من چه گويم كيستم يا چيستم---------------------آنچه پندارند مردم نيستم!
من چه گويم كيستم يا چيستم---------------------آنچه پندارند مردم نيستم!
رود ها از خود نه طغیان می کنند ---------- آنچه می گوییم ما، آن می کنند
من اینجا بس دلم تنگ است .................... و هر سازی که میبینم بد آهنگ است
درديست غير مردن كانرا دوا نباشد---------------------پس من چگونه گويم كاين درد را دوا كن
اي ساقي از آن بيش كه مستم كني از مي
من خود ز نظر با قد و بالاي تو مستم
بی خبر از همدیگر آسودن چه سود.......بر مزار مردگان خیش نالیدن چه سود
زنده ر ا باید به فریادش رسید...............ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
اگر تو آمده بودی بهار می آمد
زمانه با دلِ عاشق کنار می آمد
هزار شاخه غزل چون انار گل می کرد
دل شکسته ی ما هم به کار می آمد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را اندوه مادرزاد
تنگ شده به ما جهان صبر شده ز دل نهان ------------ سر خدا شده عیان تا تو ظهور کرده ای
نظر ما به جهان بود پی دیدن تو ---------- ای تو مظور دل و و دیدهء صاحبنظران
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)