تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 83 از 137 اولاول ... 337379808182838485868793133 ... آخرآخر
نمايش نتايج 821 به 830 از 1366

نام تاپيک: نثرهای عاشقانه

  1. #821
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    اگر بگويي صبر كن،
    من قول مي‌دهم تا آخرين روز بي‌گلايه صبر پيشه كنم.
    آرزوهايم را به قاصدك داده‌ام؛
    من با تو حتي آرزويي هم ندارم.
    تو بيا،
    و با يك نگاه اين دل را زير و رو كن.
    حالا كه قصه اين است من منتظر بمانم،
    باشد،
    گلايه‌اي نيست؛
    من منتظر مي‌مانم.
    انتظار براي من عبادت است. " *


  2. 5 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #822
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    تا آمدنت فقط چند دور ساعت مانده است
    این عقربه های سیاه زمان که بچرخند ، تو خواهی آمد
    فقط چند دور
    و من در این میانه ، دلتنگی هایم را چند دور مرور خواهم کرد
    تو که بیایی
    شهرم عطر و بویی تازه خواهد گرفت
    تو که بیایی شمعدانی های بیجان ، دوباره جان میگیرند
    اطلسی ها از نو خواهند روئید
    غنچه های ناشکفته ، شکفتن آغاز خواهند کرد
    درختان بی برگ باغ های شهرم همگی جامه سبز خواهند پوشید
    میدانم تو که بیایی اینجا دوباره بهار میشود
    تا رسیدن بهار ، چند دور ساعت مانده،
    آسمان امروز کمر به شستن زمین بسته است
    تمام کوچه پس کوچه های شهر را شسته است
    بارانی تماشائیست
    مثل همیشه دلگیر نیست
    قطره قطره هایش نویدی تازه اند
    جایت خالی !
    نمیدانی اینجا چقدر زیبا شده
    امید محال من ؛ تو که بیای و بروی اینجا را چه میشود ؟
    کاش میشد برای همیشه کنارم میماندی





  4. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #823
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آیا می توان یک نگاه معصومانه را فراموش کرد ؟ آیا می توان لرزش لبی را فراموش کرد ؟
    آیا می توان مقصر بودن را فراموش کرد ؟
    آیا می توان خیس شدن چشمان مقدست را فراموش کرد ؟؟؟؟!!!!!
    ای کاش بهتر از این بودم !!
    ای کاش کمی بیشتر قدر خندهایت را می دانستم !!
    آیا می توانم کمی,کمی بالغ تر بشوم .
    نازنینم ؛ به من بگو آیا سنگ دل تر از من هم پیدا میشود ؟
    پس چرا گاهی فراموش میکنم ؟
    مرا ببخش ...

  6. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #824
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دارد باران می بارد!
    ومن خیسم از خیال لبخندی.
    دارد باران می بارد
    اما
    مردمان دیار عافیت پنجره ها را بسته اند
    و خورشید را در فانوس به تماشا نشسته اند.
    دارد باران میبارد و غمی به وسعت نداشتن هایم
    مرا پر از وسوسه ی کوچ می کند.
    دارد باران می بارد
    و زمین عطر خاک را
    به خاطراتم پیوند می زند
    انگار همین چند لحظه ی پیش بود که بعد از هزاران دروغ و شاید همدیگر را در آغوش کشیدیم
    دارد باران می بارد
    باران دارد به بیقراری من و نا مهربانی تو می بارد....

  8. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #825
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    بي تو هر شب اشك من از ديده مي بارد
    در سكوتي تلخ
    دست سردم
    گرمي دست تو را احساس مي دارد
    در حباب اشك
    ديدگانم لحظه ديدار مي بيند
    آتشين لبهايم
    از باغ لبانت بوسه مي چيند
    مژه بر هم مي زنم ، افسوس
    بار ديگر خواب مي بينم
    بر حرير آرزوها
    مي نويسم :
    عشق من برگرد
    بي تو از دنيا گريزانم
    بي تو از اندوه می ميرم

  10. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #826
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    خواهم بنويسم چند خطي ز غم دل ها، غافل از اين که کاغذ بسيار چه کم باشد.
    جامد همه کاغذ، مايع همه جوهر، اندر غم دل گفتن بسيار چه کم باشد.
    اطراف همه ادم گر حرف دلت گويي، چون گوش نبود انسان بسيار چه کم باشد.
    مردم همه مي گويند ما بهر تو صد جانيم، چون جان نبود عاشق بسيار چه کم باشد.
    گرعشق نبود از من يک ان چه بود بسيار، اکنون که بود بهرم بسيار چه کم باشد.
    در جمله ی پاياني، يک حرف دلي گويم، بهرت همه اشعارم بسيار چه کم باشد.

  12. 3 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #827
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    بي حرمتي به ساحت خوبان قشنگ نيست.
    باور كنيد كه پاسخ آيينه سنگ نيست.

    سوگند ميخورم به مرام پرندگان.
    در عرف ما، سزاي پريدن، تفنگ نيست.
    با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما.
    وقتي بيا كه حوصله ی غنچه تنگ نيست.
    در كارگاه رنگرزان ديار ما.
    رنگي براي پوشش آثار ننگ نيست.
    وقتي که عاشقانه بنوشي پياله را.
    فرقي ميان طعم شراب و شرنگ نيست.ت
    نها يكي به قله تاريخ مي رسد.
    هر مرد پاشكسته كه تيمور لنگ نيست

  14. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #828
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    به جاودانگي چشمانت

    ايمان بايدآورد
    و به سوگند لباني كه
    عظمت آفرينش را در بوسه اي مكرر مي كند.
    آغوشت
    حريمي كه آفتاب را مديون خويش مي سازد،
    و بازوانت
    سايه ساري
    كه ذهن كوچك من
    آرامش را در خنكاي آن تفسيري دوباره مي كند.
    سخن كه ميگويي
    كلمات
    در پرده ي صداي تو نواخته مي شوند،
    و آنگاه كه مي خندي،
    تمام خدايگان احسنت بر لب
    از عرش كبريايي خويش به زير مي آيند
    تا شكوه خلقتت را به تماشا بنشينند.
    نگاهت
    آيينه اي كه تمام قد عشق را
    از ازل بر من تابانيده،
    و دستانت
    نهايت زندگي ست
    آنگاه كه گيسوان پريشان انديشه ام را
    به نوازشي
    گرفتار ميكني.




  16. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #829
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    آرزوهایم را در لحظه های بی تو بودن می شمارم
    شاید روزی تک تک این آرزوها با تو حقیقت شوند ...
    از فاصله ی رخوتناک با تو بودن تا بی تو بودن گذشته ام و
    به لحظه های دوری رسیده ام ، در تمام لحظه ها حس غریبی دارم ...
    حس دریایی که از بی موجی به مرداب بودن رسیده است
    مرداب تنهاست و من تنهاتر مرداب مرا هم در برگرفته
    سکوت غریب مرداب
    حس غریب تنهایی ، حسی که وجودم را در برگرفته
    تنهایی که چون پیچک بر تن احساسم پیچیده است
    پیچکی که تا لحظه ای دیگر احساسم را خفه می کند
    به گمانم تمام لحظه ها و احساسم را
    تنها تو می توانی از اسارت برهانی . . .


  18. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #830
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    هر کجا که پا می گذارم و نفس می کشم بیشتر تو را حس می کنم چه کار کرده ای
    با این دل دیوانه ؟
    نمی دانستی که من تو را می بویم و نفس می کشم که این طور عطرت را همه جا پخش کرده ای ....پس خودت کجایی ؟
    همه جا و هیچ جا ؟
    کجا به دنبالت بگردم زیبای خورشیدی ام ؟
    تمام حرف های بی انتهایی تکراری ام خواهشیست
    و آن آمدن تو ....تنها تو...


  20. 4 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •