حركت خزنده بازيكنان پرسپوليس عليه امپراتور
جو بدى كه چند هفته اى است عليه پرسپوليس به راه افتاده بعد از شكست مقابل فولاد به بدترين حالت ممكن نمود پيدا كرد. مديران پرسپوليس راه مقابله با حواشى را در حمايت از افشين قطبى و تكذيب شايعه بركنارى او ديدند. بى شك آنها راه را اشتباه نرفته اند اما خيلى عجيب بود كه نام حميد استيلى اينقدر زود سر زبان ها بيفتد. استيلى پيش از اين به خاطر پافشارى عجيبش براى نفر اول بودن از پرسپوليس دور شده و از همان روزها، همه منتظر شنيدن حرف هاى ناگفته و افشاگرى هاى او بودند اما او فقط سكوت كرد و حالا يكى دو هفته اى است كه اين سكوت را شكسته و دايم درباره پرسپوليس حرف مى زند. كارى به اين نداريم كه استيلى تا چه حد در جريان است اما موافقان او اين روزها فضاى عجيبى را در مقابله با افشين قطبى به راه انداخته اند. اين روزها از بركنارى قريب الوقوع افشين قطبى خبر مى دهند و سرمربيگرى حميد استيلى در پرسپوليس! مى گويند عليرضا مرزبان هم به همين دليل است كه دوباره به تهران برگشته و در حالت انتظار قرار گرفته است. نكته جالب اينجا است كه مى شنويم شايعه بازگشت استيلى و مرزبان به داخل تيم هم نفوذ كرده و همه در اين باره حرف مى زنند البته بازيكنان پرسپوليس چنين چيزى را تأييد نمى كنند و مى گويند كه از اتفاقات اخير بى خبرند. همه چيز با برنامه پيش مى رود آنقدر كه حتى مخالفان قبلى حميد استيلى هم ناخواسته با جوى كه راه افتاده همراه شده اند و تازه يادشان افتاده كه شايد پرسپوليس سال گذشته به خاطر استيلى نتيجه مى گرفته و قهرمان شده است نه با دانش فنى قطبى ! صحبت هاى تازه حميد استيلى هم كه بد موقعى سكوتش را شكست تأثير زيادى در روند صعودى طيف موافق او داشته. شايعه حضور دوباره استيلى وقتى قوت بيشترى مى گيرد كه مى بينيم او هيچ پيشنهادى را نمى پذيرد. او كه به خاطر علاقه اش به سرمربى بودن مجبور به ترك پرسپوليس شده حالا نه پيشنهاد گيلانى ها براى جانشينى ذوالفقارنسب را مى پذيرد و نه درخواست سپاهان را كه قرار است دوباره به آسيا برود.
بيشتر ترجيح مى دهد كنار گود بماند و آلترناتيويى باشد براى افشين قطبى كه نتايج اخير موقعيت او را به خطر انداخته. تمجيدهاى مديران و كارشناسانى هم كه او را تأييد مى كنند اگرچه ناخواسته اما مى تواند راهى باشد براى ترغيب مديران ارشد پرسپوليس و تصميم شان درباره جايگزينى حميد استيلى به جاى افشين قطبى.
اين جريان - كه شايد خود استيلى هم در به راه افتادنش نقشى نداشته باشد - هرچه هست، دواى درد امروز پرسپوليس نخواهد بود و پيامدش ضربه مهلكى است كه بر پيكره اين تيم زده خواهد شد. جريانى كه ناخودآگاه ذهن هواداران را به ۵ سال قبل مى برد و زمانى كه پرسپوليس وينكو بگوويچ با تمام ستاره ها و هزينه هايش ناكام ماند و البته آنها كه دستى در برافروختن آتش اين ناكامى ها داشته ديگر هرگز به ميان هواداران پذيرفته نشدند.
شايد كمى ديرتر اما افشين قطبى هم سرانجام يك روز مى رود. شايد بهتر باشد كه به خاطر پرسپوليس - و نه قطبى - او و تيمش را حمايت كنيم. نه اينكه به خاطر نبودنش پرسپوليس را با اين همه هواداران به قربانگاه ببريم.
به نقل از روزنامه ایران ورزشی