راستي تجربه امروز صبح رو براتون بگم:
امروز دم صبح يه لحظه بيدار شدم بعد به خودم تلقين كردم كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم همين اتفاق هم افتاد
از اون طرف اين داداش كوچيكه ماشب قبلش جاتون خالي يه هندونه درسته خورده بود(البته بدون پوست)بعدش تا صبح دم به ساعت گلاب به روتون ميرفت دست به أب
خلاصه همون موقع كه من تو خواب هشيار بودم وداشتم كله گرگي اينجا اونجا ميرفتم اين بابا(داداش كوچيكمو مي گم)درب دستشويي رو محكم كوبيد به هم به طوري كه من سه متر پريدم بالا
حالا مارو مي گي از يه طرف اعصابم خورد شده بود كه چرا بيدار شدم از يه طرف مي گفتم يهو دويونه نشم تو اين حالت جدول ضربو پيش خودم مرور كردم خيالم راحت شد كه مخم جابجا نشده ولي تا دم ظهر سرم درد ميكرد!
__________________________________
ببخشيد اغراق كردم ميخواستم جنبه طنز و اكشن داشته باشه
