در قیامت این زمین بر نیک و بد
کی ز نادیده گواهی ها دهد
در قیامت این زمین بر نیک و بد
کی ز نادیده گواهی ها دهد
دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
تا به زانویی میان آب جو
غافل از خود زاین و آن تو آب جو
پیش آب و پس هم آب با مدد
چشم ها را پیش سد و خلف سد
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
تا نشوید خلط هایت از دوا
کی رود شورش کجا آید شفا؟
ای قصر دل افروز که منزلگه انسی
یا رب مکناد آفت ایام خرابت
تا تو نگاه مي كــــــــني كار من آه كـــــردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است
آتش اصفهاني
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
«تا کی غـم آن خورم که دارم یا نه// وین عمر بهخوشدلی گذارم یا نه// پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه»
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)