تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 81 از 934 اولاول ... 317177787980818283848591131181581 ... آخرآخر
نمايش نتايج 801 به 810 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #801
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    براي او که معناي خدا را خوب مي فهميد
    همان عاشق ترين زيبا که ما را خوب مي فهميد

    سلامي که تمام غصه ها را با خودش مي برد
    و لبخندي که عشق آشنا را خوب مي فهميد
    کنار ساحلي بي انتها در ابتداي خويش
    به استقبال چشمي که خدا را خوب مي فهميد
    شبي آهسته مي خواندم براي روح تنهايم
    سرودي که غم بي انتها را خوب مي فهميد
    تمام سرنوشتم اشک هايي شد که آن شب ها
    صداي گريه هاي بي صدا را خوب مي فهميد

  2. #802
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تن تو مطلع تابان روشنایی هاست
    اگر روان تو زیباست از تن زیباست
    شگفت حادثه ای نادر ست معجزه طبع
    که در سراچه ی ترکیب چون تویی آراست
    نه تاب تن که برون می زند ز پیراهن
    که از زلال تنت جان روشنت پیداست
    که این چراغ در ایینه ی تو روشن کرد؟
    که آسمان و زمین غرق نور آن سیماست
    ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
    که آب و رنگ بهارت روانه در رگ هاست
    مگر ز جان غزل آفریده اند تنت
    که طبع تازه پرستم چنین بر او شیداست
    نه چشم و دل که فرومانده در گریبانت
    که روح شیفته ی آن دو مصرع شیواست
    نگاه من ز میانت فرو نمی اید
    هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
    حریف وسعت عشق تو سینه ی سایه ست
    چو آفتاب که ایینه دار او دریاست

  3. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #803
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
    آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
    این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
    که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
    آنچنان سوخته این خک بلکش که دگر
    انتظار مددی از کرم باران نیست
    به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
    آنخطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
    این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
    گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
    رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
    علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
    صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
    لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
    تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
    هر تنک حوصله را طاقت این توفان نیست
    سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
    ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

  5. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #804
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
    ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم
    ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی
    که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم
    بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل
    چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم
    ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
    مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم
    یکی هر آنچه توانی جفا به سایه ی بی دل
    مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم

  7. #805
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق
    جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق
    این شوری و شیرینی من خود ز لب توست
    صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق
    چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز
    تا باز تو دستی به سر من می کشی ای عشق
    دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
    چندان که نگه می کنمت هر ششی ای عشق
    رخساره ی مردان نگر آراسته ی خون
    هنگامه ی حسن است چرا خامشی ای عشق
    آواز خوشت بوی دل سوخته دارد
    پیداست که مرغ چمن آتش ای عشق
    بگذار که چون سایه هنوزت بگدازند
    از بوته ی ایام چه غم ؟ بی غشی ای عشق

  8. #806
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هنوز عشق تو امید بخش جان من است
    خوشا غمی که ازو شادی جهان من است
    چه شکر گویمت ای هستی یگانه ی عشق
    که سوز سینه یخورشید در زبان من است
    اگر چه فرصت عمرم ز دست رفت بیا
    که همچنان به رهت چشم خون فشان من است
    نمی رود ز سرم این خیال خون آلود
    که داس حادثه در قصد ارغوان من است
    بیا بیا که درین ظلمت دروغ و ریا
    فروغ روی تو آرایش روان من است
    حکایت غم دیرین به عشق گفتم، گفت
    هنوز این همه آغاز داستان من است
    بدین نشان که تویی ای دل نشسته به خون
    بمان که تیر امان تو در کمان من است
    اگر ز ورطه بترسی چه طرف خواهی بست
    ز طرفه ها که درین بحر بی کران من است
    زمان به دست پریشانی اش نخواهد داد
    دلی که در گرو حسن جاودان من است
    به شادی غزل سایه نوش و بخشش عشق
    که مرغ خوش سخن غم هم آشیان من است

  9. #807
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مرا نگاه کن و مرا بشنو
    چرا که من تنها به همین منظور
    اینجای‌ام

    من ماه تو و مهتاب توی‌ام
    من گل تو و باغ تو و آب توی‌ام
    تمام این راه را در اشتیاق تو آمده‌ام
    بدون اینکه کفشی داشته باشم یا حتی شالی

    می‌خواهم تو بخندی
    می‌خواهم تمام نگرانی‌های‌ات را از میان بردارم،
    دوستت داشته‌باشم،
    خوراک‌ات باشم

    آه! تلخی ِ شیرین
    تسکین‌ات می‌دهم و شفای‌ات می‌دهم
    گل‌های سرخ برایت خواهم آورد
    من نیز خود، پر از خارم

  10. #808
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    خون می گریست

    خار گلی

    که دست تو را خلیده بود...

  11. #809
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بخند ليلي ِ مجنون، بخند و آه بکش


    و عشق را به تلاقي ِ اين دو راه بکش




    براي عشق نيازي به قيس نيست، دلي


    براي سينه ي ليلاي بي پناه بکش





    سپس ورق بزن، آنجا که چشم آهوهاست


    دو چشم ميشي ِ نم دار ِ دل سياه بکش





    ورق بزن، برس آنجا که کاسه مي شکنند


    به جاي کاسه دلي تنگ و خيرخواه بکش




    ورق بزن، برس آنجا که ماه در برکه ست


    به جاي برکه در آيينه روي ماه بکش




    براي خاطره ها هم جنازه لازم نيست


    به روي يک گل خشکيده بارگاه بکش




    همين.. تمام ! فقط روي جلد دفتر خود


    به جاي ليلي و مجنون " پناهگاه " بکش

  12. #810
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مي خواهمت

    نه بدانگونه كه ترا خواستند ديگران

    كه تهي بودند از زمين و آسمان

    مي خواهمت

    آنگونه كه بيايي و

    آن بيتِ گمشده شعرم باشي

    تا آخرين ترانه بسرايم و

    ميان دو مصرع آخر

    بميرم ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •