌کننده هوشمند مطالب روان‌شناسی باشید، درک برخی از پایه‌های یک پژوهش روان‌شناسی ضرورت دارد. عناصری نظیر تعاریف عملیاتی، نمونه‌گیری تصادفی و طراحی پژوهش، برای درک نتایج نهایی یک مطالعه، اهمیت دارند. برای مثال، یک مطالعه خاص ممکن است فقط افراد خاصی از یک جمعیت را در نظر گیرد و یا تعریف خاصی از یک موضوع بخصوص را مورد نظر قرار دهد. هر دوی این عوامل می‌توانند در این که یافته‌های پژوهشی برای کلّ جامعه چه معنی می‌دهند و چگونه نتایج را می‌توان برای درک بهتر یک پدیده روان‌شناسانه به کار بست، اهمیت داشته باشند.

    4. داستان‌ها را از واقعیت‌ها تشخیص دهید
    به داستان‌ها یا گزارش‌هایی که برای پشتیبانی از یک ادعا ارائه می‌شوند زیاد بها ندهید. این که گروه کوچکی از افراد به نتیجه‌گیری مشابهی دست یافته‌اند بدین معنی نیست که کلّ جامعه دیدگاه مشترکی با آنان داشته باشد. پژوهش‌های علمی از نمونه‌گیری تصادفی و سایر روش‌های پژوهشی استفاده می‌کنند تا بتوانند نتایج مطالعه را به کل جمعیت تعمیم دهند. هر گزارشی با این توجیه که «این در مورد من صدق می‌کند پس برای بقیه هم باید صادق باشد»، باید با دیده شک و تردید نگریسته شود.

    5. ببینید سرمایه‌گذاری برای این پژوهش از سوی چه کسی یا سازمانی صورت گرفته است
    برای ارزیابی پژوهش‌های روان‌شناسی، در نظر گرفتن این که پشتیبان مالی انجام مطالعه چه کسی یا سازمانی بوده است نیز اهمیت دارد. سرمایه‌گذاری ممکن است از منابع مختلف نظیر بنگاه‌های دولتی، گروه‌های غیرانتفاعی و یا سازمان‌های بزرگ صورت گرفته باشد.
    هنگامی که نتایج یک مطالعه کاملاً در جهت منافع و برنامه‌های سازمانی باشد که هدفش فروش محصولات یا متقاعد کردن مردم به داشتن یک دیدگاه مشترک است، برخورد محتاطانه‌ای با آن داشته باشید. هر چند این‌گونه سرمایه‌گذاری لزوماً به معنی بی‌اعتبار بودن نتایج مطالعه نیست امّا شما باید همواره مطمئن باشید که مطالعه، جهت‌گیری خاصی نداشته و به طور علمی و بی‌طرفانه صورت گرفته باشد.

    6. توجه داشته باشید که ارتباط داشتن به معنی رابطه علت و معلولی نیست
    در بسیاری از گزارش‌های پژوهش‌های علمی که در مجلات معمولی به چاپ می‌رسند، یک راست به سراغ نتیجه‌گیری‌ها رفته و رابطه علت و معلولی بین متغیرها برقرار می‌سازند. در صورتی که رابطه بین دو متغیر، لزوماً بدین معنی نیست که تغییر در یکی، باعث تغییر در دیگری می‌شود. در اغلب موارد رابطه علّت و معلولی بین متغیرها وجود ندارد. معمولاً در پژوهش‌های علمی عباراتی وجود دارد نظیر «پژوهشگران موفق به کشف ارتباطی بین ...»، «پژوهش‌ها نشانگر ارتباطی بین ...» یا «به نظر می‌رسد ارتباطی وجود داشته باشد بین ...»

    روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها و منابع اینترنتی پر از اطلاعاتی درباره آخرین یافته‌های پژوهشی در زمینه روان‌شناسی هستند. به منظور تعیین میزان قابل اعتماد بودن این گزارش‌ها، دانستن چگونگی ارزیابی آن‌ها اهیمت دارد. بهترین راه برای کسب اطلاعات صحیح، مراجعه به نسخه اصلی مطالعه است امّا چنانچه این کار امکان‌پذیر نباشد باید عقل سلیم علمی خود را به کار گیرید. مواظب ادعاهای احساساتی و غیرمنطقی، نتیجه‌گیری‌های اشتباه از ارتباط بین متغیرها و ... باشید و هیچگاه فراموش نکنید که به هنگام ارزیابی هر گزارش علمی، شک داشتن جزء قواعد کار است.

  12. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #847

    پيش فرض

    هنر تمركز حواس
    این مقاله ترجمه‌ای‌است از مطلب مندرج در مجله GEO آلمان كه تحت عنوان تمركز حواس به چاپ رسیده است.
    هدف مقاله این است كه تمركز را در كودكان تقویت كند چرا كه تمركز در كودكی و زمان تحصیل، در تمام مراحل زندگی راهگشا خواهد بود و برعكس عدم تمركز موجب شكست و ناكامی خواهد شد.

    تمركز فكر حالتی از عمیق شدن در موضوع است كه بدون آن، تكالیف مدرسه، بازی‌های رایانه‌ای و تعادل بدن امكان‌پذیر نیست.
    چرا نبود تمركز فكر برای خیلی‌ از بچه‌ها این‌قدر مشكل ایجاد می‌كند؟ آیا انسان می‌تواند تمركز فكر را یاد بگیرد؟
    ***
    از پشت بلندگو صدای ساعت حركت قطارهای بعدی در سالن می‌پیچد. از جلوی پنجره‌های قطار، تكنیسین‌های برق ایستگاه قطار عبور می‌كنند.

    در واگن‌های بزرگ مسافران آماده پیاده شدن می‌شوند. در وسط هیاهو، یك دختر بچه نشسته. به نظر می‌رسد كه در یك جزیره به تنهایی زندگی می‌كند.
    خیلی آرام روی قوطی كبریت خم شده. چوب كبریت را بین انگشت سبابه و شست دارد و در دست دیگر قوطی كبریت را.
    این دختر بچه كاملا غرق در افكارش خود است، با مشكل یكی شده. قوطی كبریت را مرتب پر و خالی می‌كند. او‌ به تحریكات خارجی (رفت و آمد مردم در ایستگاه قطار) توجهی ندارد.
    ***
    بیشتر انسان‌هایی كه از كنار این دختربچه عبور می‌كنند برمی‌گردند و با تعجب به او می‌نگرند.

    برای این كه آنچه در ایستگاه قطار به راحتی برای این دختر رخ داده است، (تمركز فكر) امروز به صورت یك استعداد كمیاب جلوه می‌كند.
    بازار كتاب و اسباب بازی از عرضه تمرینات مختلف برای داشتن تمركز فكر در حال اشباع شدن است.
    اهمیت تمركز فكر حتی در كودكستان هم بسیار مهم است و آن را با تعمق در مدیتیشن چینی، موزیك باروك، ورزش یوگا و بسیاری چیزهای دیگر می‌توان تقویت كرد.
    حتی از تمام زمینه‌های فرهنگی بچه‌ها باید در بهبودتوسعه و تقویت این استعداد و تمركز فكری آنها كمك گرفت.
    وقتی در كتاب لغت یا ادبیات به صورت كلی معنی «تمركز فكر» جست‌وجو می‌شود 3 برابر معنی این لغت، فضا به مشكلاتی كه نبودن تمركز فكر ایجاد می‌كند، اختصاص داده شده است. این نشان می‌دهد كه ادبیات و كتاب‌های لغت تصویری از واقعیت‌ها را به ما می‌نمایاند.
    تمركز فكر چیست؟
    زیر عنوان لغت تمركز فكر اصلاً چه می‌شود فهمید؟ تمركز نه تنها برای انجام دادن تكالیف مدرسه است، بلكه برای تیك‌تیك كردن بازی‌های رایانه‌ای بچه باید تمركز داشته باشد، همین‌طور برای اشعاری كه معلم در كلاس استفاده می‌كند.
    در ترافیك خیابانی، در تعادل راه رفتن روی یك دیوار باریك و برای همه كارها احتیاج به تمركز حواس است.
    حتی شاگردی كه در كلاس تمام انرژی خود را مصرف می‌كند كه بقیه شاگردان به او توجه كنند روی این مسئله تمركز دارد.
    غیبت و حضور ذهنی، هر دو، دو موقعیت مختلف تمركز فكر هستند كه بعضی‌ها می‌توانند داشته باشند.
    وقتی كودك دست در دماغ می‌كند و یا بالا و پایین می‌پرد تمركز ذهنی ندارد، در حالی كه كودك بعد از 10 دقیقه فارغ شدن از تحریكات بدنی به آرامش ذهنی می‌رسد.
    تمركز می‌تواند ارادی یا غیرارادی باشد. ممكن است تمركز روی یك انسان یا شیء باشد ولی در هر حال كودك باید این قدرت را داشته باشد كه روی تمام موضوعات تمركز داشته باشد.
    در حال حاضر به همان صورت كه شكل‌های مختلف تمركز وجود دارد، به همان اندازه از این كلمه استفاده‌های مختلف می‌شود.
    دانشمندان اعصاب و روان به جای تمركز از واژه «دقت» نیز استفاده می‌كنند. عده‌ای دیگر براین عقیده هستند كه تعمق و دقت 2 مقوله جدا از هم هستند و دقت مربوط به اتفاقات و تحریكات خارجی افراد است.
    چه كنیم كودكان تمركز داشته باشند؟
    باید سعی كنید كه بچه شما در مدرسه ساعت‌های بیشتری را به ورزش اختصاص دهد.
    تمرینات طناب‌بازی، بالا و پایین پریدن، ورزش‌های دفاعی مانند جودو، كاراته و كنترل شخصی را نیز انجام دهد.
    با تمرین‌های زیر می‌توانید قدرت تصور فانتزی كودك را بالا ببرید؛ بدین صورت: تصاویری را به كودك نشان دهید تا او واقعیت تصاویر را در ابعاد مختلف تصور كند.
    ماندگاری تصاویر در ذهن بیشتر از لغات است.به صورت بازی در یك پیاده‌روی نام اشیای قرمز رنگی را كه می‌بیند نام ببرد. صداهایی كه در خانه و یا جنگل می‌شنود تقلید كند.
    تمام اشیای پلاستیكی در یك اتاق را نام ببرد و یا حرف مشخصی را در یك متن نشان دهد.
    به بچه كمك كنید با برنامه‌ریزی كار كند، به طوری كه در ساعات مشخص كار مشخصی را انجام دهد و این كار تداوم و تكرار داشته باشد. با مدادهای رنگی قسمت‌های مهم درس را خط بكشد. یادداشت كمك زیادی به تقویت حافظه آنها می‌كند.

    برای كودكان تكالیفی را تعیین كنید كه مطمئن هستید از پس انجام آن برمی‌آیند و برای انجام آن كودك را مامور و مسئول كنید.
    برای مثال سرپرستی از یك گیاه در خانه و یا كتابخوانی برای خواهر و برادر كوچك‌تر را انجام دهد.
    آرامش بدنی و ذهنی را با كودكان به‌وسیله متدهای یوگا و یا متدهای پیشرفته آرامش عضله تمرین كنید.
    به همراه كودك روی زمین دراز بكشید و چشم‌ها را ببندید و به سفرهای خیالی (فانتزی) بروید. در پاسخ به سوال چه چیزی در مغز است كه باعث می‌شود انسان تمركز فكر داشته باشد؟
    بین دانشمندان اختلاف‌نظر وجود دارد. در چندین سال اخیر با تحقیقی در سیستم اعصاب مركزی میانی مشاهده شده كه مكانیسم‌های عصبی برای تمركز فكر لازم و ضروری هستند. یك متخصص اعصاب به نام «آلن زامتكین» در سال 1990 انرژی لازم مغز را با كمك یك دستگاه توموگرافی ثبت كرد.
    او در حالی كه آزمایش شونده‌ها تست انجام می‌دادند، مدت استقامت تمركز حواس را اندازه‌گیری می‌كرد. در نتیجه مشخص شد افرادی كه تمركز حواس ضعیف داشتند انرژی كمتری مصرف كرده‌اند مخصوصا در قسمت جلوی مغز.
    این مركز به‌عنوان «یك هنرمند تركیباتی تحریكاتی» كار می‌كند و وقتی فرد تمركز فكری بیشتری دارد فعالیتش اضافه می‌شود.
    احساس خشنودی یادگیری را افزایش می‌دهد
    خانم «ركساندرا زیرتنا» متخصص بیولوژی اعصاب از انستیتو «ماكس‌پلانك» در فرانكفورت آلمان عقیده دارد، افرادی كه تمركز حواس و مهارت و تجربه بالایی دارند بدون زحمت زیاد می‌توانند فكر كنند و تأكید می‌كند كه یادگیری برای فعالیت مغزی خیلی مهم است، چون كاری كه انسان روی آن تسلط كامل دارد می‌تواند دوباره و دوباره با انرژی كمتری انجام دهد.
    او می‌داند كه در حل مشكل مطرح شده چه مسائلی نقش دارند؟ و مجبور نیست بین راه حل‌های ‌مختلف، تصمیم منطقی را پیدا كند. برای تسلط روی حل مسائل تجربه و مهارت كمك زیادی می‌كنند كه فعالیت‌های مغزی آسانتر و دقیق‌تر انجام شود.
    متخصص اعصاب و روان دیگری به‌نام «آنتونیو داماسی‌یو» آمریكایی معتقد است كه فكر كردن و احساس كردن مانند روح و بدن واحدهای جدانشدنی هستند.
    مورد مهم برای این دانشمند تحریكات بدنی است كه باعث جنبش مغزی می‌شود و بدون دقت كامل و دخالت حافظه هیچ فعالیت مغزی امكان‌پذیر نیست. فقط از طریق دقت است كه انسان این امكان را دارد كه یك تصویر ذهنی در ضمیر آگاهش داشته باشد و در طول این مدت بقیه فعالیت‌های عصبی می‌خوابند.
    این فعالیت‌ها از طریق تجربه به‌دست می‌آید و نشان می‌دهد كه سیستم مركزی اعصاب یك فرد چه هنگام احساس تحریكات مثبت و چه وقت احساس آزار می‌كند؟ حتی در مورد یادگیری در موقعیت‌های اجتماعی مانند یادگیری در گروه.
    «داماسی‌یو» معتقد است كه انسانها سعی می‌كنند درد و آزار را از خود دور كنند و به جای آن میل و لذت مثبت را تشویق كنند.
    وقتی بدن علامت‌های منفی می‌فرستد مغز میل ندارد روی آنها تمركز كند.

  14. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #848

    پيش فرض

    خلاقیت؛ حاصل تحول در برنامه ریزی روزانه
    عوامل بسیاری در رشد و شكوفایی خلاقیت افراد موثرند كه از این دست می‌توان به عوامل زیر اشاره كرد:
    خانواده: اگر خانواده فرصت‌های لازم را برای سوال كردن، كنجكاوی و كشف محیط به كودكان بدهد و هرگز آنها را تنبیه نكند، زمینه رشد خلاقیت فراهم می‌شود. تنبیه و تهدیدهای مكرر، آفت خلاقیت‌های ذهنی است، فرزندان خلاق به آرامش درونی و اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی نیاز دارند.
    مدرسه و دانشگاه: عواملی همچون تكالیف زیاد، تاكید بر محفوظات، اجرای برنامه‌های هماهنگ و انتظار رفتارهای یكسان از كودكان، عدم‌توجه به تفاوت‌های فردی، وجود كلاس‌های پرجمعیت، اعمال انضباط و مقررات فوق‌العاده شدید، تشویق به كسب نمره‌های بالا و ایجاد جوی توأم با رقابت‌های فردی برای ممتاز شدن و سرانجام عدم‌شناخت و یا بی‌توجهی به ویژگی‌های كودكان، نوجوانان و جوانان خلاق سبب می‌شود كه قدرت خلاقیت آنان به تدریج كاهش یابد.
    جامعه: محیط یا فضایی كه باعث فراهم‌سازی زمینه خلاقیت می‌شود باید از سه عنصر اساسی برخوردار باشد. 1 – عامل فیزیكی 2 – عامل عقلانی 3 – عامل عاطفی
    عامل فیزیكی: منظور از محیط فیزیكی، یعنی اینكه امكانات و گنجایش وسایل در حدمناسبی باشد تا فرد بتواند با استفاده از آنها كارهای خود را در معرض دید قرار دهد.
    عامل عقلانی: جو عقلانی مطلوب شرایطی است كه فرد را به رغبت آورد، برانگیز‌اند و به تلاش وادار كند.
    عامل عاطفی: شرایطی است كه شخص بتواند احساس امنیت كند و قادر باشد نسبت به محرك‌های فیزیكی عقلانی ارائه شده از طرف معلم، مربیان، والدین و یا همكاران و همسالان، واكنش مطلوب از خود نشان دهد. چنین محیطی از اعتماد و اطمینان سرشار است و تحقیر، تنبیه و سرزنش در آن وجود ندارد.
    برخی از مهمترین عوامل موثر در خلاقیت را چنین می‌توان فهرست كرد: انگیزش، غریزه، الهام، علاقه‌مندی به تجربه و آزمایش، استقلال، اعتماد به نفس، میل به ریسك كردن، شوخی و بذله‌گویی، حساسیت، احساس امنیت، شجاعت فردی، ابتكار، انعطاف، گرایش به كارهای پیچیده، پشتكار، كنجكاوی، اظهار وجود، رفتار نامتعارف، تخیل مثبت و تشویق دیگران.
    موانع خلاقیت
    1 - عدم اعتماد به نفس و بی‌توجهی به سرمایه‌های حقیقی خود
    2 – ترس از حرف و انتقاد در مراحل عمل و یا نتیجه خصوصا وقتی با شكست مواجهه شود.
    3 – ترس از انگشت‌نما شدن
    4 – ترس از حرف و انتقاد در مراحل عمل و یا نتیجه آن
    5 – تمایل به همرنگی با جماعت
    6 – توجه به‌معلول به جای توضیح علت
    7 – تنبلی ذهنی و عدم تمركز آن

    14 راه رشد و پرورش خلاقیت
    1 – تفكر واگرا را تشویق كنید
    2– اختلاف عقیده را تحمیل كنید
    3- دانش‌آموزان را تشویق كنید به داوری‌های خویش اعتماد كنند
    4- تاكید كنید كه هر فرد در زمینه خاص توان و صلاحیت خلاقیت دارد
    5 - محركی برای ایجاد تفكر خلاق باشید
    6- موضوعات آموزش را متنوع كنید
    7- گرایش‌های مساعد نسبت به فعالیت خلاق را رشد دهید
    8- بیان خلاق را تشویق كنید و بپرورانید
    9- نیروی تولید را تشویق كنید
    10- به پرسش‌های غیرمعمول احترام بگذارید
    11- به افكار و تفكرات ابتكاری و نو احترام بگذارید
    12 – عملا به دانش‌آموزان خود نشان دهید كه افكار و عقایدشان ارزش دارد
    13- به دانش‌آموزان فرصت دهید كه بدون ترس از ارزشیابی به فعالیت بپردازند.
    14- در ارزشیابی علت و معلول‌ها را به هم ربط دهید.

  16. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #849

    پيش فرض

    ضرورت و اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی
    داشتن یک زندگی منطقی، سالم، هدفمند و انعطاف‌پذیر برای مواجهه با مشکلات و فراز و نشیب‌های آن، خواسته ی هر انسان خردمندی است، اما چرا دست‌یابی به این هدف ارزشمند دست‌کم برای بسیاری از ما میسر نیست، سوالی است که با طرح موضوعی عمیق به نام «مهارت‌های زندگی» امکان‌ پاسخ‌گویی می‌یابد.
    نزدیک به چهار دهه است که در ادبیات روان‌شناسی، در سطح دنیا آموزش مهارت‌های زندگی آن هم از پایه‌ و شاید حتی قبل از دبستان به شدت مورد توجه قرار گرفته است و این دوره ی آموزشی در دو گروه مهارت‌‌های عام شامل خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر، روابط بین فردی موثر، کنترل خشم، مقابله با هیجان‌های منفی، آموزش حل مساله، تصمیم‌گیری، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مدیریت زمان از یک سو و مهارت‌های خاص شامل گروهی از افراد نظیر آموزش پیش و پس از ازدواج، مدیریت بحران، پیشگیری از آسیب‌های روانی و ... از سوی دیگر تدریس و به صورت کارگاهی اجرا می‌شود.

    در این مقاله بر آنیم تا ضمن آشنایی هر چه بیشتر شما، چرایی و ضرورت این آموزش را مورد توجه قرار دهیم، چرا که خوشبختانه در کشور ما نیز بیش از یک دهه است که «مهارت‌های زندگی» جزیی از سرفصل‌های نظام آموزش و پرورش را به خود اختصاص داده است.

    ضرورت و اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی
    با وجود تغییرات عمیقی که در شیوه ی زندگی جوامع امروزی رخ داده است که متاسفانه هنوز بسیاری از افراد در مواجهه با ناملایمات و مشکلات زندگی از روش‌های ناکارآمد و سنتی گذشته تربیتی خود استفاده می‌کنند. اگر در دوران زندگی تربیتی خود خشم و پرخاشگری از سوی بزرگ‌ترها راهکاری هر چند موقتی برای خاموش ساختن رفتارهای غلط و نامناسب به کار گرفته شده است، علیرغم اشراف کامل به غلط بودن این شیوه ی تربیتی، هنوز بر سر فرزندان خود فریاد می‌زنیم و با رفتاری غیرانسانی که بیشتر برخاسته از طبیعت غریزی ماست سعی در خاموش سازی رفتارهای به اصطلاح غلط خود، فرزندان و حتی اطرافیان‌مان داریم. چرا چنین شیوه‌ای اتخاذ می‌شود و ما را بیش از پیش آسیب‌پذیرتر می‌سازد؟ سوالی است که «فقدان آموزش لازم برای زندگی» به نظر پاسخ نسبتا مناسبی برای آن است.

    در طی بیش از یک دهه از عمر آموزش و درمان، در اتاق‌های روان درمانی و مشاوره‌ بارها به مراجعانی برخورد کرده‌ام که عدم توانایی برای مواجه شدن با مشکلات روزمره ی زندگی ، دلیل اصلی مراجعه ی آنها بوده است. اما تفهیم این مساله و تغییر در رفتارهای غلط، موضوعی نیست که یک باره و با یکی دو جلسه مشاوره امکان‌پذیر باشد. بی‌ شک انتخاب روش‌های ناکارآمد روابط اجتماعی ناموثر، عدم توانایی در بیان احساس، ناتوانی در کنترل خشم، بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج دیگری، ضعف در برقراری رابطه‌ای موثر از طریق گوش دادن فعال، برنامه‌ریزی برای اولویت‌بندی امور مهم زندگی، تصمیم‌گیری و حل مساله و داشتن تفکر خلاق و انتقادی نسبت به شنیده‌ها و دیده‌های‌مان، همگی و همگی نیازمند اتخاذ دو مرحله ی مهم زیر است:

    الف: شناخت روش‌های مقابله کارآمد با بحران‌های زندگی
    ب: تغییر رفتارهای آموخته شده گذشته

  18. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #850

    پيش فرض

    خلاقیت، ضرورت و اهمیت
    در دنیایی كه به سرعت در حال تغییر و تحول است و خلاقیت در وهله نخست به عنوان شرط بقا و دوام زندگی تلقی می‌شود
    خلاقیت قبل از هر چیزی، سازش با تغییر و تحول و همراه شدن با زمان است.

    بی‌تردید انسانی كه نتواند با شرایط زمان و مكان و آنچه بر آن حاكم است همراه و همگام شود، محكوم به فناست. خلاقیت فرایندی است كه انسان را پویا و زنده نگاه می‌دارد و قادر می‌سازد تا از امكانات پیرامون خود در جهت بقا و رشد و تكامل استفاده كند، چراكه به‌واسطه خلاقیت است كه ذهنی باز و استعدادی شكوفا می‌شود.
    نتیجه خلاقیت
    آنچه سایرین مسئله تلقی می‌كنند برای آنها فرصت‌هایی جهت ابداع راه‌حل‌های بكر است و به جای اینكه تغییر آنها را بترسانده و مأیوس كند، آنها را به وجد می‌آورد. ما همگی مسئول زندگی خود هستیم و برای تغییر آن هر زمان كه تصمیم بگیریم توانمندیم.
    ابعاد خلاقیت
    خلاقیت، میل به دانستن، دوباره نگاه كردن و خط زدن اشتباهات است. وارد شدن به آب‌های عمیق و خارج شدن از درهای بسته و دست دادن با آینده است و به‌طور‌كلی نگاه كردن به مسائل از زوایای مختلف است.
    تفكر خلاق چیست؟
    یكی از راه‌های متعدد فكر كردن، اندیشیدن آگاهانه به جملات و مشاهدات است كه به آن تفكر خلاق می‌گویند، كه عبارت است از توانایی تركیب اجزایی كه به نظر جدا یا مستقل می‌آیند.
    آنچه در ظهور و پرورش تفكر خلاق موثر است، عبارت است از:
    1 – فراگرفتن مهارت‌های عقلانی و كسب معلومات2 – طرز تفكر انتقادی3 – محرك‌های حسی باغنای محیطی4 – رهایی از محرك‌های حسی و غنی محیطی5 – رهایی از جمود روانی6 – تقویت قدرت تخیل7 – داشتن آرزوهای بلند منطقی8 – مساعد بودن عوامل فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی9 – داشتن روحیه‌ای كنجكاو و دقت‌نظر در شجاعت و اعتماد به نفس.
    آنچه فرد را از تفكر خلاق باز می‌دارد، عبارت است از:
    1 – ترس و اضطراب
    2 – نبود تشویق و انگیزش
    3 – خودرأیی و استبداد فكری
    4 – كـــار سخـت و اجـباری و مشغله زیاد
    5 – پــــرهیــز از تـــحقــیق و جست‌وجوگری
    6 – ترس یا دغدغه از ادامه نیافتن كار یا احتمال متوقف شدن آن
    7 – ضعف‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی
    8 – نبود بهداشت روانی در خانواده یا محل كار.

  20. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •