و بالاخره ...
کوری
ژوره ساراماگو
مهدی غبرایی
برای معرفی کتاب توضیح پشت جلد به نظرم کافی باشه:
کوری یک حکایت اخلاقی مدرن است .. پیام هایی را در بر دارد .. برای مخاطب امروزی .. یک موعظه است .. موعظه ی رعایت کردن و مراعات .. در سفیدی تاریک کوری بی نظمی و آشفتگی است .. به دور از رفتار و نظم های انسانی ..
ساراماگو چهره ی مسیحای نجات بخشی را جست و جو میکند که دوباره درس محبت را به انسانها بیاموزد .
اینم تعریف یه خطی:

کوری در واقع دشنامی است که نویسنده نثار جوامع بشری میکند .
علاوه بر موضوع زیبای کوری سبک نوشتن ساراماگو خیلی به من یکی چسبید.
موقع رمان خوندن همیشه یه دستم بین صفحه های قبل بود که شخصیت ها یادم بیاد (البته مشکل از منه
) اما در مورد کوری مجبور نبودم اسم کسی رو تو ذهنم داشته باشم .. مرد کور اولی .. همسر چشم پزشک ...
در مورد گفتگوها .. مثه نمایشنامه بود .. بدون ذکر گوینده .. ولی خواننده خسته نمیشه.. و برعکس لذت بخشه
جسارت نویسنده هم قابل ستایشه ...
تو یه قسمت چون از صحبت کردن پیرمرد خوشش نمیاد، یه توضیح میده که چون از طرز صحبت کردن این خوشم نمیاد با اینکه به وجودش برای آگاه شدن نیاز داریم خودمان ادامه میدهیم و بعد وقایع رو به شیوه ی خودش و با معلومات پیرمرد شرح میده ...
.gif)