تلقین ز شراب ناب گویید مرا
خواهید به روز حشر یابید مرا
از خاک در میکده جویید مرا
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خـاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب
تلقین ز شراب ناب گویید مرا
خواهید به روز حشر یابید مرا
از خاک در میکده جویید مرا
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خـاک من رسد مخموری
از بوی شراب من شود مست و خراب
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
تو قد بینی و مجنون جلوه ی ناز .... تو چشم و او نگاه ناوک انداز
نظامی گنجوی
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
درحمله مشو مبارز خام
هنجار ببين و پيش نه گام
امیرخسرو دهلوی
منم که گوشه میخانه خانقاه منست
دعای پیر مغان ورد صبحگاه منست
«تا یار برفت صبر از من برمید// وز هر مژهام هزار خونابه چکید// گوئی نتوانم که ببینم بازش// (تا کور شود هرآنکه نتواند دید)»
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به درنرود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)