تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 807 از 2734 اولاول ... 30770775779780380480580680780880981081181785790713071807 ... آخرآخر
نمايش نتايج 8,061 به 8,070 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #8061
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    عهد بستم با خدا که گر یارم بوسه دهد توبه کنم
    بوسه ای داد چو برداشت لب از روی لبم
    توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم

  2. #8062
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    دیگری جز تو مرا این همه ازار نکرد
    جز تو کس در نظر خلق مرا خار نکرد
    آنچه کردی تو زمن هیچ ستمکار نکرد
    هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد
    این ستم ها دگری با من بیمار نکرد
    هیچ کس آنهمه آزار من زار نکرد

  3. #8063
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    كلام سرود را
    همانند يك سلاح
    بينديش و آنگه بكاربر
    كه با حرف سربي
    بر اندام كاغذ
    تواني نوشت گل
    و با سرب آتشين
    بر اندام آدمي
    تواني زدن شرر

  4. #8064
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد

    نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت
    ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
    گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش
    و او يك ريز و پي درپي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد
    و خواب خفتگان خفته را آشفته و آشفته تر سازد
    بدين سان بشكند در من سكوت مرگبارم را.....


  5. #8065
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد
    كس جاي در اين منزل ويرانه ندارد
    دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد
    كس تاب نگهداري ديوانه ندارد

  6. #8066
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
    نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت
    ولي بسيار مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
    گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش
    و او يك ريز و پي درپي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد
    و خواب خفتگان خفته را آشفته و آشفته تر سازد
    بدين سان بشكند در من سكوت مرگبارم را.....

  7. #8067
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    هرگز این قصه ندانست کسی

    آن شب آمد به سرای من و خاموش نشست

    سر فرو داشت نمی گفت سخن

    نگهش از نگهم داشت گریز

    مدتی بود که دیگر با من بر سر مهر نبود

    او به دل عشق د گر می ورزید

    آه این درد مرا می فرسود

    گریه سر دادم در دامن او

    های هایی که هنوز تنم از خاطره اش می لرزد

    بر سرم دست کشید در کنارم بنشست

    بوسه بخشید به من

    لیک می دانستم

    که دلش با دل من سرد شد است.

  8. #8068
    داره خودمونی میشه شوشتر's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    187

    پيش فرض

    وقتي فهميد مي خوامش خنديد و رفت


    التماس و توي چشمام ديد و رفت


    با همه خوبي هام آخه بي وفا


    رنگ غم تو زندگيم پاشيدو رفت


    ديگه دل از همه دنيا سرده


    كي ميگه گريه دواي درده


    بعد از او چشم من


    ديگه خواب نداره


    بس كه گريه كردم


    چشام آب نداره


    هر چي من بگم باز


    تمومي نداره


    از غم و غصه هام


    كه حساب نداره


    ديگه دل از همه دنيا سرده


    كي ميگه گريه دواي درده


    چه كنم اي خدا


    با دل شكسته


    چه كنم با دلي


    كه به خون نشسته


    مي دونست مهر شو


    با جونم خريدم


    اما از عشق او
    جز ریا ندیدم


  9. #8069
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تا ندانی که سخن عین صوابست مگوی.........آنچه دانی که نه نیکوش جوابست مگوی
    یکی قطره باران زابری چکید
    خجل شد چو پهنای دریا بدید
    که جایی که دریاست من کیستم
    گر او هست حقا که من نیستم

  10. #8070
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    خواستم بگم از این ها هم بلدم



    من خواب دیده ام که کسی میآید
    من خواب یک ستاره ی قرمز دیدهام
    و پلک چشمم هی میپرد
    و کفشهایم هی جفت میشوند
    و کور شوم
    اگر دروغ بگویم
    من خواب آن ستاره ی قرمز را
    وقتی که خواب نبودم دیده ام
    کسی میآید
    کسی میآید
    کسی دیگر
    کسی بهتر
    کسی که مثل هیچکس نیست، مثل پدر نیست ، مثل انسی
    نیست ، مثل یحیی نیست ، مثل مادر نیست
    و مثل آن کسی است که باید باشد
    و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
    و صورتش
    از صورت امام زمان هم روشنتر
    و از برادر سیدجواد هم
    که رفته است
    و رخت پاسبانی پوشیده است نمیترسد
    و از خود سیدجواد هم که تمام اتاقهای منزل ما
    مال اوست نمیترسد
    و اسمش آنچنانکه مادر
    در اول نماز و در آخر نمازصدایش میکند
    یا قاضی القضات است
    یا حاجت الحاجات است
    و میتواند
    تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
    با چشمهای بسته بخواند
    و میتواند حتی هزار را
    بی آنکه کم بیآورد از روی بیست میلیون بردارد
    و میتواند از مغازه ی سیدجواد ، هرچه که لازم دارد ،
    جنس نسیه بگیرد
    و میتواند کاری کند که لامپ "الله "
    که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود .
    دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
    روشن شود
    آخ ....
    چقدر روشنی خوبست
    چقدر روشنی خوبست
    و من چقدر دلم میخواهد
    که یحیی
    یک چارچرخه داشته باشد
    و یک چراغ زنبوری
    و من چقدر دلم میخواهد
    که روی چارچرخه ی یحیی میان هندوانه ها و خربزه ها
    بنشینم
    و دور میدان محمدیه بچرخم
    آخ .....
    چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
    چقدر روی پشت بام خوابیدن خوبست
    چقدر باغ ملی رفتن خوبست
    چقدر سینمای فردین خوبست
    و من چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم میآید
    و من چقدر دلم میخواهد
    که گیس دختر سید جواد را بکشم

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •