نوشته شده توسط Man Hunter
خيلي باحال بود كلي خنديدم
ولي ديدن چنين صحنه هايي از نزديك 1 چيز ديگه است
--
--
نوشته شده توسط Man Hunter
خيلي باحال بود كلي خنديدم
ولي ديدن چنين صحنه هايي از نزديك 1 چيز ديگه است
به جون خودم همينجوري ميتوني بري معافي بگيريا.....يه نوار مغزي بگير بعدش همه چيز حل.....(شوخي).نوشته شده توسط x-boy
ولي باحال بود سوتيت....يعني اينقدر حالت وخيم بود كه............؟
يا حق![]()
یه بار یکی از دوستای بابام زنگ زد خونمون من برداشتم بعد یارو بهم گفت آقا سینا خیلی مخلسیم
منم گفتم بله بله
یارو شاکی شد گفت آخه جواب مخلسیم بلست؟
کلی هم بارم کرد منم مظلووووم هیچی نگفتم
به به ميبينم كه به جز آقايونخانم ها
هم سوتي ميدن
![]()
یه بار سوار ماشین بودم خودم تنها بودم داشتیم میرفتیم که یکی از عقب زد پشت ماشین ما، ما هم اومدیم پایین شروع کردیم با یارو کل کل کردن یه دفه به یارو گفتم مرد حسابی زدی جلوبندی عقب ماشینو اوردی پایین میگی هیچی نشده همونجا خندم گرفته بود نمی دونستم چی بگم
آخر سر تنها بودي يا دسته جمعي
سوتي كه خانمو آقا نداره همه سوتي ميدننوشته شده توسط WooKMaN
-----------------------------------------------
سال اول دبيرستان بودم عربي داشتيم قبل از اون دبيرمون يه امتحان گرفته بود كه مثل هميشه همه نمره ها درخشان...
دبيره داشت هارت و هورت ميكرد كه اين نمره هارو تو كارنامتون تاثير ميدم.همه بچه ها ناراحت هيچكي هيچي نميگفت آخه صدمين امتحان بود كه ميگرفت بلكه يكي دو نمره به نمره هاي درخشانمون اضافه بشه.تو همين سكوت من يه دفه پوشودم گفتم:
خانم اگه نمره پاياني خوب بشه تخفيف ميديد...
اون وقت ديدم همه زدن زير خنده .دبيرمون هم گفت چه قدر تخفيف ميخواي 1500 تومان خوبه .منم تازه فهميدم كه بچه ها دارن به چي ميخندن.![]()
يه سوتي دادم...الاغ.بگم كف ميكنين.!!!
امروز رفته بودم بانك(حالا شروع ميشه...بچه مايه,بچه اعيون...بابا مايه دار و.....تو رو خدا گير ندين!!!).
يارو به من گفت برو بشين و منتظر باش تا همكارو بياد و كمكت كنه.
منم رفتم و نشستم.توي بانك.....قهوه مجاني ميدن.عجب قهوه اي هم هست.واقعا‘‘ معركه هست.!حالا,كار ندارم.
آقا...ما از اين دستگاه يه قهوه گرفتيم...دنبال شكر و شير و اينا ميگشتم.
پيداشون كردم.توي كشوي زبر ميزي بودن كه دستگاه قهوه ساز روش بود.
اين كشو...جلوش شيشه بود.من دست كردم,قاشق رو برداشتم.شير رو هم برداشتم...مونده بود شكر.
اين شير....ته اين كشو بود كه جلوش شيشيه بود.(حالا از اينجا به بعد....معركه هست.گوش كنين!!!).
من ديدم هرچي اين انگشتم رو دراز ميكنم...نميشه.با قاشق ميزدم زير اين بسته هاي شكر....بازم نميشد.
اصلا‘‘ بي خيال شكر شدم.داشتم همينجوري زير لب فحش ميدادم كه نامردها يه چيزي هم كه گذاشتن واسه ملت مجاني...ماليت ميگيرن روش.
يهو ديدم يكي يهم گفت...آقا اگه دقت كني...اين كشو هست و اگه او دستگيره رو بكشي ...كشو مياد بيرون و تا دلت ميخواد ميتوني شير و شكر برداري(اينا رو به انگليسي بهم گفت).
اينو كه گفت...انگار توي بانك بمب منفجر مرده باشي...از اون در بون بانك...تا رييس بانك به من با تمتم وحود ميخنديدن......منم گريه ام گرفته بود...!!!!!
خودم اينقدر خنديدم....كه نگو.يه 5 دقيقه كار بانك مختل شد.تا وقتي كه كارم توي بانك تموم بشه....همه ميومدن بهم چايي و قهوه ميدادن......!!!!!!
وقتي هم كه داشتم ميرفتم....دمدر...دربونشون گفت صبر كن...ديدم يه ليوان قهوه آورد...
منم ديگه ديدم ضايه هست بي جنبه بازي در بيارم....گفتم ممنون...اينقدر قهوه و چايي بهم دادن كه الان هست كه خودم رو خيس كنم.!!!!!!!!!!بازم ملت زدن زير خنده.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما هم كاشكي بخندين.الا تنها كسي كه به من نخنديده....حافظ بدبخت هست.!!!!!
خوش باشين..
يا حق...
شهريار![]()
كاشكي همه دخترها و خانومها...اينقدر شهامت و جسارت(از نوع خوبش ) رو داشتن.نوشته شده توسط maryam1987
من..به عنوان يكي از اعضاي فعال اين تاپيك....به نوبه خودم و ساير دوستان...به شما به عنوان اولين خانوم با دل و جرات تبريك ميگم.
اميد است....بيشتر سوتي بدين و صد البته باحالتر.!!!!!!!!!
خوش باشين.
يا حق![]()
باسه چند سال پيش:
همسايه جديدمون براي اولين باراومده بود خونه امون.
توي آشپزخونه يك دونه از اين تصفيه كننده هاي آب گذاشتيم كه از بالا توش آب ميريزي و
آب تصفيه شده توي مخزن پايينش جمع ميشه .
اين خانومه يك مدت به اين نگاه كرد بعدش گفت :
ببخشيد ميشه بگين اين ساعت آبي تون چي جوري كار ميكنه !!!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)