تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 845 از 2734 اولاول ... 34574579583584184284384484584684784884985589594513451845 ... آخرآخر
نمايش نتايج 8,441 به 8,450 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #8441
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يک خرس قهوه اي مخملي خريدم براي دختري که ندارم....
    و يک عينک براي پدر که چشمهايش ديگر نمي بيند....
    و حالا ميروم براي او که نيست گل نسرين بچينم....
    شاد يا غمگين زندگي ...
    زندگي است.....
    و اگر فردا براي شکار پلنگ به دريا رفتم تعجب نکنيد


    اره بچه هایی که می یومدن نیستن دیگه

  2. #8442
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    هی فلانی زندگی شاید همین باشد؟
    یک فریب ساده و کوچک.
    آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
    جز برای او و جز با او نمی خواهی.
    من گمانم زندگی باید همین باشد ...
    زخم خوردن
    آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست
    بی گمان باید همین باشد ...


    هر از چند گاهی مثل روح سرگردان یکهو ظاهر میشن و دوباره میرن!

  3. #8443
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    May 2007
    پست ها
    60

    پيش فرض

    دانی که چرا پرده اسرار با تو نگفتم
    طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

  4. #8444
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يا گم مي شوم لا به لاي سياهي
    يا زير ِ آفتاب
    روزي هزار بار
    رنگ از رويِ «زن» بودن ام
    مي پرد


    اره امیدوارم دوباره فعال تر بشه تاپیک

  5. #8445
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    دل ضعيفم از آن می‌کشد به طرف چمن
    که جان ز مرگ به بيماری صبا ببرد

    طبيب عشق منم باده ده که اين معجون
    فراغت آرد و انديشه خطا ببرد

    بسوخت حافظ و کس حال او به يار نگفت
    مگر نسيم پيامی خدای را ببرد


    داره میشه

  6. #8446
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    غنچه از خواب پريد
    و گلي تازه به دنيا آمد
    خار خنديد و به گل گفت سلام
    و جوابي نشنيد
    خار رنجيد ولي هيچ نگفت
    ساعتي چند گذشت
    گل چه زيبا شده بود
    دست بي رحمي آمد نزديك
    گل سراسيمه ز وحشت افسرد
    ليك آن خار در آن دست خليد
    و گل از مرگ رهيد
    صبح فردا كه رسيد
    خار با شبنمي از خواب پريد
    گل صميمانه به او گفت :سلام


    فعلا شب بخیر
    Last edited by magmagf; 22-05-2007 at 01:13.

  7. #8447
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش
    بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان

    دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت
    کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان

    رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان
    که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان

    چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید
    که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان

    عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید
    در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان


    از طرف من هم شب بخیر
    (چرا با "غ" شروع کردید؟)

  8. #8448
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
    سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
    در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
    گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان


    نه منظورم قسمت پررنگ بود فقط که با دال شروع می شه
    گفتم فقط اولشم بذارم چون قشنگ بود به نظرم

  9. #8449
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    نخواهم بی تو یک دم زندگانی
    که طیب عیش بی همدم نباشد

    نظر گویند سعدی با که داری
    که غم با یار گفتن غم نباشد

    حدیث دوست با دشمن نگویم
    که هرگز مدعی محرم نباشد


    آها فهمیدم. روش جالبیه.

  10. #8450
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دريغا
    هنگامی که قطره بارانی قاصدک را سرنگون کرد
    کسی قطره اشک دخترک را که بر روی گلبرگ ارکيده افتاد نديد
    و من
    مبهوت ندای آشنائی که گفت:
    غريبه
    برای ديدن زيبائی باران چشمهايت را ببند
    و برای ديدن رنگين کمان
    زير باران برو.
    اعتراف می کنم که برای اوج گرفتن قاصدک زخمی دعا کردم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •