تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 81 از 640 اولاول ... 317177787980818283848591131181581 ... آخرآخر
نمايش نتايج 801 به 810 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #801
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گفت دانایی که: گرگی خیره سر،
    هست پنهان در نهاد هر بشر!


    لاجرم جاری است پیکاری سترگ
    روز و شب، مابین این انسان و گرگ


    زور بازو چاره ی این گرگ نیست
    صاحب اندیشه داند چاره چیست


    ای بسا انسان رنجور پریش
    سخت پیچیده گلوی گرگ خویش


    وی بسا زور آفرین مرد دلیر
    هست در چنگال گرگ خود اسیر
    هر که گرگش را در اندازد به خاک
    رفته رفته می شود انسان پاک
    وآن که با گرگش مدارا می کند
    خلق و خوی گرگ پیدا می کند
    در جوانی جان گرگت را بگیر!
    وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
    روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
    ناتوانی در مصاف گرگ پیر
    مردمان گر یکدگر را می درند
    گرگ هاشان رهنما و رهبرند
    اینکه انسان هست این سان دردمند
    گرگ ها فرمانروایی می کنند
    وآن ستمکاران که با هم محرم اند
    گرگ هاشان آشنایان هم اند
    گرگ ها همراه و انسان ها غریب
    با که باید گفت این حال عجیب؟...

  2. #802
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    واحه های دور دست دل کجاست
    یک نفس با دوست بودن همنفس
    آرزوی عاشقان این است و بس
    تا بیا سا ییم در خود یک نفس ؟
    واحه های گم که آنجا کس نیافت
    رد پایی از نگاه هیچ کس
    خسته ام از دست دل های چنین
    پیش پا افتاده تر از خار و خس
    ارتفاع بال ها : سطح هوا
    فرصت پروازها : سقف قفس
    خسته از دل خسته از این دست دل ,
    ای خوشا دل های دور از دسترس...

  3. #803
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    از همان روزی که دست حضرت قابیل
    گشت آلوده به خون هابیل
    از همان روزی که فرزندان آدم
    زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
    آدمیت مرد
    گرچه آدم زنده بود
    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
    آدمیت مرده بود
    بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب
    گشت و گشت
    قرنها از مرگ آدم هم گذشت
    ای دریغ
    آدمیت برنگشت
    قرن ما
    روزگار مرگ انسانیت است
    سینه دنیا ز خوبی ها تهی است
    صحبت از آزادگی پکی مروت ابلهی است
    صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
    قرن موسی چمبه هاست
    روزگار مرگ انسانیت است
    من که از پژمردن یک شاخه گل
    از نگاه سکت یک کودک بیمار
    از فغان یک قناری در قفس
    از غم یک مرد در زنجیر حتی قاتلی بر دار
    اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندرین ایام زخهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
    مرگ او را از کجا باور کنم
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    وای جنگل را بیابان میکنند
    دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
    هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
    آنچه این نامردان با جان انسان میکنند
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیسم
    فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
    فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
    در کویری سوت و کور
    در میان مردمی ب ا این مصیبت ها صبور
    صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
    گفتگو از مرگ انسانیت است

  4. #804
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پشت لرزش پلکهایم


    اشک ، همیشه پنهان است


    مانند سکوت بی اختیار آب


    زیر برگهای پیاده رو بعد از باران ...


    از همین راه اگر می روی


    مواظب پایی که می گذاری ، باش!

  5. #805
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چنان دل کندم از دنیا
    که شکلم شکل تنهایی ست
    ببین مرگ مرا در خویش
    که مرگ من تماشایی ست

    مرا در اوج می خواهی
    تماشا کن تماشا کن
    دروغین بودم از دیروز
    مرا امروز تماشا کن

    در این دنیا که حتی ابر
    نمی گرید به حال ما
    همه از من گریزانند
    تو هم بگذر از این تنها

    فقط اسمی به جا مانده
    از آنچه بودم و هستم
    دلم چون دفترم خالی
    قلم خشکیده در دستم

    گره افتاده در کارم
    به خود کرده گرفتارم
    به جز در خود فرو رفتن
    چه راهی پیش رو دارم

  6. #806
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شنيده بودم...

    در آئينه يکی هست...

    که تنهاست...

    ديشب با خود انديشيدم...

    که با او دوست شوم...

    و تنهائی‌ام را با او قسمت کنم...

    چون در آئينه نگريستم...

    تنهائی‌ام دو چندان گشت...

  7. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #807
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دستانت دیگر مرا گرم نمی کند
    و نگاهت خالی ست . بی هیچ مفهومی ...

    دود چشمانم را آزار می دهد
    فقط بگذار بخوابم . بی هیچ رویایی...
    و تمام نفس هایم را هدر دهم .
    دیگر کسی نیازی به نگاه منتظر من ندارد ...

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #808
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آنقدر رسم وفا مرده که ترسم لیلی
    هم زنده شود یاد زمجنون نکند
    بی وفارسم وفا از غم نیاموزی چرا
    غم به این بیگانگی هر شب به ما سر میزند

  11. #809
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت

    هرکسی غصه اینکه چه میکرد نداشت


    چشمه سادگی از لطف زمین می جوشید

    خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت

  12. #810
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    می خواهم توراببینم
    برای آخرین بار
    بعدش واسه همیشه
    بگم خدانگهدار
    باور کن ای عزیزم

    قصد گله ندارم
    می خوام گذشته هامو
    بخاطرت بیارم
    یادت می آدیه کولی
    فالی برامون گرفت
    گفتی به هم می رسیم
    جفت ستاره ها مون
    یادت می آدمی گفتی
    به آرزوم رسیدم
    برای زندگیون
    چه نقشه ها کشیدم
    وقتی نگاهتو دیدم
    که شاد وپرغروره
    دلم نیومد گلم
    حرف های اون دروغ بود
    این حرف آخر من
    می خوام یادت بمونه
    فردا و فرداها رو
    فقط خدا می دونه
    قسمت نبود من وتو
    شریک لحظه هاشیم
    قسمت ماهمین بود
    ازهمدیگه جدا شیم...!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •