تاریخ مصرف عمری که عاشقانه گذشت!
ببین چگونه آرامم نمی کند این چتر؟
کجا نمی روی؟
چتر را که از تو می خریدم
می دانستم همیشه هوایش هوایت را خواهد داشت
تنها هوایت
هوای مرا نداشت
- مرا که همیشه در هوای تو بودم
تاریخ مصرف عمری که عاشقانه گذشت!
ببین چگونه آرامم نمی کند این چتر؟
کجا نمی روی؟
چتر را که از تو می خریدم
می دانستم همیشه هوایش هوایت را خواهد داشت
تنها هوایت
هوای مرا نداشت
- مرا که همیشه در هوای تو بودم
مورچگان را چو بود اتفاق..............شیر ژیان را بدرانند پوست
تو درياي من هستي
و من چون ماهي ام
دور از تو مي ميرم
اگر رفتي سراغت را همه جا از خداي عشق ميگيرم
....مرو اي بهترين حرف و کلام مهرباني ها
سنگم
سنگ سنگ
بي كم و كاست
و چنان در آغوش فشرده ام خود را
كه رهايي را
گريزي جز شكافتن نيست
سنگ سنگ
با اين همه اي رود سبز
تابستاني
از فرازم بگذر
ساقه هاي سست آبزي
و خزه هاي بلند را
بگريزان از من
و درنگ قزل آلا را
بر گرده هايم جاوداني كن
سلام اي بي وفا ، اي بي ترحم
سلام اي خنجر حرفاي مردم
سلام اي آشنا با رنگ خونم
سلام اي دشمن زيباي جونم
بازم نامه مي دم با سطر
قرمز
آخه اين بار شده من با تو هرگز
نمي خوام حالتو حتي بدونم
تعجب مي كني آره همونم
در سكوت مدهش جنگل
در غروي ابري ساحل
موج دريا همچنان ديوانه يي مصروع
مي كشد فرياد و سر را ميزند بر سنگ
مرد تنها مرد غمگين مرد ديوانه
با دو چشم ماتت و اشك آلود
مي كشد از قعر دل فرياد
هاي فرزندم
نازنين فرزند دلبندم
اي اميد رفته در گرداب
بار ديگر آمدم بر ساحل دريا
ای قناعت توانگرم گردان................که ورای تو هیچ نعمت نیست
گنج صبر اختیار لقمان است...............هر که را صبر نیست حکمت نیست
تکرار می کنیم ترانه های غربت و دل تنگی را،
چنان که مادران دل تسلیم سرنوشت
لالایی های آمیخته به غم تنهایی خود را
در سرگیجه ی گهواره های خستگی می تنند.
در این جهان رفت و آمدهای آشوب،
کودکی است بیدار که آوارگی را
چون خوابی پر هول و تکان از کابوس هر شب
چشم بسته می پاید.
دو صاحبدل نگه دارند مویی..............همیدون سرکشی و آزرم جویی
و گر بر هر دو جانب جاهلانند...............اگر زنجیر باشد بگسلانند
Last edited by Iron; 22-04-2007 at 15:09.
دوش مرغی به صبح مینالید عقلو صبرم ببرد و طاقت و هوش
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)