جونم براتون بگه:![]()
دیروز بعد از ظهر با یکی از بروبچ قرار گذاشتیم بریم یه دوری بزنیم ببینیم دنیا دست کیه !![]()
قرار شد من برم در خونشون دنبالش![]()
خلاصه ...
منم ماشین باباهرو برداشتمورفتم در خونه دوستم
زنگ در خونشون رو زدمو اومدم نشستم تو ماشین تا بیاد
![]()
من که حواسم جای دیگه ای بودو اصلا تو این دنیا نبودم
![]()
یهو دیدم در ماشین باز شد و یه خانم متشخصنشست تو ماشین
(البته به چشم خواهری نگاش کردما
)
گفتم : سلام خانم امری داشتید ؟![]()
گفت: حرکت کن برو به سمت نوبهار (یکی از خیابون های کرمانشاه)![]()
منم که داشتم شاخ در میاوردمگفتم خانم حالا چرا اونجا ؟ ......
![]()
یهو پرید وسط حرفم و گفت:شما همیشه مسافراتون رو اینقدر سوال جواب میکنید
![]()
گفتم: خانم مگه من مسافرکشم خواهشا بفرمایید بیرون من منتظر دوستم هستم![]()
همین موقع بود که دوستم از خونه اومد بیرون![]()
من یهو از ماشین پیاده شدم و به دوست گفتم مثل اینکه این دختره وضعش خرابهچون سوار ماشین شده و میگه بزن برو
واااااای یهو دوستم با عصبانیت به من گفت: ا ح م ق (البته دور از جونم
) اون خواهرمه منتظره تاکسی سرویسه فکر کرده توییییی
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
منم دیدم بدجور خراب کردم
فقط حدودا نیم ساعت از دوستم و خواهرش عذرخواهی کردم![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()