تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 82 از 129 اولاول ... 327278798081828384858692 ... آخرآخر
نمايش نتايج 811 به 820 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #811
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    تکراری هست !
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    اینجا هست !

    تاپیک ها احتمالا ادغام شن

  2. #812

    پيش فرض

    به حرفم گوش بده

    امنیت روانی اعضای خانواده در محیط خانه و جامعه به آسایش و آرامش روان مربوط می‌شود.
    می‌دانیم بهداشت روان چیزی فراتر از فقدان یا نبود بیماری است، به‌گونه‌ای دیگر می‌توان گفت: بهداشت روان حالتی از رفاه است كه در آن فرد توانایی‌هایش را بازمی‌شناسد و قادر است با استرس‌های معمول زندگی تطابق حاصل كرده و از نظر شغلی مفید و سازنده باشد و به‌عنوان بخشی از جامعه با دیگران مشاركت و همكاری داشته باشد.بهداشت روان به همه ما مربوط است نه فقط به كسانی كه از بیماری‌های روانی رنج می‌برند.
    بهداشت روانی افراد متأثر از عوامل متعددی است، اگرچه این عوامل به‌صورت جداگانه مورد مطالعه قرار می‌گیرند ولی در واقع این موضوع چندوجهی متأثر از یكدیگر است. بدین‌معنی كه افراد به‌علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی‌شان دچار تغییراتی می‌شود و هرچه شدت این عوامل زیادتر باشد، تأثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون عدم‌برآورده شدن نیازهای اولیه، ناكامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه‌های جمعی و... از عمده‌ترین تأثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
    تامین و ارتقای سلامت روان زنان نیاز به توجه جدی به سلامت و حقوق زنان دارد. تامین این سلامتی ابعاد متفاوتی دارد كه بخشی به‌عهده جامعه، والدین و فرزندان و بخشی به‌عهده مردان است و در این میان نقش مردان در ارتقای سلامت روان زنان از اهمیت خاص و چشمگیری برخوردار است. نقش مادری زن اگر به خوبی موردتوجه قرار گیرد زن را در جایگاهی بسیار بالاتر و مؤثرتر از مرد در جامعه انسانی قرار می‌دهد، اما تفكر مادی به‌گونه‌ای در به ابتذال كشاندن زنان تلاش كرده كه این موجود متعالی امروز به بازیچه‌ای در دستان هوس‌بازان شیطان‌صفت تبدیل شده است. با تأسف و شرمساری باید گفت كه در دنیای مدرن، تجارت زنان و دختران پس از مواد‌مخدر از سودآورترین انواع قاچاق به‌شمار می‌آید.
    مقام زن به‌ویژه نقش مادری او در پیشگاه خداوند و اولیای دین بسیار بلند و ارزشمند است. پیامبر گرامی(ص) می‌فرماید: (بهشت زیر پای مادران است) جالب آنكه این سخن نه‌تنها، یادآور یك وظیفه اختصاصی بلكه بیانی حق‌شناسانه و تشكرآمیز از زن، به‌عنوان مادر است. این تشكر اختصاصی حضرت حق از زن در برابر مرد، نشان از تكریم مادر بودن و بزرگی منزلت وی در بارگاه قدس الهی است.
    مردان اگر تمایل به ارتقای سلامت روان همسرشان و برخورداری از خانواده سرآمد، پایدار و مستحكم و كارآمد دارند و درصدد تربیت فرزندان شكوفا هستند و ایجاد رابطه‌ای صمیمانه با او را در سر دارند، بایستی به نكات زیر توجه خاص داشته باشند:
    - زنان را درك كنید: شما باید نیازهایشان، عواطفشان، شادی، ناراحتی، سرزندگی، كسالت و خوب و بدشان را درك كنید. به‌ویژه اگر مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند، باید موقعیت آنان را درك و با آنان همدلی كنید.
    - زن‌ها گفت‌وگو را دوست دارند: زن با صحبت كردن تخلیه می‌شود. اگرچه به‌نظر شما او در صحبت كردن افراط می‌كند، هرگز او را از گفتن باز ندارید.
    - به حرف‌های آنان گوش دهید: اولین نشانه درك شما از زن این است كه به صحبت‌هایش به دقت و باتوجه گوش دهید. هنگام صحبت او با دست‌هایتان بازی نكنید روزنامه نخوانید، سرتان را بالا بیاورید، صمیمانه نگاهش كنید و...
    - از بیان راه‌حل‌های كوتاه و قطع گفتار او خودداری كنید: با سرعت چاره‌جویی و تدبیر نكنید. زن نمی‌گوید كه شما چاره‌جویی كنید بلكه می‌گوید تا مسئله را بیان كرده باشد، برای مثال: می‌گوید سرم درد می‌كند. نگویید: برو دكتر. بگذارید به صحبت‌ها ادامه دهد.
    - از او بخواهید تا احساساتش را بیان كند: نه‌تنها از گوش كردن اجتناب نكنید، حتی از او پرسش هم بكنید تا بیشتر توضیح دهد و حرف بزند.
    - زن به توجه نیاز دارد: به او توجه كنید، به نیازهایش، به لباس‌هایش، به‌صورتش، به فعالیت روزانه‌اش. برای مثال وقتی او كفش تازه خریده و به شما می‌گوید چطوره؟ فقط با یك كلمه (خوبه) نظر خود را ندهید. این نادرست است. شما باید به وجد بیایید. به‌دقت نگاه كنید و بگویید: برای پای تو زیباست.
    - زن دوست دارد كه به او احترام بگذارید: احترام به‌زن برای او خیلی لذت‌بخش است. مثلاً زمانی كه هر دو، پای در ایستاده‌اید بگویید اول خانم‌ها و او جلو برود. هرگز زن را جلوی بچه‌ها، فامیل و غریبه‌ها خرد نكنید.
    - زن از اینكه موردعلاقه است، لذت می‌برد: اساساً زن بیش از مرد، به صمیمیت نیاز و توجه دارد، با او صمیمی شوید و احساس دوست داشتن خود را در گفته‌ها و رفتار به او نشان دهید. مثلاً با كلام و صورت زیبا او را صدا كنید. در خانه و در حضور او لباس تمیز بپوشید.
    - زن به اعتبار نیاز دارد: احترام و توجه شما به او اعتبار می‌دهد؛ به‌ویژه در حضور دیگران و تا حد زیادی این شما مردانید كه به او اعتبار می‌دهید.
    - به زن قوت قلب بدهید: به او بگویید كه دوستش دارید، بگویید كه همیشه حمایتش می‌كنید، بگویید كه تنهایش نمی‌گذارید، بگویید كه حجم عمده‌ای از مشكلات زندگی او را به دوش می‌كشد، بگویید كه او كانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد.
    - هرگز همسر خود را با دیگران مقایسه نكنید: در حضور همسرتان از زنان دیگر چه به‌صورت تمجید، یا انتقاد و ایراد صحبت نكنید. این مسئله حساسیت آنها را برمی‌انگیزد.
    - همسر خود را با القاب زیبا و پسندیده موردخطاب قرار دهید: چنان كه رسول خدا(ص) همسرش را حمیرا (گل سرخ) خطاب می‌كرد.
    - ابراز محبت كنید: به شكل مستمر محبت خود را به او ابراز كنید و گاهی از طریق هدیه دادن به مناسبت‌های مختلف (سالگرد ازدواج، تولد و...) به همسرتان، آن را عملاً تأیید كنید.
    - فداكار باشید: در زندگی گذشت و از خودگذشتگی را پیشه كنید.

  3. #813

    پيش فرض

    گرانی‌های‌تان را سركوب كنید

    چقدر در زندگی خود به دنبال اضطراب می‌گردید؟ آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید كه كاملاً آگاهانه به پریشانی‌های فكری خود دامن می‌زنید؟
    آیا همیشه نگران این هستید كه سر كار خود دیر برسید؟ آنقدر كه باید خوب به نظر نیایید؟ همسرتان از بودن با شما احساس بی‌حوصلگی كند؟ وضعیت مالی‌تان دچار ركود شود؟ هواپیمایی كه با آن سفر می‌كنید دچار سانحه گردد؟ یا هنگام مواجهه با افراد جدید دستپاچه شده و خرابكاری نمایید؟ اگر چنین است با كمال اطمینان به شما می‌گوییم كه گرفتار اضطراب مزمن هستید!
    طبق تحقیقاتی كه در این زمینه به عمل آمده، 38 درصد از افراد شخصاً اظهار كرده‌اند كه هر روز با نگرانی و اضطراب دست و پنجه نرم می‌كنند ‌و این معضل در طول زندگی رهایشان نمی‌كند.
    شاید بیشتر این اضطراب‌ها ریشه در اتفاقات ناخوشایندی دارد كه در گذشته رخ داده و منجر به شكل‌گیری این نگرانی‌های مزمن شده است. تنها مسئله خوشایندی كه در این رابطه می‌توان ذكر كرد این است كه 85 درصد از مسائلی كه شما بابت آنها نگران هستید در نهایت نتایج مثبتی در بر خواهد داشت و هیچ‌وقت واقعاً چنین اتفاقات بدی رخ نمی‌دهد.
    اگر شما هم دائماً به‌خاطر همه چیز، از مسائل جزئی گرفته تا مسائل مهم نگران هستید، بهتر است خودتان را جزو افرادی كه ذكر شد قلمداد كنید. اگر اینطور است حتماً می‌دانید كه گذشت زمان هیچ تاثیری در كاهش اضطراب ندارد یا به عبارت دیگر شما عادت كرده‌اید كه همیشه منتظر وقوع اتفاقات ناخوشایند باشید و پیشاپیش برای آنها مضطرب شوید.
    اما چگونه این احساس را تشخیص دهیم؟
    برای درمان اضطراب مزمن، ابتدا باید به ریشه‌یابی علل ایجاد آن بپردازید. به خودتان و آنچه كه در درون‌تان نگرانی ایجاد می‌كند فكر كنید.

    1. اگر واقعاً قرار است اتفاق بدی بیفتد، شما هم واقعاً مسئول هستید كه برای آن نگران باشید.
    حتی اگر شما ذاتاً هم آدمی دلشوره‌ای باشید، لزوماً نباید به هر نوع فكر آزاردهنده‌ای كه به سرتان راه می‌یابد توجه كنید و درصدد رفع آن برآیید. ولی اگر مسئولیت كاری به عهده شماست، دیگر قضیه فرق می‌كند و بهتر است حتماً ‌نسبت به انجام آن حساسیت نشان دهید. گاهی مواقع بهترین راه برای خلاصی از شر احساسات ناخوشایند همراهی با آنها و سد نكردن روند طبیعی بروز احساسات و عواطف درونی است.
    2. لازم نیست همیشه از همه چیز مطمئن باشید.
    شما به عنوان یك فرد مضطرب حتماً می‌دانید كه نمی‌توانید بلاتكلیفی را تحمل كنید و جملاتی شبیه «باید مطمئن شوم كه خطری من را تهدید نمی‌كند» یا «من می‌خواهم مطمئن شوم كه همسرم هیچ‌وقت مرا ترك نمی‌كند» برای‌تان آشنا است. شما به عنوان یك فرد مضطرب همیشه به دنبال مطمئن شدن از صحت و درستی امور، جستجو برای یافتن اطلاعات بیشتر و امتحان كردن مردم هستید تا دوباره از همه چیز اطمینان حاصل كنید.
    اما همیشه هم لزومی ندارد كه قبل از انجام كاری صد درصد از نتیجه آن اطمینان حاصل نمایید.
    3. هرگاه مطمئن شدید افكار منفی‌تان به وقوع می‌پیوندد برایش دلشوره بگیرید، در غیر این صورت بی‌خیال دلشوره شوید!
    در حالی‌كه بیشتر مردم با احساسات منفی خود به عنوان امری جانبی و نه چندان مهم برخورد می‌كنند، شما طوری رفتار می‌كنید كه گویی این احساسات علامتی قطعی از وقوع اتفاق بدی هستند.
    وقتی فكر می‌كنید كه من در امتحان امروز نمره بدی می‌گیرم سریعاً نتیجه‌گیری می‌كنید كه احتمال وقوع چنین اتفاقی و بد شدن نمره‌تان خیلی زیاد است. اگر شما به‌خوبی درس خوانده باشید و كمی هم منطقی فكر كنید دیگر دلیلی وجود ندارد تا به این فكر منفی توجه كنید چراكه خودتان خوب می‌دانید تلقین چه اثراتی به دنبال خواهد داشت.
    شاید همین احساس بد آنقدر كارایی شما را كم كند كه به‌رغم تمام تلاشی كه كرده‌اید، همان نتیجه‌ای را كسب كنید كه به‌خاطرش نگران بودید.
    4. آیا هر آن چیز بدی كه ممكن است اتفاق بیفتد بازتابی از شخصیت شماست؟
    وقتی احتمال می‌دهید اتفاقات بدی برای‌تان رخ می‌دهد، باور دارید كه این اتفاقات به این دلیل به‌وقوع می‌پیوندند كه شما به اندازه كافی شایستگی لازم برای جلوگیری از آنها را نداشته‌اید. وقتی كه دیر به جایی می‌رسید، اینطور نتیجه‌گیری می‌نمایید كه همه فكر می‌كنند شما كلاً آدم بی‌مسئولیتی هستید.
    اگر در كارتان با مشكلاتی مواجه هستید، به این نتیجه می‌رسید كه كاملاً فرد نالایقی هستید. شاید هیچ وقت كسی در مورد شما آنطور كه خودتان تصور می‌كنید فكر نكند، اما شما حاضر نیستید دست از این نتیجه‌گیری‌های منفی بردارید. شما فكر می‌كنید این اتفاقات و مشكلات فقط به‌خاطر این رخ می‌دهند كه من هستم. ولی لطفاً كمی با خودتان مهربان باشید و اینقدر دست به تخریب شخصیت‌تان نزنید.
    5. شكست غیرقابل اجتناب است.
    حتماً تا بحال متوجه شده‌اید كه چقدر نقص در انجام كارها برای شما غیر قابل قبول است. اما شاید به این دلیل كه شما نقص را با شكست یكسان فرض می‌كنید، شكست برای شما كشنده، ترسناك و به معنی رسیدن به آخر خط است.
    پس اینطور خود را قانع می‌كنید كه وقتی نگرانید انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا می‌كنید و وقتی برای وقوع اتفاقات بد در حالت آماده باش به سر می‌برید، دیگر با وقوع آنها غافلگیر نمی‌شوید.
    شاید حق با شما باشد و كمی نگرانی، البته تاكید می‌كنیم كمی نگرانی انگیزه خوبی برای تلاش و جلوگیری از شكست باشد اما لطفاً بیش از اندازه مته به خشخاش نگذارید و كمی هم واقع‌بین باشید. هیچ‌گاه فراموش نكنید كه عدم موفقیت در كارها یكی از طبیعی‌ترین جنبه‌های زندگی است.
    6. هر چه زودتر خود را از شر احساسات منفی خلاص كنید
    مثل بقیه افراد مضطرب شما هم تصور می‌كنید هرچه زودتر باید فكری به حال افكار منفی خود بكنید و آنها را كنترل یا در بهترین حالت از ذهن‌تان حذف كنید. شاید این طرز تفكر به این دلیل است كه تصور می‌كنید اگر جلوی افكار منفی را نگیرم بالاخره روزی زندگی‌ام را خراب می‌كنند، اما شاید قضیه به این بدی هم كه شما می‌گویید نباشد.
    افراد عادی در چنین مواقعی با خود فكر می‌كنند، بالاخره برای هر كسی پیش می‌آید كه با احساسات منفی دست و پنجه نرم كند و نهایتاً از دست آنها خلاص شود. پس بد نیست شما هم كه مثل همه آدم‌ها از این قاعده مستثنی نیستید، طرز فكرتان را كمی تغییر دهید.
    7. در آخر بهتر است قانون هفتم را نیز با دقت بیشتری بخوانید: شما مجبورید كه همین الان از نگرانی دست بكشید یا اینكه خدای نكرده با ادامه چنین وضعی كارتان به جنون برسد!
    فرض كنید هم‌اكنون آنقدر نگران هستید كه می‌ترسید نكند این نگرانی‌ها سرانجام كار شما را به جنون بكشاند، بیمارتان كند و نهایتاً كنترل زندگی را از دست شما خارج كند.
    پس تصمیم می‌گیرید دست از نگران بودن بردارید. به خودتان می‌گویید، خب، حالا وقت آن شده كه دست از این افكار منفی و نگرانی‌های بی‌معنی بردارم. اما بهتر است بدانید كه این راه هم جواب نمی‌دهد و كارگر نیست. چراكه شما فكر می‌كنید باید نگرانی‌های‌تان را كنترل كنید و وقتی از عهده چنین كاری بر نمی‌آیید به‌خاطر این ناتوانی از دست خودتان عصبانی می‌شوید.
    شاید سعی كنید راه‌های دیگری را برای كنترل افكارتان انتخاب كنید. مثلاً به مسائل خوشایندی فكر كنید و به خودتان تلقین كنید كه من واقعاً آدم خوبی هستم یا من به خودم ایمان دارم اما این تصدیق‌ها فقط برای چند دقیقه موثر واقع می‌شوند و پس از آن دوباره جای خود را به احساسات منفی خواهند داد، و حتی بیشتر از قبل باعث تضعیف روحیه شما می‌شوند.
    شما از نگرانی‌های‌تان برای حل مشكلاتی كه در واقع اصلاً وجود خارجی ندارند و برای خلاص شدن از شك و بلاتكلیفی و برای اطمینان از اینكه هیچ وقت احساس بدی نخواهید داشت و یا شكست نمی‌خورید، استفاده می‌كنید. اما حقیقت اصلی این است كه این اهداف، واقعاً دست‌نیافتنی و غیرممكن هستند.
    بجای این كارها بهتر است فكر كنید چرا می‌خواهید از شر این نگرانی‌ها خلاص شوید؟ آیا تلاش می‌كنید تا هیچ وقت و حتی در شرایط غیرقابل پیش بینی غافلگیر نشوید؟ آیا تلاش می‌كنید برای انجام كارها انگیزه لازم را در خودتان ایجاد كنید؟ آیا تلاش می‌كنید ذهن‌تان را كنترل نمایید؟ اولین گام برای غلبه بر نگرانی و اضطراب كشف دلیل بوجود آمدن چنین احساسی است.
    شاید واقعاً دلیل خاصی برای این همه تشویش وجود نداشته باشد. پس با صراحت به شما اعلام می‌كنیم، اگر بیشتر اوقات دچار احساسات منفی و ناخوشایند هستید، به دنبال مجرم نگردید. مقصر اصلی خودتان هستید. انتخاب با شماست كه چقدر می‌خواهید از لحظه لحظه‌های زندگی‌تان لذت ببرید.
    همشهری امارات

  4. #814

    پيش فرض

    چه غذایی برای مغز خوب است؟

    می‌دانیم که غذایی که می‌خوریم بر روی بدنمان تأثیر می‌گذارد. امّا تأثیر آن بر روی چگونگی کارکرد مغز، از آن هم بیشتر است. خلق و خو، انگیزه و عملکرد ذهنی به شدت تحت تأثیر رژیم غذایی قرار دارند.
    مغز از نظر سازوکار (متابولیسم)، اندام بسیار فعالی است و بر اثر این فعالیت به مواد غذایی نیاز وافر دارد. در آزمایشگاه‌های پژوهشی مشخص شده است که غذای صحیح و مناسب، حاوی مواد شیمیایی طبیعی، می‌تواند توانائی‌های ذهنی را افزایش دهد، به تمرکز بهتر کمک کند، مهارت‌های حسی را تنظیم کند، انگیزه فرد را افزایش دهد، حافظه را بهبود بخشد، زمان واکنش فرد را سرعت بخشد، استرس را کاهش دهد و احتمالاً از پیرشدن مغز جلوگیری نماید.
    چربی‌های مناسب
    شواهد نشان می‌دهد که رژیم غذایی شامل مقدار زیادی چربی و مقدار کمی سبزی و میوه، نه تنها برای قلب بد است بلکه با برخی سرطان‌ها نیز ارتباط دارد. همچنین می‌تواند باعث افسردگی و پرخاشگری شود. چنین رژیم غذایی بیشتر در بین مردان شایع است.
    سلامت مغز شما نه تنها به مقدار چربی‌ای که می‌خورید بلکه به نوع آن نیز بستگی دارد. عملکرد ذهنی انسان به نوع خاصی از چربی نیاز دارد که بیشتر در ماهی یافت می‌شود و امگا -3 نام دارد. باید توجه داشت که حتی اگر رژیم غذایی از نظر سطح و مقدار چربی مناسب باشد امّا نوع اشتباهی از چربی را شامل گردد می‌تواند به تضعیف تدریجی هوش منجر شود. نکته ناراحت کننده این است که بعضی چربی‌ها که برای قلب، سالم در نظر گرفته می‌شوند برای ذهن، مشکل‌زا می‌باشند.
    اسیدهای چرب امگا-3 از اجزاء سازنده و فوق‌العاده مهم غشاء بیرونی سلول‌های مغز می‌باشند. کلیه پیام‌ها در مغز باید از طریق این غشاء سلّولی عبور کنند. به علاوه، با تشکیل و به وجود آمدن ارتباطات جدید بین سلول‌های عصبی که بر اثر آموزش و حافظه صورت می‌گیرد، غشاءهای جدید باید برای در بر گرفتن آن‌ها شکل گیرد. تمام غشاءهای سلولی مغز به طور مداوم نیاز به اسیدهای چرب تازه برای بازسازی خود دارند. پژوهش‌های بسیاری نشان داده است که امگا -3 برای عملکرد بهینه مغز از همه چیز مناسب‌تر است.
    با این که بسیاری از مردم مقدار زیادی چربی اشباع شده مصرف می‌کنند امّا با وجود این به مقدار کافی امگا-3 به بدنشان نمی‌رسد. و روغن‌هایی که به طور گسترده‌ای به عنوان روغن‌های سالم برای قلب تبلیغ و در آشپزی استفاده می‌شوند، مثل روغن ذرت و روغن آفتاب‌گردان، تقریباً فاقد امگا -3 هستند. در عوض، در آن‌ها اسیدهای چرب امگا-6 به وفور وجود دارد. باید توجه داشت که بدن ما به توازن و تعادل مناسبی از اسیدهای چرب امگا -3 و امگا-6 نیاز دارد. بدین منظور، روغن گردو و روغن کانولا قویاً توصیه می‌شود.
    با تأمین مواد غذایی مناسب برای ناقل‌های عصبی مغز می‌توان هوشیاری، حافظه و مقاومت در برابر استرس را افزایش داد. یکی از این مواد غذایی، نوعی ویتامین ب موجود در تخم‌مرغ است. مطالعات نشان داده است که این نوع ویتامین ب باعث افزایش حافظه و تسریع زمان واکنش در حیوانات، به ویژه حیوانات پیر می‌گردد. در انسان‌ها نیز باعث افزایش حافظه و کاهش خستگی می‌گردد.
    ویتامین‌های ب تأثیری قوی بر عملکرد ذهنی و خلق و خوی انسان‌ها دارند ولی متأسفانه کمبود بسیاری از ویتامین‌های ب در مردم به چشم می‌خورد.
    پژوهش‌ها روش‌های دیگری را نیز برای بهبود عملکرد ذهنی مشخص نموده‌اند:
    شکر می‌تواند به تیزهوشی انسان کمک کند- هر چند هیچکس نمی‌تواند اندازه و زمان مصرف مناسب آن را برای خودش تعیین کند.
    کربوهیدرات‌ها، به ویژه هنگامی که همراه با پروتئین یا چربی مصرف نشوند، عملکرد ذهنی انسان را تقویت می‌کنند.

  5. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #815

    پيش فرض

    افسردگی و تغذیه

    تغذیه نامناسب علّت بروز افسردگی نیست امّا ارتباطی بین نحوه تغذیه و روحیه فرد می‌تواند وجود داشته باشد. سؤال اصلی این است که: «کدامیک اول آمده‌اند؟ مرغ (افسردگی) یا تخم‌مرغ (تغذیه نامناسب)؟»
    می‌دانیم که وجود افسردگی گاهی باعث تغذیه نامناسب در فرد می‌گردد. هنگامی که کسی دچار افسردگی باشد، سطح انرژی و محرک‌ها در او بسیار کمتر از حدّ معمول است و اشتیاق و اشتها برای بسیاری از چیزها، از جمله غذا، در او از بین می‌رود. در نتیجه، تغذیه سالم فرد دچار اختلال می‌شود. کاهش وزن یا افزایش وزن ناخواسته، جذب ناکافی ویتامین و مواد معدنی، و مصرف بی‌رویه الکل غالباً با افسردگی ارتباط دارد. افرادی که بیشتر در معرض این خطرات می‌باشند، افراد مسنی هستند که تنها زندگی می‌کنند و یا کسانی که دور و برشان کسی نیست که آن‌ها را تشویق به خوردن مواد غذایی مناسب و کافی کند.
    آیا ممکن است افسردگی در نتیجه برخی جنبه‌های تغذیه، تشدید گردد؟ به تازگی پژوهش‌هایی برای درک بهتر این ارتباط صورت گرفته است. برای نمونه، مشاهده شده است که افراد افسرده معمولاً تمایل زیادی به مصرف کربوهیدرات‌ها دارند. کربوهیدرات نیز به نوبه خود بر تولید سروتونین تاثیر می‌گذارد. سروتونین، یک ماده شیمیایی در مغز است که بر روحیه و حالت فرد اثر می‌گذارد. آیا ارتباطی وجود دارد؟ همچنین مشخص شده است که کمبود برخی ویتامین‌ها نیز با افسردگی ارتباط دارد. آیا کمبود ویتامین می‌تواند علت اصلی برخی از افسردگی‌ها باشد؟ هنوز همه پاسخ‌ها به روشنی مشخص نشده است. امّا با وجود ارائه پژوهش‌ها در این زمینه، برخی از جنبه‌های تغذیه‌ای روشن شده است که می‌تواند از هم‌اکنون مورد توجه قرار گیرد. توصیه‌های تغذیه‌ای زیر، علاوه بر آن که برای تامین سلامت جسمی مفیدند، بر عوارض ناشی از سطح پائین انرژی و برخی از افسردگی‌ها نیز می‌توانند تاثیرگذار باشند:
    1- کربوهیدرات
    یک مادّه شیمیایی در مغز به نام سروتونین، نقش مهمی در تنظیم حالت‌های فرد دارد. به طور مشخص، هنگامی که سروتونین در مغز فعّال است، احساس «خوب بودن» در فرد تقویت می‌گردد. تصوّر می‌شود که برخی از کسانی که دچار افسردگی هستند، دارای کمبود سروتونین می‌باشند. مواد غذایی که دارای مقدار زیادی کربوهیدرات هستند باعث افزایش تولید سروتونین در مغز می‌شوند. با وجودی که هنوز دلیل واضحی مبنی بر این که مصرف کربوهیدرات‌ها باعث درمان افسردگی می‌شود به دست نیامده است، امّا داشتن یک رژیم غذایی با مقدار کافی کربوهیدرات‌های سالم می‌تواند کمک کننده باشد.
    2- ویتامین‌های ب-کمپلکس
    کمبود ویتامین‌های ب-کمپلکس (به ویژه اسیدفولیک، تیامین، ریبوفلاوین، نیاسین و ب 6) با افسردگی ارتباط دارد. با وجودی که مصرف غذاهای متداول معمولاً این ویتامین‌ها را برای بدن تامین می‌کند امّا کسانی که دچار افسردگی هستند غالباً تغذیه نامناسبی دارند و بنابراین از این جهت در معرض خطر می‌باشند. مصرف زیاد الکل نیز می‌تواند به کمبود این ویتامین‌ها بیانجامد. بهترین کار این است که رژیم غذایی خود را طوی تنظیم کنید که این ویتامین‌ها به مقدار کافی در آن وجود داشته باشد. اگر تصمیم گرفتید از مکمل‌های غذایی استفاده کنید، مولتی‌ویتامینی را انتخاب کنید که بیش از 100 تا 150 درصد RDA (مواد غذایی کمکیِ توصیه شده) نداشته باشد. مقدار بیش از این می‌تواند به نوبه خود برای سلامتی خطرناک باشد.
    3- الکل
    بسیاری از مردم فکر می‌کنند که الکل به آن‌ها احساس «خوب بودن» می‌بخشد. بنابراین، تعجبی ندارد که به هنگام افسردگی به مصرف آن روی می‌آورند. متاسفانه این بدترین کاری است که می‌توان کرد. الکل خود در واقع عامل افسردگی است و می‌تواند افسردگی موجود را شدّت بخشد. مصرف بیش از حد الکل می‌تواند باعث کمبود بسیاری از ویتامین‌های مورد نیاز برای سلامت ذهنی انسان گردد. برای کسانی که دچار افسردگی هستند دوری جستن کامل از مواد الکلی توصیه می‌شود.
    4- چربی‌های اساسی
    چربی زیاد در تغذیه هرکس خطر ابتلاء به بیماری‌های قلبی و برخی سرطان‌ها را افزایش می‌دهد. امّا مقدار ناکافی چربی نیز می‌تواند برای سلامت ذهنی ما مشکل ساز گردد. یکی از روش‌های کمک به روحیه و حالت فرد، خوردن چربی به مقدار کافی، و نه زیاد است. برای این منظور باید انواع درست و مناسبی از چربی‌ها را انتخاب کرد. وجود چربی‌های اشباع نشده در رژیم غذایی هر فرد ضرورت دارد.
    5- کافئین
    افرادی که دچار افسردگی هستند، معمولاً از کافئین برای بالا بردن سطح انرژی خود استفاده می‌کنند. امّا، همانند الکل، این امر می‌تواند کاملاً اشتباه باشد. کافئین، سیستم عصبی را تحریک می‌کند و بنابراین مقدار زیاد آن می‌تواند مانع استراحت خوب شبانه شود. کافئین از خواب عمیق که برای سلامتی ضرورت دارد، جلوگیری می‌کند. تحریک بیش از حدّ سیستم عصبی می‌تواند به طور بالقوّه باعث افزایش سطح اضطراب گردد. اضطراب و افسردگی معمولاً دست در دست هم حرکت می‌کنند و این امر، بهبودی را دشوارتر می‌سازد.

  7. #816

    پيش فرض

    مراجعه به روانپزشک شرمساری ندارد

    بسیاری از ما برای کوچک ترین مشکل جسمی به پزشک مراجعه کرده و تمام آزمایشات، معاینات و بررسی های لازم را انجام می دهیم.
    همچنین بدون هیچ ترس و دلهره ای داروهایی که پزشک تجویز می کندمی خوریم، اما در مورد مشکلات و اختلالات اعصاب و روان شرایط تغییر می کند؛ بسیاری مراجعه به روانپزشک و روان شناس را بیهوده دانسته یا از آن می ترسند و از همه بدتر این که از این مساله احساس شرمساری می کنند.
    دکتر سیدهادی معتمدی، روانپزشک در این باره به «جام جم» می گوید: «بیماری های روحی، روانی در نوع عام و به صورت کلی، مانند هر بیماری دیگری مشکلی پزشکی تلقی می شوند.
    امروزه اغلب پزشکان عقیده دارند که این بیماری ها عمدتا دارای علل ارگانیک هستند که البته مباحث اجتماعی و مسائل روحی، روانی نیز می تواند در بروز آنها دخیل باشد
    وی توضیح می دهد: «به عنوان نمونه، اگر اختلالی هورمونی مشکلی در سیستم گوارش ایجاد کند، همان اختلالات هورمونی و موارد مشابه آن می توانند در سیستم اعصاب و روان مشکلاتی را ایجاد کرده و سبب بروز بیماری شوند.
    به عنوان مثال پزشکان معتقدند در بیماری افسردگی ماده ای به نام سروتونین در مغز کاهش پیدا می کند.
    همچنین در مورد خشونت یا برخی بیماری های همراه با روان پریشی معتقدند که ماده ای به نام دوپامین در مغز افزایش می یابد
    ابتلا به بیماری اعصاب و روان گناه نیست
    دکتر معتمدی تاکید می کند اگر از دید پزشکی به این بیماری ها نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد این بیماری ها نه گناه بوده و نه نیازی هست که به افراد مبتلا برچسب بزنیم از همه مهمتر اینکه، و بی توجهی به سلامت روحی و روانی، می تواند آسیب های جبران ناپذیری برای بیماران در بر داشته باشد.
    این پزشک متخصص می افزاید: «در گذشته به دلیل عدم آگاهی از علل ایجادکننده بیماری، این افراد را دیوانه و مجنون می نامیدند، در حالی که در یک دیدگاه کلی، بیماری های روانپزشکی بر ۳ پایه «بیولوژی و ژنتیک»، «مسائل شناختی» مانند روحی، روانی، طلاق، مشکلات خانوادگی ـ و« مسائل اجتماعی» مانند فقر و بیکاری قرار دارد.
    در کل می توانیم این مجموعه را به عنوان علل ایجادکننده بیماری های اعصاب و روان بشناسیم
    این عضو هیات علمی دانشگاه با اشاره به شیوع بسیار زیاد این بیماری ها در جامعه توضیح می دهد: «بیماری افسردگی در سطح جامعه تا ۲۵ درصد میان خانم ها و کمی بیش از نصف آن میان آقایان وجود دارد.
    بیماری های اضطرابی حتی از این مقدار هم بیشتر است. بیماری های دارای روان پریشی نیز ممکن است تا ۳ یا ۴ درصد در سطح جامعه برسد.
    متخصصان معتقدند بیش از ۷۰ درصد بیماران دارای افسردگی افکار خودکشی دارند که حدود ۱۵درصدشان نیز اقدام به این کار می کنند.» بنابراین می بینیم که توجه و درمان این بیماری ها تا چه حد اهمیت دارد.
    دکتر معتمدی یادآور می شود: «مهم ترین عارضه ای که بیماری های روانپزشکی ایجاد می کنند، افت عملکرد است.
    شخص ممکن است عملکرد خود را در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فعالیت و ارتباطات بین فردی، مسائل خانوادگی و عاطفی، آموختن و… از دست بدهد.
    بنابراین یک انسان ممکن است عمر مفید خود را از دست بدهد، در حالی که با یک درمان ساده می تواند به زندگی طبیعی برگردد

  8. #817

    پيش فرض

    داروهای اعصاب و روان
    برخی از مردم همواره نگران اعتیادآور بودن داروهای اعصاب و روان بوده و به همین دلیل از مصرف آنها اجتناب می کنند.
    دکتر معتمدی در این زمینه توضیح می دهد: «وقتی ماده ای خورده می شود، اثری روی بدن می گذارد که اگر بخواهیم این ماده در آینده هم همان اثر را داشته باشد، باید روز به روز مقدار آن بیشتر شود.
    این تعریفی از اعتیاد است که با توجه به آن می بینیم داروهای اعصاب و روان به هیچ عنوان اعتیادآور نیستند
    این عضو هیات علمی دانشگاه می گوید: «در صورتی که مشکل اصلی وجود داشته و درمان نشود، قطع دارو نیز مفید نخواهد بود.
    مثلا این که مردم می گویند اگر یک شب دارو مصرف نکنند، نمی توانند راحت بخوابند باید بدانند که این مساله ربطی به دارو نداشته و این مشکل اصلی است که همچنان وجود دارد.
    در صورتی که اگر مشکل حل شود، حتماً داروی اعصاب و روان هم کم شده و به موقع قطع می شود
    دکتر معتمدی با ذکر این نکته که بسیاری از بیماری های روانپزشکی با رعایت مصرف صحیح دارو درمان قطعی دارند، ادامه می دهد: «برخلاف تصور عموم، خطر مرگ آوری داروهای روانپزشکی از بسیاری از داروهای دیگر کمتر است.
    طی تحقیقی که در این زمینه انجام شده است یکی از داروهایی که برای زخم معده استفاده می شود با دارویی مربوط به مشکلات روانپزشکی مقایسه شده و مشخص شد خطر مرگ آوری داروی مربوط به زخم معده تا ۲۰ برابر بیشتر بوده است
    وی می افزاید: «دوز این داروها کاملا کنترل شده و طوری تنظیم می شود که اعتدال در آنها وجود داشته باشد.
    به همین دلیل نیز معمولا درمان بیماری های اعصاب و روان در درازمدت جواب داده و درمان می شوند
    مصرف خودسرانه دارو
    این پزشک متخصص در رابطه با خوددرمانی در بیماری های اعصاب و روان می گوید: «در کل خوددرمانی در مورد هر بیماری کار نادرستی است و استفاده از دارو باید حتما زیر نظر پزشک باشد.
    البته برخی از داروها هستند که می شود در مواقعی خاص از آنها استفاده کرد، اما تنها با نظر پزشک، بنابراین در مورد برخی داروها قطع و وصل کردن مصرف آن زیر نظر پزشک بلامانع است
    وی باز هم به همه مردم تاکید می کند که بیماری اعصاب و روان نیز مانند هر بیماری دیگری است و می افزاید: «پرونده های افراد کاملاً محرمانه بوده و در اختیار کسی قرار نمی گیرد، بنابراین از آن نترسید و به پزشک متخصص مراجعه کنید.
    بدانید بسیاری از اوقات حتی نیازی به مصرف دارو نیست، اما مطمئن باشید پزشک در صورت نیاز با تجویز دارو به سلامت شما کمک می کند

  9. #818

    پيش فرض

    استرس های ناگهانی، جنون خفته افراد را بیدار می کند

    استرس های شدید و ناگهانی از علل بروز این بیماری است که با ایجاد اختلالات ادراکی موجب ترس، انزواطلبی، میل به خودکشی و استفاده از جنون به عنوان یک مکانیزم دفاعی در مبتلایان این بیماری می شود.
    دکتر حامد محمدی کنگرانی، عضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان ایسنا منطقه علوم پزشکی تهران با بیان این که امروزه بیماری به نام «سایکوز» یا جنون در روانپزشکی مطرح نیست، اظهار کرد: این بیماری نشانه ای از اختلال حس واقعیت سنجی افراد است که موجب از دست دادن افکار، احساسات و روابط اجتماعی در فرد مبتلا به این عارضه می شود.
    این متخصص روانپزشکی در خصوص بیان علل بروز این بیماری گفت: استرس های شدید و ناگهانی، از دست دادن یکی از نزدیکان، حوادث پرتنش مالی نظیر ورشکستگی ممکن است باعث بروز این بیماری شود که با مصرف مرتب دارو به مدت ۶ ماه تا یک سال بسته به شدت بیماری درمان پذیر است.
    دکتر محمدی کنگرانی با بیان اینکه نقش ژنتیک در این بیماری بسیار زیاد بوده و مبتلایان به آن بیشتر تحت تاثیر یکی از اعضای خانواده خود قرار می گیرند، ادامه داد: خصوصیات شخصیتی در بروز سایکوز تاثیرگذار است که حساسیت، ضعف در مکانیزم های دفاعی، عدم توانایی مقابله با استرس های شدید و کنار آمدن با مشکلات زندگی از بارزترین ویژگی های شخصیتی این بیماران است که برای فرار از مشکلات و جبران ضعف های خود از جنون به عنوان یک مکانیزم دفاعی استفاده می کنند.
    این عضو انجمن روانپزشکان ایران گفت: اختلالات ادراکی که شایع ترین علامت سایکوز است در افراد عادی هم دیده می شود مثلا افراد برای چند لحظه نمی توانند ادراک درستی از چیزهایی که در محیط اطراف می بینند داشته باشند و در این حالت ممکن است یک تکه چوب را مثل مار و یا سایه چوب لباسی را شبیه انسان تصور کنند که این حالات در افراد مبتلا به جنون به مراتب شایع تر است.
    وی در تبیین توهم و هذیان در این افراد گفت: در توهم فرد چیزی را که به واقع وجود ندارد حس می کند که این ادراک می تواند شنیدن صدایی خاص، بوی تعفن و لمس کردن چیزی باشد که وجود خارجی ندارد.
    اما هذیان در اصل اعتقاد داشتن به موضوعی است که در فرهنگ آن جامعه غیر قابل باور است که ریشه آن به فرهنگ و مذهب مردم جامعه باز می گردد.
    هذیان می تواند حالت دیگری به نام ایلوژن یا اختلالات ادراکی نیز داشته باشد.
    وی با اشاره ذهنیت مبتلایان به سایکوز اظهار داشت: این افراد تصور می کنند که آدم های مهمی هستند و همواره کسی آنها را تعقیب می کند، کسی قصد خیانت و یا کشتن آنها را دارد که متاسفانه هچ تست روانشناسی نمی تواند این بیماری را تشخیص دهد و تنها راه تشخیص آن مصاحبه، تست های بالینی و گرفتن شرح حال بیمار توسط پزشک است.
    تجویز دارو خط اول درمان سایکوز است
    وی با تاکید بر این که درمان سایکوز فقط از طریق دارو امکان پذیر است، گفت: در موارد شدیدتر اگر فرد برای خود و دیگران خطری ایجاد کند ممکن است نیاز به بستری شدن در بیمارستان روانپزشکی را داشته باشد. در غیر این صورت می توان آنها را به صورت سرپایی نیز درمان کرد.
    دکتر کنگرانی همچنین اضافه کرد: این بیماری در حالت های شدیدتر علائمی مشابه اسکیزوفرنی دارد که در این حالت برای کنترل بیماری حداقل یکسال و در نهایت تا پایان عمر مجبور به مصرف دارو هستند.
    این متخصص روانپزشکی در ادامه با اشاره به اینکه باید برای این افراد به اندازه توانایی هایشان کار و مسئولیت در نظر گرفته شود، گفت: مبتلایان به جنون نباید منزوی شده و افراد خانواده کارهای آنها را انجام داده و بی دلیل از آنها حمایت کنند.
    از طرفی میزان توانایی این افراد برای پذیرش مسئولیت باید از سوی خانواده و یا پزشک مشخص شود.
    با بحث و جدل، استرس مبتلایان به سایکوز را تشدید نکنید!
    دکتر کنگرانی در خصوص ازدواج این بیماران اظهار داشت: ازدواج نمی تواند به بهبود این افراد کمک کند حتی در مواردی ممکن است استرس ازدواج در وخامت حال آنها نقش داشته باشند.
    از طرفی چون علائم بیماری در این افراد با دارو قابل کنترل است می توان گفت منعی برای ازدواج این افراد وجود ندارد ولی نباید به ازدواج به عنوان عاملی برای درمان یا بهبود مبتلایان به سایکوز نگاه کرد.
    وی در ادامه تاکید داشت که این بیماران باید شغلی مناسب با توانایی های خود داشته باشند و گفت: خانواده و اطرافیان آنها نباید در مورد اعتقادات این افراد بحث و گفت وگو کنند زیرا این خود عاملی برای تشدید عصبانیت در آنها است.
    دکتر کنگرانی در مورد برخورد مبتلایان به سایکوز با افراد جامعه گفت: طبق تحقیقات به عمل آمده خطر این افراد در جامعه با افراد سالم یکسان است.
    وی اضافه کرد: در واقع این افراد به علت گوشه گیری و ترسی که از کشته شدن توسط افراد جامعه و بی دفاعی که خودشان دارند، نمی توانند دست به انجام کاری زده و معمولا فرار می کنند.
    در مجموع خطر خودکشی در این افراد بیشتر از دیگرکشی است چرا که مبتلایان به سایکوز به دلیل افکار ناراحت کننده و آزار دهنده ای که دارند همواره به دنبال راهی برای خودکشی هستند. پرخاش و خطر دیگرکشی در این افراد هم مانند انسان های سالم است.
    دکتر محمدی کنگرانی در پایان خاطرنشان کرد: قضاوت در مورد این بیماران، مصرف دارو، احتیاج به بستری شدن و این که چه کاری می توان برای آنها انجام داد فقط باید با نظر پزشک باشد و مردم عادی هیچ اظهار نظری نمی توانند در این زمینه داشته باشند.

  10. #819

    پيش فرض

    استرس دوران کودکی موجب ابتلا به اختلالات تبدیلی مانند تشنج و بی حسی اندامی در بزرگسالی می شود

    استرس دوران کودکی موجب تشنج در بزرگسالی می شود

    غلامرضا حاجتی امروز در بیست و هفتمین کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان ایران در بیمارستان میلاد برگزار شد در جمع خبرنگاران اظهار داشت: اختلالات تبدیلی بیماری است که با علائم مغزی مانند تشنج، فلج و بی حسی اندام ها خود را نشان می دهد و معمولاً در معاینات و بررسی های معمولی نورولوژیک هیچ یافته ای از خود بروز نمی دهند.
    وی افزود: به نظر می رسد این بیماری به علت تعارضات ذهن ناخودآگاه ایجاد می شود که یک قرن قبل پزشکان و روانپزشکان آن را بر اساس رفع تعارضات ذهن ناخودآگاه و استرس ها درمان می کردند.
    این روانپزشک تصریح کرد: در این بیماری بیمار نسبت به ایجاد علائم آگاه نیست و می توان گفت استرس هایی که از دوران کودکی برای فرد ایجاد می شود می تواند این بیماری را ایجاد کند.
    حاجتی تصریح کرد: حدود ۹ تا ۳۰ در ۱۰۰ هزار نفر در جامعه عمومی و یک سوم مراجعان کلینیک های نورولوژیک و بستری بیمارستان های اعصاب و روان به علت ابتلا به این عارضه است.
    وی اضافه کرد: این بیماری زمینه ژنتیک هم دارد و باید گفت که پیشگیری خاص ندارد و فقط باید از ایجاد استرس های دوران کودکی و بزرگسالی جلوگیری کرد و به نوعی نحوه مقابله با استرس ها را از دوران کودکی به کودکان یاد داد.

  11. #820

    پيش فرض

    کودکان پرخاشگر به مهر مادری واکنش نشان نمی دهند

    کودکانی که پرخاشگر و به لحاظ احساسی سرد هستند، اغلب تماس چشمی خیلی کمی با مادرانشان دارند و در عین حال به محبت و مهر مادری چندان واکنشی نشان نمی دهند.
    به گزارش سرویس «بهداشت و درمان» ایسنا، روانپزشکان می گویند: یک مغز سالم و طبیعی به سر نخ ها ی بیولوژیکی واکنش نشان می دهد و چشم ها و نگاه دیگران می تواند بسیاری از این سرنخ ها را به مغز بدهند.
    دکتر مارک دادز ـ متخصص دانشکده روانشناسی دانشگاه نیو سوات ویلز ـ در استرالیا می گوید: اما گروهی از کودکان هستند که کاملا از این لحاظ با بقیه تفاوت دارند. آن ها احساسات بسیار کمی دارند و با این سر نخ های بیولوژیکی متداول ارتباط برقرار نمی کنند.
    این متخصصان در حال مطالعه روی الگوهای تکراری پرخاشگری، خصومت و رفتارهای ضد اجتماعی در کودکان هستند.
    به گزارش سایت اخبار بین المللی آسیا، در اکثر موارد کودکان پرخاشگر از نظر احساسی بسیار پر حرارت هستند و سطح طبیعی از همدردی هم دارند، هر چند در صنعت پرخاشگری بسیار فعال هستند، اما از سوی دیگر گروه کوچکتری از کودکان پرخاشگر هم وجود دارند که از نظر احساسی سرد هستند و در همدردی با دیگران دچار مشکل می شوند.
    این گروه از کودکان ممکن است در سنین بالاتر به جنایات و تخلفات جدی و مصرف مواد مخدر روی بیاورند.

  12. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •