تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 82 از 312 اولاول ... 327278798081828384858692132182 ... آخرآخر
نمايش نتايج 811 به 820 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #811
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    خوانده شدیم. پس آمدیم.

    نوشته شده توسط tom boy
    دوستان همگی سلام. امیدوارم که حالتون خوب باشه.
    راستش من به کمک نیاز دارم.اوضاع روحیم خیلی ناجوره . می خواستم از همتون خواهش کنم اگه قابل دونستید برام دعا کنید. ممنون میشم.
    یه سوالی هم دارم که امید وارم همتون برام جواب بذارین.می خواستم بپرسم اگه یه اشتباه بزرگ کنید که دودش هم تو چشم خودتون بره و هم تو چشم یکی دیگه و ندونید چطوری جبران کنید چیکار می کنید؟یا اینکه برعکس اگه یکی یه اشتباهی کنه که دودش تو چشم شما بره چی. ؟ اون وقت چیکار میکنید.
    اگه هم خواستین برام میل بزنین. اینم آی دی من:hisss_5@yahoo.com
    دعا یادتون نره. تا چهارشنبه خداحافظ.
    اشتباهی بوده که نباید رخ میداد. اما برای بازگشت تنها شاهد باش و منتظر.
    و اما در مورد پست 808 . به زودی جواب میدم.

    تا بعد.....

  2. #812
    داره خودمونی میشه yaghish's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    پشت هیچستان
    پست ها
    39

    پيش فرض

    nightmare جان ممنون.حداقل يكي مارو تحويل گرفت.
    مرسدس جان شما هم تحويل نمي گيرين مارو

  3. #813
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mercedes's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    وراء
    پست ها
    367

    پيش فرض

    یه ایچینگ گرفتم

    او بایست تکان بخورد.

    (ای چینگ چیه؟)

  4. #814
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    63

    پيش فرض

    راستي تجربه امروز صبح رو براتون بگم:
    امروز دم صبح يه لحظه بيدار شدم بعد به خودم تلقين كردم كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم همين اتفاق هم افتاد
    از اون طرف اين داداش كوچيكه ماشب قبلش جاتون خالي يه هندونه درسته خورده بود(البته بدون پوست)بعدش تا صبح دم به ساعت گلاب به روتون ميرفت دست به أب
    خلاصه همون موقع كه من تو خواب هشيار بودم وداشتم كله گرگي اينجا اونجا ميرفتم اين بابا(داداش كوچيكمو مي گم)درب دستشويي رو محكم كوبيد به هم به طوري كه من سه متر پريدم بالا
    حالا مارو مي گي از يه طرف اعصابم خورد شده بود كه چرا بيدار شدم از يه طرف مي گفتم يهو دويونه نشم تو اين حالت جدول ضربو پيش خودم مرور كردم خيالم راحت شد كه مخم جابجا نشده ولي تا دم ظهر سرم درد ميكرد!

    __________________________________
    ببخشيد اغراق كردم ميخواستم جنبه طنز و اكشن داشته باشه
    Last edited by mehd20_esf; 02-09-2006 at 20:29.

  5. #815
    داره خودمونی میشه yaghish's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    پشت هیچستان
    پست ها
    39

    پيش فرض

    ميشه بگين اي چينگ چيه؟ فقط مواظب باشين زياد تكون نخوره ممكنه پس بيافته . گناه داره به خدا

  6. #816
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    نوشته شده توسط tom boy
    سلام دوستان. امید وارم که حالتون خوب باشه.
    اون روز یه اتفاق خیلی عجیب برام افتاد.بعد از ظهر بود و من حالم خوب نبود.نمی دونستم باید چیکار کنم.با اینکه اصلا خوابم نمی اومد اما تو اتاقم دراز کشیدم. چشمامو بسته بودم و داشتم به خودم بد و بیراه می گفتم که یه اتفاق خیلی عجیب افتاد.که فقط آخراش یادمه.مطمئنم خواب نبود.احساس کردم تو یکی از اتاقهای خونه ی مادر بزرگم هستم. جلوی یه آینه ی بزرگ ایستاده بودمو داشتم به خودم با عصبانیت یه چیزائی می گفتم که دقیقا یادم نیست. بعد قیافه ام تو آینه خیلی زشت و وحشتناک شد .انگار کنترلمو از دست دادم. محکم سرمو کوبوندم به اون آینه بعد احساس کردم دارم با سرعت خیلی خیلی زیاد می چرخم. سرگیجه نبود طوری بود که انگار کل تنم داره می چرخه.تو این حال فکرمو به راحتی کنترل می کردم .حتی یادمه سعی می کردم یه بار ماجرا رو مرور کنم تا یادم نره. اما تا خواستم مرور کنم احساس کردم از یه جای خیلی بلند پرت شدم.بعد همینا که گفتم یادم بود اما تو اون لحظه یادمه مطمئن بودم یه چیزائی یادم رفته.
    به نظر شما این چه اتفاقی بود که برام افتاد؟
    به نظر من اين اتفاقي نبود كه براي شما افتاد . دليلي و توجيحي بود بر اتفاقي كه شايد نبايد مي افتاد.
    راستي در مورد اي چينگ . خوب اگر مرسدس عزيز اين زحمت رو براي شما كشيدند ... پس.
    تكان بخور.
    تا بعد....

  7. #817
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط mehd20_esf
    راستي تجربه امروز صبح رو براتون بگم:
    امروز دم صبح يه لحظه بيدار شدم بعد به خودم تلقين كردم كه وقتي به خواب رفتم هوشيار ميشم همين اتفاق هم افتاد
    از اون طرف اين داداش كوچيكه ماشب قبلش جاتون خالي يه هندونه درسته خورده بود(البته بدون پوست)بعدش تا صبح دم به ساعت گلاب به روتون ميرفت دست به أب
    خلاصه همون موقع كه من تو خواب هشيار بودم وداشتم كله گرگي اينجا اونجا ميرفتم اين بابا(داداش كوچيكمو مي گم)درب دستشويي رو محكم كوبيد به هم به طوري كه من سه متر پريدم بالا
    حالا مارو مي گي از يه طرف اعصابم خورد شده بود كه چرا بيدار شدم از يه طرف مي گفتم يهو دويونه نشم تو اين حالت جدول ضربو پيش خودم مرور كردم خيالم راحت شد كه مخم جابجا نشده ولي تا دم ظهر سرم درد ميكرد!

    __________________________________
    ببخشيد اغراق كردم ميخواستم جنبه طنز و اكشن داشته باشه
    اول سلام
    دوم دست درد نکنه که تجربه ات را نوشتی منم چندتا داشتم که قبلا گذاشتم
    سوم ایول من که از خنده مردم البته ناراحت نشیدا اما خیلی جالب نوشتی
    چهارم من که گفته بودم شما که اینکارها را میکنید جای خلوت بخوابید

  8. #818
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    یه مطلب درباره جن زدگی
    =-=--=-=-=-=-=-==-
    -=-=-==-=--=-=-=-=


    "یه عده مشغول احضار روح بودند"؟! ماجرای جالبی است، هر چند هیچ یک از شرکت کنندگان نمی دانست دارد چکار می کند. در واقع می توان گفت که دعاخوان تنها شخصی بود که واقعاً به این جن، روح و یا نیروی ظنی اعتقاد داشت. به همین سبب تنها کارش هم آن بود که هر چه زودتر آن نیرو را از فضای پدیدآمده دور کند و فضای روزمره و قابلِ اعتمادِ همیشگی را بوجود آورد.

    البته این گونه بازی های کنترل نشده و ابتدایی بی اذیت و آزار هستند و بزودی هم فراموش می شوند. به همین ترتیب موجوداتی هم که می توان بصورت اتفاقی با آنها ارتباط پیدا کرد بی خطر هستند...

    حال چگونه می توانیم این ماجرا را تجزیه و تحلیل کنیم؟

    در جوامع شلوغ و مدرن شهری در بین انسانها یک همگراییِ فکری و هوشمندانه بوجود می آید. زندگی کردن در این فضای مشترک با انسان های دیگر ساختمانی یکپارچه می سازد که رمز و رموز خود را دارند. وقتی یک روستایی به شهر می آید خود را همزمان بیرون و درون فضای دیگری حس می کند. البته شناخت و تجربه در این فضای جدید او را هم در خود حل می کند.

    معمولاً موجودات ماورای طبیعی از مکانهای شهری و شلوغ دوری می کنند و بیشتر مکان های دورافتاده و خلوت را ترجیح می دهند. بارها و بارها شنیده ایم که در صحرا یا بر قله ی کوهی و یا در غاری به پیامبر و یا عارفی وحی و الهام شده است. این مسائل هیچ وقت در کوچه و خیابانها رخ نمی دهد.

    در فرهنگ و مذهبی که به ما تعلق دارد اینگونه موجودات را بعنوان روح و جن های بدکاره و حتی شیطان شناسانده اند. در چنین اجتماعی هر چیزی دارای تعریف و تفسیری ویژه است هر آنچه که مطابق با آن توصیف و تفسیر نباشد عجیب و غریب بنظر می رسد و باید از آن دوری کرد. به این دلیل موجودات مقدس و الهی که بیرون از این فرهنگ و ساختار فکری هستند همه به جن و شیطان تبدیل می شوند. حال افرادی که در این جامعه باز به اینگونه شناخت ها و کنجکاوی های غیر ثبت شده و نامعمول روی می آورند اشخاصی هستند که معمولاً در خفا و در حین مراسم مخصوصی دست به این کار می زنند تا بیشتر توجه موجودات ماوراء الطبیعی را جلب کنند.

    به نظر من با شناخت ناکاملی که انسان مدرن نسبت به این موجودات دارد بیشتر وقت ها هم به بن بست بر می خورد و پس از چندی کنجکاوی ناچار به دنیا و اندیشه ی همیشگیِ موجود در فرهنگ و دین خود گرایش می یابد، چرا که این دنیا برای او قابل اعتمادتر و آشناتر است.

    برای مفهوم دادن به این رویداد ها باید از نو زیربنای تفکر خود را کاملاً تغییر داد و شناخت مجدد و ساختمان جوابگوی بهتری را بنیان گزاری کرد که در این توضیح کوتاه نمی توان آنها را بررسی کرد. به امید اینکه بتوانم در آینده کتاب منظمی در مورد الهیاتِ موجوداتِ فراطبیعی و سنت های از یاد رفته تنظیم کنم که جای آن در گوشه و کنارهای ادبیات فارسی واقعاً خالی بنظر می رسد. سد ها سال است که از اثری به این شکل در ادبیات فارسی زبانان خبری نیست.

    بالاخره اگر بخواهیم بصورت جدی با این مسائل دست و پنجه نرم کنیم راه های زیادی باید پیمود چه برسد به اینکه بخواهیم از این روش ها بهره ببریم.

    دوست جن زده ی شما هم با کمک از تکنیک دعاخوانی دوباره به این جهان برگشت و شاید با بسته شدن دریچه ای که در آن حالت ویژه برایش پدید آمده بود (و این بسته شدن دریچه توسط مغز، عکس العملی است طبیعی) فرد مزبور هرگز به آن حالت ویژه باز نگردد. نگه داشتن شخص بصورت محکمی که دعاخوان توصیه کرد یاری دهنده ی ایجاد رابطه ی است با یک مکان مشخص و رابطه با "این" جهان هستی.

    برای زمینی شدن و دوری از این گونه حوادث، فرد می تواند جلوی تلویزیون نشسته و مثلاً اخبار شب را ببیند و یا اخبار رادیو را برای چندی گوش کند تا دوباره و کم کم به فضای معمول خود باز گردد. خاک ریختن بر سر خود هم خوب است. یا مثلاً در سینما مشاهده می کنیم که در چنین حالتی از آب استفاده می شود!

    وقتی که دوست شما می گوید: »فردی او را وادار به ناسزا گويی ميکرده ...« در اینجا عکس العمل ساختمان عصب و مغز او را می بینیم که آن نیرو و موجود را بصورت فردی برای ما می آفریند تا به او مشخصات دهد و او را تعریف کند - اما چنان به نظر می رسد که دوست شما به این مراحل پای نگذاشت. من مطمعنم اگر مدتی پس از این ماجرا که برای ایشان پیش آمد دوباره از او سؤال شود که چه کسی را در آن حالت دیده بود نمی تواند قطعاً پاسخ دهد و بسیار شک دارد.

    اگر فرد مزبور را پیش دعاخوان و یا ملایی ببرید، او سعی خواهد کرد تا دوست شما را از افکارش دور کند و او را به راه راست هدایت کند. روان شناسان و مراکز علمی از روش های دیگر استفاده می کنند. در آمریکا چهار میلیون فرد به اینکه با جهان دیگری ارتباط داشته اند بصورت آماری ثبت شده است. امروزه دیگر روانکاوان و دکتران نمی توانند این مسائل را نادیده بگیرند و در وهله ی نخست با مسئله جدی برخورد می کنند و علم تا حد امکان سعی دارد که با آن آشنایی پیدا کند. به این دلیل علم هم نمی تواند تنها این مسائل را پوچ و نادیده بگیرد برای اینکه همگی آنها برای انسان رخ می دهند. اما در اینجا باید ادیان بزرگ فرهنگی و کتابی را هم در نظر داشت. بیشتر اوقات، خود این ادیان هستند که چنین رویداد ها را رد می کنند، آنها را شیطانی تفسیر می کنند و ارتباط با روح یا موجودات الهی را تنها به پیامبرانشان تعلق می دهند و بس...

    ... و شما نباید از آن بترسید که در حالت عادی چنین ماجرایی برای دوستتان بوجود آید.


    ==================آرش شريف زاده عبدی




    منبع: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  9. #819
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    سلام به مرسدس بابا توریستیا همه جا را میشناسی

    راستی نگفتی کجا برنامه درباره رویا بینی داره

    از زحمتات ممنون

  10. #820
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mercedes's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    وراء
    پست ها
    367

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط zolgharnein
    سلام به مرسدس بابا توریستیا همه جا را میشناسی

    راستی نگفتی کجا برنامه درباره رویا بینی داره

    از زحمتات ممنون
    مرسی از لطف شما
    یه ایمیل به بنده بزنید تا تلفن بدم
    ببخشید برای شما نمیشه الان پیغام خصوصی داد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •