تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 81 از 469 اولاول ... 317177787980818283848591131181 ... آخرآخر
نمايش نتايج 801 به 810 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #801
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض دوباره رامبد (نوید) و یه سوتی دیگه

    جونم براتون بگه:
    دیروز بعد از ظهر با یکی از بروبچ قرار گذاشتیم بریم یه دوری بزنیم ببینیم دنیا دست کیه !
    قرار شد من برم در خونشون دنبالش
    خلاصه ...
    منم ماشین باباهرو برداشتمو رفتم در خونه دوستم
    زنگ در خونشون رو زدم و اومدم نشستم تو ماشین تا بیاد
    من که حواسم جای دیگه ای بود و اصلا تو این دنیا نبودم
    یهو دیدم در ماشین باز شد و یه خانم متشخص نشست تو ماشین (البته به چشم خواهری نگاش کردما )
    گفتم : سلام خانم امری داشتید ؟
    گفت: حرکت کن برو به سمت نوبهار (یکی از خیابون های کرمانشاه)
    منم که داشتم شاخ در میاوردم گفتم خانم حالا چرا اونجا ؟ ......
    یهو پرید وسط حرفم و گفت: شما همیشه مسافراتون رو اینقدر سوال جواب میکنید
    گفتم: خانم مگه من مسافرکشم خواهشا بفرمایید بیرون من منتظر دوستم هستم
    همین موقع بود که دوستم از خونه اومد بیرون
    من یهو از ماشین پیاده شدم و به دوست گفتم مثل اینکه این دختره وضعش خرابه چون سوار ماشین شده و میگه بزن برو
    واااااای یهو دوستم با عصبانیت به من گفت : ا ح م ق (البته دور از جونم ) اون خواهرمه منتظره تاکسی سرویسه فکر کرده توییییی

    منم دیدم بدجور خراب کردم
    فقط حدودا نیم ساعت از دوستم و خواهرش عذرخواهی کردم

  2. #802
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    چه حالی داشتی اونموقع ؟ اینجوری نبودی ؟

    خدا بگم چيكارت كنه !!!!!!!
    چه عجب ما یه چیزی گفتیم و یه نفر بهمون خندید !

  3. #803
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    چه حالی داشتی اونموقع ؟ اینجوری نبودی ؟
    ضدحال از اون بدتر نمبتونستم بخورم


    چه عجب ما یه چیزی گفتیم و یه نفر بهمون خندید
    عزيز اگه از اين سوتيها داشتي دوباره تعريف كن

  4. #804
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    شرمنده ، ندارم
    ولی نه ، الان یکی یادم اومد ، اگه تونستم شب ، اگه نشد فردا میگم !

    اون سوتی معلممون یادتون هست ؟ دیدم کسی چیزی ازش نفهمید ، گفتم یه توضیح بدم :
    طرف به جای اینکه بگه 110 ، گفته بود 118 !

    موفق باشید

  5. #805
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    يکي از دوستان تعريف ميکرد
    روز سيرده بدر خونه مجرديه يکي از بچه ها بوديم
    با موبايل يکيشون زنگ زدم خونه که به مادرم بگم من نميام
    زنگ زدم بعد نشستيم پاي عرق و فيلم ....
    شب که خونه رفتم مادرم همين که منو ديد گفت
    خوووووووب پس ويسکس بيار هااااااااا؟
    تارزانو در آر فيلم هم جنس بازا رو بنداز !
    مزه چيپس حال ميده پس ؟!!!!!!!!!!!!!!

    کاشف به عمل اومد که من نديد بديد موبايلو قطع نکردم
    از اون ورم مادرم همه حرفامونو گوش کرده

  6. #806
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    تو یکی از قفس های تهران
    پست ها
    424

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط my friend
    رامبد جون ، خوب گفتی !

    یه چیزی من میگم یه خورده بخندید :
    امروز رفتم نونوایی ، وقتی برگشتم ، دیدم در خونمون شلوغه ، یه آلمه دختر وایستاده
    وقتی رفتم جلو ، دیدم همشون فرار کردن ، یه پسر حدود 5-6 ساله لخت اونجا وایستاده

    وقتی نگاش کردم ، تازه پی بردم جریان چی بوده : دخترا وایستاده بودن و ابوله ی پسر رو نگاه میکردن !

    منم اینو که دیدم ، زدم زیر خنده ، بعدش دیدم پسره وایستاده گریه میکنه !

  7. #807
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    ايكس بوي جان من اگه چنين سوتي هايي بدم كه ديگه خونه رام نميدن

  8. #808
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    ما امروز قرار بود مهمون بياد خونمون ، داداشم هم بيرون بود. يعني رفته بود تو حياط و برگرده
    من رو کاناپه جلو تلويزيون لم داده بودم ، ديديم يکي در ميزنه
    فک کردم داداشمه
    گفتم کليد(يعني ک.ن گشاد من حال ندارم بيام درو باز کنم خودت کليد بنداز بياتو)
    ديدم دو باره دارن در ميزنن
    باز بلند تر گفتم کليد.
    بعد ديدم که صداي يه خانومي مياد که خيلي محو داره سلام عليک ميکنه ، باز دوزاريم نيافتاد ، فک کردم همسايمونه از مسافرت برگشته ، بعد ديدم صدا واضح تر و بلند تر شد و ميگه : بعله من هرچي در ميزنم در و باز نميکنند
    من:

    مث جکي چان جستي زدم سمت در پريدم بازش کردم ف ديدم بعله !! ك.ر
    مهمونامونن !!!!

  9. #809
    اگه نباشه جاش خالی می مونه blacksun's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    یه جائی همین نزدیکیها
    پست ها
    326

    پيش فرض

    ووووووووووااااااااااااااا ااااییییییییییییییییییییی این بدترین سوتی بود که من تو این تاپیک شنیدم
    خوب بعدش چی شد زنده موندی یا اینکه شما رو هم کشتند؟ به قول اون یارو

  10. #810
    Banned x-boy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    HoTeL CaLiFoRnIa
    پست ها
    881

    پيش فرض

    چند ديقه بعد:

    (اين فاميل ما دوتا برادر زاده داره که يکيشون تو حادثه سقوط هواپيما کشته شده بود و يکي ديگشون هم به بيماري گوش مبتلا شده که سمعک استعمال ميکنه)
    (داخل پرانتز بعدي ، يه دو سري فاميل ديگه هم اومدن و دارن به داستان مشکل بيماري گوش فاميلمون گوش جان ميسپارند که ببين آخرش دکتر چي تجويز کرد واسش)

    -آره بنده خدا فلاني هم که گوشش دکتر گفته که بايد بياي عمل کني يا اينکه سمعک بذاري و اينا !!!
    من: اِ ؟؟؟ اين همونيه که تو سقوط هواپيما کشته شد ؟؟؟

    فاميلمون:
    بقيه:

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •