انکه برای نخستین بار گل کوچکی را میچیندتا درهنگام کارکردن ان را درکنار خود داشته باشد، درافریدن شادمانی درزندگی گامی مثبت برداشته است.
هرمان هسه
انکه برای نخستین بار گل کوچکی را میچیندتا درهنگام کارکردن ان را درکنار خود داشته باشد، درافریدن شادمانی درزندگی گامی مثبت برداشته است.
هرمان هسه
دلقکی که به مشروب و الکل پناه ببرد ، سریع تر از یک شیروانی ساز مست سقوط خواهد کرد
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
از نمایشنامه ی فوق العاده زیبای تماشاچی محکوم به اعدام به قلم ماتئی ویسنی یک
قاضی: چی توی آینده دیدین؟
دادستان: قربانی رو دیدم.
قاضی: کدوم قربانی؟
دادستان: همونی که قراره بمیره.
قاضی: اونی که قراره بمیره؟
دادستان: همون قربانی که متهم با خونسردی قراره بکشه.
قاضی: یعنی تا حالا کشته؟
دادستان: هنوز نکشته ولی جسد شناسایی شده.
قاضی: جسد کجاست؟
دادستان: همین جا.
قاضی: جسد رو بیارین تو.
دادستان: آقا، جسد خود منم.
قاضی: شما رو قراره بکشه؟
دادستان: بله، قربانی منم. قراره به طور مهیبی ترتیب منو بده. منو تکه تکه کنه بعدشم بندازه تو آب.
قاضی: مدرک هم دارین؟
دادستان: بله، قربان. ما یه گوشه ی ساحل رو برای این جنایت انتخاب کردیم.
قاضی: عجب! ای بابا حالا ما هنوز کاری می تونیم براتون بکنیم؟
دادستان: برای من، نه. ولی باید بهتون هشدار بدم که قاتل فقط به این قتل اکتفا نمی کنه.
امروز مادرم مرد ، شايد هم ديروز ، نمي دانم ...
(يک افتتاحيه ي بسيار زيبا و جذاب براي کتابي ارزشمند )
بيگانه / کامو
از نمایشنامه ی همه ی افتادگان ، ساموئل بکت
خانم رونی: چت شده دَن؟ حالت خوب نیست؟
آقای رونی: خوب! هیچ وقت شده من رو خوب ببینی؟ دفعه ی اول که من رو دیدی روزی بود که باید تو رختخواب می بودم. روزی که بهم پیشنهاد ازدواج دادی روزی بود که دکترا جوابم کرده بودن. این رو می دونستی نمی دونستی؟ شبی که باهام ازدواج کردی آمبولانس برام فرستادن. این رو که یادت نرفته؟ (مکث) نه، نمیشه گفت خوبم. ولی بدتر هم نیستم. در واقع بهتر از قبلم. کور شدنم تلنگر خیلی خوبی بود. اگه می تونستم کر و لال هم بشم یه راست تا صد سالگی می رفتم. یا شاید هم رفتم؟ (مکث) امروز صد سالم شد؟ (مکث) من صد سالمه، مدی؟
چنین پیش آمدی را نمی شود توضیح داد . این که چرا شیفته ی این یکی می شویم و نه آن یکی ، دلیلی عینی ندارد .
شب پیشگویی
البته بدن ها اهمیت دارند ولی ما عاشق بدن ها نمی شویم ، بلکه گرفتار عشق یکدیگر می شویم .
شب پیشگویی
ممکن است آدم ها دوران بدی را بگذرانند ، اما معنی اش این نیست که همه چیز عاقبت درست نمی شود .
شب پیشگویی
رنج بردن باعث فهمید میشود وذهن را به تلاش برای شناختن وامیداردتااینکه قواعدزندگی وتلخی وسختی را میشناسد وبه درک وشعور میرسد...
ولی وقتی به درک رسیدی از ان به بعد خودفهمیدن باعث رنجش میشود.
دیگرهم ازفهمیدن خودت رنج میبری هم رنج فهمیدن انچه دیگران درک نمیکنند...
دالان بهشت
ارواح خوشبخت دراینن عالم انهایی هستد که ستون هایی ازمهروعشق وتفاهم ودرک ووابستگی عاطفی وکشش روحی مبنای عاطفه شان است
درانتها وصل جسم به عنوان سقف است.
دالان بهشت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)